آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

  • حاج محمود کریمی

    حاج محمود کریمی

    آلبوم مراسم عزاداری شب اول محرم 1401 - هیئت رایة العباس

اشعار مرثیه امام هادی (ع) سال ۱۴۰۱

0
اشعار مرثیه امام هادی علیه السلام سال 1401

شعر مرثیه امام هادی (ع)

خبر گریه ی گرفتاران..
می‌رسد شب به شب به دلداران

این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه‌ی یاران

نخ تسبیحشان که می‌چرخد
سرِ پا می‌شوند بیماران

سر به دیوار اهل بیت زدیم
خوش به احوال سر به دیواران

ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفاران

دل ما تنگ سامرا شده است
ما و آقا و نم نم باران!

ما طلبکار این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران

یوسف سامرا نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران

شیرها پوزه می‌کشند به پات
تشنه‌ی کشتن تو خون‌خواران

اهل عالم غم و محن بس ماست
این که بی کس شده همه کس ماست

گرچه از زهر حال مضطر داشت
به دلش داغ‌های بدتر داشت

حجره از ناله‌ی انا العطشان
حال و روزی شبیه محشر داشت

علی بن جواد این آخر
ذره‌ای خاک کربلا برداشت

آب شرمنده‌ی لبانش شد
اثر تشنگی به حنجر داشت

بعد ازآن مجلس شراب فقط
از غم عمه دیده‌ی تر داشت

این لباسش اگر چه خاکی شد!
باز آقا لباس دیگر داشت!

گرچه سردرد اذیتش می‌کرد
هرچه هم بود لااقل سر داشت

دور و بر خنجری به دستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!

دخترش گرچه داغدارش بود
پشت صد پرده بود، معجر داشت

روضه‌ی من فقط همین جمله‌ست
پسرش را کنارش آخر داشت

کربلا داغ بر دلم خورده
وای از آن تشنه‌ی … !

شاعر:سید پوریا هاشمی

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است
همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است

سلام حضرت ابن الرضای دوم ما
فدای تو چه قَدَر رأفتت خراسانی است

تو در تمام حرم‌ها کنار من هستی
زیارتم همه لطفش به جامعه‌خوانی است

علی ِچارم ِ دین، هر که بنده‌ی تو نشد
تمام بندگی‌اش کفر و نامسلمانی است

به میوه‌ی دلت آقا بگو که برگردد
بهار، گم شده اینجا، هوا زمستانی است

زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم
به خانه‌ای که همیشه در آن فراوانی است
**
چه در کنار گدایان، چه کاخ آن ملعون
به هر کجا که رود کار او سلیمانی است

عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد
میان سامره مانده ، غریب و زندانی است

چه آمده است به یادش میان بزم شراب
هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است

دوشنبه، گریه، حسن، سامرا مدینه شده
دوشنبه‌های حسن‌ها همیشه بارانی است

حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر
که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست

شاعر:محمد حسین رحیمیان

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد
آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد

عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟
پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد

سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز
جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد

به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی
دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد

«ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود
دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد

با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید
مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد

هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود
مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد

متوکل به تماشای شرابت می برد
بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد

شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود
کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد

خبر از خیره شدن های به ناموس نبود
هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد

سامرا شام نشد تا که ببینند همه
خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد..

شاعر:علی علی بیگی

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

سهم من از مصیبت جدم حساب شد
پایم همینکه باز به بزم شراب شد

مردانه بود بزمُ دلم یاد  عمه سوخت
دیدم چقدر عمه ام  آنجا عذاب شد

بسیار گریه کردم از این غصه که چرا
ناموس کبریا به کنیزی خطاب شد

میخواند جد من به لبش آیه های نور
افسوس خیزران به لب او جواب شد

تشتِ زر و شراب و سر و  کینه ی یزید
اینها دلیل رفتنِ تاب از رباب شد

شاعر:محمد جواد مطیع ها

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است
آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است

از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست
مقصد عالم امکان به امامت ختم است

همه نورید ، همه هادی أمّت هستید
پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است

ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا
جاده ی جامعه ی ما به شفاعت ختم است

از گناهان کبیره است دل جامعه پُر
کار این جامعه اما به زیارت ختم است

« مَن أتاکُم » ، چه نجاتی است سر راه بشر !
با تو پایان حوائج به سعادت ختم است

چیست در حکمت « فَالرّاغبُ عَنکم مارق »؟!
راه ، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است

ولی آنکس که در این سِیر ، « لَکُم لاحِق » شد
راه او – گرچه گنهکار – به جنّت ختم است

تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم
که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است

یا علیِ بنِ محمّد ! چه غریبی ! اصلاً
قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است

تو چه مقتول و چه مسموم ، جهان می داند
که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است

شاعر:محسن ناصحی

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست
ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست

وقتی میان سجده به معراج می پَری
پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست

حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد
عطر بهشتی گذرت جور دیگری ست

در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست
طعم زیارت سحرت جور دیگری ست

هادی ترین چراغ هدایت کلام توست.
نور چراغ شعله ورت جور دیگری ست

این جامعه ز “جامعه” ات رُشد کرده است
محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری ست

درندگان کنار تو آرام می شوند
بر روی قلب ها اثرت جور دیگری ست

ارباب های ما همگی با سخاوتند
امّا عنایت پدرت جور دیگری ست

کشکول چشم های مرا پر ز اشک کن
حال گدای پُشت درت جور دیگری ست

زهری رسید و شمع وجود تو آب شد
سوسوی نور مختصرت جور دیگری ست

دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون
خون لخته های دور و برت جور دیگری ست

او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را…
آه دمادم پسرت جور دیگری ست

شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد
شُکر خدا کفن به تنت “بوریا” نشد

شکر خدا به پیرهنت نیزه ای نخورد
شکر خدا که بر بدنت نیزه ای نخورد

پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است
آقا!دو پلک شب شکنت نیزه ای نخورد

تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا
بال تو وقت پر زدنت نیزه ای نخورد

شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود
شکر خدا که بر دهنت نیزه ای نخورد

عمامه و عبای تو سهم عدو نشد
با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد

شاعر:بردیا محمدی

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

راهم بده راهی عرش اعظمت باشم
در من بِدَم، خوب است مدیون دمت باشم

از کل قرآن فیض “کلب باسط” کافیست
تاراه را پیدا کنم تا آدمت باشم

بد را بخر با خوب ها! بد نیز دل دارد
شاید که من هم بین جنس درهمت باشم

هرچند خیلی ها نمی آیند سامرا
کاری بکن من جزو زوار کمت باشم

از شیرهای برکه این را خوب فهمیدم
باید همیشه خاکسار مقدمت باشم

آموزگار جامعه دستم به دامانت!
اذنی بده تا سوگوار ماتمت باشم

ای منتهای حلم ای رکن بلاد ما
یا حضرت هادی سلام الله علیک آقا

در پادگانی غصه تبعید را داری
اندازه یک عمر درد بی دوا داری

سربازها خیلی به تو بی حرمتی کردند
قدی خم و چشمی تر از آن طعنه ها داری

قبر خودت را دیدی و آرام باریدی
آقای خوبم غربتی بی انتها داری

وقتی به تو ظرف شرابی را تعارف کرد
معلوم شد که دشمنانی بی حیا داری

خیلی به یاد عمه زینب سوختی آنجا
خیلی به دل زخم عمیق از کربلا داری

شکرخدا چشمی به ناموست نیوفتاده
شکرخدا اهل و عیالی درخفا داری

شکرخدا غارت نمیشد پیکرت هرگز
عمامه داری پیرهن داری عبا داری

نه هیچ کس نیزه به پهلویت فرو کرده
نه با تن زخمی ته گودال جا داری

نه بی کفن ماندی نه عریان بین صحرایی
نه کار با کهنه حصیر روستا داری..

شاعر:سید پوریا هاشمی

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

سامرا، امشب مدینه می‌شود مهمان تو
آسمان‌ها اشک می‌بارند بر دامان تو

شمع روشن می‌کند چشم ستاره تا سحر
با گلاب اشک، می‌شوید تن سوزان تو

ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس
یوسفت را می‌برند از گوشۀ زندان تو

گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب
گریه کن، آتش گرفته سینۀ قرآن تو

چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود
در غبار چشم‌ها، آیینۀ پنهان تو

دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت
رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو

شاعر:میثم مومنی نژاد

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

به نگاه تو، خدای تو، اشارت می‌کرد
نور را، سوی دو چشم تو، هدایت می‌کرد

ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین می‌چرخید
صورت ماهِ تو را، داشت زیارت می‌کرد

دهمین بار، هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار، علی بود، امامت می‌کرد

درد را نسخه‌ی خال تو، شفا می‌بخشید
عاشقان را پرِ شال تو، شفاعت می‌کرد

«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و آه!
آه! از آن شهر، که بی‌قبله، عبادت می‌کرد

متوکل، به تماشای شرابت آورد
به دل مست تو، از بس که حسادت می‌کرد

و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت
با نگاه تو، به هر ذره سرایت می‌کرد

«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»
وقتی از پنجره‌‌ی شوق، صدایت می‌کرد

کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی می‌‌داد
ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت می‌کرد

خاک ایران من از عطر تو، پر شد وقتی
سید عارف ری، از تو روایت می‌کرد

مهدی‌ات، حضرت هادی! سفرش طول کشید
کاش می‌آمد و با عشق، قیامت می‌کرد

کاش می‌آمد و با صوت تو، با لحن علی
خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت می‌کرد

شاعر:قاسم صرافان

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

من گدای آستانبوس امام هادیم
منصب شاهانه دارم چون غلام هادیم

نام نیکویش نقیّ و کنیه ی او بوالحسن
روح کوثر او بود من مست جام هادیم

نوگل باغ سمانه در زمانه نامدار
واله اجلال و مفتون مقام هادیم

عشق می ورزند بر او شیعیان اهلبیت
من فدای عاشقان حق مرام هادیم

اوست باب عسکری پور تقی سبط رضا
خاکسار درگه ذوالاحترام هادیم

از چهل بیش است و از پنجاه کم او را حیات
خونجگر از حسرت و آه مدام هادیم

مولدش شهر حجاز و مدفنش در سامره
دست ما کوتاه و محروم از سلام هادیم

کرد مسمومش عدو در سوّم ماه رجب
داغدار از دل چو لعل نیلفام هادیم

ای «کلامی» بشنو از دلبند او صاحب زمان
با فغان گوید به فکر انتقام هادیم

شاعر:استاد کلامی زنجانی

__________________________________________

شعر مرثیه امام هادی (ع)

جانم فدای آن امام مهربانی
که عرشیانش دست بر دامان گرفتند

یعنی امامی که گرفتاران دنیا
حاجات مشکل را ازو آسان گرفتند

قطب هدایت شد، ازو توحید تابید
هادی شد و مردم ازو ایمان گرفتند

یک عده‌ای در ذِیل نورش رشد کردند
یک عده‌ای از دست خیرش نان گرفتند

یک عده، نم بودند و با لطف دعایش
مانند رودی ناگهان جریان گرفتند

یک شب درون خانه‌اش بی اذن، ناگاه
وارد شدند از دست او قرآن گرفتند

بردند او را بزم مِی با قصد تحقیر
ظرفی سویش با خنده نا اهلان گرفتند

اسکان که نه، در گوشه‌ی خانِ صعالیک
جایی برایش گوشه‌ی ویران گرفتند

کندند قبرش را جلوی چشم‌هایش
اینگونه ذره ذره از او جان گرفتند

وقت گریز روضه شد که روضه‌خوانان
با هم دمِ یا سیدالعطشان گرفتند

عمامه و پیراهن و انگشترش را
زینب زِ تل می‌دید این و آن گرفتند

قربان آقایی که با هم نیزه‌داران
با نیزه‌ها از پیکرش تاوان گرفتند

با نعل تازه جانِ زینب را به ناگاه
با رفت و آمد بر تن عریان گرفتند

دیدند که جسمش شده با خاک هم‌سطح
وقتی که گرد و خاک‌ها پایان گرفتند

شاعر:مهدی مقیمی

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.