آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار اربعین حسینی ویژه ماه صفر ۱۴۰۱

3
اشعار اربعین حسینی ویژه ماه صفر 1401

شعر اربعین حسینی

دائماً شورِ عشق در سرِ ماست
ترش روییِ دشمن از این است
این که در ازدحامِ تلخی ها
زندگی با حسین شیرین است

کوله ی من کجاست؟ کفشم کو؟
اربعین ها همیشه بی تابم
بعد از آن اولین سفر دلِ من
موکِبی شد برای اربابم

بغضِ بی تابِ عاشقان ، سفری
روی ابرِ خیال می خواهد
از نجف سمتِ کربلا رفتن
پا فقط نه که بال می خواهد

این ستون ها که بیستون وارند
نقلِ یک عشقِ ناب و دیرینند
این جماعَت چقَدْر فرهادند
شهریارانِ قصرِ شیرینند

ما (( أَنَا مِنْ حُسَیْن )) گویانیم
همه یک روح و بیشمار تنیم
بس که (( حُبُّ الحُسَينِ يَجمَعُنا ))
همه انگار اهلِ یک وطنیم

چشممان مَحوِ رقصِ پرچم هاست
گوشمان مستِ نوحه ی عربی ست
آتش و باد، گرمِ عود و فلوت
شبِ مستانِ نینوا چه شبی ست

به لبم ، لَبْ لَبی غزلخوان شد
جای شربت شراب در سینی ست
به دهانم دِهْین عجب چسبید
طعم شَعْریّه شعرِ آیینی ست

در مسیری که فرشِ آن عرش است
من فقط دیده ام ظواهر را
خُرده از من مگیر ای زاهد
حَرَجی نیست حالِ شاعر را

گرمِ تبخیر سوی خورشیدیم
رودهایی به سمتِ دریاییم
در همین ظهرِ راه پیمایی
سوی عصرِ ظهور پویاییم

شک ندارم برای دردِ همه
نامِ مهدی همیشه تسکین است
چای مَشّایه یادمان داده ست
زندگی با حسین شیرین است…

شاعر:محسن کاویانی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

چه مرزها که در آن خطه از زمین گم بود
که شرق و غربِ جهان بینشان تفاهم بود

به بوی چای عراقی مسیر مست گذشت
چنان که یاد ندارم عمود چندم بود!

نسیمِ آه، تکان داد هر چه پرچم را
بسا سلام که در راهِ یک علیکم بود

قدم تمام طریق از نفس نمی‌افتاد
نبود زخم، به پا لب به لب تبسم بود

فدای آنهمه یکرنگی‌ِ سفر گردم
سیاه، لیکن چشم و چراغ مردم بود

رسید از آن سرِ گرما کسی که: اشرب مای
شروع روضه ی ما با همان تکلم بود

شاعر:مسعود یوسف پور

______________________________________________

شعر مناجات با امام حسین – اربعین حسینی

یکی آورده با خود گریه‌های گاه‌گاهش را
یکی در کوله‌بار کهنه‌اش بار گناهش را

یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده
یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را

یکی در هر قدم هُرم نفس‌ها را بغل کرده
یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را

یکی نذر شما کرده‌ست چندین گوسفندش را
یکی وقف شما کرده‌ست تنها سرپناهش را

بسوزان چهره‌ام را آفتاب داغ! اربابم…
خبر دارم که می‌بخشد غلام روسیاهش را

ببین موکب به موکب می‌شود تسخیر او قلبم
چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را

به هم می‌ریزد آری نظم نفرت‌آور دنیا
امیر عشق تا آماده می‌سازد سپاهش را

قدم‌ها محکم‌اند و عزم‌ها راسخ، چه غوغایی
نمی‌بندد شهادت تا قیامت شاهراهش را

و در دیدار آخر مادرم با گریه می‌خندید
و من آورده‌ام تا کربلا با خود نگاهش را

شاعر:علی سلیمیان

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
به همین حال مرا وا مگذارید فقط
ببریدم ببریدم شده حتی در خواب
بین این شهر مرا جا مگذارید فقط
همه رفتند و شده قبرمن این شهر …مرا
در مزارم تک و تنها مگذارید فقط
حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم
با دلم وعده فردا مگذارید فقط
بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم
روی این خواهش ما پا مگذارید فقط
اربعین پای پیاده نجف وکرببلا
حسرتش را به دل ما مگذارید فقط
تشنه روضه ام و اه فرات است بلند
آب را تشنه دریا مگذارید فقط
لای هر برگه قرآن چقدر برگ گل است
پا براین مصحف زیبا مگذارید فقط
داد زد این سر و این حلق من و سینه من
چیزی از پیکر من جا مگذارید فقط
مرد باشید ولی , تا که نکشتید مرا
پا سوی خیمه زنها مگذارید فقط

شاعر:موسی علیمرادی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

غم تا غم یار است، از غم خیر دیدیم
از گریه و از آه و ماتم خیر دیدیم

هر وقت دم دادیم تو بر ما دمیدى
ما بین دم دادن دمادم خیر دیدیم

ما در همین عالم به لطف روضه تو
اندازه خیر دو عالم خیر دیدیم

ماه خدا جاى خودش را دارد اما
ما بیشتر ماه محرم خیر دیدیم

از جاى جاى کربلا که هیچ حتى
از عکس هاى کربلا هم خیر دیدیم

پشت و پناه کشور ما پرچم توست
لحظه به لحظه زیر پرچم خیر دیدیم

خیر کثیرى که خدا فرمود گریه ست
آیا ازین گریان شدن کم خیر دیدیم؟!

ما گریه کن هاى تو با هم گریه کردیم
ما گریه کن هاى تو با هم خیر دیدیم

با یاد یک معصوم وقتى گریه کردیم
از چهارده معصوم دیدم خیر دیدیم

حج پیمبر را به پاى ما نوشتند
ما از رسول الله اعظم خیر دیدیم

گر رفت عاشورا ولیکن اربعین هست
ما از صفر مثل محرم خیر دیدیم

شاعر:علی اکبر لطیفیان

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم

گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم

به یادم مانده آن روزی که می‌جستم ترا اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم

تو را ای آشنای دل اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم

تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم

بسان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو
اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم

میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم

شکسته جای مهرت را ز بی‌مهری به نی دیدم
شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم

ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم

شاعر:استاد علی انسانی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

گیرم اصلا نبری کرب و بلا چندین سال
کرمت را که نباید ببرم زیر سؤال

من همینقدر که نامت به زبانم جاریست
به تو مدیونم و هستم به خدا خوش اقبال

راه دادی منِ آلوده به عصیان ها را
عزتم دادی و دادی به مقامم پر و بال

سخت درمانده ام از شکرِ همین یک نعمت
که رسید از تو همه عمر به من نانِ حلال

عاشقم کردی و این عشق بها داده به من
به أبالفضل(ع) بدهکارِ توام در هر حال

نیست لطف تو که محدود به این چند صباح
محض توصیف‌ گداپروری ات نیست مجال

بگذر از خبط و خطاهایم و آقا نگذار
دور از صحن و سرایت بروم رو به زوال

خواستن با تشر از ساحت تو بی ادبی ست
عرض حاجت به تو با حجب و حیا اوج کمال

حکمتی هست یقیناً که دو سال اینگونه
بشود یک سفرِ کرب و بلا خواب و خیال

تا ابد بسته شود راهِ حریم تو اگر…
اگر ای وای محقق شود این فرض محال-

-باز فریاد زنان پای علَم میگویم:
«بأبي أنت و أمي» نرسد بر تو ملال!

شاعر:مرضیه عاطفی

______________________________________________

شعر مناجات با امام حسین – اربعین حسینی

کارِ خود را به کسی دِه که بسی معتمَد است
لطفش افزون و سجایاش فزون از عدد است

عادت و شیوه ی کارش به ضعیفان کرم و
روز و شب مردم بی یار و مدد را ، مدد است

یک جهان عاشق و دلداده و شیدا دارد
«این حسین کیست» که لیلای همه تا ابد است

از روایاتِ صحیح است که تاکید شده
این حسین بنده ی یکتای خدای اَحَد است

روضه اش منشأ خیرست بیا در روضه
گریه کن هر چه که داراست بنامش سند است

پی امرار معاش آمده ای باخته ای
نوکرش باش ، حسین کار خودش را بلد است

ما همه خاک کفِ پای عزادار تواییم
شوکت و جاه و بُزرگی در این خانه رَد است

قطره اشکی که به تاریکیِ هیئت ریزی
روشنای تو‌ به تاریکیِ زیر لحد است

شاعر:سید حسین میرعمادی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

برخیز برای رفتن آماده شوی
باید بروی، آری، باید بروی

لبّیک به لب به یاری او بشتاب
فریاد حسین را اگر می‌شنوی

شاعر:علی سلیمیان

______________________________________________

شعر مناجات با امام حسین – اربعین حسینی

بر خوان غم فزای تو، ما پیر می شویم
با ذکر یا حسین ز تو تکثیر می شویم

“بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند”
با یک صلا چو قبضه شمشیر می شویم

از اولین عمود نجف تا به کربلا
در این مسیر عاشقی زنجیر می شویم

چون دلرباترین شده ای، زائرت شدیم
از خاک پای زائرت، اکسیر می شویم

ای دل غمین مباش که تکفیر می شویم
با یک نگاه فاطمه، تطهیر می شویم

شاعر:رجبی کاشانی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

روزهای محرمش طی شد
چقَدَر گریه ی قضا داریم

این دوماهه که جای خود اما
همه ی سال ما عزا داریم

شاعر:حسین ساکی

______________________________________________

شعر مناجات با امام حسین – اربعین حسینی

اهل زمین که نه ولی از آسمانیم
وقتی سرِ خوانِ کریمان،میهمانیم

پای پیاده اربعین انگار مثلِ…
سربازهای لشکرِ صاحب زمانیم

ما با اذان کربلایت خو گرفتیم
هر لحظه دلتنگ همان صوت اذانیم

از کودکی مهر تو افتاده به دل ها
مستِ می نابت همه، پیر و جوانیم

چون زائر تو زائر حق است،قطعا *
در روز محشر از عذابش در امانیم

هرچند از کار زمانه چون کویریم
در راه عشق اما چو دریا بی کرانیم

آقا قسم بر دخترت ، بی‌بی رقیه
ما اربعین از کربلایت جا نمانیم

شاعر:علی گلچین پور

______________________________________________

شعر مناجات با امام حسین (ع) – اربعین حسینی

قلبی که از اندوهِ تو غمگین شده باشد
با دوستی و حُبّ تو آذین شده باشد

از دعوتِ زهراست در این دایره هستیم
دعوت شده ی فاطمه تأمین شده باشد

در راستیِ هـر عملــی خوفِ ریــا اسـت
جز گریه برای تو که تضمین شده باشد

ما گریه کنان را چه حسابی چه کتابی؟
گریانِ تو بی واهمه تدفین شده باشد

عاشق به صف حشر سَبُک پای گذارد
پلکش اگر از اشک تو سنگین شده باشد

دلچسب ترین دلخوشیِ سینه زنِانست
آن شور که با ذکرِ تو شیرین شده باشد

در مذهبِ ما خوردن هر خاک حرام است
جز خاک مزارِ تو که تحسین شده باشد

خوب است غلامِ تو بِهنگام وفاتش
رخساره اش از عشق تو خونین شده باشد

شاعر:سید حسین میرعمادی

______________________________________________

شعر مناجات با امام حسین (ع) – اربعین حسینی

عاشقان دارند در میخانه مأوا می‌کنند
خانه ی غم را خراب از سیلِ صهبا می کنند

خوب ها گلچین شدند و در مسیر کربلا
شرح شور عشق را با اشکْ معنا می کنند

اذن از مولا گرفته از نجف راهی شدند
این چنین در عاشقی دل را مهیّا می کنند

سودها دارد مَشایه در طریقِ کربلا
نقدِ جان را با متاع عشق سودا می کنند

پابرهنه چون رقیّه، سرسپرده، جان به کف
هر دلی را در طریقِ دوست شیدا می کنند

در عمود آخرین عشّاق دلداده به ماه
با دمِ “عباس جیٖبِ الْمٰای” غوغا می کنند

در جواب آنکه روزی یار می کردی طلب
با لَکَ لَبیک، اعجاز مسیحا می کنند

التفاتی نیست عشّاق شما را با بهشت
در میان دو حرم، فردوس پیدا می کنند

شاعر:وحید دکامین

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

نمی دانم گناهم چیست، اما کم گناهی نیست
که امسال اربعین ما را به آن درگاه، راهی نیست

همیشه کاسه خیل گدایان پرنخواهد شد
چه باید کرد؟ باید ساخت، چون گاهی، نگاهی نیست

برایم “بُعد منزل نیست…” می خوانند و می دانم
نصیب و قسمت جاماندگان جز روسیاهی نیست

اگر چه بال و پر دارم، ندارم رخصت پرواز
که حالم بهتر از حال کبوتر های چاهی نیست

به یاد خاطرات سالهای پیشم و با من
به جز حسرت متاعی نیست، جز گریه سلاحی نیست

عمود یک هزار و سیصد و هشتاد و چندم بود؟
که دیدم گریه کردن یا نکردن، دلبخواهی نیست

به دور از کربلا هم زائرت هستیم، آقا جان
به غیر از سایه لطف تو ما را سرپناهی نیست

شاعر:عباس احمدی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

میان خیل تو از یادها فراموشم
شبیه شمع مزاری غریب، خاموشم

به چشمه‌ای که به دریا نمی‌رسد رحمی
قسم به جان تو با دوری‌ات نمی‌جوشم

فقط نه ماه محرم که هجر هم داغی‌ست
من از فراق تو گاهی سیاه می‌پوشم

دلم شکست و به حالم دل ضریحت سوخت
به خوابم آمد و گفتا بیا در آغوشم

به روضه می‌روم و تازه می‌شود داغم
دلم نمی‌شود آرام، هر چه می‌کوشم

ببین شکسته‌دلانت چه عالمی دارند
در استکان ترک‌خورده چای می‌نوشم

به هر دری زده‌ام تا به کربلا برسم
فقط اگر نرسیدم مکن فراموشم

شاعر:میلاد حسنی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

گریه ی بی صدا قبول نشد
هرچه کردم دعا قبول نشد

اهل موکب به فکر پروازند
نوکری های ما قبول نشد

شد پذیرفته کار بی منت
کار با ادعا قبول نشد

بهر وصلش چه نذرها کردم
نذری ام منتها قبول نشد

بنویسید باز هم امسال
عبد سر به هوا قبول نشد

منم آن روسیاه و بی کس که
نزد موسی الرضا قبول نشد

صحن حیدر چقدر زیبا بود
حیف! دیگر گدا قبول نشد

هرچه گفتم وَ لا تؤدّبنی…
حاجتم از قضا قبول نشد

تا سحر ناله کردم از جگرم
کربلا… کربلا… قبول نشد

شعرها یک به یک خریده شدند
شعر این بی بها قبول نشد
**
حرف زینب که گفت با قاتل
بس کن ای بی حیا… قبول نشد

زیورم را بگیر و سر نبرش…
لااقل از قفا، قبول نشد

با عصا پیری آمد و می زد
گفت ضربات پا قبول نشد

شاعر:محمد جواد شیرازی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

حرارتی ست درون دلم ز داغ حسین
فراق، میکشد آخر مرا فراق حسین

حسین در دوجهان بهترین رفیق من است
دلم بگیرد اگر، میروم سراغ حسین

به روی نیزه سرش رفت تا چهل منزل
که روشن است زمین از چهلچراغ حسین

بهای گریه بر او پر زدن به معراج است
به عرش میبرد این اشک را براق حسین

چه میشود دم محشر دوباره گریه کنیم
برای حضرت زهرا به اتفاق حسین

شاعر:محمود یوسفی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

نشست جیب خودش را تکاند و آه کشید
به کوله پشتی خود خیره ماند و آه کشید

درست آخر این هفته، چند مهمان داشت
و تازه قسط عقب مانده هم فراوان داشت

برای دفعه ی چندم شمرد و دید کم است
و گفت : قسمتم امسال دوری از حرم است

کلافه بود خودش را پر از جنون می دید
فقط مقابل چشمان خود ستون می‌دید

چگونه می شد از این مرزها عبور کند
چگونه خرج سفر را دوباره جور کند…

شاعر:مجید تال

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

آدم از اوّل به نامت بوده راغب یا حسین
روضه ات دارد میان عرش طالب یا حسین

می برد معراج، ما را قاب قوسین ضریح
می شود پایین پایت سجده واجب یاحسین

عشق تو شغل شریف انبیای عالم است
در سرایت نوکری دارد مراتب یاحسین

خمس اسم پنج تن خون دل است و میخورم
توشه بر می دارم از این قوت غالب یاحسین

هم تو از من برده ای دل که فقط دور توام
هم من از تو برده ام جیره مواجب یاحسین

بوده زینب هر دو تامان رادعاگو در نماز
بوده زهرا هر دو تامان را مراقب یاحسین

اشک روضه زیر تابوت دو چشمم را گرفت
وقت تلقینم شود ذکر مناسب یاحسین

اربعین جامانده ام هم از نجف هم کربلا
زائرت را یاد کن بین مواکب یا حسین

پرچم انا فتحنا را زدی بر آسمان
گرچه رفتی در تنور و دیر راهب یا حسین

گفت زینب من کجا و کوچه و بازار شام
قدکمان شد بعد تو ام المصائب یا حسین

سنگ خوردی روی نیزه، خون به پیشانی نشست
روبروی قبله چرخیدی نماز من شکست

شاعر:رضا دین پرور

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست
جای من هم در میان هیئت جامانده هاست

دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
“از حرم جا مانده ای” هم صحبت جامانده هاست

یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشه ی صحن و سرایت؛ حسرت جامانده هاست

کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست

در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام
عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست

شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر
ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست

گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جامانده هاست

من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند
هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست

بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس
نوبتی هم باشد آقا! نوبت جامانده هاست

دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب! از غربت جامانده هاست

تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد
تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست

مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند
این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست

حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین!
حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست

” صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری ”
خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست

طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند
از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند

شاعر:علیرضا خاکساری

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

خوش باد حالِ هر کسی اهل عراق است
این همجواری با تو حُسنِ اتفاق است

گفتی می آیم اربعین ، عیبی ندارد
سهم من از کرببلا دائم فِراق است
.
سهم من از این اربعین یک‌ قاب عکس است
از کربلا که روی دیوارِ اتاق است
.
راه نفس را بسته گریه آنچنان که
از بُغض حال نوکرت در اختناق است

تنها به شوق تو دل از دنیا بریدم
این ترکِ دنیا بهترین نوع طلاق است

این روزها دائم به خود می گویم این را
الان کدام عاشق بجای من عراق است

شاعر:سید حسین میرعمادی

______________________________________________

شعر  اربعین حسینی

ببار رحمت خود را، هميشه بارانی
دلم هوای تو كرده خودت كه ميدانی

دو ماه گريه برای مصیبت تو کم‌ است
چه ميشود كه هميشه مرا بگريانی

به هر محله كه رفتم به چشم خود ديدم
نداشت غير در خانه ی تو خواهانی

تو را به جان عزيزت بيا از اين خانه
مرا جدا مكن آنی و كمتر از آنی

غريبه نيست كسی كه غريبه مي آيد
چه زود ميشود اينجا كسی خودمانی

مقابل حرم تو مسيحی افتاده
كه نيست شرط حسينی شدن مسلمانی

نگاه تو به سياهی جُون قيمت داد
گران شدند غلامان تو به ارزانی

به درد تو كه نخوردم اگرچه ميدانم
ولي به كار می آيم برای دربانی

دوباره آمده اند و دوباره جا ماندم
نميشود كه مرا زائرت بگردانی؟

چرا لباس تو را از تنت در آوردند
كه اينچنين ته اين قتلگاه عريانی

شاعر:گروه یا مظلوم

______________________________________________

شعر مناجات با امام حسین (ع) – اربعین حسینی

ماییم سرِ خوانِ اباعبدالله
افلاک پریشان اباعبدلله
ای خسته ی از گناه، فرصت باقی ست
برگرد به دامانِ اباعبدالله

شاعر:احسان نرگسی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

آفتاب حج هویدا از جَبین
پرتوی نور شَکور است اربعین

پر شود دنیا به فریاد و طنین
بانگ آزادی و نور است اربعین

نقشه ی شیطان و نابودی دین
چشم شیطان،کورِ کور است اربعین

یا مجاهد راه دین است و یَمین
بر شدائد،نفخ صور است اربعین

تارَک تاریخ و یک برگ زرین
پیرو حق و حضور است اربعین

هَروَله تا بارگاهِ اِبنِ مولَا المومنین
جلوه ی شور و شعور است اربعین

می شکافیم مرز ها را در زمین
جمعی از نزدیک و دور است اربعین

گفت:رنج راه چنان است و چنین
قَدَحی جامِ طَهور است اربعین

لشکر صاحب زمان را تو ببین
یک پیاله از ظهور است اربعین

شاعر:محسن شریعت

______________________________________________

شعر  اربعین حسینی

فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت
آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت
انگار بوی تربت مُهر مرا داشت

راه نجف تا کربلا آغاز می شد
بال کبوترها یکایک باز می شد
چشمان دنیا محو این پرواز می شد
این کوچ یک مقصد به نام:”کربلا” داشت

حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن
مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن
شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن
شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت

این عشق،مجنون را به لیلا می رساند
شاه و گدا را پای سفره می نشاند
آهندلی را تا حریمش می کشاند
انگار که شش گوشه اش آهنرُبا داشت

موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است
با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است
آن‌قَدر طعم روضه،بین راه،خوب است
زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت

هر موکبی که پابرهنه می رسیدم
بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم
طعم خوش چای عراقی را چشیدم
آن استکان هایی که طعم باده را داشت

رقص شکر در چای ها بیداد می کرد
شور حسینی در دلم ایجاد می کرد
این شهدِ”شیرین” خلق را “فرهاد” می کرد
هرجرعه طعم بوسه های ناشتا داشت

ما آیه های روشن فتح المبینیم
فرزند خاکی امیرالمومنینیم
ما سینه زن های یل ام البنینیم
آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت

بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه
با گریه کارم راه افتاده همیشه
زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه
مادر هوای کودکش را هر کجا داشت

موکب به موکب با برادر های دینی
با همسفرهای شریف اربعینی
تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی
الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت

اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد
نام و نشان ها نیز کارایی ندارد
در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد
در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت

شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد
با یار حال گفتگو را حفظ می کرد
این آبله ها آبرو را حفظ می کرد
هرسربلندی در کف پا،زخم ها داشت

یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم
در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم
با رخت پاره در دل انظار رفتم
امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟

این‌روزها از درد می بارم دوباره
از هجر تو گریه شده کارم دوباره
قصد گریز روضه را دارم دوباره
می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت

با قامتی خم خانمی از حال می رفت
تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت
آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت
روی سر خود چادر خیرالنسا داشت

اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند
با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند
انگشت بی انگشترش را جمع کردند
شکرخدا که روستاشان بوریا داشت

شاعر:بردیا محمدی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

و از کنار نخستین عمود راه افتاد
دوباره قافله مانند رود راه افتاد

قدم قدم، دمِ “لبیک یاحسین” به لب
عدم به سمت تمام وجود راه افتاد

دهان قافله یکباره پر شد از صلوات
بساط آتش و اسفند و دود راه افتاد

به لطف زمزمه‌ی شعر دسته‌جمعی ما
میان جاده گروه سرود راه افتاد

نشست قافله قدری کنار موکب چای
همین که خستگی‌اش رفت زود راه افتاد

صلاة ظهر به یاد صلاة عاشورا
چه هق‌هقی که میان سجود راه افتاد

پس از نهار که یک روضه بود چاشنی‌اش
بساط شوخی و گفت و شنود راه افتاد

و من کنار همین خاطرات خوابم برد
دوباره قافله مانند رود راه افتاد…

و باز با غم و حسرت پریدم از این خواب
و چشم‌هام پر از اشک بود…

شاعر:علی سلیمیان

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

چه بگویم چه به ما و چه بر این آل گذشت
این چهل روز مرا قدر چهل سال گذشت

چه بگویم که پس از تو چه بلاها دیدم
چه بگویم که پس از تو چه به اطفال گذشت

هرکه مارا ز غم و داغ تو ناراحت دید
نیشخندی زد و راهی شد و خوشحال گذشت

دخترت همسفر قافله ام نیست حسین
چه بگویم که پس از او چه به غسال گذشت

خواهری که رخ او را زن همسایه ندید
بی نقاب از وسط آن همه جنجال گذشت

آه از آن لحظه که زینب بدنت را نشناخت
آه از آن لحظه که این قوم ز گودال گذشت

بزم میخوارگی و کوچه و دروازه شام
هرچه که بود به هر شکل به هر حال گذشت

شاعر:محمود یوسفی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

از راه آمد خواهرت ای سر بریده
اما بدون دخترت ای سر بریده

دارد رباب از راه مي آید برادر
اما بدون اصغرت ای سر بریده

از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است
آید صدای مادرت ای سر بریده

از شامیان پیراهنت را پس گرفتم
از ساربان انگشترت … ای سر بریده

من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش
خولی چه کرده با سرت ای سر بریده

بالای نیزه ماه من بودی برادر
در کوچه ها همراه من بودی برادر

حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند
حتما خودت دیدی غرورم را شکستند

حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم
حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم

حتما خودت دیدی بساط کوفیان را
حتما خودت دیدی مرام شامیان را

قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد
عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد

حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده
هم جای سالم در تن زینب نمانده

این آخر عمری مرا بازار بردند
من را میان مجلس اغیار بردند

رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد
تو خیزران خوردی و قد من کمان شد

شاعر:وحید محمدی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

خسته می آید و اندوه مکرر در او
ز پسِ واقعه جاری شده محشر در او

باده می سازد از خُمِّ عطش مالامال
شرح عرفانی هفتاد و دو ساغر در او

کیست این زن که سراپای وجودش زهراست
راز سربسته و پنهانی مادر در او

خسته می آید و در شرح نگاهش خواندم
سوره ی واقعه را اول و آخر در او

کربلا محو تماشای دو اسماعیلش
زنده شد شور نیستانی هاجر در او

انقلابی ست در این آمدنش می دانی
شور هیجایی عباس دلاور در او

کاروان آمده از راه و زنی پیدا شد
که هنوزم اثر نیزه و خنجر در او

شرحه شرحه دل و داغ از نفسش می ریزد
خیمه خیمه عطش اصغر و اکبر در او

متصوّر شود از طرز نگاهش یارب
همه ی قارعه و زلزله یکسر در او

خطبه می خواند در خویش چنان در کوفه
خطبه می خواند انگار که حیدر در او

خسته می آید و دنباله ی فریاد علی ست
خسته می آید و هنگامه ی خیبر در او

بگذارید نفس تازه کند این خواهر
خسته می آید از این قافله غمگین خواهر

این حسین کیست که عالم شده عالمگیرش
هل اتی شمّه ای از شرح وی و تفسیرش

آیه در آیه خداوند مصوّر در او
چهره در چهره مکرّر شده خواهر در او

(به علمداری و سقّایی خود می نازد)
قد برافراشته آن روز برادر در او

سیزده نور کَمِشکوهِِ فیها مِصباح
جمله در کرب و بلا گشت منوّر در او

چارده قرن زمین گرمِ تکاپو مانده ست
همه ی ارض و سما نیز شناور در او

این حسین کیست که ذرّات جهان محتشمش
قلم و لوح و بیان گریه کنان محتشمش

شرح این قصه دراز است به خون باید گفت
شرح این قصه ندانیم که چون باید گفت

شاعر:علی کفشگر

______________________________________________

شعر مناجات با امام زمان (عج) – اربعین حسینی

پا به پای تو دویدم از نجف تا کربلا….
ناله هایت را شنیدم از نجف تا کربلا …

لحظه ای غافل نبودم زائرِ قبرِ حسین …
هر کجا ماندی..رسیدم از نجف تا کربلا

روضه خواندی من شدم پامنبری و گریه کن
مثلِ یک اشکی چکیدم از نجف تا کربلا

خستگی های تو را زیر نظر آوردم و..
من خودم نازت کشیدم از نجف تا کربلا

امر کردم تا که موکب ها به یاریت رسند ..
تاولِ پا را خریدم ..از نجف تا کربلا ..

من امامِ آخرینت مهدی ام ..تکیه گهم..
پای غمهایت خمیدم از نجف تا کربلا

عهد و پیمان تازه کن با صاحبت تا فرصت ست
من خودم کوهِ امیدم از نجف تا کربلا

شاعر:محسن راحت حق

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

یادم نمیرود به برم ریختی بهم
با گریه های اهل حرم ریختی بهم

وقتی که آسمان به زمین سر گذاشتی
دیدی دو دست بر کمرم ریختی بهم

تو با نگاه اخر خود بین قتلگاه
آتش زدی به بال و پرم ریختی بهم

لب تشنه بودی و لب شمشیرهای کند
تشنه به خون تو جگرم ریختی بهم

از زیر دست شمر به گودال تا حسین
من آمدم تو را ببرم ریختی بهم

در مجلسی که برد مرا قاتلت به زور
دیدی به گریه چشم ترم ریختی بهم

گردیده ای شبیه حروف مقطعه
گشتی شبیه موی سرم ریختی بهم

از کوفه تا به شام تو دیدی ز نیزه ها
معجر نداشتم به سرم ریختی بهم

شاعر:ابراهیم میرزایی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

مابین خوبانت به بدها هم نظر کن
یک بار هم از کوچه اینها گذر کن

خیلی گناه آورده ام اینجا ببخشی
شام مرا با نور آمرزش سحر کن

من بند بندم با گناهان انس دارد
آتش بزن!جسم مرا زیرو زبر کن

هرتیررا شیطان به سمت قلبم انداخت
یا نور و یاقدوس هایم را سپر کن

بی گریه میمیرم تورا حق سه ساله
سهمیه چشمان من را بیشتر کن

این بنده سرکش به تو امیدوار است
خیلی بدم اما تو با من خوب سر کن

بگذار با هم اربعین درراه باشیم
یارب مرا با دوستانم همسفر کن

کرببلا را از حسن باید بگیرم
آقا!تو رحمی به گدای دربه در کن

هرموقعی امضا زدی شش گوشه ام را
درروضه ی زینب گدایت را خبر کن

شاعر:سید پوریا هاشمی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

نمیخواهم بگویم آنچه دیدم
نمیخواهم بگویم ماجرا را
کجا رفتم چه ها دیدم بماند
نکرده هیچ کس با من مدارا

به روی شانه بار غم کشیدم
میان سینه ام غیر از تبت نیست
همین اندازه می گویم برادر
دگر این زینبت آن زینبت نیست

اگر چه زنده ام-اما به سختی
خودم را تا مزار تو رساندم
مرا با زور از پیش تو بردند
خودم ناراحتم این جا نماندم

تنت روی زمین ماند و سرت هم
فراز نیزه بالای سرم بود
چهل روزه است روز وشب ندارم
غم تو بغض و آه حنجرم بود

رسیدم از سفر آن هم چگونه
پر از دردم، غمینم ،نیمه جانم
شکسته حرمتم در کوچه بازار
شهیدِ طعنه و زخم ِ زبانم

دم دروازه ها یادم نرفته
سرت را نیزه دار تو تکان داد
میان حلقه ی نامحرمان هم
کسی با دست طفلت را نشان داد

همان بهتر که سر بسته بماند
مصیبت های سنگینی که دیدم
اگر چه دور بودم از تو اما
ولی شکر خدا پیشت رسیدم

شاعر:محمد حسن بیات لو

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

پیچید نامت با نسیم صبح در گوشم
روشن شد از خورشیدِ رویت چشم خاموشم

وقتی شنیدم قصه‌هایی از غمِ عشقت،
دیدم تمام غصه‌هایم شد فراموشم

ای روضه‌ات آغاز دلتنگی آدم، آه!
پایان ندارد غربتِ آهنگِ چاووشم

_ کی زائر زلف پریشان توام؟… گفتی:
آن دم که مثل باد باشی مست و مدهوشم

شب‌های جمعه در جهان عطر بهشت توست
ای کاش می‌دیدم ضریحت را در آغوشم

_ پای پیاده، اربعینت… می‌رسم آیا؟!
سنگینیِ بار گناهان است بر دوشم…

با شورِ شیرینت، میان موکبی کوچک
دور از عراقت در فراقت چای می‌نوشم…

شاعر:سراج الدین سرایانی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

پای خِلقَت در مسیرِ شاهراه زینب است
نه فقط شیعه که دنیا در پناه زینب است

هر زمان در اوج روضه رزق گریه شد زیاد
بی برو برگرد از تاثیر آه زینب است

اشکِ بانو ریشه ی اسلام را محکم نمود
نخل توحید خداوندی،گیاه زینب است

دور کعبه‌گشتن ما علتش این است که
پرده اش همرنگ با چادرسیاهِ زینب است

گفت بی بی: “ما رَأَیْتُ…”،عالمی دیوانه شد
افتخار مذهب ما این نگاه زینب است

سر‌شکستن پایِ این غم را خودِ او باب کرد
خون رویِ چوبه‌ی محمل گواه زینب است

با کمال میل رنج کوفه را گردن گرفت
در حقیقت این اسارت دلبخواه زینب است

خطبه ها سربازهای ارتش این خانم‌اَند
کاخ ها ویرانه ی دستِ سپاه زینب است

شام تار از برکت صحن رقیّه روشن است
دست ما تا حشر بر دامان ماه زینب است

عشق یک روح است..،نیمی کربلا نیمی دمشق
گوشه ی شش گوشه،کُنج بارگاه زینب است

بعد چل روز آمده با خاطراتی که مپرس…
نیزه‌ها یادآورِ حلقومِ شاه زینب است

بی رقیه آمدن خیلی برایش سخت بود
در حقیقت آن خرابه قتلگاه زینب است

شاعر:بردیا محمدی

______________________________________________

شعر اربعین حسینی

برای خرمن آهم حریق میخواهم
رکاب چشم که دارم، عقیق میخواهم

عطای قوه ی اشکی، شهید اشک روان!
چو عمق فاجعه هایت عمیق میخواهم

سیاه جامه ی من را به قبر بسپارید
برای روز مبادا رفیق میخواهم

سپرده ام که به خاکم دهند باب الرأس…
نشانی حرمت را دقیق میخواهم

به اربعین تو امسال میرسد دستم؟
إلی الحسین دوباره طریق میخواهم

شاعر:علیرضا وفایی

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.