متن سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا (ع)

سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام ماه صفر سال ۱۴۰۱
بعد دو ماه عزا،عاشق کربلا
پیرهن سیاشو میسپُره دست امام رضا
همیشه نوکرش،میاد که آخرش
امام رضا دعاش کنه راضی شه مادرش
مسافر هر ساله، دوباره راه افتاده
از اربعین بر گشته راهیه گوهرشاده
«امام رضا یا مولا..»
من بی شَکیبتم، اِبن شَبیبِتم
دو ماهه که سیاه پوشِ جد غریبتم
مثل تو دَم به دَم، یاد محرمم
گریه کنِ حسین میشم، تو روضه ی تواَم
میگن رو خاک حجره، هی به خودت پیچیدی
خنجر کُند آقاجان، زیرگلوت کِی دیدی؟!
«امام رضا یا مولا…»
لحظه ی آخرت کنار بسترت
از مدینه جواد اومد نشست بالاسرت
اینجا پسر اومد، با چشم تر اومد
کربلا بالینِ پسر، چرا پدر اومد؟
کنار اکبر افتاد، دور تا دورش چرخیدن
بلند بلند داد میزد بلند بلند خندیدن
حسین غریب مادر….
السلطان ابالحسن….
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام ماه صفر سال ۱۴۰۱
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی زِ گناهم بده
شاه پناهم بده
«شاه پناهم بده ،خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن غرق گناه آمدم»
دامن آلوده و بار گناه آورده ام
گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
برامام مهربان خود پناه آورده ام
ای حرمت ملجا درماندگان
دورمران از درو راهم بده
شاه پناهم بده
«شاه پناهم بده خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن غرق گناه آمدم»
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
درشب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
شاه پناهم بده
«شاه پناهم بده خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن غرق گناه آمدم»
آمدم ای شاه سلامت کنم
عرضارادت به مقامت کنم
آنچه که دارم تو رساندی به من
هیچ ندارم که به نامت کنم
«شاه پناهم بده خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن غرق گناه آمدم»
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام ماه صفر سال ۱۴۰۱
دلم خواهد زغم آزاد باشم
کنار پنجرهٔ فولاد باشم
دلم تنگِ رضای مهربان است
همان آقا که او آرام جان است
*میگن آقا امام رضا مانند شخص مارگزیده به خود میپیچید صورت روی خاک گذاشته بود مثل جد غریبش حسین، با جگر سوزان،اما هی نگاهش به دم در بود منتظر میوه ی دلشون جوادالائمه است. اباصلت میگه سرگردان رو صحن خانه ایستادم درها بسته ست یه وقت دیدم یه آقازاده ای مثل قرص ماه یک دفعه کنارم حاضر شد. شباهت عجیبی به امام رضا دارد. سوال کردم آقا! درها بسته بود از کجا وارد شدید؟ فرمود اباصلت! اون خدایی که من رو به یک چشم بهم زدن از مدینه به طوس آورد قادر و تواناست که از درهای بسته هم وارد بشم. آقا شما کی هستید؟فرمودن من جواد الائمه ام، من پسر امام رضام اومدم با بابای مظلومم وداع کنم. تا امام رضا صدای جوادش رو شنید بلند شد، میوه ی دلش رو به بغل گرفت پیشانی فرزندش رو بوسید اما دیگه آقا طاقت نیاورد روی زمین افتاد. جوادالائمه سر بابا رو به دامن گرفت اسرار امامت رو تحویل گرفت وصیتهای بابا رو گوش کرد. اباصلت میگه محزون ایستاده بودم اشک می ریختم یه وقت صدای جواد الائمه بلند شد اباصلت بیا یتیم شدم، بابام شهید شد. فرمودند: اباصلت! کفن بابام رو بیار، بدن آقا رو غسل داد کفن کرد، نماز خواند. با چه عزت و احترامی، عجب تشییع جنازه ای، بی سابقه، جمعیت زیادی در تشییع جنازه ی امام رضا شرکت کردند. با این همه عزت و احترام با این همه زائر و عاشق دلسوخته اما هنوز هم توی زیارتنامه اش میخونیم، غریب الغربا…
امام زمان ما روحی فدا در زیارتنامه ی ناحیه مقدسه به یک شهید دیگه ای هم میگن غریب الغربا اونم جد بزرگوارشون آقامون امام حسینِ…
زنهای نوغان مهریه هاشون رو به شوهرانشون بخشیدن و آمدن تو تشییع جنازه ی امام رضا شرکت کردند. عده ی زیادی نوعروس اومدن تشییع جنازه ی امام رضا…
اما تشییع جنازه ی ارباب ما حسین فقط ده نفر آماده شدن. اول نعل تازه به اسبهاشون زدند. تشییع جنازه ای از بدن حسین کردن که وقتی خواهرش زینب اومد یه نگاهی به اون بدن پاره پاره کرد از روی تعجب صدا زد: آیا تویی برادر زینب؟! آیا تویی عزیز مادرم فاطمه…؟! یا حسین…*
اسم اعظم گذشته از دو لبش
هر که خوانَد تو را به نام، حسین!
خوش بُوَد آن نوا ما را در کام
که بخوانیم تو را مُدام، حسین!
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام ماه صفر سال ۱۴۰۱
ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم
تا قیامت ای رضاجان سر ز خاکت برندارم
منم خاکِ درت غلام و نوکرت
مران از در مرا به جانِ مادرت
«علی موسی الرضا..»
غیر تو یاری ندارم با کِسی کاری ندارم
گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم
تو خوبی من بدم به این در آمدم
به جان فاطمه مکن مولا ردم
«علی موسی الرضا..»
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام ماه صفر سال ۱۴۰۱
یه فکری واسه ی بدی حالم کن
ساعات آخره بیا حلالم کن
رفیق شدن با این گریه ها روز به روز
شرمندتم آقا که زنده ام هنوز
حال دلم آقا فقط با روضته که روبه راه میشه
اگه جداشم از سیاهیا بازم دلم سیاه میشه
تو که یه عمر سایه ات روی سرم بود
اگه که امسال سال آخرم بود
من توی قبر میگم حسین آقامه
تو هم بیا بگو که نوکرم بود
«حسین آه …»
عبای خاکیشو کشیده رو سرش
هی میخوره زمین به یاد مادرش
دست و پا میزنه میسوزه پیکرش
بازم خداروشکر ندیده خواهرش
ندیده خواهرش
که داره خون میاد از گوشهٔ لباش
ندیده خواهرش
که از عطش دیگه در نمیاد صداش
امّا..
فدای خواهری که توی گودال
برادرش رو زیر دست و پا دید
عقیق شو تو دست ساربونو
سرش رو دست شمر بی حیا دید
«حسین آه »
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ…
*با پای دل وارد حرم امام رضا بشیم…*
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
امام رضا علیه السلام به اباصلت فرمود:
اباصلت من وارد بر مأمون میشم وقتی بیرون آمدم اگر دیدی عبا به سر کشیدم دیگه با من حرف نزن.ابا صلت منتظر بود دید امام رضا بیرون آمدن عبا به سرکشیدن حالشون دگرگونه “یَتَمَلْمَلُ کَتَمَلْمُلِ الْسَّلیم”مثل مارگزیده به خودش میپیچد…وارد خانه شدیم آقا فرمود: اباصلت کسی به ملاقات من نیاد در رو ببند. وارد حجره شد نقل شده فرش حجره روهم جمع کرد رو خاک های حجره مثل مار گزیده به خودش میپیچید. شاید میخواست تأسی به جد اطهرش سید الشهدا کند که تو آخرین لحظات وقتی از اسب روی زمین آمد صورتش رو، رو خاک های گرم کربلا گذاشت..”الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ”ولی همینطوری که خود امام رضا فرمود فاصله خیلی زیاد است.اینجا آقا امام جواد الائمه از مدینه آمد سر مطهر امام رضا رو به دامن گرفت. ولی در کربلا حضرت همین طوری که مشغول ذکر خدا بود ناگهان احساس کرد سینه اش سنگین شده چشم رو باز کرد.. “الشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ،قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِيَدِهِ”…
این بیان خود امام رضاست که فرمود: پسر شبیب وقتی میخوای گریه کنی فقط برای جدم حسین گریه کن. برای کدام مصیبتش گریه کنم؟؟”فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ، قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِيَدِهِ،مولِغٌ سَيفَهُ عَلى نَحرِك، ذابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ..”
در همین حال بود اهل بیت صدای ذوالجناح رو شنیدن از خیمه ها بیرون دویدن دنبال ذوالجناح به طرف میدان آمدن وقتی رسیدن بالای بلندی نگاه کردن دیدن .دیگه امام حسین توان دفاع کردن از خودش رو ندارد. از همه امام حسین در محاصره ی دشمن است هرکسی باهرسلاحی دارد به حضرت حمله کرده،دختر امیرالمومنین همه توانش رو به کار برد دشمن رو منصرف کند ولی نشد چه کند دختر امیرالمومنین؟ دیدن دستاشو رو سرگذاشت..”وامحمدا واعلیا واحسیناه امافیکم مسلم…”
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام
لاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ..
وابسته ام به نان و نوایت، هنوز هم
میمیرم عاشقانه، برایت هنوز هم
سلطان تویی و شاعر درباری ات منم
هستم در آرزوی، عبایت هنوز هم
دِعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عَجز و التماس به پایت هنوز هم
در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا
می پیچد انعکاس صدایت هنوز هم
هفت آسمان مجاور بابُ الجواد تو
خورشید محو آینه هایت هنوز هم
نَقّاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه هست صحن و سرایت هنوز هم
شُکر خدا که می شود از عشق منقلب
در صحن انقلاب گدایت هنوز هم
محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام
در انتظار خیر دعایت هنوز هم
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم
از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم
از تب زهرِ نفس گیر، تنت می لرزد
همچُنان مار گزیده، بدنت می لرزد
*وقتی حضرت به قصر مأمون رفت و با اون هیبت برگشت، به اباصلت فرمود اگه دیدی عبا روی سرم هست بدون کارِ من تمامه. اباصلت میگه دیدم آقا داره میاد عبا به سر کشیده، حال آقا خرابه، قربون حالت برم آقاجان، میگه سفره ای پهن کرد غلامها همه سرسفره نشستن حضرت دید اینها هیچکدوم لب به غذا نمیزنن فرمود: چرا غذا نمیخورن؟ عرضه داشتن آقاجان میدونن حال شما خرابه گفتن لب به غذا نمیزنیم. حضرت با اون حالش برا اینکه غلامها غذا بخورن لقمه درست کرد تو دهنش گذاشت. اما میگه دیدم لقمه پایین نرفته حضرت با پشت افتاد زمین مثل مارگزیده داره به خودش میپیچه…*
چه کنم ناله زِ دل، وقت تردد نکشی؟!
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!
رنگ در چهره نداری و رُخت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدَر سرد شده
شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی
بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره، پَر خود را مکش اینقدر بس است
به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی
*حضرت فرمود اباصلت، فرش های حجره رو جمع کن، بزار رو این خاکا جان بدم…*
خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!
*غریبانه جان دادی تو اون لحظات آخر یاد کربلا بودی ،اما… اما…*
خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
*سر مبارک شما رو دامن جوادِ، داری پاهاتون رو به زمین میکشید، حتی این منظره رو هم خوب شد خواهرتون حضرت معصومه سلام الله علیها نبود و ندید…
اما حضرت زینب سلام الله علیها نگاه کرد دید سَرِ علی اکبر روی زانوی حسینِ…
دید یه عده دارن کف میزنن یه عده دارن هلهله میکنن… یه وقت ابی عبدالله صدا زد: جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر درخیمه رسانید..*
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام
صَلَّیَ اللهُ عَلَیکَ یا اَبااَلحَسَن یا علیّ بنَ موسَی أیهَا الرِضــا یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا امامَ الرَئوف یا ثامِنِ الحُجَج…
خوشا آن که دل در هوای تو بسته
که چَشم و دل از ماسَوای تو بسته
شفاعت بدون تومعنا ندارد
رضای خدا بر رضای تو بسته
کَرم چهره بر آستان تو سوده
شَفاء دل به دارالشفاي تو بسته
سرِ رشتهي رحمتِ آسماني
به گلدستههای طلای تو بسته
دری هست درگاه رحمت که گردد
برای تو باز و برای تو بسته
بشر نَه که جبريل دامان خدمت
به ايوان و صحن و سراي تو بسته
آقا دیوانه ام اگر که بهشت آرزو کنم
آیم اگر به کوی تو یا ثامنِ الحُجج
با پیکر تو زهر جهان سوز تا چه کرد
خود دانی و خدای تو یا ثامن الحجج
*میان حجره افتاده دوراز اهل و عیال غریب و تنها، زهر به نازنین بدنش اصابت کرده، “یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِیمِ” یعنی مثل مارگزیده به خودش میپیچه، از این پهلو به آن
پهلو میلرزه…*
به هر نگاه که می بست و می گشود از درد
جواد نور دل خویش را صدا می کرد
*میوه ی دلش اومد خودشو رساند سر بابا رو به دامن گرفت، ودایع امامت رو تحویل گرفت. پدر، رو دامن پسر جان داد، پسر از مدینه تا طوس آمد. اما کربلا چه خبر بود از خیمه تا گودال امام زین العابدین نتونست بیاد خواهر اومد دید.. الشمر جالسٌ علی صدرک..*
بشکند پایت شکست آیینه اش
پیش من منشین به روی سینه اش
*آنقدر گل آوردن رو نازنین بدن امام رضا ریختن وقتی میخواستن بدن رو بردارن گلها رو عقب زدند بدن رو از زیر گلها بیرون آوردن .اما کربلا، گودی قتلگاه ،عمه ی سادات شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته ها رو عقب زد سنگها رو از رو بدن برداشت خیره خیره به بدن نازنین برادر نگاه میکرد صدا میزد.. اأنت اخی؟! آیا تو برادر منی ؟!
گاهی هم صدا میزد.. یا جَدّاه! هذا حُسَینٌ بِالْعَراءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ،
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ..
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام
* السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِي وَ عَلَى آبَائِه…*
ای دو عالم حریمِ محترمت
من و لطف و عنایت و کرمت
*خودت رو امشب مشهد ببین، تو حَرَمِ امام رضا، از کدوم صحن وارد میشدی؟ از بابُ الرضا می اومدی؟ از بابُ الجواد می اومدی؟ صحن آزادی؟ صحن انقلاب؟ صحن جمهوری؟ صحن قدس؟ از هر کجا که واردِ حرم میشدی، امشب هم با پای دل وارد شو، برو کنارِ ضریح، نمی دونم پایینِ پا زیارت نامه میخوندی یا بالا سر، یا پیشِ روی مقدسِ امام رضا می ایستادی؟ امشب شبِ دلِ، عشق بازی کن، با مولات حرف بزن، امام رضا کسی رو دست خالی بر نمی گردونه….*
بس که آقا و مهربان هستی
دل آلودهام شده حرمت
جز تو اُلفت به کَس نمیگیرم
دلِ خود از تو پس نمیگیرم
خوشترین ذکرِ من حکایت توست
مدح تو، وصف تو، روایتِ توست
کس نگوید که من فقیر هستم
همه داراییام ولایتِ توست
*امید به این دارم اون لحظه ی آخرِ عُمرم بیایی، امید به این دارم شبِ اولِ قبرم بیایی، امید به این دارم اون لحظه ای که نامه ی اعمالم رو به دستم میدن بیایی…” وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ، إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا ” امام رضا فرموده اند: هر کس به زیارت من بیاد من در سه جا به داد او مى رسم و از هراسها و سختيها نجاتش مى دهم…
امشب با پای دل وصل شو به حرم امام رضا، بگو: آقاجان! من نتونستم بیام اما شما اسم من رو جزو زائرانتون بنویسید، امشب این دلت رو به پنجره فولادش گِره بزن…آقاجان!*
گرچه آلودهام ، اگر پَستم
به شما خانواده دل بستم
تو به چشمان بستهام نوری
تو به اُنسِ فقیر، مَسروری
در میانِ ائمۀ اطهار
بـه امامِ رئوف، مشهوری
تو به اُفتاده، بال میبخشی
تو نکرده سؤال، میبخشی
*هنوز زائر دردش رو نگفته دردش رو دوا میکنی…*
دل ما هر چه هست خانۀ توست
کوه غمهای ما به شانۀ توست
گر چه بار گناه آوردم
بـه حریمت پناه آوردم
#شاعر استاد حاج غلامرضا سازگار
*امام رضا به آیت الله بهجت رحمت الله علیه فرموده بود: اگه کسی به ما پناه بیاره ما ردش نمی کنیم… آهوی بیابان بهش پناه آوُرد ضامنش شد، به مرد صیاد گفت: من ضامنِ آهو میشم بذار بِره… اون شتر از قصاب خانه فرار کرد، صاحب شتر میگه یازده تا شتر بود من آوُرده بودم قصاب خانه یکیشون فرار کرد، از فاصله ی زیادی نمی دونم راه حرم رو از کجا بلد بود، یکسره دوید تا حرم، همون جا جلو پنجره فولاد زانو زد، گریه می کرد، امام رضا پناهش داد…
امشب تو هم به امام رضا بگو من دو ماه اشک ریختم، به من هم امشب پناه بده، بحق خواهرتون حضرت معصومه سلام الله علیها…*
آبروی من را نبر مولا
به همه گفته ام رضا دارم
تو رئوفِ همه رئوفانی
هیچ کس را زِ در نمیرانی
_____________________________________________________________________________
سینه زنی و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام
*امشب اومدیم برای غم های امام رضا گریه کنیم، اما خودِ امام رضا گریه کنِ ابی عبدالله است، خودش فرموده، اگه سفارش خودش نبود نمی گفتم، خودش فرمود:” یَا ابْنَ شَبِیب! إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْن” ای پسرِ شبیب اگه خواستی گریه کنی برای جد غریبِ ما گریه کن… اگه امشب اومدی برا امام رضا اما بگو: حسین!…. یَا ابْنَ شَبِیب! جد مارو کربلا با لب تشنه سر بریدن، یَا ابْنَ شَبِیب! جد مارو کربلا ذبح کردن…
ذبح کردن می دونید یعنی چی؟ یعنی کسی که داره نفس میکِشه سر از بدنش جدا کنن، کربلا چند نفر ذبح شدن، یکیش علی اصغر بود لبهاش به هم میخورد تیر به گلوش زدن” فَذُبِحَ الطِّفل مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُن” یکی هم عبدالله بن حسن، رو سینه ی امام حسین داشت گریه می کرد، حرمله تیر به گلوی عبدالله زد، اما یه ذبح دیگه ای هم داریم، این ذبح، ذبح معمولی نیست، ذبح از زیر گلو نیست، ابی عبدالله از قفا سرش رو بریدن…*
یابن شبیب! جد مرا بی هوا زدند
یابن شبیب! جد مرا با عصا زدند
*امام رضا دَم آخر عُمرش صدا زد: فرش هارو جمع کنید، آخه میخوام مثل جد غربیم حسین روی خاک ها جون بدم…*
يكي با نيزه اش از پشت ميزد
يكي با چكمه و با مُشت ميزد
خودم ديدم سنانِ بی مُروَّت
حسينم را به قصد كُشت ميزد
*ای حسین!…*
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.