اشعار استاد زارع شیرازی – شهادت حضرت مسلم – عرفه ۱۴۰۰

متن شعر استاد زارع شیرازی – عرفه ۱۴۰۰
اشک از گوشه چشمان ترش می غلطید
آبِ خون گشته به اصرار عدو می بلعید
ضربتِ دشمنِ کوفی به دودیده می دید
بر عیال تو حسین جان بخدا می گریید
سر مسلم که جدا گشت حسین جان بفدات
اولین ذبحِ خدا گشت حسین جان بفدات
مسلمِ یار ز بالای عمارت . افتاد
تن بی سر ز بلندای عمارت . افتاد
اشک ریزم به خدا بر غم تو یا مسلم
و چه سوزاند دلم ماتم تو یامسلم
خبر داغ تو وقتی که حسینت بشنید
حضرت شاه به پهنای رخش میگریید
کوفه ای بودنفاق و ز دو سر نامردی
حک شده بر سر و شمشیر و سپر. نامردی
سیف را بهر سرت تیز کند آهنگر
بهر راس تو که هستی پسر پیغمبر
حضرت شاه نیا. کوفه وفا نیست که نیست
ای شه کرببلا کوفه وفا نیست که نیست
من دلم سوخته ی داغ علی اکبر هست
تیرِ حَرمل. ز پی راسِ علی اصغر هست
حرمله تیر سه شعبه به پرَش جا بکند
بهر قلب تو و عباس . مهیا بکند
تیر بر چشم اباالفضل نشیند تو نیا
تا که زینب غم عباس نبیند تو نیا
سرمن گشته جدا ای بفدای سر تو
تو نیا تا نشود نیلی ی کین .دختر تو
سر عباس به نی میزند این شمر لعین
عمر سعد برای تن تو کرده کمین
قتلگاهت بشود خون و تنی پیدا نیست
زینبت هست ولی فاطمه زهرا نیست
چقدَر نیزه به پهلو و تنت کوبیدند
اسب سواران به صف و بر بدنت کوبیدند
اربا اربا بشود قامت اکبر ای وای
و کبودست تن و صورت خواهر ای وای
ای حسین بن علی جان دوعالم بفدات
ای بقربان تو و خیمه و این اشک عزات
کربلای تو تمام دل و دینم باشد
اشک بر روضه ی تو سِرِّ امینم باشد
عرفه . زارع شیراز . به قلبی خسته
عاشقانه به کنار حرمت بنشسته
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.