آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار شب اول محرم – سال ۱۴۰۰

3
اشعار شب اول محرم - سال 1400

متن شب اول محرم – مناجات امام حسین (ع)

شکر خدا دیدم دوباره پرچمت را
شکر خدا دیدم سیاهی غمت را
دیدم دوباره روضه های ماتمت را
دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را

باور نمی کردم محرم را ببینم
بر سر در این خانه پرچم را ببینم

ما را همین شور عزایت زنده کرده
ما را نوای نینوایت زنده کرده
ما را هوای روضه هایت زنده کرده
ما را نسیم کربلایت زنده کرده

ما در میان روضه ی تو قد کشیدیم
از لطف تو امروز به اینجا رسیدیم

امسال اگر که باز هم این روضه بر پاست
ما که یقین داریم از الطاف زهراست
بی بی دعایش تا ابد پشت سر ماست
زهرا نگه دار تمام سینه زن هاست

دست شکسته اسم ما را هم نوشته
خوب و بد ما را همه با هم نوشته

یادم نخواهد رفت لطف مادرت را
او لطف کرده راه داده نوکرت را
او جمع کرده خادمان محضرت را
پس گرم کرده او تنور منبرت را

از سوزِ آهش قلب این عالم گرفته
ذکر بنی یا بنی دم گرفته

هم ماهی دریا برایت گریه کرده
هم مادرت زهرا برایت گریه کرده
هم زینب کبری برایت گریه کرده
دنیا و ما فیها برایت گریه کرده

جان عزیزت اشک را از ما نگیری
این اشک را از چشم نوکرها نگیری

اسمت دلیل گریه های بی امانم
ای که مرا خواندی بده راهی نشانم
در روضه ات دنبال یک خط امانم
ای کاش قدر روضه هایت را بدانم

با روضه ات آرام می گیرم همیشه
شکر خدا با روضه درگیرم همیشه

من آمدم امشب بسوزم پا به پایت
تا چند خطی روضه بنْویسم برایت
روضه بخوانم از تن در خون رهایت
یادی کنم از ماجرای بوریایت

خورشید بودی بر نوک نی ها نشستی
ای جان زینب، پشت زینب را شکستی

شاعر: وحید محمدی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مناجات امام حسین (ع)

در وجودم طنین محتشم است
دیده ام شوق و رقص پرچم را
لطف کردی به من دوباره حسین
نوکری کردنِ محرم را

یاد کردم از آن عزیزانی
که به زیر لحد عزا دارند
پدر و مادران خفته به خاک
که عزا دار روضه ی یارند

پدری که همیشه با اشکش
مشکی روضه را به تن می کرد
شب اول که می رسید از راه
یادی از غربتِ حسن می کرد

مادری که همیشه در طی سال
خانه اش بود با شما آباد
از پس انداز چند ماهه خودش
خرجیِ روضه ی تورا می داد

یاد کردم از آن عزیزانی
که به درد فراق مجبورند
بین بستر سیاه پوشیدند
ولی از روضه های تو دورند

لطف کردی به من دوباره حسین
که رساندی مرا به هیئت و اشک
لطف کردی اجازه ام دادی
بزنم سینه پای صاحب مشک

با خودم فکر می کنم…هیهات
هرچه بر سینه ام زدم کم بود
دوست دارم که خوب گریه کنم
شاید این اخرین محرم بود…

شاعر: آرمان صائمی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مرثیه مسلم بن عقیل (ع)

زحمتی دارم ای نسیم سحر
ببری تو پیام مسلم را
برسی خدمت عزیز دلم
برسانی سلام مسلم را

ابتدا جای من ببوس او را
بعد با او‌ بگو تو از حالم
بگو ای کاش فرصتی میشد
تا بیاید خودش به دنبالم

عرض کن جان مادرت برگرد
کوفیان کینه ی تو را دارند
خواب دیدند بهر گودالت..
و برای تو نقشه ها دارند

این جماعت نه رحم دارند و
نه حیا و نه ترس فرداشان
تا که دیدند سکه های طلا
پرشد از نفرت تو دنیاشان

داد از دست کوفیان..ای داد
تشت بی آبرویشان افتاد
حرمله خنجر و کمانش را
نیش خندی زد و نشانم داد

جان زهرا مرا حلالم کن
شرم دارم ز روی خواهر تو
آه از لحظه ای که می آید
پای نعش علی اکبر تو..

شاعر:آرمان صائمی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مناجات امام حسین (ع)

زمین انداختم زیر علم بارِ گناهم را
و شستم با گلابِ گریه‌ام روی سیاهم را

به دیوارِ عزایت میخ‌کوبم مثل بیرق‌ها
نخواهم داد، حتی آجری از تکیه‌گاهم را

هزار و نهصد و پنجاه لشکر اشک آوردم
که شاید مرهمت باشد؛ بگیر از من سلاحم را

دم “هَل‌مِن‌مُعینت” چارده قرن است در گوش است
که باشم لحظه‌ای سرباز، شاه کم‌سپاهم را

هزار و چارصد سال است دنبال تو می‌گردم
بیانداز از مسیر کج به راه راست، راهم را

نگهبانِ حریمِ چشمه‌ی موقوفه‌ات هستم
اگر از سارقانِ اشک، می‌دزدم نگاهم را

همیشه سایه‌ی دست تو را روی سرم دیدم
همیشه آرزو کردم ببوسم سرپناهم را

به دیوار اتاقم نیست تقویمی به جز بیرق
غم روز دَهُم گم کرده روز و سال و ماهم را

شاعر: رضا قاسمی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مناجات امام حسین (ع)

در جواب دشمنان روضه سیدالشهدا

عده‌ای نامهربان هر سال ما را می‌زنند
از بلندی تا تهِ گودال ما را می‌زنند

جرم ما عرض ارادت بر حسین‌بن‌علی ست
تا محرم می‌رسد عمّال ما را می‌زنند

آری آن عمالِ سفیانی که ضد حیدرند
بر علیه حق شده فعّال، ما را می‌زنند

سیلی بیگانه چندان هم نباشد دردناک
آشنایانی گهی با قال ما را می‌زنند

چون شنیدند این عزا دارد ادامه تا ظهور
پیروان ملحد دجال ما را می‌زنند

ضربه‌ی غیرخودی ها از عناد است وحسد
این خودی‌ها با چه استدلال ما را می‌زنند؟

تا به عشق دوست می‌بندیم احرام حرم
در مسیر کعبه‌ی آمال ما را می‌زنند

ما چو می‌بینند بیزاریم ز امثال یزید
یا خودِ ما را و یا امثال ما را می‌زنند

ما عزای شاه عطشان را به پا خواهیم کرد
اف به آنان که در این احوال ما را می‌زنند

آن سپاهی که به راه شام زینب را زدند
نسل شان با حربه‌ی قتال ما را می‌زنند

حربه‌ی قتاله اینک حمله‌ی فرهنگی است
تا جوانان را کنند اغفال ما را می‌زنند

دشمنان اهل‌بیت اما بدانند، احمقند
کور خواندند ار به ماه و سال ما را می‌زنند

در مسیر عشقبازی هر که بدعهدی نمود
خود بهانه شد ،که قوم ضال ما را می‌زنند

سینه‌زن! هم سینه زن هم کن مراعات اصول
هان که می بینی یزید و آل، ما را می‌زنند

این مرض از یک طرف اهل غرض از یک طرف
همزبانان هم، زبانم لال ما را می‌زنند

تیر کین میبارد از هر سو سپر باید گرفت
حرمله ها اندرین جنجال ما را می زنند

قوم وهُابیت وقوم بهائیت همه
سینه ها از کینه مالامال ما را می زنند

ماچگونه از بنی‌سفیان بگیریم انتقام
چون بنی‌عباس در هر حال ما را می‌زنند

ضربه‌ای که زد بنی‌عباس بر اسلام و دین
این ریاکاران، بدان منوال ما را می‌زنند

روضه‌ی غارت چو می‌خوانیم در ماه عزا
عده‌ای غارت‌گرِ اموال ما را می‌زنند

آه از آن دم خیمه‌ها آتش گرفت و در فرار
یک‌صدا ناله زدند اطفال : ما را می‌زنند

شاعر: استاد کلامی زنجانی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مرثیه مسلم بن عقیل (ع)

مائیم و شهری که هوایم را ندارد
من نه هوایِ بچه‌هایم را ندارد

نامرد دیدم باز مردی کردم آقا…
با این دو کودک کوچه گردی کردم آقا

دیدم که خوشحالند خوشها جمع هستند
مظلومِ من مظلوم کُش‌ها جمع هستند

طوعه در این نامردها یک شیر زن بود
تنها پناهم خانه‌ی یک پیرزن بود

بیرون زدم تا شعله بر معجر نیفتد
مثل مدینه طوعه پشتِ در نیفتد

در راه‌ها و کوچه‌هایش چال کندند
رسم است اینجا ابتدا گودال کندند

گودال وقتی که بیفتی شیر گردند
دستت اگر زخمی شود شمشیر گردند

از پشتِ سر نامرد آمد گیرم انداخت
تیری به پایم خورد در زنجیرم انداخت

شکرِ خدا خواهر ندارم تا ببیند
این دور و بر دختر ندارم تا ببیند

ای آبرویم آبرویم را که بُردند
از دور با نیزه گلویم را که بردند

نام تو را بُردم لبم را چاک کردند
خون ریخت با چکمه رُخم را پاک کردند

ای کاش سنگی گوشه‌ای پنهان نمی‌ماند
جای شما از من لب و دندان نمی‌ماند

طفلی اگر مهمان کوفه گردد آقا
سرگرمیِ طفلان کوفه گردد آقا

از راه آمد زجر و خوش‌ها جمع هستند
شمر آمد با زجرکُش‌ها جمع هستند

روی زمین بودم که رویم را کشیدند
تا پشت بام از کوچه مویم را کشیدند

طوری کشیدند آنقدر مژگان من ریخت
تقصیر سنگ‌پله شد دندان من ریخت

خورشید جایش در دل شب نیست برگرد
میدانِ کوفه جای زینب نیست برگرد

باخنده می‌آیند وخوش‌ها جمع هستند
سربسته گفتم بچه‌کُش‌ها جمع هستند

شاعر: حسن لطفی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مرثیه مسلم بن عقیل (ع)

نمی‌دانم کجایی ای که از بی‌راهه می‌آیی
همین اندازه می‌دانم که با شش‌ماهه می‌آیی

همین اندازه می‌دانم جدا از چاره‌ات کردم
چرا از خانه‌ی زهرا چنین آواره‌ات کردم

سرِ دارالاماره جان تو جانی ندارم که
تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم که

بگو تا کوفه‌ی مولا کُشِ ناخوش نمی‌آیی
به سوی مردمِ نامردِ مِهمان‌کُش نمی‌آیی

اگرچه کوچه کوچه گریه‌ها بر خواهرت کردم
ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم

همینکه ریختند از در به راه شعله‌ور رفتم
اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم

نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا
خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا

خبر داری به سنگِ کوچه‌های تنگ می‌خوردم
کشیده می‌شدم هربار و بر هر سنگ می‌خوردم

سرِ زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم
غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم

کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را
نوازش‌های یک چکمه شکسته استخوانم را

من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم
توان از بازویم بُرد و به صورت بر زمین خوردم

از آن گودالِ خون تا این بلندی راه بسیار است
کشیدن‌های زخمی روی صدها پله دشواراست

نه فکرِ دختران خود که فکر دخترت بودم
همین امروز چندیدن بار یادِ مادرت بودم…

شاعر: حسن لطفی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مناجات امام حسین (ع)

ده روز دیگر گریه ی ما فرق دارد
ده روز دیگر روضه اما فرق دارد

ده روز دیگر ماجراها فرق کرده
ده روز دیگر قصه ی ما فرق کرده

ده روز دیگر نه حبیبی، نه زهیری
ده روز دیگر نه سعید و نه بریری

ده روز دیگر خواهرش در اضطراب است
ده روز دیگر در حرم قحطی آب است

ده روز دیگر در تب و تاب است زینب
ده روز دیگر دور از ارباب است زینب

ده روز دیگه این حرم سقا ندارد
ده روز دیگر دختری بابا ندارد

ده روز دیگر اکبرِ لیلا نمانده
ده روز دیگر قاسمِ زیبا نمانده

ده روز دیگر مادری در التهاب است
خیمه به خیمه در پی یک جرعه آب است

ده روز دیگر زین اسبی واژگون است
سالار زینب پیکرش در خاک و خون است

ده روز دیگر راهی گودال گشته
ده روز دیگر پیکرش پامال گشته

ده روز دیگر روی سینه می نشیند
از روی تل هم خواهرش زینب ببیند

ده روز دیگر صورتش بر خاک صحراست
ده روز دیگر رأس او بالای نی هاست

ده روز دیگر خواهرش ماتم گرفته
ده روز دیگر زیر نعل تازه رفته

ده روز دیگر روی پیکر سر ندارد
ای وای من … انگشت و انگشتر ندارد

شاعر: وحید محمدی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مرثیه حضرت مسلم بن عقیل (ع)

زبان حال سر جناب مسلم علیه‌السلام

دارم وصیت می‌کنم شاید نیایی
با باد صحبت می‌کنم شاید نیایی

دارد مسیرت را نشانم می‌دهد باد
از روی دروازه تکانم می‌دهد باد

با داغ بی اندازه می‌گِریم که برگرد
از بِین این دروازه می‌گِریم که برگرد

با سر میان کوفیان مهمانم آقا
تا لحظه‌ای که میرسی می‌مانم آقا

روزی که می‌آیی مرا بشناس وقتی
از روی این دروازه آویزانم آقا

هر روز سنگم می‌زنند از دور و نزدیک
بازیچه‌ی تمرین این طفلانم آقا

هر روز یک دندان من کم می‌شود تا
قربان دندانت شود دندانم آقا

شرمنده‌ام اینجایم و بال و پَرم ریخت
دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت

من با چه رو گویم نیا رویی نمانده
قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده

دستی که بیعت داد دستم را شکسته
از بس مرا زد زخم بازویی نمانده

طفلان من از گوشه‌ای دیدند من را
از زخم‌های کوفه اَبرویی نمانده

نزدیک نه از دور کوفی دوره‌ام کرد
آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده

تا دق نکرده زینب از بیراهه برگرد
گهوراه تا نشکسته با ششماهه برگرد

هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است
در کوفه می بینی که نامحرم زیاد است

از خیزران و تازیانه حرف کم نیست
از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاداست

ششماهه نه حتی برای مردها نیز..
یک تیغه از تیر سه شعبه هم زیاد است

دست نوازش با یتیمی نیست اما
پنجه برای گیسوی درهم زیاد است

آبی برای تشنگان اینجا ندارند
در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند

تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم
شد بسته دستم دستگیری را بفهمم

هی سنگ خوردم زخم خوردم فحش خوردم
تا رنج بازار و اسیری را بفهمم

من را به زنجیرش میان کوچه گرداند
تا زخم‌پاهای کویری را بفهمم

دندان من خون شد به یادِ دختر تو
تا درد دندانهایِ شیری را بفهمم

دلها در اینجا سنگ دیوار است برگرد
وقتِ حراجی‌های بازار است برگرد

شاعر: حسن لطفی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مناجات امام حسین (ع)

روی من و تو حضرت زهرا حساب کرد
مارا برای بزم عزا انتخاب کرد

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
نام حسین بار دگر انقلاب کرد

دلشوره داشتم که نبینم محرمش
یکسال این فراق دلم را عذاب کرد

توبه شکسته ها همه گویند یاحسین
«ربُّ الحسین» هرچه دعا مستجاب کرد

از کودکی حسینیه دار محرممیم
این روسیاه را خودش عالیجناب کرد

هرکس که ذره ذره به پای حسین سوخت
اورا خدا به وصل خودش کامیاب کرد

گریه غبار سینه ی من داده شستشو
این قلب خاک خورده چنان دُرّ ناب کرد

تفسیر دستگیریه او از رسول ترک
کار هزار منبرو صد ها کتاب کرد

سینه برهنه ها همه از نسل عابس اند
او کربلا طریقهٔ این وصل ؛ باب کرد

هرکس شنید ناله ی« حی علی العزا»
تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

آید به گوش ناله ی محزون فاطمه
مادر به نام یک یک مارا خطاب کرد

ماه محرم آمد و پیچید بوی سیب
صلی علی الحسین و صلی علی الغیب

شاعر: قاسم نعمتی

__________________________________________________________

متن شب اول محرم – مناجات امام حسین (ع)

باور نمی کردم که پرچم را ببینم
امسال هم ماه محرم را ببینم

چه نوکرانی بی صدا رفتند امسال
من مانده ام ایام ماتم را ببینم

اهل القری آقای مارا دفن کردند
می خواستی با چشمم این غم را ببینم

قربان یک شب روضه ات دارو ندارم
پرپر زدم جان تو این دم را ببینم

خرج تمام روضه ها با مادر توست
زحمت کشیده فیض اعظم را ببینم

ای کاش چشمم وا شود بالای مجلس
یک مادری باقامت خم را ببینم

همراه مادر آمده از عرش حیدر
بااو رسول الله خاتم را ببینم

موسی عصا در دست دربان حریمت
آن سوی در عیسی بن مریم را ببینم

ذکری که عالم را تکان داده حسین است
من ایستادم شور عالم را ببینم

والله چای روضه مرده زنده کرده
اینجا فقط درمان دردم را ببینم

از خیمه تا گودال زینب داد می زد
سخت است زیر پا امامم را ببینم

فریاد زد مادر گمان می کردی یک روز
جای حسین این جسم درهم را ببینم

شاعر: قاسم نعمتی

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.