شعر شب ضربت امیر المومنین (ع) سروده استاد زارع شیرازی ۱۹ رمضان ۱۴۰۱

متن شعر شب ضربت امیر المومنین (ع)
شبِ ضربت به سرِ حیدرِ کرّار شده
نقش بر خاک . تنِ دلبر و دلدار شده
خونِ مولا به تمامیّتِ محراب نشست
کمرِ عرش از این داغِ شرربار شکست
فرقِ مولایم علی وا شده از ظلمِ زمین
غرقِ خون گشته عبا و بدنِ حبلِ متین
منهدم ُرکن هدایت شد و خون . بال و پرش
عرش در لرزه شد از شدتِ ضربت به سرش
ابن ملجم چه زده ضربتِ آلوده به زهر
کل محراب به خونِ سرِ مولاست چو نهر
لعنت خلق. چه نازل شده بر قاتل من
بِنِگر فاطمه جان .خون شده چون تو …سر و تن
مشهدِ من شده محرابِ نمازم زهرا
ای تو نورِ علی و راز و نیازم زهرا
ناله ی کلِّ ملایک به سماوات رسید
فُزتُ گفته ست علی . صوت مناجات رسید
گفت راحت شدم از دردِ فراقت زهرا
دلم از روزِ تو بگرفته سراغت زهرا
از همان روز که پشتِ درِ بیت افتادی
ازهمان روزکه بهرِ علی ات. جان دادی
از همان روز که پهلویِ تو بشکسته شد و
و علی بعدِ تو در خانه ..چه بنشسته شد و
من و اَیتامِ تو و مقتلِ تو بر دیوار
خونِ پاکت به درِ خانه و بر این مسمار
ناله ات گشت رسا یا ابتا یاابتا
محسنم گشت فدا یاابتا یاابتا
سی وپنج سال . فراقِ تو کشیدم زهرا
در غم و داغِ تو جز غصه ندیدم زهرا
شامگاهان به تهِ چاه. کلامی گفتم
صبحگاهان به همان . کور . سلامی گفتم
بیکسِ دهر شدم بیکس و تنهای تو ام
پیر گشته ز همان داغِ غم افزای توام
داغت از ریشه بر این قلبِ دوتا افتاده
آخرِ قصه ی تو کرببلا افتاده
خون تو ..روی زمین. خونِ من اندر محراب
قلبِ شیعه ست در این روضه چه پُر درد و کباب
بعد داغم حسنت پاره جگر خواهدشد
زینبت شاهد غمها چو قمر خواهدشد
کربلا راس حسینت برود بر نیزه
حنجرِ پاکِ همان خونِ خدا در نیزه
اولِ قصه شده فاطمه و قامتِ خم
آخر قصه .رقیه ست خرابه ست عَلَم
عُمرِ آن دخترِ معصومه …سه ساله ست فقط
وجراحاتِ تنش… ژاله به ژاله ست فقط
نیّتِ زارعِ شیراز. غُلامیِّ ی علیست
گر پذیرفته مرا . لطفِ مرامیّ ی علیست
لینک کانال اشعار استاد زارع شیرازی
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.