متن روضه و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل (ع)

متن روضه حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً
*شب اول ماه محرمِ ،الان وقتشه دست به سینه بذاری؛
هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله ..*
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ای اهلِ آسمان و زمین غم شروع شد
شبِ اول محرم دور هم جمع شدیم ، شروع شد دوباره محرم .. همین الان اگه سجدۀ شکر به جا بیاریم (کیا پارسال بودن الان زیر خاکن؟! کیا دلشون می خواست باشن یه محرم دیگه یک ماه عزای دیگه) الحمدلله که هستیم یه محرم دیگه دور هم ..*
ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد
ماه عزای عالم و آدم شروع شد
حور و ملک ، پری و بشر زار میزنند
هنگامۀ مصیبت اعظم شروع شد
*نه مصیبتی که مثل مصیبت های دیگه س . مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها ..*
بازین چه شورش است که بر سینه میزنم
بازین چه نوحه ای ست که اشکم شروع شد
*الحمدلله بازم یه محرم دیگه ، بازم قطره های اشک ، بازم حال روضه ، شب اول بود و از چه روضه ای شروع میشه مجلس ما ؛ الحمدلله بازم اول محرم با روضهی مادر .. همین که برا مادرش اول گریه کنی یعنی راهُ بهت نشون دادن یعنی مَحرمی .. یعنی نگاهت کردن ..*
نوحوا علی الحسین امام زمان گریست
اشک و عزای فاطمه نم نم شروع شد
*فقط کافیه یه بار مادرش بزنه به سینه بگه بُنَیَّ .. ها دیدی؟دیدی با یه بُنَیَّ چجوری گر میگیره آدم؟
بُنَیَّ بُنَیَّ … از همون مدینه هی میگفت بُنَیَّ ..
امشب روضمون هم مدینه داره هم کربلا .. آخ بمیرم برات مادر .. بین در و دیوار صدا زد بُنَیَّ، تو کوچه های مدینه صدا زد بُنَیَّ، دم جون دادت صدازد بُنَیَّ، هنوز به دنیا نیومده میگفت بُنَیَّ، هیچکس تو عالم مثل مادرش براش گریه نکرده .. اگه من و تو صد سال محرم بیایم و بریم برابر یه دقیقه گریه های مادرش نیست .. مادرشم نوحه میخوند هی میزد به سینه ش ..*
نوحوا علی الحسین امام زمان گریست
اشک و عزای فاطمه نم نم شروع شد
*همه رو خوندم که برسم به این یه بیت که منو وصل کنه به مدینه این حرف مالِ امشب به بعده : *
از عرش بویِ پیراهن خونی حسین
آورده جبرئیل محرم شروع شد
*همۀ حرفا همۀ روضه ها سر این پیرُهنِ کامل الزیارات میگه امام صادق فرمود روز اول محرم ، ملائکه میرن این پیراهنُ از امام زمان میگیرن با احترام میبرن بر ساقِ عرش ، این پیراهن میشه پرچم عزای خدا .. یعنی همه بدونن محرم شروع شد .. حی علی العزا توی عرش خدا بلند میشه با یه پیرهن .. امشب اجازه بدید میخوام روضۀ پیرهن بخونم یک سال و یک شب اول محرم شاید پیش بیاد این پیراهن چی بود که اینهمه سالِ هنوز این پیراهن پرچم عزاست چند تا پرده برات بگم تا به روضۀ جناب مسلم هم برسیم اما از مدینه شروع میکنم شعر بمونه
__________________________________
متن روضه حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸
پردۀ اول این پیراهن اینه صدا زد اسما بگو زینبم بیاد ، همه از حجره برن بیرون ..
زینب نشست ، یه دختر سه چهار ساله هی نگاه میکنه مادر چیکار داره ! صدا زد اون بقچه رو بیار دخترم .. بقچه رو باز کرد ؛ سه تا کفن در آورد ..
کفن اولُ داد این مالِ منه میدی بابات علی منو کفن کنه .. مات نگاه میکرد زینب ، چی میگه مادر؟ کفن دومُ داد این مالِ بابات علیِ یه شب داداش حسنت این کفنُ از تو طلب میکنه .. کفن سومُ داد اینم مالِ برادرت مجتبی ست .. الله اکبر تو روخدا دقت کن ، یه نگاه کرد دید بقچه دیگه کفن نداره .. (من میگم خوشحال شد) شاید تو دلش گفت خب خدا رو شکر من زودتر از حسین میمیرم .. من داغ حسین به دلم نمیمونه .. من نیستم ببینم حسینمُ کفن میکنن ..
صدا زد بگید اون پیراهنُ بیارن پیراهنُ داد به زینب .. دخترم این پیراهن دست بافت خودمه یه روزی میاد حسینتُ میخوان ازت جدا کنن .. یه جایی میاد به اسم کربلا …
بریم پردۀ دوم ببرمت از مدینه کربلا .. پردۀ دوم کجاست! صدا زد خواهرم زینبم بیار پیراهن مادرمُ .. مَقتَل میگه تا ابی عبدالله گفت پیراهنُ بیار زینب فَسَقَطَ عَلى وَجهِ .. (هنوز عاشورا نیومده هنوز گودالی ندیده) تا گفت پیراهنُ بیار ، خانم از هوش رفت .. فهمید دیگه اینجا خونهی آخرِ .. پیراهنُ گرفت بوسید .. سادات ببخشن ، یه کاری کرده ابی عبدالله شاید عاشورا نشه بگیم الان نفس داریم .. جلو چشای خواهر دیدن پیراهنُ داره با خنجری پاره پاره میکنه ..
داداش چرا دست بافت مادرمُ پاره میکنی؟ (چی گفت به خواهر..)
خواهرم من اینارو میشناسم .. اینا به این پیراهنم رحم ندارن .. نمیخوام این پیراهنُ از تنم در بیارن .. حسین ..
پردهی سومُ بگم معطلت نکنم ، دیگه رفتم سراغ اصلِ مطلب . پردۀ سوم کجاست .. زینب اومد تو گودال شمشیرهارو کنار زد .. دنبال پیراهن میگرده .. (یه چیزی بخونیم باهم)
گلی گم کرده ام میجویم او را ..
به هر گل میرسم می بویم او را
گلِ من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهنِ کهنه به تن داشت
هرچی گشت دید اثری از پیراهن نیست .. خدایا چه کنه زینب .. یه مرتبه از حلقوم بریده میگه اُخَیَّ الی … ای حسین .. ده شب میخوای ناله بزنی جانم باریک الله ..
حالا ببرمت کوفه ، یه بدنُ بخوان بشناسن یا از سر میشناسن یا از پیراهن میشناسن ..
وقتی بدن مسلمُ از بالای دارالعماره انداختن .. بدن بی سر رو خاک کوفه ..
طوعه اومد بدنُ از پیراهن شناخت .. آخ بمیرم برات حسین جان ، (هی دارم با خودم کلنجار میرم گریز روضه مُ بگم یا نه ..) الحمدلله مسلم پیراهن داشت به بدن .. پیراهنُ از تنش در نیاوردن .. آخ کربلا ..
کاشکی فقط پیراهنُ در میاوردن ، نانجیب اومد تو گودال دید هرکی یه چیزی برده دستش خالی مونده .. یه نگاه کرد به انگشتر حضرت ..
برادر جان سلیمانِ زمانی ..
ای حسین .. جانم شب اولِ صداتو رها کن برسه کربلا .. وقتی خبر شهادت مسلمُ دادن ، حضرت دختر جناب مسلمُ بغل کرد ، مَحرم بود ، همسر مسلم بن عقیل خواهر ابی عبدالله ست (باریک الله که از من جلوتر بعضیا رفتن ..) اونایی که دختر دارن میدونن ، اگه یه دختر دیگه رو جلو دخترات بغل کنی دخترا حساس میشن ..
وقتی دختر مسلمُ نوازش میکرد رقیه هی نگاه میکرد .. چیشده؟! لذا لحظۀ آخر .. نشست تو بغل باباش ، بابا یادته دختر مسلمُ بغل کردی؟.. میخوای منو به کی بسپاری بابا ؟!.. کی بعد از تو منو بغل میکنه؟!.. بغلش نکردن ..
داد بزن شب اول یه جمله به جای اینکه بغلش کنن ریختن رو سرش فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرابِ حَتّى جَرُّوها عَنْهُ .. بازم بگو حسین …
__________________________________
متن روضه توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸ – قسمت دوم
برایِ غربت مسلم همین بس
یه زن تنها پناهِ من شد اینجا
دیگه آب از سر مسلم گذشته
خداحافظ عزیزِ قلبِ زهرا ..
چی میاد اینجا به سرت
پیشِ چشایِ مادرت
غارت میشه پیرُهنت
اسیری میره دخترت ..
*اگه میای دیگه رقیه رو نیار .. اینا دستاشون سنگینِ حسین .. اگه میای دیگه شیرخواره رو نیار .. حرمله سه شعبه هارو آماده کرده حسین .. بازار آهنگرا شلوغه ..*
میا کوفه که زینب خار گردد
اسیر کوچه و بازار گردد
میا کوفه که اکبر نوجوان ست
علیِ اصغرت شیرین زبان ست
صدام میارزه زانوهام میلرزه
چشام از غصهی چشم تو دریاست
میاد روزی که بین چندتا نامرد
سر پیراهن و عمامه دعواست ..
جسم تو زیر دست و پا
کنجِ تنور میره سرت
با دست بسته عاقبت
تنها میمونه خواهرت
___________________________________
متن روضه توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸ – قسمت پایانی
*حسین جان .. هی رقیه میگه بابا کی میرسیم مهمونی … بابا اینهمه نامه نوشتن ، گفتن باغ هامون پر از میوه ست ، نهرهامون پر از آبِ .. چرا هرکسی مارو میبینه از ما فاصله میگیره ؟!..
گفت حسین :*
حاضرم غربت ببینم بیشتر ، اما تو نه
دربه در باشم در این کوه و کمر ، اما تو نه
حاضرم وقتی سرم خورجین به خورجین میرود
در تنور خانه باشم تا سحر ، اما تو نه
حاضرم وقتی که در بازار کوفه غلغله است
داغ ناموسی ببینم بر جگر، اما تو نه
حاضرم صد اسب از روی تن من رد شوند
پیکرم در خاک باشد بی سپر ، اما تو نه
*آوردنش بالا دارالعماره .. همه صورتش خون آلوده .. لب و دندان پرِ خونِ .. اما تو آب خواستی آوردن برات ، قسمت نشد بنوشی .. نه دخترات دیدن ، نه پسرات دیدن .. دلا بسوزه برای اون آقایی که تو گودال .. وقتی ذوالجناح اومد دم خیمه .. هشتاد و چهار زن و بچه از خیمه بیرون ریختن .. زیارت ناحیهی مقدسه میگه این زن و بچه پشت ذوالجناح راه افتادن .. درست لحظه ای رسیدن که شمر روی سینه نشسته …*
آنقدر محو جمال احدیت بودی
که در آوردن پیراهن تو آسان شد
نعل تازه به سم اسب زدن کار که بود
که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد
آنقَدَر زیور و خلخال ربودند ز ما
که به بازارِ طلا نرخ طلا ارزان شد
___________________________________
متن روضه توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸
َلسَّلامُ عَلَیْک یا اباعبدالله
یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة و یا باب الْنِّجاة الاُمّة
یا مظلوم ، یا غریب و یا عطشان ، یا اباعبدالله ..
وقف اشک است زندگانی من
ای که از کودکی شدی غم من
آه در قبر من به من برگرد
ای شب اول محرم من ..
*الحمد الله دیدمت شب اول محرم .. ولی کشتی منو تا برسی .. بیچارم کردی .. خیلی ها الان زیر خاکنُ هلالِ ماه محرمُ ندیدن ..*
وقف اشک است زندگانی من
ای که از کودکی شدی غم من
آه در قبر من به من برگرد
ای شب اول محرم من ..
چون نهالی که اشک پایش ریخت
در عزایت شدم سترگ حسین
السلام ای حقیقتِ محزون
السلام ای غم بزرگ حسین
این زبانی که برده نام تو را
پاسخِ «من امام» خواهد گفت
صورتی که شده است خیس از اشک
عاقبت بینِ قبر خواهد خفت
یاد کرده ام ز عاشقانی که
حسرت روضه هات را دارند
پدرانی که این محرم را
زیر سنگ لحد عزادارند
*مرگ از محبت تو خلاصم نمیکند ..
خیلی نعمتِ بزرگیِ ها ، راحت نشستیُ میگی حسین .. اگه پدر و مادرت در قید حیات اند دستُ پاشونو ببوس که تو رو عاشق ابی عبدالله بزرگ کردن ..
فردا روز اولِ ماه محرمه ، اگه پدر و مادر از دست دادی برو کنار قبرشون صورتتُ رو قبرشون بزار بگو ممنون شماییم مارو با حسین آشنا کردی ..*
یاد کردم ز عاشقانی که
حسرتِ روضه هات را دارند
پدرانی که این محرم را
زیر سنگ لحد عزادارند
مادرانی که مانده از آنان
چادری مشکی و گل لبخند
قد نداد عمرشان که این دهه هم
قیمۀ نذری تو را بپزند
مادرانی که چادر آنها
خیمه هایِ تو را به پا کردند
یاد کردم از آن النگو که
مادران خرجِ روضه ها کردند
*اینا برای اونایی که رفتن و روحشون حتما شاد میشه ، یادشون کردی دیگه ، گفتی صلی الله علیک یا اباعبدالله به نیابتشون فرستادی ، برای همه محبین امیر المومنین به همشون میرسه ، نور وارد قبرشون میشه ، سر سفرشون نور امام حسین میفرستی .. حالا من که زنده ام محرم و دیدم ..*
حتم دارم که میخورم حسرت
هرچه خود را برات کم زده ام
آه سنگ لحد بگو به حسین
سنگ او را به سینه ام زده ام
زندگانی عزیز بود و شریف
تا زمانی که زیر پرچم بود
دوست دارم که خوب گریه کنم
شاید این آخرین محرم بود
بغض ، گلومُ میگیره
اشک ، میشینه رو گونم
مثلِ روضۀ سقا ، بی قراره بارونم
ای غم عزیز من ، هم غمی و هم شادی
گریه کردمُ دیدم ، آبرو به من دادی
حرارتِ عشقِ تو ، تو قلب من میمونه
غم تو هم دردِ من ، غم تو هم درمونه
صدات کردم .. نگام کردی ..
میدونم که ، صدام کردی ..
به این پرچم دخیل بستم
به دستِ تو رسید دستم
صدات کردم .. نگام کردی ..
میدونم که ، صدام کردی ..
ای ستارۀ روشن ، تو شبایِ تاریکم
از همه اگه دورم ، با غم تو نزدیکم
داغ ماتمت بازم ، دم میگیره تو سینم
هرکجایِ این دنیا ، اسمی از تو میبینم
به هرطرف رو کردم ، بجز تو خورشیدی نیست
به غیر دستایِ تو ، به هیچکی امیدی نیست
صدات کردم .. نگام کردی ..
میدونم که ، صدام کردی ..
چه رسمیه نمیدونم شب اول محرم باید روضۀ مسلم بن عقیل خوانده بشه .. هم باب الحوائجِ ، هم اول شهید مکتب ابی عبدالله و قیام کربلاست ..
اولین شهیدِ .. شب اولم باید بریم در خونه ش برایِ او گریه کنیم. تو اوج غربتم شهید شده ، هیچکسی کنارش نبود .. اصحابِ امام حسین که میرفتن میدان ظهیر میرفت ، مسلم بن عوسجه میرفت ، حبیب میرفت هم اصحاب هم از بنی هاشم بودن ..
یه شباهتش به امام حسین این بوده ، او هم مثل ابی عبدالله تک و تنها بود .. تو اوج غربت کشته شد ..
________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸
بالا گرفت بر منِ دل خون چو کارها
*مسلم وقتی اینهمه زخم برداشت ، تشنگی ، اللهم ان العطش قد بلغ منی
فرمودۀ حضرت مسلمِ .. عطش تابُ توانشو برد ، اما حریفِ مسلم نمیشدن .. یک تنه جلوی همه ایست خدعه کردن ، امان دادن به مسلم بن عقیل حالا ببین چی داره میگه :*
بالا گرفت بر من دل خون چو کارها
صیاد من شده اند تمام شکارها
بی مایگان به دایه انیسند تا به تیغ
زنگار بسته آینۀ کارزارها
بی مهر و موم نامه به هم قرض می دهند
نان قرض میدهند به هم خانه دارها
مهمان ، متاعِ رایج بازار کوفه است
کسب حلال نیست در این رشوه خوارها
مسلم برایِ زینب تو گریه میکند
پیشانی ام شکست در این کوفه ، بارها
*زن و بچه رو داری میاری .. دست زینبُ گرفتی داری میاری .. بچه هارو داری میاری .. دستم می شکست نامه نمینوشتم بیای ..*
از دور از گلوی تو میبوسم ای عزیز
گر وا کنند ره به لبم نیزه دارها
*چندتا دندون تو عالم اسلام شکسته مهم ترینش دندان پیغمبر بود که شکستند یکی هم دندان مسلمه و دندان سیدالشهدا ، دندون مسلمم شکست حالا داره اونو میگه:*
تأدیب چوب کوفه مرا بی ادب نکرد
دندان شکست و سست نشد نام یارها
از دخترم چو دختر خود ناز را بخر
بگذار تا اسیر رود در دیارها
یه جمله هم روضه بگم ، درسته شب اول روضه مسلمُ میخونیم ، اما اوجِ روضه باید دوباره بری گریز به ابی عبدالله بزنی .. آقا تو غریبی جان دادی ، کسی کنارت نبود و جان دادیُ نفس آخرُ کشیدی ولی دیگه موقع جان دادنت زن و بچه ت کنارت نبودن نگاه کنن ..
اما ذوالجناح زن و بچه رو آورد بالایِ بلندی .. دارن نگاه میکنن .. (حقشو ادا کن با گریه هات ، دو سه خط و التماسِ دعا ..*
ظاهراً جدِ اطهرش بود
پدرش بود ، مادرش هم بود
وقتی افتاد رویِ گونۀ راست
بین مَقتل برادرش هم بود
بی کس و بی پناه از نزدیک
سنگ میخوردُ خواهرش هم بود
حسین .. حسین .. اشاره کرد زینب برگرد خیمه .. شب اولِ .. رفتی دلِ گودال .. این اوج غربتِ زینبه که زینب فرموده باشه : مگه نمیبینی حسینُ دارن میکشن .. اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ .. ایستادی داری نگاه میکنی حسینُ میکشن .. ابی عبدالله صدای زینبُ شنید به یه نیزه تکیه داد ، نشست اشاره کرد که زینبم برگرد خیمه .. ولی نمیدونم به خیمه رسیده بود زینب یا نه .. یه وقت دید زمین داره میلرزه .. هوا تیره و تار شده .. دویید خدمت زین العابدین .. عزیز برادرم چه خبر حالم بهم ریخته ..
فرمود عمه جان پرده خیمه رو کنار بزن .. ببین سر ابی عبدالله رویِ نیزه.. دستتُ شب اول برسون به پرِ عزایِ امام زمانت ..
________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸
السلام علیک یا مولاناالمظلوم یااباعبدالله
حسین ..
سلام ما به محرم ، به حال خستۀ زینب
به بینهایتِ داغ ِ ، دلِ شکستۀ زینب
از راه رسیدی ،مهمان ابیعبدالله هستی ،مهمان همین که از راه میرسه باید عرض سلام کنه ..
سلام ما به محرم ، به مشک پارۀ عباس
سلام ما به محرم ، به قد و قامت اکبر
به آن گلوی خشکیده ، مؤذنِ زیر نیزه و خنجر
سلام ما به محرم ، به گاهوارۀ اصغر
برای جداشدن یک تار مو از سر غلامان و کنیزان این خانواده جا داره اولین و آخرین از غصه دق کنند ، چه برسه به این حرفا ..
سلام ما به محرم ، به گاهوارۀ اصغر
به اشک خجلت شاه و گلوی پارۀ اصغر
یه حسینی بگو حس کن حرم نزدیکته …
یه حسینی بگو حس کن پشت خیمه گاه هستیم …
یه جوری شب اول اسم داداششُ صدا کن بذار دل زینب محکم بشه ..
شب عاشورا گذاشتن و رفتن
تو یه جوری داد بزن بگو بی بی جان ، من اومدم ..
حسین …. فدای این ناله ها ..
حسین جانم ، حسین جانم
حسین جانم جانم جانم ..
سلام ما به محرم ، به اضطراب سکینه
سربسته عرض میکنم ، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل …
شما انتخاب شدههای خوده آقایید ، حتما یه حساب کتابی داری با ابیعبدالله که الان توی این مجلس نشستی ، حتما یه فهمی از آقاتون دارید که الان اینجایید … جان ابی عبدالله منو مجبور نکنید از همین شب اول حرفای سخت سخت بزنم …
سلام ما به محرم ، به اضطراب سکینه
به آن ملیکه که رویش ، ندیده چشم مدینه
سربسته میگم … اون خانومی که آفتاب روشو ندیده بود ، اون خانومی که ماهتاب روشو ندیده بود ، یه ده یازده روز دیگه …
ستارگان حرم را به ریسمان بستند …
این زمزمه ، این ناله ، خنک کن قلب حضرت زهرارو با ناله هات …
حسین ….
خودت برای خودت روضه بخون ، زبون بگیر ، مگه تو داغدار نیستی …
حسین …
سلام ما به محرم ، به عاشقیِ زهیرش
هر کدوم یه جور حرف زدن … الله اکبر از این زهیر … یه جمله طلایی گفته … اگه اولین و آخرین عاشق این عالم بتونه همچین جمله ای به معشوقش بگه …
عرض کرد آقاجان ، اگر هزار بار کشته بشم ، دوباره زنده بشم ، دوباره میام دور سرت میگردم حسین جان …
اینو همتون شنیدید ، جمله بعدی رو نشنیدید
بشنو ، برای خودت یادگاری نگه دار
عرض کرد آقای من
اگر هرچی بود توی این عالم بود و بس
اگه دنیای آخرتی نبود ، قبر و قیامتی نبود ، بهشت و جهنمی نبود هم بازم من هزار بار دور تو میگشتم … بازم دورت میگشتم و فدات میشدم آقا …
حسین جان
زهیر رو چه خوب تربیت کردی آقاجان
زهیر نمونه بود گذاشتی آقا جان
این شب اول محرمی ، یه نگاه به دلهای ما بکن آقاجان …
سلام ما به محرم ، به عاشقی زهیرش
به بازگشتن حرّ و عروج ختم بخیرش
سلام ما به محرم ، به مسلم و به حبیبش
قربون رفیقات برم حسین جانم … قربون پیرمردات برم حسین جانم ، قربون جوونات برم حسین جانم ، قربون اونایی که قربون تو شدن برم حسین جانم ، قربون این آقایی برم که خیلی دوستش دارم … کی ؟!
سلام ما به محرم ، به مسلم و به حبیبش
به عاشقیِ جوْن و به بوی عطر عجیبش
توی کوچه پس کوچه های کوفه یکّه و تنها مونده ، چپ و راستو نگاه میکنه ،
آی نوکرای ابی عبدالله ، گریه کنان امام حسین ، والله سر سوزنی غصه خودشو نداشت ، هی میگفت عجب کاری کردم نوشتم بیای …
کوچه به کوچه میروم و گریه میکنم
از دست بیوفاییِ این قوم بیوفا
گفتم بیا به کوفه ، پشیمان شدم حسین
کوفه میا امام غریبِ قریب ها
اینجا همه به فکر خرید لوازمند
اجناسشان شده سپر و نیزه و کمان
خیلی خستهات نکنم شب اولی …
دیدم به دست حرمله تیر سه شعبه را
کز دیدنش سراسر جانم شراره شد
اینا آماده هستن تا شما بیای مهمون نوازی کنند
دیدی وقتی یکی خبردار میشه از یه قضایایی، پیشقراول ، دیده بان وقتی جلوتر میره خبردار میشه زود اطلاع میده
آقا داری میای مواظب باش فلان جا کمین هست ،فلان جا لطمه میزنن ، اینا رسمشون اینه شروع میکنه همه موارد رو گفتن ، زودتر اطلاع میده.. آقا اینا رسمشونه مهموناشون رو سنگبارون میکنن، مخصوصا به بچه یتیما رحم نمیکنند ..
حسین ..
________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸ – قسمت پایانی
دل مسلم پر از عشق حسینِ
که واسه کشتنش دعوای نیزه ست
*همچین که ریختن دور خونه طوعه، خونه رو محاصره کردن ، یکیشون داد زد: بیرون بیا ، اگه بیرون نیای خودمون میریزیم تو خونه .. خونه رو آتیش میزنیم .. همچین که طوعه صداشونو شنید ، اومد که بره در رو باز کنه ، سریع مسلم دوید ، اومد؛ خانوم جان تو نمیخواد بری .. اینا همشون مَردن . تو بری جسارت میکنن .. یهوقت یه حرفی میزنن . خوب نیست شما بری درو باز کنی.. (کجا رفت دلت؟!)
یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بی پسر
سرم رو شکستن فدا سرت
اینا نقشه دارن برا سرت
می ترسن که روو نیزه ها سرت ، قرآن بخونه
می ترسم بازم مثل مادرت
یه دستی بلند شه رو دخترت
همه ترسم از اینه خواهرت ، غریب بمونه
فرقی نمی کنه، توو کوفه مرد و زن
دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن
گودال میکَنن، بد جور میزنن
حتی زناشونم، از دور میزنن
یه گودال برام کندن و زدن
یه عده می خندیدن و زدن
غریب گیرم آوردن و زدن ، فکر تو بودم
همه دور گودال نشستن و
زدن دندونم رو شکستن و
توی کوچه دستم رو بستنُ ، فکر تو بودم
من نایبت بودم، اینجوری میزنن
موندم که باخودت، میخوان چیکار کُنن
سیلی که میزدن، از پا می افتادم
یاد مدینه و، زهرا می افتادم
خودم که گرفتار و بی کسم
ولی من برا تو دلواپسم
می دونم به دیدار نمی رسم ، خدانگهدار
تو سینهم پر از حسرت توئه
همه گریهم از غربت توئه
همه جا فقط صحبت توئه ، تو کوچه بازار
حرف از ثوابه و، پاداش و جایزه
فتوا رسیده که، قتل تو جایزه
با دخترات میای، اینو تا فهمیدن
توو خونه ها دارن، قول کنیز میدن
________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) – شب اول محرم ۹۸
چاووش ماتمه اومده وقت عزا
دور هم جمع شدن باز هم گریه کنا
دستامون و گرفت زهرای مرضیه
از ما گریه کنا یعنی که راضیه
روضه ما رو شفا میده
گریه ما رو جلا میده
ماهِ محرم همه جا
بویِ کربُبَلا میده ..
آقام آقام حسین حسین ..
*پرچم تو زدن آقاجان .. ولی غروب عاشورا یجور دیگه شد بر عکس شد ، چه غروبی درست کرد ..*
نزدیک تری از رگِ گردن به گدایت
ماییم و طوافِ حرم کربُبَلایت
هر جایِ جهان می نگرم نام تو آنجاست
از هر نظر انگار شبیهی به خدایت
گشتیم تمامی جهان را و ندیدم
شیرین ترُ دلچسب تر از شورِ عزایت
در روز قیامت که جهان دور تو جمع است
بگذار که ما نیز بیوفتیم به پایت
ای آنکه جهان تکیه به دستانِ تو داد است
حالا چه شده تکیه زدی خود به عصایت
با خود و سپر رفت به میدان علی اکبر
از معرکه برگشت ولی بین عبایت
دیدن ملائک همگی گوشه ی گودال
آغوش گشوده ست خداوند برایت
بر نیزه شدی قاری قرآن چه شکوهی
ای آنکه دل از فاطمه میبرد صدایت
*بریم در خونه مسلم ابن عقیل .. حسین جان :*
هر بلایی سرم آمد به فدایِ سر تو
به فدای پر قنداقِ علی اصغر تو
حاضرم بر سر بازار به خیرات روم
ننشید پرِ خاکی به سر خواهر تو
بر سر من همه تفریح کنان سنگ زدنند
وای بر صورتِ چون برگ گل دختر تو
از همین جا همه تقسیم غنائم کردند
در کمین اند به تاراج برند لشگرِ تو
ترسم این است که گرفتار شوی در گودال
میشود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو
هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد
باز تر میشود این پارگی حنجر تو
________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) – روز اول محرم ۹۸
از روزی که حرکت کرد دوتا بلده راهُ یه راهنمایِ راه باهاش بودن هر سه تا تو راه مردن .. نگران شد ، گفت حسین جان من نگران خودم نیستم نگران توام .. آخه راه طولانیِ آقاجان ..
از مکه تا کوفه خیلی راهه .. خیلی آقاجان گرمه ؛ خاک .. بیابون .. آب نیست میترسم تشنه شید ..
(اینجور بگم؛ یعقوب پیغمبرِ ؛ یه نگاهی به قد و بالای یوسفش کرد گفت خدا کنه گرفتار نشی … گرگ نخورتت تو چاه نیوفتی … غلام نشی .. همه چی به ذهنش اومد)
گفت میترسم تشنه بمونی آقاجان ..
مسلم عجیب بوده .. عاشق ابی عبدالله ست ..
کوفه هم که رسید همۀ بیعتا رو که دید گفت من چشم آب نمیخوره ازین مردم .. انقدر حسین جون بهت بگم ، همه به بچه هاشون وعده دادن .. ( میفهمیدا .. )
به بچه هاشون وعده دادن براشون سوغاتی ببرن ..
آقا ، جانِ مادرت برگرد .. من اشتباه کردم .. همش راه می رفت میگفت برگرد ..
طوعه هی میگفت چیشده؟ به کی میگه برگرد؟ گفتم حسین جان برای من سر راه گودال کندن .. میترسم برات گودال بکنن .. (هرچی به فکرش اومد همون به سرش اومد ..)*
برگرد تا در سینه ام ماتم نماند
برگونه ام ردِ نم و شبنم نماند
یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد
اکبر نباشد تازه سقا هم نباشد
برگرد تا زخم گلویِ خشک اصغر
تشنه برای جرعه ای مرهم نماند
نزد رقیه باش تا آرام باشد
در سینه اش یک ذره درد و غم نماند
برگرد تا این که زبانم لال زینب
وقت شلوعی بین نامحرم نماند ..
انگشترت دستت نمی ماند ردش کن
تا ساربان در فکرِ این خاتم نباشد
*شنیدید بعضیا میگن عمر سعد لعنت الله علیه بهش گفت چرا گریه میکنی ؛ خب حکومت خواستن و امیریِ کوفه بهت نرسید گریه میکنی؟ گریه اش شدیدتر شد ..
گفت نامرد من برا خودم گریه کنم؟! الان دستامُ باز کن یه نفر حریف ندارم .. من پسرِ برادر علی ام .. تمام کوفه جلوی من بایستند نمیتونن با من جنگ کنن .. حالا میگه آقاجان :*
آخر وصیت را به ابن سعد گفتم
یا رب کسی اینگونه بی همدم نماند
ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم
تا جسم شاه و دلبرم درهم نباشد
برمن بزن هر قدر سنگ تیز داری
یک سنگ در این شهر میخواهم نماند
خیلی تنم مبهم شده روی قناره
تا جسم اربابم دگر مبهم نباشد
طفلانِ من نذر علی ای کوفه بگذار
پیش علی اکبر قد او خم نماند
دلشوره دارم غارتش سازند اینها
حتی لباس کهنه میترسم نماند
حسین …
________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع)
امشب شبِ باب الحوائجِ ، شبِ غریبِ روحی لک الفدا .. خیلی شباهت پیدا کرده به سیدالشهدا(ع) بعضی شباهات به امیرالمومنین(ع) یکیش رو امشب بگم خدمت شما عزیزان ، ان شالله به همین زودیا از نزدیک مرقدش رو زیارت کنیم ..
آدم تو یه مسئله ای تو یه مصیبتی انقدر مصیبتی ببینه که به معصوم یه قدری نزدیک بشه .. این خیلی ویژگیِ ..
مردم دورش جمع بودن فکر کردن الان حکومتُ میگیریم ، به پول و مکنت میرسیم . این قیامم وسیله کرده بود برای خودشون ، وقتی اوضاع برگشت یکی یکی از تو مسجد رفتن ..
اینو شنیدید ، از مسجد اومد بیرون هیچ کسی دیگه نبود ، تنهایِ تنها .. حکومت در به در دنبالش بود بگیرتش ، سفیر امامه پس اگه کسی میشناختنش لوش میدادن .. کیا میشناختنُ و لو نمیدادن؟! ، اونایی که از پشت سرش تو نماز در رفتن .. ولی خیلی دور نرفتن وایسادن نگاهش میکردن اینا نقل کردن از مسجد اومد تو کوچه شانش اجلِ .. پرسه میزد بیخود از این کوچه به اون کوچه ..جایی نداشت بره .. تنها بود . اینو کی نقل کرده؟! یه نقلش از امام باقر علیه السلامِ یه نقلشم از یکی از فرماندهانی که خودش منصوب کرده و فرار کرده و از دور داره تماشا میکنه .
نگاه میکردن میدیدن مسلم از این کوچه به اون کوچه حرکت میکنه .. همه ی وجودش اضطرابه .. یکی رو پیدا کنم به امام نامه بده پیغام بده .. اینا هم دارن نگاه میکنن .. این یه شباهته! اونایی هم که به امام نامه داده بودن تو کربلا داشتن تماشاش میکردن .. غربتشُ تماشا کردن ..
از دور دارن مسلم رو نگاه میکنن ..
این آقایِ ما مسلم ابن عقیل (ع) از این کوچه به آن کوچه .. دیگه خسته شد نصف شب ، قدیما جلو دربِ خانه سکو میذاشتن اهل خانه گاهی میومدن جلو در میشستن . اومد نشست ، آبرودارِ ، دامادِ امیرالمومنینِ .. شوهر خواهرِ سیدالشهداست .. یه پیرزنی درُ باز کرد بست ، باز کرد بست (اجازه بدید اینجور بگم دیدی یه وقت چهار تا جوان میان جلو خونه ت حرکتِ خلافِ هنجار انجام میدن ، از پنجره نگاه میکنی که بگی پاشید برید) دید نشسته ، گفت چرا اینجا نشستی ؟! من یه زنِ تنهام ، آبرو دارم، بدِ برو دنبالِ زندگیت ..بست درُ .. باز درُ باز کرد ، گفت مرد خدا خیرت بده نمیخوره بهت برو برا من حرف در میارن .. اسمت چیه ؟! کی هستی آخه؟! گفت من مسلم ابن عقیلم تو کوفه کسی رو ندارم .. تویِ این شهر مردتر از طوعه پیدا نشد .. گفت مسلم ابنِ عقیلی؟! سفیرِ حسین ؟!.. اهلِ تقوا بود یه اتاق جدا مسلم رو اسکان داد ازش پذیرایی کرد ، لو رفت مسلم .. حالا کی لو داد پسرِ طوعه لو داد یا همونایی که از دور داشتن نگاهش میکردن ..
کوچه شلوغ که شد دید حیفه این طوعه و خانه اش آسیب ببینه اومد بیرون ، نوشته اند یه صبح تا ظهر جنگید یه نفر آدم چقدر به امام حسین شباهت پیدا کرد یک تن مقابل لشکر ایستاد .. طعنه زدن ،خندیدن ،تیر زدن ،از بالای پشت بام سنگ زدن ، لبِ مبارکش شکافت .. من هرجاش رو بخوام گریز بزنم با کربلا نسبت برقرار کرد.. تشنه ست ..
یک صبح تا ظهر جنگید دیگه خونی نماند به این بدن .. اینا گفتن امان بهت میدیم .. گفت شاید امان بدن بتونم یه فرصتی پیدا کنم یکی رو بفرستم سراغِ سیدالشهدا (ع) .. قبول کرد دستاشُ ببندن از اینجا به بعد شباهت با امیرالمومنینم پیدا کرد .. برا غربتت بمیرم که تو اون وضع عبیدالله ملعون داشت ناسزا میگفت مسلم میگشت به کدومِ اینا میشه یه جمله وصیت کرد ..
زینب داره میاد، خیلی شباهت به سیدالشهدا علیه السلام پیدا کرد ، توانشُ ندارم بگم ، به امیرالمومنینم شبیه شد ، غریب شد دستاشُ بستن ،به یه زن پناه برد .. تویِ کوفه هیچ کس جز یک زن ازش حمایت نکرد ، یا زهرا ..
وقتی ریختن تو کوچه هیچ کسی جلو نیامد .. فقط یه زن آمد جلو .. یه جمله دیگه بگمُ شما رو به خدا بسپرم .. اسم حضرت زهرا سلام الله رو میبرم به ما روزیِ اشک بده ..
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ..
به امیرالمومنین گفتن این خلیفه هر کسی رو که دو سال حکومت میکرده بر میداشته اموالشُ میگرفته .. از اموالِ قنفذ چیزی کم نکرده .. صورت امیرالمومنین خیس شد .. فرمود اون لحظه ای که همه تماشا میکردن منو دوره کردن دستامُ بسته بودن ، فقط او بود که نگه داشته بود .. این جایزۀ اون ضربه ای هست که دستِ فاطمه م رو کوتاه کرد
________________________________
متن زمزمه و توسل ویژۀ شبِ اول محرم
بسم الله ..
نسیمی که از سمتِ پرچم رسیده
داره میگه بوی محرم رسیده
بازم مادری با قد خم رسیده
بسم الله ..
سلام ای امیری که نعم الامیری
ندارم من از گریه و روضه سیری
یه وقت از ما این نوکری رو نگیری
یه شالِ عزا و یه پیرهن سیاهِ
که تنها پناهم تو شهر گناهِ
یه آهه بلندُ یه اشک روونه
که مارو یه روزی به تو میرسونه
حسین جان ، حسین جان ..
آقاجان ..
چی داره کسی که حسینُ نداره
اگر سر رویِ مهر تربت نزاره
چی میخواد برای قیامت بیاره
آقاجان ..
یه سرمایه دارم که بغضِ گلومه
نگیر اشک من رو همین آبرومه
ایشالله میبینم حرم روبرومه
توی چشمم اشکُ روی سینه دستم
سلام میدم اقا با قلبِ شکسته
سلام ای شهید به خون آرمیده
کی رو پای مادر سرت رو شکسته
حسین جان ، حسین جان ..
یک سالِ ..
درسته دل من سراپا گناهِ
همه دل خوشیم این لباس سیاهِ
دل من هنوزم توی قتلگاهِ
یک سالِ ..
دله من توی روضۀ سختی مونده
کی قلب سه ساله ت رو اقا سوزونده
کی بچه ت رو توی بیابون کشونده
کی مثل سه ساله مصیبت کشیده
کی خورده شبیه رقیه کشیده …
کی هم دامنش سوخت کی هم معجرش سوخت
کی بین آتیش تویِ خیمه سرش سوخت ..
حسین جان ، حسین جان ..
________________________________
متن روضه و توسل به حضرت مسلم بن عقیل (ع) -شب اول محرم ۹۸
کوچه گرد غریب این شهرم
بی کسی در غروب میدانم
سر بشکسته ام گواهی شد
بارش سنگ و چوب میدانم
در هر خانه ای که میرفتم
دیدم آن جا که جان پناهم نیست
تازه فهمیدم که در این شهر
غیر عشق علی گناهم نیست
روی دار العمارۀ کوفه
مقتلم را به چشم خود دیدم
معنیِ میهمان نوازی از
لب و ابرویِ پاره فهمیدم
*آقا من که برا خودم ناله نمیکنم ، گریه نمیکنم حسین جان .. هی دست رویِ دست میزد میگفت :*
دست من بشکند چرا گفتم
آنچه در کوفه هست بر کامم
خون پیشانی ام گواهی شد
کوفه شهری غریب و بدنام است
روی دارالامارهام اما
من به نزد تو منزلت دارم
دعوتت کردهاند این مردم
من از این کوفه دست خط دارم
*گریه میکرد ، یکی به طعنه گفت حالا که گیر افتادی داری گریه میکنی؟ حسین با یارهایی مثل تو میخواست قیام کنه؟ یه وقت با همون گریه صدا زد «لا أبکی لنفسی و لکن أبکی لأهلی المقبلین إلیّ أبکی للحسین و آل الحسین»
من گریه ام برا ابی عبدالله .. گریه ام برا بچه های حسینِ اخه دست زن و بچشو گرفته داره میاد .. اینجایِ روضه وقتی میرسی وقتی طعنه به یه سردار دارن میزنن میبینی طعنه یه جای دیگه هم زده شده ..
وقتی اومدن برای تشییع جنازۀ فاطمه سلام الله دیدن مقداد سر راهشونه نانجیب گفت نمیای مقداد برای تشییع جنازه؟
گفت خبر نداری بی بی وصیت کرده بود دیشب شبانه غسل و کفن کردن که شما نباشید .. یه وقت نانجیب چنان سیلی به مقداد زد ، مقداد افتاد روی خاک ..
با دور و وریا شروع کرد طعنه زدن گفت به توام میگن یار علی طاقت یه کشیده منو نداشتی ..
گفت نانجیب من برای خودم گریه نمیکنم حالا فهمیدم چرا دیشب امیرالمومنین سر به دیوار گذاشت چرا صورتت اینطور شده .. بشکنه دستش .. عجب دست سنگینی داشتی ..*
سر راهم چه چالهها کندند
که سفیر تو را محک بزنند
خانۀ طوعه را زدند آتش
تا به زخم دلم نمک بزنند
ریسمان و طناب آوردند
یاد دستان بسته افتادم
هر زمانی که من زمین خوردم
یاد پهلو شکسته افتادم
گریههایم به عالمی فهماند
که فقط فکر ماتمت هستم
نالههای غریب من گوید
فکر فردای زینبت هستم
*تو یه بیت همه حرفشو مسلم داره میرسونه*
حسین میا به کوفه ، کوفه وفا نداره
کوفیه بی مروت حجب و حیا نداره
حرمله با نگاه زخم آلود
فکر گُلها و فصل پاییز است
کودک شیرخواره را دیگر
تو نیاور که خنجرش تیز است
نیزههاشان برایت آماده
تیغهاشان همه بُود در کار
اندر این کوفه قحطی آب است
مشکهای اضافه هم بردار
*حسین جان اگه میخوای بیای کوفه ، با خودت برا زن و بچه ت چادرِ اضافه بیار .. معجر اضافه بیار .. عرضمُ جمع کنم فرمود اگر میشه یه ظرف آب برام بیارید نانجیب گفت هرچی خواست براش ببرید . ظرف آبُ آوردن .. تا سه بار ظرف ابُ براش بردن لب پاره شده دندانها شکسته
ظرف آب آغشته به خون میشد دوباره برمیگردونن .. برا بار سوم گفت مسلم حتما بهره ای از این آب نداری .. مسلم اگر آب میخوردی باید به عشقت شک میکردم .. مگه میشه نوکری لحظه آخر آب بنوشه وقتی میدونه اربابشُ میخوان با لب تشنه بکشن ..
اما عرضم اینه حداقل لحظۀ آخر برات آب آوردن آب دستت دادن .. من بمیرم برا اون آقایی که نانجیب ها میومدن ابها رو دور گودال رو زمین میریختن ..
حسین …
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.