آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

متن روضه و توسل ویژه شب دوم محرم ۱۳۹۹

6
متن روضه و توسل ویژه شب دوم محرم 1399

متن روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا

“اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا حُسِین”

“السَّلَامُ عَلَى مَهْتُوكِ الْخِبَاء”

بمیرم…بمیرم…

فریاد یا محمّداه !
حسین رسیده کربلا…

*فردا همه با احترام پیاده شدند…یه وقت صدا زد:” اعوذ بِالله مِن الکَربِ و البَلاء…هَاهُنَا مَسْفَكُ دِمَائِنَا و سَبیُ حَریمِنا و مقبَحُ اطفالِنا…”یه ساعتی هم رسید…*

امان از ماجرايِ پيكر او
امان از سرگذشتِ حنجر او

تني ماند و سری بر نيزه ها رفت
بماند قصّه ی انگشترِ او….

*حسین…*

__________________________________________________________________

متن روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا

فردا که زینب با احترام پیاده میشه.. عباس میاد.. علی اکبر میاد…قاسم میاد…عُلیا مخدره نزولِ اِجلال می کنه…از همون اول خواهر رو آماده می کنه…*

ببین زینب
این دشت و بی حضورِ من تصور کن
برادرت رو بی‌کفن تصور کن
سَرِ من و بدون تن تصور کن

تصور کن…
جهان بدون من چه سوت و کور باشه
سر حسین رو نیزه از تو دور باشه
سر حسین یه شب توی تنور باشه…

*آخ بمیرم برات…اون موقعی که کوفه خطبه می خوندی…گفتند: چه کار کنیم زینب آروم بشه…؟!

سری به نیزه بلند است در برابر زینب…
خدا کند که نباشد سر برادر زینب…

*یه وقت دیدند زینب لحنش عوض شد… ” یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا،غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا ” ای هلالِ زینب! “ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی، کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا” فکرِ امروز رو نمی کردم…یه وقت اشاره کرد: ” يا أخی فاطِمة الصَّغيرَةَ کَلِّمها، فَقَد کادَ قَلبُها أن يَذوبا”با این دختر حرف بزن…*

تصور کن…
جهان بدون من چه سوت و کور باشه
سر حسین رو نیزه از تو دور باشه
سر حسین یه شب توی تنور باشه

حسین مگه جز تو کیُ داره
آه ای زینب، آه ای زینب….

چشام داره برا تو می‌باره
آه ای زینب، آه ای زینب….
یا ثارالله و ابن ثاره

*دلم برا کربلا تنگ شده به کی بگم؟*

صبوری کن
قرارِ بی حسین به خونه برگردی
با سیلی و با تازیونه برگردی
با بدترین قومِ زمونه برگردی

*خبر داری یا نه! حتما خبر داری…دخترت آمد کنار بدن پاره پاره ات…اونقدر به دخترت لگد زدن…من همه ش می گفتم: مادر یازهرا!…*

ببخش من رو
قرارِ خیمه‌هامونُ بسوزونن
دلایِ بچه هامونُ بلرزونن
ببخش که حرمت تو رو نمی‌دونن

*یه وقت زینب صدا زد:دخترا ! “علیکُنَّ بِالفِرار…”همه فرار کنید…*

حسین مگه جز تو کیُ داره
آه ای زینب، آه ای زینب….

چشام داره برا تو می‌باره
آه ای زینب، آه ای زینب….
یا ثارالله و ابن ثاره

چقد خوبه
اگه یه شب حسین منُ دعا می‌کرد
صداش که میزدم خودش نگاه می‌کرد
منو به اسم کوچیکم صدا می‌کرد

چقد خوبه
دلم پر از تپیدنِ حسین باشه…
یه شب سرم رو دامنِ حسین باشه
نگام به روضه خوندنِ حسین باشه

*اگه ما خوب شدیم…اگه لایق شدیم…دو خط روضه ی مادرت رو برای ما بخون…ما یه عُمر روضه خوندیم،مادرت گریه کرد…یه شب تو روضه بخون از مادرت بگو…بگو:آتش زبانه می کشید…صورت مادرم می سوخت…*

نمونده جز گریه برام چاره
یا ثارالله وابن ثاره…

میدونم این گریه اثر داره
یا ثارالله وابن ثاره…

__________________________________________________________________

متن روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا

دارند در کرب و بلا تعویضِ پرچم می ‌کنند
دارند عالم را پُر از اندوه و ماتم می ‌کنند

فرقی ندارد خوب و بد وقتی که در هم می ‌خرند
این خانواده فکر هر آلوده را هم می ‌کنند

*يكي از علما مي فرمود: امام حسين جنس بُنجُل رو هم مي خرند…*

پاداش هر بانی در این وادی مضاعف می ‌شود
هر دِرهمی که می دهد ، هفتاد دِرهم می ‌کنند

صد مُرده را جان می دهد ،یک یا حسینِ سینه زن
سینه زنانش کارِ صد عیسی بن مریم می ‌کنند

رَختِ شه عریانِ شده ، از عرش آویزان شده

*روايت داريم،شبِ اولِ مُحرم، حضرتِ حق، لباسِ خونينِ امام حسين رو به عرش آويزان ميكنه…*

رَختِ شه عریانِ شده ، از عرش آویزان شده
جن و مَلَک گریان شده ، روضه مجسم می ‌کنند

نَظمِ زمین و آسمان یکدفعه بر هم می ‌خورد
تا جسمِ شاه کربلا را نامنظم می‌ کنند

*چيكار كردن خواهرت هم تو رو نشناخت آقا؟…*

نامردها با حوصله، یک بی کس و بی یار را
تنها برای دِرهمی دارند دَر هم می ‌کنند

ده تا سوار از یک طرف ، یک ساربان از یک طرف
دارند تکه تکه عضو از پیکرش کم می کنند

*هر كسي يك گوشه رو بُرد”السلامُ عَلَي الحُسين، السلامُ عَلَيكَ يا اَباعبدالله” شب دوم مُحرمِ، كاروانِ امام حسين رسيد كربلا، زياد شنيديد يه نفر اومد زمين رو معرفي كرد: آقا! اينجا كربلا هم نام داره…ابي عبدالله يه دو جمله روضه مكشوف خوند، فرمود: “هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا” اينجا حُرمت ما رو زيرِ پا ميذارن”وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا”… رُباب!رُباب!،رُباب!…اول كه نيزه هارو ديدن، بچه ها فكر كردن نخلستونِ، عمه داريم مي رسيم، الان ميآن استقبالِ ما…*

پريشون و خسته ام،پُر از اضطرابم
بيا و نگاه كن، به حالِ خرابم

بذار بيشتر از قبل، چشات رو ببينم
الهي كه هيچ وقت، غمت رو نبينم

هوايِ دلامون، زمستونيِ
چرا چشمِ تو، خيس و بارونيِ

برايِ خوش آمد، يه لشكر رسيد
آخه اين چه جور، رسمِ مهمونيِ

شنيدم كه كوفه، پُر از نيزه دارِ
برا اينه داداش، دلم بي قرارِ

چه كابوسِ تلخي، بازم پيشِ رومِ
چه بغضِ عجيبي، ميونِ گلومِ

نگو بي تو بايد بمونم داداش
نگاه كن به بارونِ چشمِ تَرَم

نگو يه روزي با حالِ خراب
از اينجا تا گودال بايد برم

بگو شيبِ گودال، اصلاً كجاست؟
كه از هولِ غارت زمين مي خورن

نگو كه رگايِ داداشِ منُ
با يه خنجر كهنه، كج مي بُرن

*آره امروز كاروان رسيد كربلا، با چه احترام و عزتي مخدّرات رو پياده كردن، حضرتِ عباس زانو گذاشت، خواهرم پياده شو، پا رويِ زانويِ من بذار، علي اكبر يه طرف، قاسم يه طرف، نامحرم نباشه، خانوم پياده بشه…
خواهرا از خدا بخواهيد، سايه مَردت هميشه بالا سرت باشه، اگه سايه ي مَردت بالا سرت باشه، كسي به خودش اجازه ي بي ادبي نميده، لذا زينب تا سايه ي مرد بالا سرش بود كسي بهش نگاهِ چپ نكرد، كسي بي ادبي نكرد، آي حسيني ها! من اشاره به عاشورا نميكنم، چهل رو ميرم جلوتر، كاروان از كوفه و شام برگشت كربلا، اومد زينب كنارِ قبرِ حسين، گفت: داداش! مستحبِ، وقتي كنارِ يه قبري ميري آب بريزي، داداش! چطور آب رو قبرت بريزم، الهي خواهرت بميره، يادم مياد از لبايِ خشكت، داداش!يه چيزي بهت بگم، حيف كه نامحرما دارن مي بينن، اگه نامحرما نبودن لباسم رو بالا ميزدم كبودي و زخم هاي تنم رو ببيني، كنايه از اينكه همه ي كاروان همين وضع رو دارن…
عزيزِ دلم يه مسافرت ميخواي بري، بچه ي كسي رو همراه خودن نبر،اگه اتفاقي براش بيوفته، رويِ برگشتن نداري،گفت: داداش! يه امانت پيشِ من داشتي، داداش! براش كم نذاشتم،اما دستِ خالي برگشتم، اگه اون شب سَرِ تو رو نياوُرده بودن، من سالم مي آوردمش…ديدن خانم از سَرِ قبر بلند شد، كجا ميري؟ گفت: عباس مادرش كربلا نيست، عباس گريه كن نداره…اي حسين…

__________________________________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله (ع)

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ»

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ..
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

باحق بگو از نوکران غم را نگیرد
دار و ندارِ ماست ماتم را نگیرد

*شنیدم هرجایی نامت برده بشه حرمتِ .. فلذا فرقی نمیکنه کجا بگم حسین .. انگار تو حرمت دارم میگم حسین ..

به تو از دور سلام
به سلیمان نبی از طرف مور سلام
به تو از دور سلام
به حسین از طرف وصلۀ ناجور سلام*

ماه حسین آمد بخواه از مادر او
از ما گنه کاران محرم را نگیرد

از چشمهای گریه کن های حسینش
ارث به جا مانده از آدم را نگیرد

دلبستگی ها را بگیرد صحبتی نیست
اما فقط، ذکر حسینم را نگیرد

پرچم بماند بر زمین و زنده باشد
حاشا برا نوکر که پرچم را نگیرد

گمراه خواهد شد یقیناً ،هر کسی که
دامان او این حبلِ محکم را نگیرد

یک عمر با هم در عزایش گریه کردیم
از ما خدا این اشکِ با هم را نگیرد

ای کاش! شمشیر و سنانُ خنجرُ تیر
جسم ولیُّ اللّهِ أعظم را نگیرد

حداقل ای کاش در گودال قاتل
در پنجه موی شاه عالم را نگیرد

کس نیست تا با ساربانِ او بگوید
اینگونه از انگشت، خاتم را نگیرد

__________________________________________________________________

متن روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا

قرارِ زندگی هامون، همش دور و ورت باشه
مرام و باورم مثلِ، مرام و باورت باشه

نشد بشناسمت آقا، حالا این نوکرت گیره
یه کاری کن حسینی شم، که دیگه واقعاً دیره

فدای خونوادت شم، کمک کن خونوادم رو
یکم بهتر شده حالم، نگیر از من محرم رو

یه چندوقته که دلگیرم، من از زندونِ این دنیا
تو که دلواپسم بودی، پَرُ بالم بده حالا

قرار این بود و میمونه، که با برنامه ترباشم
برای بچه هام باتو، یک الگو یک پدر باشم

تا وقتی با توام مولا، توخونم آشنادارم
یه عمره توی این خونه، یه عکس از کربلا دارم

دلم سنگه ولی حتما، یه روزی باتو دُر میشه
یه روزی اخرش این بد،میاد پیش تو حُر میشه

شاعر: #محسن_ناصحی

من حقم که، لایق نشدم
من حقمِ چون، عاشق نشدم

مثه فردایی کاروان رسید کربلا .. همه خیالشون راحته چون نگهبانی مثه عباس داره از خیمه ها محافظت میکنه .. رقیه راحت بخواب ..
ــــــــــــــــــ
نگرونم به جون خودت قسم
چه کنم خیلی برات دلواپسم
وقتی گفتی کربلا، دلم گرفت
جوری که بالا نمیاد نفسم

گله از این دلِ عاشق می‌کنم
میشنوی صدامو هق‌هق می‌کنم
یه چیزی بگو دلم، آروم بشه
یه چیزی بگو دارم، دِق می‌کنم

نمیدونم چه خاکی سرم کنم
خیمه‌هامونو باید علم کنم
باید از جلوی پای بچه‌ها
دونه‌دونه سنگ و تیغ و جمع کنم

قول بده مراقب خودت باشی
زبونم لال اگه افتادی پاشی
بلایی سرت بیاد من چه کنم
جز تو هیچکی و ندارم داداشی

قول بده به سمت درگیری نری
طرفِ مسیر هیچ تیری نری
دم گوش ذوالجناح اینو میگم
قول بده سمت سرازیری نری

آروم آروم توی ازدحام بزن
اگه افتادی زمین صدام بزن
حرمله به جای سینه‌ی حسین
تیرتو به سمت بچه‌هام بزن
ــــــــــــــــــ
یک دم تصورکن، که زینب بی‌تو باشد
اکبر نباشد، تازه سقا هم نماند
برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر
تشنه برای جرعه‌ای مرهم نماند

نزد رقیه باش تا آرام باشد
درسینه‌اش یک ذره درد و غم نماند
برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب
وقت شلوغی بین نامحرم نماند

انگشترت دستت نمی‌ماند رَدش کن
تا ساربان در فکر این خاتم نباشد
ــــــــــــــــــ
خدا رو شکر که خیمه سیرابه
حالا که مشکامون پُر از آبه
رقیه رو دوش اباالفضل و
علی رو دست مادرش خوابه

ولی دلم یه دنیا غم داره
دلشوره آرومم نمیزاره
جای گلای باغ زهرا نیست
تو این بیابون که پر از خاره

اشکم می‌ریزه داداش به احوالت
زخمی نشه یه وقت پَر و بالت
بری ازم جدا بشی و من
بخوام بگردم اینجا دنبالت

نمیزدی حرف جدایی کاش
تو رو خدا فکر دل من باش
حتی واسم سخته می‌بینم که
خاکی شده صورت تو داداش

میدونم اینا نقشه‌ها دارن
میخوان تو رو جدا کنند ازمن
دلواپسیام میشه بیشتر با
صدای پای مرکب دشمن

از تیغ و نیزه‌ها نشی سیراب
نمونی تشتۀ جرعه آب
لباس کهنه رو تنت کن که
نسوزونه تنِ تو رو آفتاب

__________________________________________________________________

متن روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا

همه اینا برا امروز بود بریم روز عاشورا ..

منم زینبی که، غریبیتو دیدم
توی نصف روز از، زمونه بریدم
تو میدونی داداش،که من چی کشیدم
یه جوری به دور، حرم میدویدم

تموم امیدم، یهو نامید شد
که باد مخالف، وزید و شدید شد
تو گرد و غبارا، تنت ناپدید شد
موهامو می بینی، یه روزه سفید شد

که دیدم به دورت، عدو حلقه بسته
یکیشون با چکمه، رو سینه‌ات نشسته
دیدم قاتلت رو، که خنجر به دسته
صدا میزدی با، دهان شکسته

همون روضه‌ای که، گلوتو بریدن
با سر نیزه هاشون، تورو میکشیدن
منو مادرت رو، گمونم ندیدن
که با مرکباشون، به روت میدویدن

همه دور زینبُ گرفتن .. عقیله میخواد از ناقه پیاده بشه ، همۀ بنی هاشم اومدن؛ حلقه زدن دور این خانم و گرفتن .. چه خبره؟؟ عمۀ سادات میخواد از ناقه پیاده بشه ، کسی نباید قد و بالای این خانم و ببینه ..

یه بار تو کوچه ها قد و بالای مادرم و دیدن بسه .. یه بار در خونه برا علی مادر ما از خونه بیرون اومد .. کمربند علی رو گرفت. همه مادر مارو دیدن بسه ..

همه بنی هاشم اومدن؛ چه خبره؟ عقیله میخواد از مرکب پیاده بشه .. اما یه روزی هم رسید همه رو بی بی سوار ناقه ها کرد؛ یهو دورش رو نگاه کرد دید دیگه کسی نمونده .. میخواد سوار ناقه بشه؛نمیتونه ..

__________________________________________________________________

متن روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا

السلام علی القلب زینب الصبور
همه گفتن آقاجان این چه سرزمینی ست که مارو آوردی؟.. زینب شروع کرد حرف زدن فرمود: *

بیابان با وجودِ تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست
کنار تو کسی دلواپس خارِ مغیلان نیست
بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست

اگر در به در کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمی صد خار مغیلانم کنی عشق است
پریشانم کنی عشق است حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل دنبال سامان نیست

بپرسی جای جایِ کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست

برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من
حسین قبل خنجر تو حسین بعد خنجر من
تجلی میکنم در تو تجلی میکنی در من
شهادت یا اسارت هردو آغاز است پایان نیست

به زیر سایبان قد و بالای تو میخوابیم
منو این کاروان از چشمۀ فیض تو سیرابیم
نبین که دست ما دور است از آب و پای آبیم
فراتِ بی لیاقت لایق لب های طفلان نیست

چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتاد
چه خوشبخت است آنکه روی نعشش عبات افتاد
یکی با لب یکی با دل یکی با سر به پات افتاد
دلِ سلطان عالم را به دست آوردن آسان نیست

به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید
برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید
کسی در خیمه های ما به جز شش ماهه خندان نیست

جانم بِنِه پا بر زمین این خاک ها مشتاق لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات میریزند
نباید هم به مهمان داری ات این قوم برخیزند
چرا که خلق میدانند صاحب خانه مهمان نیست

*مهمان داری تو لیاقت میخواد حسین جان .. خودم به تنهایی دورت میگردم*

میان کاروانِ تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالانِ تماشایی
به همره بارِ گل آورده ام آن هم چه گل هایی
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست

*خیالت راحت باشه داداش ..*

نقاب افکن مرا با مظهر حق رو به رو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان
همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست

محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد
ز کوه صبرِ من حتی نشان درد برخیزد
اگر زن شیر زن باشد به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سنان هرگز سنان جزو مردان نیست

*تا ابی عبدالله سوال کرد هرکسی یه جوری از این سرزمین نام برد .. یکی گفت شاطی الفرات یکی گفت طف .. یکی گفت نینوا .. تا گفت آقا جان اسم این سرزمین کربلاست .. یه وقت دیدن یه آهی کشید حسین فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ البَلا .. هاهُنا وَاللّهِ مَناخُ رِکابِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ سَفْکُ دِمائِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ قَتْلُ رِجالِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا نوشتن ابی عبدالله همه رو دور هم جمع کرد مرحوم شیخ شوشتری اینطور نقل کرده ابی عبدالله شروع کرد ساعتی گریه کردن .. اینجا همونجایی که زن هامونُ به اسارت میبرن .. ای حسین …*

__________________________________________________________________

متن روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا

گفت حسین:

دارم، با اشک کربلاتُ میبینم
دارم، غم نگاهتُ میبینم
اونقدر گرم هوا که از حالا
زخم روی لبات و میبینم

ای وای، منو اشکُ آه
تو این سرزمین، نزن خیمه گاه

ای وای، جلوتر نرو
میترسم ازم بگیرن تورو

ای وای، بمیرم برات ..

چشمام خیره به سمت گوداله
اینجا میشنوم از مادر ناله
ای وای تعبیر خواب من اینجاست
جسمت به زیر مرکب پا ماله

ای وای، بمیرم حسین
بدون تو من اسیرم حسین

ای وای، یه روز از جفا
میبینم تورو توی بوریا

ای وای، بمیرم برات ..

اینجا به روت میبندن دریارو
اینجا میبینم اشک زهرا رو
تیری که توی قلبت میشینه
ای وای میدره چشم سقا رو

ای وای، روی خاک میشینی
تو آسمونا رو دود میبینی

ای وای، که رحم ندارن
رو سینه‌ی تو قدم میذارن

ای وای، بمیرم برات ..

__________________________________________________________________

متن روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا

کوچه به کوچه گشته ام میخانه ای نیست
این روزها یک عاقلِ دیوانه ای نیست

انگار خاکِ مُرده پاشیدند بر اين شهر

*مي بيني حال و روزِ مارو، ما هر جايي باشه روضه رو برپا مي كنيم، حتي اگه شده تويِ بيابون هم ميريم، رو ما چي فكر كردن، ما ولِ كنِ روضه ها نيستيم، ما با زن و بچه هامون اومديم اينجا روضه، اما اينم بگم اينجا خيلي ها مواظبِ اونا هستن، يه وقت خدا نكرده، يه نامحرمي از كنارشون رد نشه…*

انگار خاکِ مُرده پاشیدند بر اين شهر
این سرزمین بی روضه جز ویرانه ای نیست

*از اولِ روزِ ماه محرم۶۱ (هجري قمری) تا حالا، اينقدر بساط روضه ها غريب نبوده، تكيه ها كو؟ پرچم ها كو؟”وقتي ابي عبدالله، غلامش جُون رو صدا زد: كيسه ي پولي بهش داد، گفت اين حسابتِ برو…تا حالا اين غلام نگاه به نگاهِ آقا نكرده بود، يهو سر آوُرد بالا، گفت: برم؟ تو خوشي هاتون بودم، حالا برم؟…”حسين جان!ما هم نمك نشناس نيستيم، از درِ خونه ات جايي نميريم…*

باید مصیبت های زینب را بیان کرد
حالا که دیگر بین ما بیگانه ای نیست

روزی به زلفت شانه می زد، دستِ زینب
جز پنجه هایِ شمر حالا شانه ای نیست

از بس سرت افتاده از بالای نیزه
دیگر برايِ صورتِ تو چانه ای نیست

عباس چشمان خودش را بسته یعنی
جایِ حرم در بزمِ بی شرمانه ای نیست …

*بَزم ميدوني يعني چي؟ بزمِ بي حياها، شراب داره، قمار داره، خريد و فروشِ……ناله بزن:حسين.
امشب شبِ ورديِ كربلاست، زينب هنوز كربلا نرسيده بود هي به عباس مي گفت: عباس به حسين بگو بياد، حسين مي اومد اما بغض گلويِ زينب رو گرفته بود، نميذاشت حرف بزنه، دوباره به علي اكبر مي گفت: برو بگو بابات بياد، حسين مي اومد، چي شده خواهر، از صبح ده بار صدام زدي؟ يهو بغضش تركيد، داداش بيا برگرديم، من دلم برا قبرِ مادرم تنگ شده، دلم شور ميزنه….*

با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا
فکرِ آشفتگیِ قافله دارد اینجا

کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین
از جدائیِ تو قلبم گله دارد اینجا

این بیابان چقدر خارِ مُغیلان دارد
خبر از پایِ پُر از آبله دارد اینجا

این سرازیریِ گودال دل نگرانم كرده
همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا

بادهایش دَمِ مغرب چه غبار آلوداست
سخن از کف زدن و هلهله دارد اینجا

تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش
عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا

حیفِ ترکیبِ رُخَت نیست که تغییر کند؟
سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا

پایِ گیسویِ تو، موهام همه گشته سپید
گیسوان من وتو قائله دارد اینجا

از نظر بازی این قوم دلم می لرزد
غارتِ چادر و معجر صله دارد اینجا

غَبغَبِ ناز علی را زنظر پنهان كن
وای بر حال رباب، حرمله دارد اینجا

*پرده ي كجاوه رو رباب كنار زد، ديد كه دارن ميرن و ميان، علي اكبر رو صدا زد: گفت: چه خبر شده؟ گفت: بابام گفته اينجا مي مونيم، گفت: چرا داريد همه بارها رو روي زمين ميذاريد؟ گفت: بابام گفته اينجا خيلي مي مونيم، دست و پاش لرزه افتاد، علي اصغر رو بغل گرفت، اول زني كه از محمل پياده شد رباب بود، اومدن كنار مركب زينب، گفت: خانوم قرارِ بمونيم؟ گفت: آره رباب. گفت: زينب جان! اينجا آب هم هست؟ گفت: آره رباب، ما بچه ي اين سرزمين هستيم، اون دجله است، اون فراتِ، يه لبخندي رباب زد، خير ببيني، خيالم راحت شد، اما ده روزي گذشت، ديدن چادر به كمر بسته، از اين خيمه به اون خيمه، نفس بُريده، چي شده رباب؟ كسي آب داره؟ لبايِ علي اصغرم خشكيده، چشاش وا نميشه، حسين…

 

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.