آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

متن روضه و توسل ویژه شب سوم محرم ۱۴۰۰

1
متن روضه و توسل ویژه شب سوم محرم 1400

متن روضه و توسل به حضرت رقیه (س) – قسمت اول

صد شکر غبارِ حَرَمَت تاج سَرِ ماست
نامت همه شب ذکر قنوت سَحَرِ ماست

گفتند بسوزید…”سَمِعنا و اَطَعنا”

*آقاجان! ما از اون موقعي كه تو رو شناختيم داريم تويِ روضه هاي شما ميسوزيم، از موقعي كه تو رو شناختيم پدر و مادرمون يادمون دادن مُحرم لباسِ عزا تنمون كنيم، از وقتي دستمون رو گرفتن تو روضه ها آوُردنمون، نگاه كرديم ديديم مادرمون وقتي نامِ حسين مياد اشك ميريزه، بابا رويِ پاش ميزنه، ما از همون بچگي سوختيم و بزرگ شديم…*

گفتند بسوزید…”سَمِعنا و اَطَعنا”
عمری ست که سرمایه ی ما چشمِ تَرِ ماست

*همه ي داراييِ ما همين چشمِ خيسِ ماست، هر چي ميخواي ازم بگيري بگير، گريه رو نگير، روضه رو نگير، يكي دو سالِ الان كربلا نرفتيم، كربلا رو كه از ما گرفتن، روضه رو نگير، ديگه باورم نميشه برم كربلا، مگه اينكه امشب دخترت امضاء كنه…*

از نوکری توست به هر جا که رسیدیم
یعنی که غلامیِّ تو تنها هُنَرِ ماست

*يكي وزيرِ، يكي دكترِ، يكي وكيلِ، يكي استادِ، يكي مهندسِ، اما بذار همه ي اين عناوين كنار بره، من غلامِ تو هستم، من نوكرِ تو هستم…*

هر جا عَلَمی هست، همان جا حَرَمِ توست
پس کرب و بلایت همه جا در نظرِ ماست

از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک
اشکی که خودش روز قیامت سَپرِ ماست

*اين اشك روزِ قيامت سپر ميشه در مقابلِ آتش، بوسيله ي اين اشك، ان شاءالله من و تو نجات پيدا مي كنيم…*

ای کشته ی بی غسل و کفن، تشنگیِ تو
داغی ست که تا روز ابد بر جِگرِ ماست

*شب، شبِ گريه است، شبِ اشكِ، سلام خدا بر اون دختري كه تنها سلاحش گريه بود، تنها وسيله دفاعيش گريه بود، گريه برا دختر بچه ها يه وسيله دفاعي است، بلا ببينه، اذيت بشه گريه ميكنه، اما معمولا يه دختر گريه كنه همه ميدَوَن سمتش كمكش كنن، ياريش كنن، سئوال ميكنن: عزيزم چي شده؟ چرا گريه ميكني؟ چيزي ميخواي؟ اما رقيه هر وقت گريه ميكرد بيشتر كتك ميخورد، اما با گريه اش پدرِ شام رو در آوُرد، گريه اش گريه ي معمولي نبود، جنس گريه اش از جنسِ گريه ي مادرش زهرا بود، گريه اش گريه ي قيام بود، گريه اش زير و رو كرد شهرِ شام رو…*

من به پای سرت سر آوردم
حاجتِ عمه را برآوردم

آنقدر که پدر پدر کردم
پدرِ شام را درآوردم

*گريه اش شهرِ شام رو بهم ريخت،شهر شام رو زير و رو كرد، مگه نميگن: گريه ي يتيم عرشِ خدارو به لرزه ميندازه، بعد از قصه ي رقيه، مَردم شام قيام كردن، ميخواستن بريزن تويِ كاخِ يزيد، ميخواستن كاخ رو رويِ سرش خراب كنن، كار به جايي رسيد كه مروانِ ملعون به يزيد گفت: دو تا كار ميتوني بكني: يا پاشي از اينجا بري، يا اينكه اين زن و بچه رو برگردوني مدينه، مردم دارن شورش ميكنن…
فدايِ گريه هات بشم خانوم، اندازه ي همه ي قافله گريه كرد، اندازه ي همه ي كاروان گريه كرد، گفت: بابا!…*

آه! وقت اذان زدند مرا
زخم ها با زبان زدند مرا

یک تنه کاروانِ گریه شدم
قدر یک کاروان زدند مرا

 

متن روضه و توسل به حضرت رقیه (س) – قسمت پایانی

همه ي دنیا برای بقیه
سَرِ گَرد و خاکیتم برای من

بسه دیگه این تنور و اون طبق
یکمم بیا بشین رو پایِ من

*مگه دختر نداري ميري تويِ تنور؟ مگه رقيه نداري ميري تويِ طشتِ طلا، بيا بشين رو پايِ خودم…*

وقتی از بالا می اُفتادی زمین
نمی دونی چی می اومد به سرم

همه رو شاید ببخشم ولی از
نیزه داره سَرِ تو نمیگذرم

اون از اينکه بی خبر رفتی سفر
حالا هم که اومدی نمی بریم

راستی بهت گفته بودم تو کوچه ها
بازار برده فروشا…بگذریم

راست میگن که یک شبه بزرگ شدم؟
دندونای شیریم و اصلاً دیدی؟

دختری که وصله ی جون تو بود
میدونی که چند شبه نبوسیدی

*اگه هر شب من رو نمي بوسيدي خوابم نمي بُرد، اگه هر شب صدات رو نميشنيدم خوابم نمي بُرد، الان چند شبِ صدات رو نشنيدم…*

من فقط یکم موهام سوخته همین
یکمم کبوده رنگم مگه نه؟

لباسام یه ذره نامرتبه
ولی من هنوز قشنگم مگه نه؟

*نگاه كن دخترت رو، بچه هاي شام مسخره ام مي كردن، چادرم رو نشون ميدادن، لباسم رو نشون ميدادن، هي گفتم: من دخترِ حسينم، بابام نويِ پيغمبرِ…
تا سر رو بغل كرد، دو تا اتفاق افتاد براي رقيه، وقتي سر رو بغل كرد، اول شك داشت كه باباشه، به عمه اش گفت: “ما هذا الرأس” اين سر مالِ كيه؟…{اصلاً رقيه نه، يه بچه ي سه ساله يه سر ببينه نبايد دق كنه؟ اونم تو اون تاريكيِ خرابه…} گفت: “ما هذا الرأس” هيچ كسي جوابش رو نداد، مگه ميشه به بچه ي سه ساله بگي اين سَرِ باباتِ؟ خودش فهميد، آروم آروم طبق رو كشيد جلو، سر رو برداشت، تا سر رو بغل كرد فهميد باباشِ…باباي من قشنگترين بابايِ دنياست، اگه خاكي هم باشه قشنگ ترين بابايِ دنياست، همچين كه سر رو به سينه فشار داد، ديگه دستاش جون نداشت…دو تا اتفاق افتاد، اتقاق اول اينكه زبونش گرفت، به لُكنت افتاد، ديگه نتونست درست حرف بزنه، اتفاق دوم هم همه ي درداش يادش رفت، اصلاً ديگه غصه هاي خودش رو فراموش كرد، دست كشيد رو صورتِ باباش، خرابه تاريك بود، درست صورت رو نمي ديد، همچين كه دست كشيد، دستش خورد به لبايِ باباش، به دندونايِ باباش، ديد لبا پاره پاره است، دندونا شكسته و خورد شده است، ديد سر ديگه ازش چيزي نمونده…امام سجاد فرمود: ” إِنَّ رَأْسَ أَبِی مُضَرَّجٌ” عرب به چيزي كه له شده باشه ديگه مثل اولش نشه ميگه:” مُضَرَّج” يه كاري بار سر بريده كردن…
اين دختر اين لباش رو گذاشت رويِ صورتِ بابا، چه جوري آروم بشم، چه جوري باهات حرف بزنم، يه كاري كرد، هيچ كي اين كار رو نكرده بود، نه زينب، نه زين العابدين، نه علي اكبر، اين كار مالِ رقيه است، لباش رو گذاشت روِ لبايِ پاره پاره…حسين…*

دوتامون لبامون پُر از خونِ
موهام مثلِ موهات پريشونِ
حالا مثلِ تو من يه دندونه، شكسته دارم

دوتامون موهامون پُر از دوده
قرارِ جدايي مگه بوده
يتيمي برا من هنوز زوده، سِني ندارم

امشب بيا خودم، مادر ميشم برات
خاكا رو پاك كنم، از صورت و لبات

حالا كه اومدي بيشتر پيشم بمون
لبات هات رو مي بوسم، قرآن برام بخون

*بابا! من چوب ندارم، قرآن بخون، راحت باش، بابا من لبات رو مي بوسم، من لبات رو چوب نميزنم، واسه دخترت قرآن بخون…*

_____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت رقیه (س) – قسمت اول

“اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ”
وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طيبا لِخَلْقِنَا وَ طَهارَةً لأِنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنا وَ كفّارَةً لِذُنُوبِنا

آفتابت خورد بر گلبرگ شبنم داده شد
اشک ما اینگونه از گرمای این غم‌ داده‌شد

گریۀ بر تو اصولِ کافیِ بخشایش است
این همان درسی‌ست که روزی به آدم داده شد

اعتباری هم اگر داریم از این اشک‌هاست
در کنار آبروها آبرو هم داده شد

یا حسینِ ما یقینا یا الهی گفتن است
بین تور روضه بر ما اسم‌اعظم داده شد

ای که ذکر تو دلیلِ التیام زخم‌هاست
هر زمان نام تو را بردیم مرهم داده شد

یک نخ از چادر سیاه فاطمه برداشتن
این چنین بر سر در هر خیمه پرچم داده شد

سینۀ ما آه را کم داشت زهرا ناله زد

*فکر کردی خودت گریه می کنی؟ نه! اول یه نفر دیگه ناله زده که تو گریه ات میگیره، ما به ناله ی اون مادر داریم گریه می کنیم، یه ناله زده، این ناله تویِ عالم پیچیده تا به گوش همه رسیده، می دونی ناله اش چیه؟ هزار و چهارصد ساله یه “بُنَیَّ” گفته همه رو پیچاره کرده، هزار و چهارصد ساله لبِ گودال گفته: “بُنَیَّ” این صدا داره تویِ گوشِ من و تو میاد من و تو گریه می کنیم..*

سینۀ ما آه را کم داشت زهرا ناله زد
از همان ساعت به هر سینه‌زنی دَم داده شد

عاشقانت فرصت دیوانگی میخواستن
ناگهان دیدن که ماه مُحرم داده شد

این تَه گودال رفتن مُزد شاهنشاهی است
رَمل‌ها تاجی‌ست که بر شاه عالم داده شد

 

متن روضه و توسل به حضرت رقیه (س) – قسمت دوم

چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند

دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این
این درد را به پهلوی مادر گذاشتند

ای دختر سه‌ ساله! تو هم مثل مادری
این ارث را برای تو دختر گذاشتند

#شاعر عباس شاه‌زیدی

از درد بی حساب سرم را گرفته ام
با دستمال بال و پرم را گرفته ام

از صبح تا غروب نشسته ام یکی یکی
این خارهای موی سرم را گرفته ام

دردم زیاد بود طبیبم جواب کرد
یعنی اجازه ی سفرم را گرفته ام

مانند من ز ناقه نیفتاده هیچ کس
این جا منم فقط کمرم را گرفته ام

خوشحال بودنم ز سر اتفاق نیست
از دست این و آن پدرم را گرفته ام

خیلی تلاش کرده ام از دستِ بچه ها
این چند مویِ مختصرم را گرفته ام

آیینه نیست که ببینم جمال خویش
از چشم های تو خبرم را گرفته ام

تصمیم من گرفته شده پس مرا ببر
امروز از خودم نظرم را گرفته ام

#شاعر علی اکبر لطیفیان

*نکنه رو برومی، خودتی یا عمومی؟
نشناختمت هنوزم، خود بگو کدومی

صورتِ نصفه نیمه، حالِ سرت وَخیمه
به همه گفتم این سر، تمومه زندگیمه

من و زدن، دشمنت سرم ریخت
من و زدن، صورتم بهم ریخت

تو رو زدن، نیزه ها و خنجر
تو رو زدن، پیشِ چشمِ مادر

ای حسین….

 

متن روضه و توسل به حضرت رقیه (س) – قسمت پایانی

نعل تازه سنگ را هم نرم نرمش میکند
این چنین شرحی برای جسمی در هم داده شد
ساربانِ بی مروت دست بردارش نبود
تک تک انگشت هایش پای خاتم داده شد

وقتی مُحرم میرسه، تویِ روضه
سینه‌زنا رو میخره رقیه
اسمتُ وقتی میگم اشکم میاد
اسم تو، گریه‌ آورِ رقیه

پُر از گناهِ دلِ من ولی باز
منو تو جمع نوکرات میذاری
همیشه حاجتامو میدی بهم
قدِ امام حسن کرامت داری

من که به جز تو کسی و ندارم
دلم خوشه به این که هستم گدات
نوکریت و به سلطنت نمیدم
سرم بلنده چون میوفتم به پات

با دستای کوچیکتون همیشه
به ما میدی براتِ کرب و بلا
مثل همیشه شب سوم بازم
روضه می‌خونم بازم از زبون شما

خرابه سرده، آخ! کف پام میسوزه
زندگی تویِ ویرونه خیلی بده
ببین چه نامرتبه وضع من
ببین که بی‌تو چی سرم اومده

دیگه منو ببر کنارِ خودت
زندگی واسه من عذابه بابا
این چیزایی که دورِ دست منه
النگو نیست، جای طنابه بابا!

دخترِ تو شبیه باباش داره
زخمای بی‌عدد روی صورتش
زجر کشیده دختر تو وقتی که
زجر، کشیده زد روی صورتش

یه دختر شامی همیشه اینجا
با طعنه‌هاش سر به سرم میذاره
خم میکنه قدش رو آخه میخواد
ادای دخترت رو دربیاره

خبر داری که بعد رفتن تو
سه ساله قد کشیده قَدِ صدسال
یه لحظه غم از یاد من نمیره
روزی که افتاده بودی توی گودال

چرا هیشکی نمی‌فهمه خرابه جای دختر نیست
چشای هیچکسی قَدِ چشای دخترت تر نیست

خرابه خیلی بی‌رحمه، میترسم از شب تارش
خلاصه آخرش تو خواب سرت میریزه دیوارش

خدا مرگم بده دورت بگردم
من از مهمون‌ پذیرایی نکردم

خدا مرگم بده رنگم پریده
تو بابای منی سرِ بریده

خدا مرگم بده آروم ندارم
سرت رو روی دامنم میذارم

بخواب امشب رو که فردا، باید باهم بریم بازار
ببینم میخری واسم، لباسِ روشنِ گلدار؟

بخواب امشب رو که فردا خودت دنیامو میسازی
منو بازیم نداد هیشکی، بریم توو کوچه‌ها بازی

خدا خیرت بده بابای خسته
میشه نازم کنی دلم شکسته (پهلوم شکسته)

خدا خیرت بده که خیلی مَردی
خوش اومدی ولی بوسم نکردی

خدا خیرت بده بمون کنارم
که نگن دخترات بابا ندارن

تمومه آسمونا رو به دنبال سرت بودم
با اینکه توی هر منزل کنار خواهرت بودم

می‌بینی کار دنیا رو، تو رو دیدم که توؤ تشتی
همه گفتن سفر رفتی، چرا اینجوری برگشتی

خدا صبرم بده سنگ صبورم
تو مجلس یزید شکست غرورم

خدا صبرم بده دردم همینه
خدا صبرش بده آه از سکینه

خدا صبرم بده دیگه بریدم
توی بزم حرام چیا شنیدم

نمیگم از غصه‌هام
نمیگم از شهر شام
دلم نمیاد که تو
دلت بگیره برام

اصلا لباسم پاره نیست
رخت تنم ابریشمه
اصلا کسی ما رو نزد
گوشواره‌هامم پیشمه

غصه نخور حال رقیه عالیه
جای تو هم کنارمون توی خرابه خالیه
تاج سرم، غصه نخور بخاطرم
شکسته نیست بال و پرم

یکی اومد روبه روم
یه سیلی زد باز به روم
میخواست که این لحظه رو
رو نِی ببینه عموم ببینه عموم

هر لحظه پای نیزه‌ها
زخمی شده احساس من
خون گریه کرده روی نِی
چشم عمو عباس من

نیزه‌ی بد، پس بده آغوش منو
خونه دل عموم که دید، پارگی گوشِ منو
خونه دلش منو میزد مقابلش
همون که بوده قاتلش

کو تَنِ تو؟!
بگو چیشد پیکرِ تو؟!
بوی تنور و بوی نون
میوزه از رو سر تو

_____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت رقیه (س)

تو را آورده ام این جا، که مهمانِ خودم باشی
شبِ آخر رویِ زلفِ پریشانِ خودم باشی

*بچه هارو ديديد، وقتي ميان تويِ تاريكي، ميگن: بابا! من از تاريكي مي ترسم…زود بغلش ميكني…*

من از تاریکیِ شب هایِ این ویرانه می ترسم
تو را آورده ام خورشیدِ تابانِ خودم باشی

فِراقت گر چه نابینام کرده، باز می ارزد
که یوسف باشی و در راه کنعانِ خودم باشی

پدر! نزدیک بود امشب کنیزِ خانه ای باشم
به تو حق می دهم، پاره گریبانِ خودم باشی

اگر چه عمه دل تنگ است اما عمه هم راضی ست
که تو این چند ساعت را به دامانِ خودم باشی

*بابا! هميشه تو من رو تويِ بغلت مي گرفتي، امشب من ميخوام تو رو بغل بگيرم…بابا! چرا اندازه ي علي اصغر شدي برام!؟ هي بغل گرفته بود، مي گفت: قربونت برم بابا.*

از این پنجاهِ سالِ تو ،سه سالش قسمتِ ما شد

*باباها دوست دارن، عروسيِ دختراشون رو ببينن، قد كشيدن هاشون رو ببينن، نوه هاشون رو ببينن…*

از این پنجاهِ سالِ تو ،سه سالش قسمتِ ما شد
یک امشب را نمی خواهی پدر جانِ خودم باشی؟

*كاش دختراي شام كه مي گفتن من بابا ندارم الان مي اومدن، ديديد من هم بابا دارم؟ ديديد بابام مهربونه به دخترش سر ميزنه؟ همه باباها وقتي ميخوان پيش دختراشون بيان با پا ميان، اما بابايِ من تنها بابايي است كه با سر اومده…فرياد بزن بگو:حسين…در و ديوار گواهي ميدن فرداي قيامت چه جوري برا حسين گريه كردي، حسين….*

سرت افتاد و دستی از محاسن ها بلندت کرد
بیا خب میهمانِ کنج ویران خودم باشی

سرت را وقت قرآن خواندنت بر تشت کوبیدند

*يزيد گفته بود اينا خارجي هستن، وقتي سر رو آوُردن، سر شروع كرد قرآن خوندن، يزيد عصباني شد…*

سرت را وقت قرآن خواندنت بر تشت کوبیدند
تو باید بعد از این قاریِ قرآن خودم باشی

*جدِّت فرمود: قرآن بخون، بابات علي گفت: قرآن بخون، مادرت زهرا بهت قرآن خوندن و لحن رو ياد داد، خودت مظهر قرآني، خودت باطنِ قرآني، اما دخترت ازت يه خواهش داره، ديگه قرآن نخون، آخه وقتي قرآن ميخوني، يا چوبت ميزنن، يا سنگت ميزنن…حسين!…*

_____________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت رقیه (س)

سلام بابایی! خوبی؟ چطوره حالت؟
نمی‌تونم پاشم واسه استقبالت

من تویِ آسمون می‌گشتم
دنبال تو ولی اینجایی

راه گم کردی شاید باباجون!
عجب رویایی

خیلی خوش اومدی صفا آوردی
راستی بگو منو به جا آوردی؟
منو می‌شناسی؟

خودت رو یک لحظه بذار جایِ من
سه ساله رو با داغ تو پیر کردن
منو می‌شناسی؟

مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟…
بابایِ خوبم

کجاست آغوشت؟ دستات کجا جا مونده؟
همون دستایی که من رو می‌خوابونده

تعریف کن تا کجاها رفتی
نگفتی دختری هم داری؟

باید از روی شونه‌اش بارِ
غمو برداری

میگن تو بابای مَنی، بابایی!
میشه باهام حرف بزنی، بابایی!
بابای خوبم

کی چشمای نازتو بسته بابا؟
کی دندون تو رو شکسته بابا؟
بابای خوبم

مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟…
بابایِ خوبم

سرم سنگینه، چشمام چه تار می‌بینه
برام دیدار تو آخرین تسکینه

من خاطرات تلخی دارم
دیگه طاقتم از غم طاقه

این راز بین ما دو تا باشه
یه شب از ناقه…

امون از اون شبِ سیاهِ صحرا
الهی هیچ دختری نمونه تنها
چه دردی دارم

چشات نبینه روز بد، بابایی!
هم سیلی میزد هم لگد، بابایی!
چه دردی دارم

مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟…
بابایِ خوبم

*شروع کرد با بابا حرف زدن:” مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟” من که سنی نداشتم، چه کسی من رو یتیم کرد؟” مَن لِليَتيمَة حتّى تَكبُرَ؟ ” دختر بچه ی یتیم اگه بخواد بزرگ بشه چه کسی رو داره؟” مَن لِلنساء الحاسِرات ؟ ” این زنهای بی پناه چه کسی رو دارن؟…*

ما رو تا می‌شد از بین مَردم بردن
ما رو از راه بازار شام آوردن

ما رو با دست نشون می‌دادن
به ماها ناسزا میگفتن

داداشم از خجالت آب شد
چها میگفتن!

چشمِ عمو عباسمو دور دیدن
به معجرایِ پاره‌مون خندیدن
هزار بار مُردم

نگاهاشون از سیلی سنگین‌تر بود
مردن برای من از این بهتر بود
هزار بار مُردم

مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟…
بابایِ خوبم

•✠•اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج•✠•

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.