آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

متن روضه و توسل ویژه شب هفتم محرم ۱۳۹۹

2
متن روضه و توسل ویژه شب هفتم محرم 1399

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

تپش تپش زدنِ قلبِ ما، حسین حسین
پناهِ نوکرِ بی دست و پا، حسین حسین

کسی که گریه کُنش شد دگر چه میخواهد؟!
نوشته ایم به جایِ دعا، حسین حسین

خدا سپرده همه چیز را بدستانش
سَرِ قنوت بگو با خدا، حسین حسین

*صدات رو آزاد کن:حسین جان،حسین جان….*

اگر نبود که دنیایِ ما جهنم بود
رفیقِ بی کَلَکِ هر گدا، حسین حسین

تمام لذتِ گهواره تا شبِ قبر
از ابتدا و چه در انتها، حسین حسین

صدای من که بگیرد فدایِ نامِ شما
همیشه میزنم آقا صدا، حسین حسین

خودت بگو چه کند، خواهرِ تو بعد از تو
تنت به خاک و سرت نیزه ها، حسین حسین

*شبِ علی اصغرِ، خوشبحال اونایی که الان کربلا حرمِ ابی عبدالله نشستن، خوشبحالِ شما که الان تو روضه ی حسین نشستید، والله جایِ شکر داره، تو این اوضاع و احوال دنیا به ما اجازه دادن بیاییم بشینیم بگیم:حسین حسین، لیاقت میخواد برایِ حسین زهرا گریه کنیم…

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

*گفت: تو حرمِ ابی عبدالله،دیدم خادم،بلند بلند داره با یه زنی حرف میزنه،گفتم: چی شده؟ بهم گفت: این زن اومده تو حرمِ ابی عبدالله کنارِ ضریحِ امام حسین نشسته،بچه اش رو گرفته داره بهش شیر میده، گفتم: این که بد نیست، گفت: مگه نمی دونی علی اصغر رویِ سینه ی حسینِ؟
همه ی شهدا فیض ببرن،امام،شهدایِ مظلومِ مدافعِ حرم،شهدایِ مدافعِ سلامت فیض ببرن، الهی همه ی اونایی که عاشقِ حسین بودن، شهدایی که عاشقِ حسین بودن، مخصوصاً شهدایی که اسمشون علی اصغر بوده فیض ببرن…*

جلو انداختم گلویم را
نَخُورَد تیر بر لبِ بابا

سربلندم در امتحانِ عطش
گر سرم را گرفته ام بالا

رو زدم تا نجاتشان بِدَهم
نیست محتاجِ قطره‌ها دریا

کاشف الکربِ خیمه ام امروز
طفلِ بابُ الحوائجِ فردا

اهل توحیدم و در این شش ماه
جایِ لالا شنیدم لا ، لا

تشنه‌ام تشنه‌ی رضایتِ دوست
تشنگی میکشم برایِ خدا

جان شش ماهه و نودِ ساله
همه قربانِ سید الشهدا

گردنم که از عقب می افتد
گلویم تازه میشود پیدا

تا که خونم به دامنت نچکد
دست و پا هم نمیزنم حتی

تیر لشکر اگر مرا نکشد
آخرش میکُشد مرا گرما

*بچه شیر خواره دیدی یا نه؟ تا گریه میکنه مادر میفهمه این بچه تشنه است یا گرمش شده، همه تو خیمه های خودشون بودن، یه خیمه، خیمه ی ربابِ، یه خیمه خیمه ی نجمه است، یه خیمه خیمه ی حسینِ، یه خیمه خیمه ی زینبِ، جلوتر از همه ی خیمه ها، خیمه ی عباسِ، می دونی چرا جلوتر از همه ی خیمه ها،خیمه ی عباسِ؟ چون دور تا دور رو خندق کنده بودن تا دشمن حمله نکنه، خیمه ی عباس جلویِ همه ی خیمه ها بود، یعنی هر کی بخواد به خیمه ی آل الله نزدیک بشه باید از عباس گذر کنه،آی اباالفضل! همه چشم و امیدِ بچه ها به عمو عباسِ، اما هیچ کدوم از زنها تو خیمه ی خودشون نبودن، همه جمع شدن بودن تو خیمه ی رباب، همه دارن گریه میکنن، دست به دست دارن علی اصغر رو میگیرن، میخوان آرومش کنن، خدا نیاره برا مادری که ببینه بچه اش داره بال بال میزنه و تشنه است، نه آب داره بچه اش رو سیراب کنه نه شیر داره،آخ بیچاره رباب…

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

*تو خیمه ها غوغاییِّ، همه به فکرِ آبن
تمومِ زن ها اومدن، تو خیمه‌ی رُبابن

*کی اومده آرومش کنه؟کی اومده ساکتش کنه؟…*

رقیه نازش میکنه، بخواب گُلِ بهارم
داداش کوچولو! آب میخوای؟ از چشام آب میارم

*بچه شیرخواره رو دیدی چه دستای کوچیکی داره،نمیتونه گردن بگیره،باید دست زیرِ گردنش بگیری، اگه از مادرش جداش کنی باید زود ببریش،آخه مادرش دق میکنه، اما ابی عبدالله گفت: رباب! بچه رو بده برم سیرابش کنم،آی رفقا! آی مردم! یه جمله روضه بگم : کدوم یک از شما طاقت دارید ببینید باباتون به جایی، رو بزنه،اما بهش بخندن؟ ابی عبدالله فرمود:به این بچه آب بدید، اگه آب بدید میمیره،اگه آبم ندید میمیره…
سر بچه آویزان، یه مرتبه نامرد یه نگاهی کرد،گفت:حرمله! بله امیر،گفت چرا بیکار ایستادی؟چه کنم امیر؟ گفت: مگه سفیدیِ گلویِ بچه رو نمی بینی؟ نشست رو زانوهاش، تیر سه شعبه ای که مَرد افکنه، تیر رو کشید، هنوز صحبتِ آقایِ ما تموم نشده، یه وقت ابی عبدالله دید بچه داره بال بال میزنه، همچین که دید این بچه داره بال بال میزنه، با خودش گفت: خدا! جوابِ مادرش رو چی بدم؟ دیدن بچه رو آورد، دست برد زیرِ حلقومِ این بچه، خونِ این بچه رو به آسمان می ریخت…خدا نکنه یه مَرد به چه کنم، چه کنم بیوفته، دیدن ابی عبدالله عبا رویِ سر کشیده، هی می اومد سمت خیمه، هی بر می گشت، خدایا! جوابِ مادرش رو چی بدم؟
اول کسی که تو این خانواده خجالت کشید می دونید کی بود؟ اونم آقا امیرالمؤمین بود، بعد از اینکه فاطمه بین در و دیوار بود، وقتی رهاش کردن، هی می اومد سمتِ خونه، هی بر می گشت…*

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

رو دستِ بابا، وقتی که رفتی
من دیگه واسۀ خودم فاتحه خوندم

دلشوره دارم برایِ اینکه
سپیدیِ زیرِ گلوتُ نپوشوندم

قناری نخورده آب، بخواب عزیزم
پشت سرت آبی ندارم که بریزم
برو برا یاریِ بابات همه چیزم

لالایی ای کبوترم
لالایی غنچۀ حرم
برو علیِ اصغرم

لای لای علی، لای لای علی….

بمیرم ای وای، تیرِ سه شعبه
چه جوری تو گلویِ کوچیکِ تو جا شد

حرمله آخه، چیکار باهات کرد
یه جوری زد که سَرِت از بدن جدا شد

تن کوچیک و خونیِ تو دیگه سرده
ببین غمِ تو با دلِ بابا چه کرده
میاد به سمتِ خیمه ها و برمیگرده

عبا کشیده رویِ تو
به رنگِ خونِ مویِ تو
پاره شده گلویِ تو

*نیومد سمتِ خیمه، دیدن حسین مسیر رو عوض کرد، اومد پشتِ خیمه ها، خدا نیاره بابایی خودش با دستِ خودش قبرِ بچه اش رو بکنه، شروع کرد حسین با دست قبرِ علی رو کندن، بچه رو کنار گذاشته، همچین که قبر رو شروع کرد کندن، بچه رو بغل گرفت، صورتِ ماهِ علی رو آروم رویِ خاک گذاشت، یه وقت شنید یکی از پشت سر میگه: ” مهلاً مهلا” برگشت دید ربابِ، آقا! اجازه بده یه بار دیگه بچه ام رو ببینم…حسین…

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

یه دریایِ اشکِ، تو چشمم برا تو
چه جوری ببوسم، کویرِ لباتو

تمومِ نفس هات، بُریده بُریده
الهی بمیرم، که رنگت پریده

*دارم میرم آب برات بگیرم…*

رویِ دستِ من دست و پا میزنی
پریشونی و خسته و نیمه جون

یا لب هات رو اینقدر بر هم نزن
یا که، اَشهَدِ مادرت رو بخون

برا بارِ آخر، تو چشمام نگاه کن
یه فکری برایِ منِ بی پناه کن

مثه اَبر و بارون، رو لبهات می بارم
من هر جوری باشه، برات آب میارم

شبیه عَلَم، رویِ دستِ منی
برایِ رسیدن به آبِ فُرات

می دونی چی اومد، به حالِ دلم
دیدی از کی منت کشیدم برات؟

* امام زمان در ناحیه مقدسه میگه: ” السَّلامُ عَلَى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیع المَرمِیِّ الصَّریع” یعنی سلام بر اون طفل شیرخواری که رویِ زمین افتاد، مقتل نویس ها میگن: شاید این سلام منظورش اینه: بچه از بغلِ بابا پرت شد افتاد رویِ زمین…*

توانی برایِ نفس های من نیست
سه شعبه جوابِ تقاضایِ من نسیت

*من گفتم برید آبش بدید…آب نخواستم…*

با این التهاب و با حالِ خرابُ
چه جوری بدم من جوابِ ربابُ

میرم پشتِ خیمه که خاکت کنم
خجالت کشیدم از این حالِ تو

امام حسین به خودش می گفت: من چه جوری جوابِ رباب رو بدم، دلش شورِ رباب رو میزد، یه وقت رباب اومد، همه منتظرن بره سراغ بچه، میگه دست گذاشت رو شونه ی حسین، گفت: آقا! سَرِ شما سلامت، غصه ی من رو نخور، فقط خاک روش نریز، آقا رفت عقب، مادر اومد کنارِ قبر…*

باید جایی خاک کنم، که کسی
با نیزه نگرده به دنبالِ تو

*گفت: امیر! دقیقاً همین جاها بود، دیدم حسین داره قبر میکنه. گفت: نیزه بده معلوم میشه، شروع کردن نیزه زدن تویِ خاک، یه دفعه بچه با نیزه بالا اومد…این شعر برا بعدِ روزِ عاشوراست، ببین رباب چه جوری با طفش حرف میزنه…*

چرا قهری مگر تقصیر دارم
بِجایت در بغل زنجیر دارم
کفِ آبی فقط خوردم عزیزم
بیا از نیزه پایین شیر دارم

دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد
ببین که شانه‌ام مویِ تو دارد
در آغوشم فقط پیراهنِ توست
لباس تازه‌ات بویِ تو دارد

مرا آزار با زنجیر می‌داد
به من نان‌خشک با تحقیر می‌داد
زنِ شامی دلم سوزاند وقتی
کنارم طفل خود را شیر می‌داد

دوباره روضه می‌گیرم عزیزم
در این ویرانه می‌میرم عزیزم
دوباره حرمله رد شد از اینجا
دوباره خشک شد شیرم عزیزم

فقط لالا کنم لالا بخوابی
ندارم غصه دیگر تا بخوابی
از آغوشم جدا گشتی و رفتی
که رویِ سینه‌ی بابا بخوابی

عبا را روی تو افکند بابا
دلش را از غمت آکند بابا
چنان با تیر چسبیدی به قلبش
تو را از سینه‌ی خود کَند بابا

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

ببار بارون که من، بارونم امشب
پریشونم ، پریشون خونم امشب

بیا آقا! بیا دورت بگردم
به دنبالِ تو سرگردونم امشب

تو این روضه، گرفته ریشه ام آقا
بیا اینجا کمی اَبری‌شَم آقا

یکم از تشنگی تو، سهمّ من کن
بخون روضه، بزن آتیشم آقا

بزار از دردِ تنهایی بخونم
از این صبر و شکیبایی بخونم

گمونم پیشِ گهواره نشستی
بذار امشب که لالایی بخونم

*علي لاي لاي، علي اصغر…*

اگه عباس هم بازوش زمین خورد
اگه باضربه‌ای اَبروش زمین خورد

اینا سخته ولی نه سختر از این
که آقام رو زد، اما روش زمین خورد

*علي لاي لاي، علي اصغر…*

*اونايي كه مريض آوُرديد، اونايي كه دكتر جواب كرده داريد، امشب كار رو با رباب ببند.امشب همه روضه خون باشيد، امشب آب رو بر اهل حرم بستن، از امشب تا عاشورا قول بده سير آب نخوري، تا تويِ روضه بتوني بفهمي عطش يعني چي…*

تو خیمه ها، قحطي آبِ عباس، يا عباس، يا عباس
بيچاره تر از همه، رُبابِ عباس، يا عباس، يا عباس

شبی كه آمدی و عرش در هوات افتاد
ستاره دور و برِ عَطرِ خنده هات افتاد

همین كه عَطرِ نفسهات در زمان پیچید
زمين برای بزرگی به دست و پات افتاد

برای دلبری از چشمِ بی قرارِ حسین
هُمای عشق به چشمانِ دلرُبات افتاد

بزرگِ مردِ قبیله، علی اصغرِ عشق
كنارِ نامِ شما راهیِ از نجات افتاد

شكوفۀ سحرِ بیتِ حضرتِ ارباب
تو آمدی و علی باز در حیات افتاد

تو مستجاب ترین ذكرِ هر دعا هستی
ضمانِ حاجتِ هر دردِ بی دوا هستی

*از امشب آب سهميه بندي شد، همه سهمشون رو مي آوُردن به رباب مي دادن، مي گفتن: رباب! تو بچه شير ميدي، رباب هم خجالت مي كشيد، ببخشيد من رو، زحمت دادم…*

تو مثلِ یك گُلِ سرخی كه بال و پر داری
برایِ دلبری از دلبران هنر داری

اگر چه كودكی اما گواه تاریخ است
بزرگی از پَرِ قنداقه ات به سر داری

تویی كه یك تنه یك لشگری برای حسین
شبیهِ حضرت سقا دل و جگر داری

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

ابي عبدالله از صبح عاشورا، دو سه باري كه به دلِ دشمن مي زد، يا مي رفت نعشِ بچه هارو مي آوُرد، خستگي كه رويِ صورتش مي نشست، مي گفت: زينب! علي اصغرم رو بيار، بچه اش رو كه مي ديد آقا يه كم آروم ميشد…
آي رفيق! به اين فكر كن اگه انگشت بذاري رويِ صورت بچه شيرخواره، جاش مي مونه، بذار يه كم روضه برات بخونم، قربونِ حيايِ شما برم خانوم رباب! مي ديد اوضاعِ حسين رو به راه نيست، بهش نمي گفت: بچه ام آب ميخواد، شير ميخواد، لذا بچه رو داد زينب، گفت: خانوم يه كاريش بكن، بچه رو دادن ابي عبدالله، منتظر بودن برِ سمت ميدان، اما ديدن رفت پشت خيمه، خانوم گفت: كجا ميري؟ گفت:صبر كن، كُلاخُودِش رو برداشت، عمامه ي پيمبر رو گذاشت، زره رو درآوُرد، خانوم گفت: نكن اين كار رو، ميزنن شمارو…گفت: نه وقتي با اين لباس ها برم، كاريم ندارن…
عبايِ پيغمبر رو به دوش انداخت”يا الله” نزديكاي ميدون كه رسيد بچه رو آوُرد بالا، يه سري از اين حرومي ها گفتن: ديدي كم آوُرد، بچه اش رو آوُرد آب ببره…
ابي عبدالله شروع كرد خطبه خوندن: “اَنَا ابنُ احمدَ مختار، اَنَا ابنُ عَلي وَليُ الله، اَنَا ابنُ فاطمةَ الزهرا… يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفل” روضه ام اينجاست، سپاهِ عُمرِ سعد، ديدن داره راست ميگه، ما با بچه كه جنگ نداريم، شمشيرها رو يكي يكي انداختن، ما فردا جوابِ پيغمبر رو چي بديم، يه حرومي رفت گفت: امير! الان لشكرت بهم مي ريزه.گفت: چرا؟ گفت: چون حسين داره خطبه ميخونه، همه شمشيرها رو انداختن، گفت: برو بگو هلهله كنن صداش نياد، تا من يه فكری بكنم، شروع كردن، هلهله و كِل كشيدن، آقا! داد ميزد: دارم حرف ميزنم…عُمرِ سعد داد زد: حرمله كجاست؟ گفت: امير دستور بده، كدومشون رو بزنم…بذار روضه رو ببرم يه جايِ ديگه،امام سجاد هر كسي رو بهش گفتن كه مختار كشت، گفت: حرمله چي شد؟ يكي گفت: آقا! ما هر كسي رو ميگيم، شما ميگي حرمله؟ گفت: نميدوني كربلا، چند تا تير زد، قلبِ همه ي مارو آتيش زد، يعني چي آقا! يه تير مي زد ده تا مي افتادن. آقا مگه ميشه با يه تير ده تا بيوفتن…؟علي اصغر رو زد: اول رباب افتاد، بعد رقيه افتاد، بعد زينب افتاد، بعد سكينه افتاد،حسين….*

در غمت داده ام از دست عنانم چه کنم
خنده ی آخرِ تو برده امانم چه کنم

یک طرف خنده ی لشگر، طرفی اشکِ رباب
مانده ام من بروم یا که بمانم چه کنم

تیر را گر بکِشم رأس ز هم می پاشد
خار را از جگرم گر نکشانم چه کنم

*جنگ تموم شد، تو قافله ها پیچید، هر کسی سر گیرش بیاد، جایزه می گیره، یه قافله سر گیرش نیومده بود، هی می گفتن چیکار کنیم؟ دنبالِ این بودن یه سری بِبَرن، یه حرومی اومد گفت: اگه پولم بدین کمکتون می کنم، من دیدم حسین بچه اش رو بُرد پشتِ خیمه ها، یه وقت شروع کردن نیزه دارها دویدن سمتِ خیمه ها، بی بی زینب فهمید چه خبرِ، گفت:رباب رو ببرید از اینجا نبینه،نیزه دارا نیزه رو می زدن تو خاک، یه وقت یه نیزه ی خونی در اومد، یکی صدا زد:” الله اکبر، الله اکبر،الله اکبر” خاک رو نکندن، با نیزه بچه رو آوُردن بیرون، رباب غش کرد، حسین…*

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

برا بچه هاتون دعا کنید…بگید نوکر امام حسین باشه…کنیز دخترایِ امام حسین باشه…حرف آخرش چیه؟!پسرش رفت میدان…جلوه نمایانی کرد…به شهادت رسید…”ثُمَّ قَضی نَحبَه وَ قُتِلَ بین یَدَیِ الحسین علیه السلام…””مِنَ المُومنین رجالٌ صَدَقوالله ما عاهَدوالله علیه فُمِنهُم مَن قَضی نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر وَ ما بَدَّلوا تَبدیلاََ…”پسرش به شهادت رسید،شد مادرِ شهید…لحن صحبتش عوض شد…*

حسين جانم
فدا سرت اگه که تير به حنجر خورد

*امشب آب رو می بندن….امشب حرمِ آل علی آب ندارد…علمدار هست،الحمدلله…آه! ای اهل حرم….یه ساعتی رسید…ای اهل حرم میر و علمدار نیامد…علمدار نیامد…*امشب یه پرده دیگه از روضه حضرت علی اصغر برات باز کردن از ملکوت عالم…*

حسين جانم
فدا سرت اگه که تير به حنجر خورد
فدا سرت اگه گلِ رباب پژمرد
حتّی بدون تیر علیِ من می مرد….

*بمیرم برا مادرت…بمیرم برا مادرت…مادرا نگران نباشید…انگار این بچه ها فرق هلهله و چشمان شیطانی با چشمان اشک بار رو می دونند…همه آرومن…خوشحالیم که کسی جیغ نمی زنه بین اینا…*

حسين جانم
ميشه حالا تا خاک نريختی رو اصغر
يه بار ديگه بياد ببيندِش مادر
بغل کنه بچه‌ شو لحظه‌ یِ آخر

*اباعبدالله بچه رو دفن کرد…بماند که بعد چه شد…”وَ رَمَّلَهُ و دَفَنَه بِدَفنِ سَیفِه…”بچه رو با خون خودش آغشته کرد…محاسن خودش رو هم…اینجا اولین جایی بود که علی الظاهر خضاب شد مستقیما…هر شهیدی رو که می بوسید محاسن شریفش رنگین می شد ولی اینجا خون به صورت مبارکش پاشید…بچه رو به خون خودش آغشته کرد…او رو دفن کرد…اینجا دیگه رباب می دونید چی گفت؟ *

رباب مگه جز تو کيُ داره؟
يا ثارالله و ابن ثاره

*در امام شناسی ارتقاء پیدا کرد و در شهادت اباعبدالله الحسین وقتی سینه مبارک همسرش سنگین شد…وقتی نفس هاش به شماره افتاد…رباب فقط نگاه کرد…به مقامِ توحید رسید…صدا زد:لا اله الا الله….*

رباب مگه جز تو کيو داره؟
يا ثارالله و ابن ثاره
نداره قابلت رو شيرخواره
يا ثارالله و ابن ثاره

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

آروم آروم رو دستایِ رباب تاب می خوره
یه برگِ گل آخه مگه چقد آب می خوره

لای لای علی لای لای، یه چیکه آب می خوای
اما نه آبی مونده دیگه نه آب آوری، ای وای

فدای اون چشمات، لرزیدن لبهات
از معرکه برگشته ببین دلتنگته بابات

داره بابا میاد، خودشم تشنشه
بغلت می کنه، یه کم آروم بشه

علی لای لای على…

آروم آروم رو دستایِ باباش بالا میره
تا خودِ آسمون تا اون سرِ ابرا میره

بالا میره بالا، تا آغوشِ زهرا
آروم میگیره سیراب میشه با دستایِ سقّا

بارون میاد بارون، صحرا میشه گلگون
صورتِ بابا یه مرتبه میگیره رنگِ خون

دیدی بابا منم، فدایِ تو شدم
دیگه مردی شدم، من برایِ خودم

علی لای لای على…

____________________________________________________________________

متن مناجات و توسل به امام زمان (عج)

آه .. بساطم به غیر آه ندارد
کاش بیایی, نگو که راه ندارد

شیعه به دنبال لطف توست کجایی
شیعه به غیر از تو تکیه گاه ندارد

ما همه جمعیم در این روضه نشستیم
خصم نگوید علی سپاه ندارد

من که خودم را فروختم به پشیزی
هیچکس اینقدر اشتباه ندارد

حرف زیاد است ولی مثلِ دوتا بیت
هیج گدا نامه ای به شاه ندارد

گرچه سیه روی شدم غلام تو هستم
خواجه مگر بنده‌ی سیاه ندارد

شکر خدا را که در پناه حسینم
عالم از این خوبتر پناه ندارد

*خیلی از بزرگان ما این بیتُ میخوندن .. مرحوم نظام رشتی بسیار این بیتُ میگفت:

شکر خدا را که در پناه حسینم ..

مرحوم نظام رشتی مدت‌ها تو بستر افتاده بود تویِ بستر بیماری بلندش میکردن وضو بگیره کمکش میکردن نماز بخونه کمکش میکردن به سختی این لحظه‌ی آخر گفت دختر بیا زیر بغل‌هامُ بگیر میخوام روی پام بایستم .. گفت بابا یه عمره توی بستر افتادی برای چی روی پات میخوای باییستی؟! گفت مگه نمی بینی آقام ابی عبدالله اومده .. به احترام آقام میخوام بایستم .. رو پاش ایستاد دست به سینه‌ش گذاشت: صلی الله علیک یا اباعبدالله .. *

شکر خدا را که در پناه حسینم
عالم از این خوبتر پناه ندارد

روی دو دستش گرفت رو به همه زد
صدا زد آب دهیدش اگر گناه ندارد

رو به همه زد ولی هلهله کردند
گفت که لب میزند سلاح ندارد

____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

از حریرِ خیمه دُرّ ناب بیرون آمده
روی دست آسمان مهتاب بیرون آمده
از دل گهواره بر یاریِ شاه بی سپاه
آستین بالازده بی تاب بیرون آمده

*گرفتارا .. هفت شب گفتید اگر حاجتم داشته باشم شب هفتم به باب الحوائج علی اصغر توسل میکنم .. درستم گفتی .. بزرگان ما مراجع علما گرفتاری هاشونو میذاشتن میاوردن با روضه‌ی علی اصغر توام میکردن میگفتن آقاجان یه کاری کن ..*

عازم میدان شده‌ستُ جان گرفته روی دست
این دلاور زاده بی اسباب بیرون آمده

*نه زره داره .. نه کلاه خود داره .. خود ابی عبدالله لباس پیغمبر تن کرد .. کلاه خود برداشت عمامه‌ی رسول خدا به سر گذاشت .. اما نذاشتن آقا حرف بزنه .. هرچی میومد صحبت کنه یه عده هو میکردن .. یه عده هلهله میکردن .. اما بعضیا لابه‌لای این هلهله ها صدا حسینُ میشنیدن که میفرمود اگر من گناه دارم این بچه که گناهی نداره .. (اگر برای این روضه امشب آب بشیم جون بدیم جا داره والا .. ) همه‌ی عالم منت حسینُ زیر این آسمون میکشن .. رو به یه عده پست و بی مقدار ابی عبدالله کرده میگه مُنّوا عَلَیّ.. منت بذارید سر ما .. من به مادرش وعده کردم .. پیرمردایِ سپاه ولوله افتاد توشون یه عده میگفتن حسین راست میگه شیرخواره چه گناهی داره بگیرید آب بهش بدید .. عمر سعد دید وضع سپاه داره به هم میریزه یه نگاه به حرمله کرد .. گفت چرا جوابشُ نمیدی .. گفت امیر بابا رو نشونه بگیرم یه بچه رو؟! گفت اگر بچه رو بزنی بابا هم میمیره .. هنوز حرفای حسین تموم نشده یه وقت دید علی داره دست و پا میزنه .. فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ .. آخ بمیرم ..*

گُر گرفته مادرت از بس زبانِ خشک تو
از لبت در جست و جوی آب بیرون آمده

ابی عبدالله فرمود ببینید بچه‌م داره تلظّی میکنه .. (امام زمان معذرت میخوام..) *

تازه‌شش ماهت شده خب از کجا فهمیده اند
بهر ذبحت این همه غصاب بیرون آمده

*تو رو خدا امشب ناله‌تُ نذار حبس بشه .. بذار ناله‌ی گره بخوره به ناله های رباب .. آی امان از تیر سه شعبه ..*

از کمانِ حرمله سر نیزه ای عباس کُش
جای تیری لحظه‌ی پرتاب بیرون آمده

*این همون تیری که عباسُ از روی اسب انداخت .. یه لحظه ابی عبدالله متحیر شد سر رو نگه داره یا بدنُ .. با یک تیر سر جدا شد روی دستاش ..*

ماهیِ تنگ تلظی در گلویِ تشنه ات
از سه گوشه تیزیِ قلاب بیرون آمده

بند به مویی شده حالا سرت زیر عبا
خوب از شرم لبت ارباب بیرون آمده

*بعضی بیت هاشم باید رد بشم .. بابا بالاترین روضه‌س این روضه‌ی شیرخواره .. یه وقت به خودت نگی خوب گریه کردم برای علی اصغر .. دشمن برای این روضه گریید .. وقتی اومد پیش امام سجاد گفتش که آقاجان اومدم خبر خوش بهت بگم .. آقا فرمود چه خبر شده؟! گفت آقاجان مختار قیام کرده قتله‌ی باباتون رو گرفت به سزای اعمالشون رسوند .. حضرت شروع کرد گریه کردن .. تعجب کرد؛ گفت من الان برم این خبرُ بدم آقا چقدر خوشحال میشه .. گفت آقا خوشحال نشدی؟!.. فرمود چرا خدا جزای خیر بده به مختار .. اما بگو ببینم حرمله رو هم گرفتن؟.. گفت آقا اینهمه قتله شمر سنان فرمود نمیدونید این نانجیب چه جگری از ما آتیش زد .. آخه مگه یه شیرخواره چقدر آب سیرابش میکنه ..وقتی گرفتنش گفت نانجیب شنیده ام تو جزو سنگدل ترین دشمن بودی کربلا .. گفت امیر درست میگی من همه جا جزو اونایی بودم که وقتی کار گره میخورد من شروع میکردم هلهله کردن .. گفت جایی هم شد دلت بسوزه به حال حسین؟! گفت فقط یه جا . یه لحظه دیدم بچه رو زیر عبا گرفته .. هی یه قدم میاد سمت خیمه ها .‌ دوباره برمیگرده .. به عبارتی حسین به چه کنم چه کنم افتاد …*

____________________________________________________________________

متن زمزمه و توسل به حضرت علی اصغر (ع)

مادر، داری تو از اینجا میری
میری، جون منو هم میگیری
انقدر دیگه شده دیر میدونم
آبم بهت بدن تو میمیری ..

لالا گل پرپرم
بمون پیشِ من نرو از حرم ..
لالا منم مادرم
یه ذره بخواب علی اصغرم ..

لالا ، علی اصغرم ..

رفت از حرم ربابم تنها شد
لبیک بی کسیِ بابا شد
ای وای توی گلوی کوچیکش
آخه چجوری سه شعبه جا شد

ای وای، چرا بی هوا
یه جوری زدن سرش شد جدا
ای وای، رو دست بابا
بدون صدا زده دست و پا

لالا ، علی اصغرم ..

این غم دل حسینُ خون کرده
دیگه تن علی اصغر سرده
ارباب میون میدون ایستاده
مونده چطور به خیمه برگرده

لالا شده درد من
که قنداق تو برات شد کفن
لالا من از غم پُرم
چجوری تو رو به خاک بسپرم

لالا ، علی اصغرم ..

*بدم المظلوم به همون خونی که ابی عبدالله به سمت آسمان پاشید دستای گداییتو بالا ببر الهی بدم المظلوم عجل لولیک الفرج .. *

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.