متن روضه حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)

متن روضه و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
آهسته میآمد ولی بی بال و پر بود
یک دست بر پهلو و دستی بر جگر بود
زیر سر مهمانی اجباریاش بود
وقتی که میآمد عبایش روی سر بود
از بس میان کوچهها افتاد بر خاک
روی لباسش ردِ پایِ هر گذر بود
*اجازه بدید راحت بگم .. یه وقتی یه مرد زمین می افته اما مادمون همچین که افتاد .. با دست دنبالِ حسن می گشت ..*
با آه میافتاد و بر میخواست اما
آهش زمانِ راه رفتن بیشتر بود
وقتی عصای پیری آدم نباشد
باید به زیر منت دیوار و در بود
آری شبیه قصۀ آن کوچۀ تنگ
فرسنگها انگار خانه دورتر بود
بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد
هر جای حجره رد و پاهایِ جگر بود
سختی کشید اما چقدر آرام جان داد
آخر سرش بر رو پاهای پسر بود
باید که اهل کشف باشی بین روضه
باید میانِ روضهها اهل نظر بود
وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد
پا رویِ زخم سینهاش پر دردسر بود
*تا چشما رو باز کرد دید والشمرُ جالسٌ ..*
وای از دمی که رفت بالا خنجرِ کُند
وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود
همچین که امام رضا (ع) میخواست راه بیفته همۀ مردم هلهله میکردن شادی میکردن؛ چهخبره! امام رضا اومده..
گفتن آقا میشه ازتون یه درخواستی بکنیم حالا که دارید میرید یه حرفی ، یه روایتی ، یه کلامی. که آقا اون حرف معروف رو فرمودن:
«کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی ..»
وقتی امام رضا میخواست این روایت رو بگه ، یه نفر داد زد گفت ساکت باشید؛ پسر فاطمه میخواد حرف بزنه. همۀ جمعیت ساکت شدن ..
یه آقایی هم من سراغ دارم .. پسرِ فاطمه بود؛ اما اونجا نذاشتن حرف بزنه؛ کف زدن ، هلهله کردن ..
هرچه آمد به سرم دست به زانو نزدم
جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند
روی دستم گل بی برگ و برم را کشتند
حرمله خیر نبینی ، گل من نورس بود
کشتنش تیر نمیخواست ، نسیمی بس بود
_____________________________________________
متن روضه و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
«السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»
این روزها اگر که دلم غرق ماتم است
دل تنگِ روزهایِ نخستِ محرم است
چشمم هنوز خیره به اشعارِ پرچم است
باز این چه شورش است که در خلقِ عالم است
اشک آنقدر که باید و شاید نداشتم
شرمنده ام برایِ غمش کم گذاشتم
قطره بدونِ عشق به دریا نمیرود
پایی که روضه آمده هرجا نمیرود
هر کس پی غلامی این خانه میرود
هرگز زِ یادِ حضرتِ زهرا نمی رود
چشمانِ ما همین که زِ گریه نشان گرفت
مثلِ همیشه فاطمه تحویلمان گرفت
ای وای اگر که ماهِ محرم نداشتیم
واللهِ بی حسین خدا هم نداشتیم
داغش نبود اگر دلِ خُرَّم نداشتیم
ای کاش غیرِ غصۀ او غم نداشتیم
آیا نظیرش آمده در عالمین نه
ما را گدا کنید ولی بی حسین نه
بعد از وفات کاش محبت به من کنید
جسم مرا محافظت از سوختن کنید
با اشکِ روضه شستشویِ این بدن کنید
بر من لباسِ نوکری ام را کفن کنید
یک لحظه ام مباد زمان را هدر دهید
پیش از همه امام رضا را خبر کنید
تا خواندمش بدونِ کلامی قبول کرد
دادم به هر طریق سلامی قبول کرد
طعنه نزد به من تو کدامی قبول کرد
بی امتحان مرا به غلامی قبول کرد
سجده به خاکِ او عمل واجبِ من است
ایرانی ام امام رضا صاحبِ من است
هنگام مرگ سائلِ سلطان شدن خوش است
چشم انتظارِ شاهِ خراسان شدن خوش است
مثلِ خودش غریبُ و پریشان شدن خوش است
در خاک غلت خوردن و گریان شدن خوش است
از سوزِ زهر رنگِ رخِ او سفید شد
آقا شبیه مار گزیده شهید شد
صد شکر زخمِ تیر رویِ پیکرش نبود
هنگام دست و پا زدنش خواهرش نبود
چشمی به فکرِ غارت انگشتر نبود
دستی پی کشیدنِ مویِ سرش نبود
_____________________________________________
متن روضه و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
میخوام از زبانِ امام رضا براتون روضه بخوانم .. امروز بلند بلند گریه کنید .. آخه امروز زن ها و نوعروسانِ نوقان اومدن پیش شوهراشون گفتن مهریه هامون حلاتون .. بزارید ما برایِ این آقا بلند بلند گریه کنیم ..
جگرم یادِ حسین ریخت بهم یابن شیب
زخم شد از غم او پلکِ ترم یابن شبیب
ته گودال که جایِ پسرِ زهرا نیست
جایِ قرآن که به زیرِ سم مرکب ها نیست
پیرهن از تنِ بی سر شده درآوردن
بی کفن در وسط دشت رهایش کردن
حرمتِ مهریۀ مادرِ سادات شکست
آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست
جدِ مظلوم مرا با لبِ عطشان کشتند
مادرش دید به گیسویِ پریشان کشتند
ناله زد مادرِ ما دست به مویش نزنید
با ته خنجرِ خود ضربه به رویش نزنید
خبر از حرمتِ بوسیدنِ مادر دارید؟
پایِ خود را زِ لبانِ پسرم بر دارید
*روزها و ساعات آخرِ ماهِ صفرِ .. دو سه روز بعد از شهادتِ پیغمبر دخترش رو زدن .. خونه ش رو به آتش کشیدن نامردا ..*
نفرین به آن دوشنبه و پیکارِ لعنتی
کاری نداشتیم به اشرارِ لعنتی
باور نمی کنید که به ما حرف بد زدن
یک مشت از مهاجر و انصارِ لعنتی
سر دستۀ ارازل و اوباش سر رسید
با قنفذ و مغیره، چهل یارِ لعنتی
از پشتِ در، نفس نفسِ مادرم شنید
این جمله هست لحظۀ اقرار لعنتی
وقتی حریفِ مادرِ ما پشتِ در نشد
بیرون کشید خنجرِ خونبارِ لعنتی
سنگینی در و لگد و شعله جایِ خود
چسبیده بود سینه به مسمارِ لعنتی
باور کنید مادرِ ما گیر کرده بود
دامانِ گل گرفت به آن خارِ لعنتی
چادر گرفت فضه و مادر بلند شد
سربسته ماند پشتِ در اسرارِ لعنتی
در چند روزِ بعد، پس از احتجاجِ حق
پیچیده شد به خطبه ای کارِ آن لعنتی
با مادرم دهن به دهن شد سرِ فدک
مادر جواب داد به انکارِ لعنتی
پیچید بینِ کوچۀ باریک دورِ ما
از هر طرف شدیم گرفتارِ لعنتی
یک گوشواره لحظۀ سیلی زدن شکست
یک گوشواره خورد به دیوارِ لعنتی
یا زهرا …..
_____________________________________________
متن روضه شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) و روزهای پایانی ماه صفر
پیرهن سیاه ، خدانگهدارت
شالِ عزا ، خدانگهدارت
امام رضا ، خدانگهدارت
دلم گرفته .. دلم گرفته ..
اگه که گریه کردم این شبها
اجازه داده مادرت زهرا ..
حالا شبا کجا برم آقا؟
(من تازه عادت کرده بودم ..)
غریبیِ تو ما رو عاشق کرد
برا تو مادرِ تو هق هق کرد
آخه سه ساله تو خرابه ها دق کرد
*دیگه داره تموم میشه .. امشب هر چی داری رو کن .. خستگی رو بزار کنار .. نکنه حواست جایِ دیگه پرت بشه .. بی حال شدی یادِ حرم امام رضا کن ، خودت رو تو حرم ببین .. بگو یا امام رضا مددی .. یادِ جدت افتادم تو گودال بود ، اما نگاهش با همه ضعفش سمتِ خیمه ها بود ..*
هنوز صدایِ نالۀ زینب
میونِ روضه ها میاد هر شب
یه شش ماهه تو گهواره تب کرد
برات بمیرم ..
از علقمه میاد صدا زهرا
به خاک و خون کشیده شد سقا
که تشنه پر کشید لبِ دریا
برات بمیرم ..
به زیر دست و پا علی اکبر
یتیمِ مجتبی زده پرپر
میونِ قتلگاه اومد مادر ..
*یا امام رضا قربون خودت ، قربون بچه هات ، قربون زائرات .. قربونِ مهمونات ، قربونِ گریه کنات ..
غریب الغرباست ، اومد تو حرم گفت آقا که حرم داره . اما معرفت داشت گفت غریب الغرباییش میدونی برا چیه؟
گفت غریب اونی نیست که حرم نداره ، غریب اون کسی نیست که زائر نداره ، غریب اون کسیِ که وقتِ جون دادن خواهر بالا سرش نباشه …
قربونِ غریبیت برم ، اومد از مدینه بیرون بیاد گفت بزارید با زن و بچه م برم ، گفتن نه نمیشه ، حضرت فرمود اجازه بدید جوادم با من باشه ، گفتن نه. آقا رو از آقازاده ش جدا کردن همچین که اومد حرکت کنه ، به خانواده ش فرمود برا من گریه کنید .. گفتن آقاجان شما فرمودید پشتِ سر مسافر گریه خوبیت نداره ؟.. فرمود برا مسافری که امیدِ برگشت داشته باشه .. من این بار برم دیگه برنمیگردم …
الهی برات بمیرم ، صدا زد اباصلت اگه اومدم که هیچ اما اگه دیدی عبا به سر کشیدم با من کاری نداشته باش فقط درِ حجره رو باز کن .. اباصلت میگه ، دلم شور زد هی منتظر بودم تو کوچه دیدم از دور یکی انگار هی میشینه هی بلند میشه .. همچنین که نزدیکتر شد دیدم یه صدایی به گوشم میخوره هی میگه جیگرم …
اما بچه وقتی براش یه اتفاقُ بدی می افته گاهی میگه جیگرم .. گاهی دست رو دیوار میزاره میگه مادرم .. همچنین که در حجره رو باز کردم ، حضرت وارد حجره شد مثلِ مارگزیده به خودش میپیچید .. به سختی دیدم فرشایِ حجره رو کنار زد (آقاجان قربونت برم چرا این کار رو میکنی؟) فرمود اباصلت من دیگه از دنیا میرم فرمود میخوام مثلِ جدم رو خاکا جون بدم ..
اباصلت میگه همچین که آقا بی حال شد یه وقت دیدم یه آقایِ زیبا رو آمده ، سرِ امام رضا رو به دامن گرفته … آقا شما کی هستید؟ فرمود اباصلت من جواد ابن الرضا هستم. آقاجان درِ حجره بسته بود چطور وارد شدی؟ فرمود همان خدایی که قادر است مرا از مدینه تا طوس بیاورد ، قادرست مرا از درِ بسته وارد کنه …
میگه دیدم سرِ امام رضا رو ، رو پاهاش گذاشته از گوشۀ چشم امام رضا اشک جاریِ … دیدن جواد الائمه هی دستش رو لایِ موهایِ امام رضا میکشید بابایِ قشنگم .. بابایِ مظلومم .. تو غریب بودی بابا … زخمِ زبون بهت زیاد زدن … خیلی دلم تنگ شده بود بغلت کنم .. اینجا جواد الائمه سرِ بابا رو بغل گرفت عرضم تمام … یه شب هم تو خرابه .. سر بریده رو آوردن .. یه دختری سرِ بابا رو بغل گرفت … (زبانِ حال) بابا همیشه موهایِ منو تو درست میکردی .. حالا این بار من موهای تو رو درست می کنم … بابا اول به من بگو کی رگایِ گردنت رو بریده .. کدوم نانجیبب چوب به لب هات زده … بابا شنیدم تنور خولی بردنت ..
حسین …
_____________________________________________
متن سینه زنی و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
سلام ای آقای کَرَم
سلام ای سایه ی سَرَم
سلام ای بانیِ کربلای من
رضا! شاه و سلطان تویی
رضا! جان و جانان تویی
رضا! هیچ کی نیست مثه تو برای من
رضا! دستمُ رها نکن
از ضریح جدام نکن
آخه بی تو بی کسم
رضا ! مستیِ من رو ببین
هر سال بعدِ اربعین
خونه ی تو میرسم
رضا! جانم جانم رضا،جانم جانم رضا
جانم جانم جانم ای رضا…
منُ شوقِ بابُ الجواد
منُ این روزیِ زیاد
بذار باشه این سرِ من به زیر دین
بازم راهم دادی بیام
ببین دلتنگِ کربلام
خودت گفتی آقا، فَابکِ لِلحُسَین
دلم واسه این سیاهیا
خیلی تنگ میشه آقا
شده آخر صفر
چه جور خداحافظی کنم
با سیاهی و عَلَم
میشم آقا دربه در
رضا! جانم جانم رضا،جانم جانم رضا
جانم جانم جانم ای رضا…
بازم جمعِ سینه زنا
بازم یادِ جامونده ها
همه مهمونیم سر سفره ی کریم
همه با شور و با نوا
بریم تو ایوون طلا
بگیم زینب زینب یاد حاج سلیم
آقا اینه حرف نوکرات
دم مرگمون بیا
دلمون به تو خوشه
بازم بطلب حرم آقا
ما رُ دوریِ شما
به خدا که میکشه
رضا! جانم جانم رضا،جانم جانم رضا
جانم جانم جانم ای رضا…
_____________________________________________
متن روضه جانسوز حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش
یعنی امروز هست روز ناله های آخرش
هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت
میکشد خود را به سوی خانه مثل مادرش
روی خاک کوچه دنبالش اگر دقت کنید
بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش
*فرمود:اباصلت! من میرم و برمیگردم…اگر اومدم که هیچ….اما اگه دیدی عبا رو سر کشیدم با من حرفی نزن…فقط دَرِ حجره رو باز کن من وارد بشم…اباصلت میگه: دم در منتظر بودم الان امام رضا میاد….یه وقت دیدم یه فردی داره میاد عبا به سر کشیده….
تاریخ میگه یه زهری به امام رضا دادن پنجاه بار هی می نشست زمین…بلند میشد….فقط صدا میزد جیگرم….اصلا هر کی تو خونه میشینه بلند میشه داد ما بلند میشه….خودشم یاد مادرش افتاد….*
_____________________________________________
متن روضه جانسوز شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) – قسمت اول
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
*یه کم امروز ناز کن…خستگیتُ بگو به آقا…آقا دو ماهه دیگه*…
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟
*دقیقا حس الان من و تو مثل حسیِّ که چندروزی کربلا بودی،حرم بودی…میخوای برگردی…تو مسیر هی پشت سرت رو نگاه میکنی….برمیگردی…سلام میدی…دوباره یه تیکه راه میری….آقا دارم میرما…*
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟
این دو ماه از کف من رفت و نکردم کاری
وای از غفلت بسیار چه باید بکنم؟
اهلِ دل با تو شبِ خویش سحر می کردند
منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم؟
امروز بیا یه خودی به ما نشون بده….مُردیم…ندیدیمت آقاجان…امروز اگه میای دست مادرتم بگیر بیار….بی بی سفره رو جمع کنه….دیدی؟
وقتی میری خونه مادرت،نمیگذاره دست به سیاه و سفید بزنی…میگه اومدی خونه ی من دیگه…خودش سفره پهن میکنه…غذا میاره…خودش جمع میکنه…*
با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم
چشم من بود به اغیار، چه باید بکنم؟
*امروز بیا تو یه راهی پیشِ پایِ من بذار…*
هر چه گفتی تو به من گوش ندادم، الحق
شدم امروز گنهکار چه باید بکنم؟
مثل هر بار زدم زیرِ قرارم با تو
تو بگو،تو آقا که من این بار چه باید بکنم؟
نروم کرب و بلا خاک به سر خواهم شد
تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟
*السلام علیک یا اباعبدالله…به همین راحتی میری کربلا…*
در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی
کم نیستند درصحنت،نفس هایِ مسیحایی
هر کس به دیدار تو آمد کربلایی شد
اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی
از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم
وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی
*اصلا جایی رو بلد نیستم برم….دلم می گیره بلیط می گیرم میرم مشهد…تو رو خدا ما رو تحویل بگیر امروز….”و تَصَدَّق علینا…”
از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم
وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی
از آب سقاخانه هر کس خورده می فهمد
زمزم ندارد این چنین آبِ گوارایی
وقتی که نام مادرت را میبرد زائر
در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی!
*به خدا همین جوره….نام بی بی رو تو حرم می بری،به هم میریزه….*
{می روم مشهد،خیابان ها شلوغ
می روم در قم،شبستان ها شلوغ
کربلا هم کل ایوان ها شلوغ
هیچ کس مثل تو بی زوار نیست
*یا امام حسن!…*}
وقتی که نام مادرت را میبرد زائر
در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی!
وقتی برای دستگیری می رسی از راه
صحرای محشر تازه خواهد شد تماشایی
*اونجا که میاد تازه روضه شروع میشه….همه جا روضه….حتی قیامت هم روضه….فلذا حتی انبیا هم سرهاشون رو پایین میندازن….”غُضّوا ابصارکم…”هیچ کس نباید ببینه…*
_____________________________________________
متن روضه جانسوز شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) -قسمت دوم
یهو می بینی امام حسن افسار یه مرکب رو گرفته… رو این مرکب بی بی نشسته…تو یه روایتی دیدم بی بی به امام حسن میفرماید:حسن جان! اون کسی که اونجا ایستاده سر در بدن نداره کیه؟! امام حسن جواب میده:”هذا حُسَینُک مُرَمّلٌ بِالدِّماء”…حسین…*
حاجات سائل را نگفته می دهی،یعنی
در دست و دلبازی نداری هیچ همتایی
چشم انتظارت می نشیند در صف محشر
بی شک به دیدارِ منِ سرمست می آیی
ابا صلت میگه: آقا بهم فرمود:اباصلت میرم و برمیگردم…اگه دیدی عبا به سر کشیدمُ دارم برمیگردم،بدون که بی آقا شدی….اباصلتِ…یه خادمِ…میگه صدبار مُردم و زنده شدم….شما می فهمید من چی میگم…هیچ نسبتی هم نداره…یه خادمِ…چی شده تو این کوچه ها که اینقدر خاطره ی بد داریم….یهو دید از دور آقا هی زمین میشینه…پا میشه….
اباصلت! بهت سخت گذشت؟! کجا بودی ببینی دستای علی رو بستن….زنش جلوش هی زمین میخورد…زود پا میشد…دوباره زمین میخورد…هی میزدنش….
شماها خیلی هاتون متأهلید…حرف من رو خوب میفهمید….زن ها که دیگه باید غش کنند با این حرف….زن باردار باشه… میخوای مسافرت بری…جایی بری…میگی نمی برمش…اذیت میشه…یه جایی هم میخوای بری؛از قبل میگی یه جایی رو آماده کنی…زنم نمیتونه….پا به ماهه….همچی که رفت پشت در….دستاشو حائلِ خودش و محسن کرد…فضه بیا….فضه بیا…..
_____________________________________________
متن روضه جانسوز شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) -قسمت پایانی
اباصلت! زمین خوردن آقات رو دیدی؟کجا بودی کربلا؟! خواهرش بالا تَل ایستاده بود…هی می دید هر کی میره برنمیگرده…چند لحظه طول میکشه…هی میاد بیرون یکی دیگه میره…
فکر میکردن کار حسین تمام شده…دوباره می دیدن آقا یه نفس می کشه،یه مرتبه یکی دیگه می رفت…نیزه شو بر
می داشت….
آقا! یا امام رضا! شنیدم هی داد میزدی میگفتی:جگرم….کربلا این آقا همچین که گفت جگرم…نامرد این نیزه رو برداشت…گفت:ها جگرت میسوزه؟! چنان نیزه رو بلند کرد…تو دهان حسین…..
چقدر روبه رو طولش دادن
یه جوری هر کدوم طولش دادن
کُشتنِ تو جلو چشمای من
سه ساعتِ تموم طولش دادن
سَرِ فُرصت سرت رو بریدن
به چه قیمت سرت رو بریدن
بمیرم داداشِ غریبم
تویِ غربت سرت رو بریدن
یکی داره پیرهن رو میدزده
پیرهن که نه! کفن…می دزده
یکی داره با یه کهنه خنجر
سرُ از روی بدن می دزده
ای حسین من…غریب مادر
*همچین که عبا به سر کشیده بود تو این مسیر می رفت…احتمالا موقع غذا بوده…چون روایت میگه سفره پهن بوده….خادما…کنیزا…سر سفره….تا آقا رو دیدن…آقا میشه با ما هم سفره بشید؟روایت میگه آقا با همون حال اومد سرِ سفره نشست….”آقا میشه امروز با ما هم،هم سفره بشید؟!”چندتا لقمه خورد…دیگه نتونست…رفت داخل حجره… گفت:اباصلت درهای حجره رو ببند…فرشا رو جمع کن…میخوام مثل جد غریبم،حسین جون بدم…*
از خراسان روضه خیلی دور شد یابن الشبیب
زهر وقتی داخل انگور شد یابن الشبیب
اشک در چشمان آقا حلقه زد آن جا که گفت
حال و روز جدّ ما ناجور شد یابن الشبیب
در هجوم تیر ها و نیزه ها گم شد تنش
در میان سنگ ها محصور شد یابن الشبیب
*ناله بزن بگو:حسین….*
_____________________________________________
متن روضه ویژه شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاکِ کوی تو باشم
به وقتِ صبحِ قیامت که سر زِ خاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم،به جست و جویِ تو باشم
به مجمعی که در آیند شاهدانِ دو عالم
نظر به سویِ تو دارم،غلام روی تو باشم
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیشِ تو بودن بهانه ای کافیست
بهشتِ لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیلِ ناله ی من یک نگاهِ محبوب است
وگرنه دردِ غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم
مگر که شاهِ خراسان گدا نمی خواهد؟!
به عشقِ تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حرمت “اِهدِنا..” نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجتِ عاشق،دوا نمی خواهد
تو آشنایِ خدایی،کدام رهگذری
در این جهانِ غریب،آشنا نمی خواهد؟!
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوترِ آواره جا نمی خواهد؟!
*فرمود: هر کی به ما پناه بیاره ما بهش پناه میدیم…یا امام رضا امشب پناه آوردیم…*
به حکم آنکه ” علیک الرفیق ثم الطریق…”
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
خدا مرا به طوافِ تو مبتلا کرده ست
طوافِ کعبه بخواه،خدا نمی خواهد
…
یا امام رضا! دوباره اومدم
من فقط پیش شما زانو زدم
میدونم خودم که چیزی ندارم
ولی من گدایی رو خوب بلدم
گُم میشم بین حریمِ حرمت
پَر می گیرم از نسیم حرمت
منُ خوب میشناسی آقا که منم
از گداهای قدیم حرمت
رأفتِ تو رشته ی نجاتمِ
عشق تو بهونه ی حیاتمِ
هر کجای حرمت رو میبینم
همه یادآورِ خاطراتمِ
دل شکسته ها دارند نشونیتُ
نشونِ مرقدِ آسمونیتُ
هر کی یه بار بیاد به دیدنت
حتما حس می کنه مهربونیتُ
یه دفعه هم نشد کسی رو رد کنی
تو جوابمُ ندی و رد کنی
شفا دادن که برا تو چیزی نیست
مرده زنده میشه تو مدد کنی
سنگ دیوار تو تکیه گاهمِ
هر چی تو بخوای همون صلاحمِ
جایی رو جز حرمت نمیشناسم
حرمی که آخرین پناهمِ
یا امام رضا….یا امام رضا….
…
فردا روزی زنان نوقانی اومدند گفتند: ما چیزی نمیخوایم…گفتند منظورتون چیه؟گفتند:مهریه هامون رو بخشیدیم…چرا ؟! گفتند:فقط اجازه بدید ما بریم تشییع جنازه ی امام رضا…زنان نوقانی آمدند تشییع جنازه ی امام رضا….گفتند امام رضا خواهر بالاسرش نیست….امام رضا غریبِ…هر کدوم اونقدر گل آوردن برا امام رضا….بارک الله به امام رضا….بارک الله به زنان ایرانی…زنان نوقانی….اونقدر گل آورده بودن که وقتی امام جواد آمدند این گل ها رو کنار میزدن،بدن امام رضا رو از میان گل ها بردارن….آروم بدن آقا رو تو قبر گذاشت….خیالت راحت جوادالائمه….قشنگ صورت آقا رو روی خاک قرار داد….آروم صورت بابا رو پوشوند….بابای مظلومم….این آقا راحت باباشو تو قبر گذاشت…
اما یه آقایی تو کربلا گفت: بنی اسد بیاید بدن ها رو جمع کنید….اومدن گفتن: یا زین العابدی! یه بدنی قابل شناسایی نیست…اینقدر پاره پاره هست….اومد جلو فرمود: این بدن بابام حسینِ….قبری رو کَند زین العابدین….همچین که بدن بابا رو درون بوریا قرار داد، ، آروم درون قبر گذاشت…همه جای عالم صورت بابا رو روی خاک میگذارن اما این آقا رگای بریده ی بابا رو روی خاک گذاشت….حسین….
_____________________________________________
متن روضه و توسل ویژه شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح
این بار آمدم که ببینم تو را فقط ..
*یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه …*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
*هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط
*به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..*
در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت
از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت
هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است
یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت
آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد
از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت
*گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد ..
یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها ..
جگرم میسوزه ..
بال و پرم میسوزه ..
وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم ..
از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین
در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود
چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود
خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود ..
بر روی خاک بود که پیچید بر خودش
*صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین ..
لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال ..
امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن .. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم ..
یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ … نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت ..
هرچی نفس داری بگو حسین …
_____________________________________________
متن سینه زنی و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
آمدم امشب حرم، با پدر و مادرم
مثل دو فواره ی صحنت شدم
این دو نگاهِ ترم
از دم باب الجواد تا دمِ ایوان طلا
اسم تو را می برم
سایه ی لطفت به سرم مستدام
ای حرمت به همه درد و غمم التیام
باز شده راه ضریح تو در این ازدحام
آه به جای همه جامانده ها
از تو جدا مانده ها
دست به سینه به سمت ضریح
شاه علیک السلام
سمت شما آمدم،گم نکنم راه را
طی کنم این سیر الی الله را
در حرمت سر کنم
این دَم کوتاه را
مَرد جوانی در وسط همهمه ها دَم گرفت
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
سلام آقا رضا جانم
امیدم یا رضا جانم
نمیذاریم منُ تنها
رضا جانم،رضا جانم
تویی که ضامنم هستی
دلم رو به حرم بستی
محاله خالی از اینجا
بره دستی،رضا جانم
جان رضا
حضرت سلطان رضا
ای قسم مَردم ایران رضا
معنی لطف و کرم و بخشش و احسان، رضا
شاهِ خراسان رضا
یار غریبان رضا
آه! دلِ شعله ورت سوخته
گوشه ی آن حجره بال و پرت سوخته
آن نفسِ مختصرت سوخته
وای چه آمد سرت
آه! تمامِ جگرت سوخته
قلبِ دو عالم بر این
رَختِ سیاه پسرت سوخته
ناله زدی از نفس
آه! جوادم بیا
آمد و از خاک سرت را گرفت
غربت چشمانِ ترت را گرفت
اشکِ روان از نظرت را گرفت
شکرِ خدا لحظه ی آخر
پسرت دور و برت را گرفت
دوباره جاریِ اشکام
دلم شد خونه ی غم هام
غریب آقا،غریب آقا…
جوونت رفت و افتادی
نه غوغایی نه فریادی
غریبونه رو خاکِ حجره جون دادی
غریب آقا،غریب آقا…
از سر لطف شماست
سینه ی ما کربلاست
رخصتِ این گریه برای حسین
دستِ امامِ رضاست
روضه دوباره به پاست
روضه ی شاهِ غریب
مرثیه خوان شاهِ خراسان شده
آه که یابن الشبیب
لحظه ی غارت شد و
پیرهنُ شال رفت..
خواهرش از حال رفت
آه که مابین دو تا نهر آب
جدّ غریبم حسین
با لب خشکیده به گودال رفت
چشم کسی در پیِ انگشترُ
چشم کسی در پی خلخال رفت
نایِ کمک خواستنش رفته بود
پاره به پاره بدنش رفته بود
حرف سرِ بوریاست
آه که حتی کفنش رفته بود
بشکند آن پا که دَمِ آخری
رویِ تنش رفته بود
خدا ای کاش بمیرم من
برا زخماش بمیرم من
برا خشکیِ لب هاش بمیرم من…
جلوش آبِ خنک خوردند
سر آقام چی آوردند
که انگشتُ برا انگشترش بردند
_____________________________________________
متن سینه زنی و توسل به حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
هر که آرَد تحفه ای بر محضر مولایِ خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام
در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام
بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندمِ اشکی که در این بارِگاه اورده ام
ناله ام در سینه، اشکم در بصر سوزم به دل
نامه ای چون دودِ آهِ خود سیاه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
ذره بودم زائر شمس الشموسم کرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
گرچه هستم قطره ای ناچیز یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام
هر فقیری هست دستِ خالی اش سرمایه اش
من فقیرم دستِ خالی را گواه آورده ام
شاه پناهم بده… خسته ی راه آمدم
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
_____________________________________________
متن روضه و توسل ویژه شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)
السلام ای شهید خراسان
ای پناهِ دلِ بی پناهان
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
ای گلِ پرپرِ باغِ حیدر
میوۀ قلبِ موسی ابن جعفر
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
گرچه در پیشگاهِ تو پستم
هرچه هستم غلامِ تو هستم
من غلامُ تویی شهریارم
من گدا من گدا من گدایم
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
جانِ زهرا و جانِ جوادت
وقتِ مردن کن از ما عیادت
میهمانم من از ره رسیدم
پادشاها مکن نا امیدم
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
السلام ای شهید خراسان
ای پناهِ دلِ بی پناهان
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.