آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع)

87
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع)

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

يا ربَّ الحُسَين بِحَقِّ الحُسَين اِشفِ صَدرِ الحُسَين بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ الحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة

*شب علی اکبرِ دست به سینه ادب کن دو زانو فکر کن الان پایین پایی*

اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

ای سراپا پیمبر ، علی جان
* همه‌ی این شمشیرها که بر بدنش فرود می آمد ، فقط بغض علی بود و علی بود و علی بود ..
یه نفر داد زد گفت اسمش علیِ بزنید .. منو تو باید امشب با همه‌ وجودمون نام امیرالمومنین رو ببریم ..

مدد ز غیر تو ننگ است یا علی
دلم برای تو تنگ است یا علی*

ای سرا پا پیمبر ، علی جان
حیدرِ آلِ حیدر ، علی جان
تو حسینی حسینی حسینی
یا اباالفضلِ دیگر ، علی جان
جان فدایت که هستی پدر را
هم پسر ، هم برادر ، علی جان
منطق و خلق و خویِ نکویت
با محمد برابر ، علی جان
رخ بر افروز و روشن گری کن
دل ببر از پیمبر ، علی جان

*الحمدلله از اول جلسه حال اشک و ناله و نوا و شور داری ؛ شب علی اکبرِ شب جووناست .. یه جوری باید گریه کنی ، یه جوری باید علی علی بگی امشب؛ دل ابی‌عبدالله یه ذره آروم بشه..

یه جوری باید بلند گریه کنی (چرا میگم بلند بلند) آخه ابی‌عبدالله کنار بدن علی اکبر هرچی وَ رَفَعَ الْحُسَينُ،صَوْتَهُ بِالْبُكاء هرچی صدای گریه ش بلندتر میشد دشمن بیشتر هلهله میکرد .. یه نانجیب گفت کف بزنید صدای حسین نیاد ..*

حیدر فاطمه حیدری کن
بین دریایِ لشکر ، علی جان
بر سر دست هایِ حسینی
آیت الله اکبر ، علی جان
حلق خشکِ تو دریایِ رحمت
لعلِ لب هات کوثر ، علی جان
آفتابِ بلند بر سر نی
ماه در خون شناور علی جان
روح بین دو پهلویِ بابا
بعد زهرایِ اطهر ، علی جان
از تو آید در انبوه لشکر
یک تنه فتح خیبر علی جان

*چه مقامی داره این آقازاده ، من امشب روضمُ از زبان یک علی میخونم .. الحمدلله چقدر علی داشت این لشکر .. بمیرم برات آقاجان، از زبان یک علی دیگه از دید و تصویر و زاویه‌ی دیدار یک علی دیگه روضه بخونم برات ..

تو خیمه داشت توی تب میسوخت زین العابدین میگه یه مرتبه حس کردم پام گرم شد سرمُ بالا آوردم دیدم برادر بزرگم صورت کف پام گذاشته خجالت کشیدم پامو کشیدم عقب ، گفتم علی جان چرا این کارو میکنی برادر ! دیدم لباس رزم پوشیده جوشن پیغمبرُ به تن کرده الله اکبر کلاه خود به سرشِ یه جوری منو بغل کرد گفتم علی جان چه خبر؟! دارم میبینم آماده‌ی جنگی مگه کسی نیست تو خیمه ها ! امام سجاد نقل میکنه میگه بهم گفت برادر همه‌ی اصحاب رفتن فقط بنی هاشم تو خیمه ها موندن من اولین نفر از بنی هاشمم میخوام برم ..

میخواستم برم اصحاب نمیذاشتن حبیب نمیذاشت ، بریر نمیذاشت ، زهیر نمیذاشت ، میگفت تا ما هستیم علی جان شماها چرا برید .. حالا که همۀ اصحاب رفتن من میخوام نفر اول باشم خودمُ فدای بابام کنم بغلم کرد گفت یه عصا به من بده منم بلندشم یه شمشیر بده زین العابدین میگه بغلم کرد گفت نه داداش تو بمون تو خیمه ..
زین العابدین میگه از وقتی رفت دلشوره اومد سراغم هی منتظر بودم علویه هارو صدا میزدم ، مخدراتُ صدا میزدم ، عمه هامو صدا میزدم ، خواهرارو صدا میزدم هی میگفتم از علی اکبر چه خبر ؟! کسی جواب نمیداد .. تا یهو دیدم خیمه ها ریخت به هم (آماده ای یا نه شب علی اکبر کم نذاریا ..)

دو جا تو دوتا شهادت تو دوتا خبر نوشته مقتل ، همۀ اهل خیمه ریختن بیرون .. دوبار این اتفاق افتاد .

دوبار خیمه ها ریخت به هم ، ولوله و ضجه و ناله .. (فقط ولوله و ضجه نبود) ریختن همه بیرون .. زن و بچه ای که پرده نشین بودن و خیمه نشین بودن ریختن بیرون ..

اولین بار همین لحظه بود زین العابدین میگه دیدم زن و بچه دارن با ولوله و ناله میریزن بیرون میگه پردۀ خیمه رو بالا زدم دیدم عمه م زیر بغلای بابامُ گرفته .. خوب نگاه کردم چرا زیر بغلای بابامُ گرفته ؟!

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

یه سوال میکنم ، غیرتیا .. پیش خودم گفتم عمه وسط میدون چیکار میکنه ؟!.. چیشده عمه م رفته وسط میدون .. خوب نگاه کردم دیدم جوونا یه عبا رو گرفتن .. یه بدن قطعه قطعه .. جانم به این ناله ها .. (کار دارم باهات شب علی اکبر ..)

گفتم دوبار زن و بچه ریختن بیرون از خیمه ؛ بار دوم کجا بود ریختن بیرون؟! یه بار سر علی اکبر همه از خیمه ریختن بیرون یه بار دیگه

هم همه از خیمه ها بیرون دویدن
ولی سالار زینب را ندیدن …

مرحوم سید بن طاووس ، مرحوم شیخ حر عاملی دوتا از مقتل نویسانی که سندشون معتبره و محکم میگن ، میگن وقتی رسید کنارِ بدن علی اکبر ، همتون دیگه دو سه کلمه رو بلدید لااقل عربی هیچ مقتلی خصوصاً این دو مقتل ننوشتن “فَنَزَلَ مِنَ الفَرَس” اگه میخواست بگه کنار بدن از اسب پایین اومد این عبارتُ میگفت ؛ من آروم بگم شما داد بزنید .. نوشتن تا نگاهش به علی اکبر افتاد “فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس” با صورت افتاد رو خاک .. همه شهدا و پدرای شهدا فیض ببرن .. نامشون شب هشتم زنده بشه .. از این پدرای شهدا اگه سوال کنی تا خبر شهادت بچه تون رو آوردن اول عکس العملت چی بود؟
همشون بدون استثنا میگن تا بچمونُ خبر دادن به شهادت رسیده دیگه زانوهامون رمق نداشت نشستیم رو زمین ..

ابی عبدالله هی میخواست بلند بشه هی میخورد زمین .. آخ این صحنه میکشه .. یه وقت دیدن یه پیرمرد رو زانوهاش داره راه میره ..*

بابا ، کنار تو یه دنیا دردم
با دستایِ لرزون و سردم
رو خاکا دنبالت میگردم ..

پاشو ، تنهایی مو مگه ندیدی
چه آسون از من دل بریدی
باور نمیکنم خوابیدی ..

*ابی‌عبدالله کنار هر شهیدی رفت برید مقتلُ ببینید کنار هر بدنی رفت شده دو جمله با اون شهید حرف زده ، اون شهیدم با ابی‌عبدالله حرف زده ..

کنار بدنِ حُر ، کنار بدن حبیب ، کنار بدن سعید ، کنار بدن غلام ، کنار بدن قاسم ، کنار بدن اباالفضل ، کنار هر شهیدی رفت اندازه دو جمله با حسین حرف زدن .. تنها شهیدی که هی میگفت یه بابا بگو .. لباتُ رو هم بذار بگو ابا یه بار دیگه صداتو بشنوم .. هرکاری کرد علی حرف نمیزد کار تموم شده بود ..

مرحوم مغرم میگه ابی عبدالله نگاه کرد دید انگار یه چیزی تو گلوِ ، گلوشُ گرفته نگاه کرد دید یه لخته خون تو دهان علیِ با انگشت سبابه خونُ در آورد علی دست و پا زد ..*

بابا ، تو ابر خون عزیزم
ماهِ تو ناپدید شد
از خیمه تا به اینجا
همه موهام سفید شد

از دست جدت آخر
دیدم که جام گرفتی
ببین چطور رمق رو
از زانوهام گرفتی ..

*سیر نشدی ؟!سیرم نمیشی از گریه ؟! باشه حالا که ناله داری این یکی رو گوش بده ..*

بابا ، تو قفس نیزه و خنجر
پر پر زدی میون لشکر
زمین زدی باباتُ آخر

بابا ، نمیدونم خوابم یا بیدار
چی میبینم با چشمایِ تار
از بدنت کم شده انگار

گل بهار عمرم ، تورو زِ ریشه کندن
پاشو ببین باباتُ نشون میدن میخندن

*بذار به یاد قدیمیا روضه بخونم .. هر کاری کرد آروم بشه نشد سر و بغل کرد آروم نشد ، سرُ به سینه چسباند آروم نشد .. سینه رو به سینه چسبوند آروم نشد ، “وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ” صورت رو صورت گذاشت آروم نشد همه‌ی بدنُ جمع کرد .. خودشُ انداخت رو بدنِ ارباً ارباً …*

حسین ….

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

هر جا خبری غیر تو باشد خبری نیست
جز مهرِ تو در عمقِ دلِ ما اثری نیست

ای میوۀ شیرینِ درختِ علویون
شیرینیِ شهد لب تو در شکری نیست

*شب هشتمِ .. جوونا امشب برا جوونِ امام حسین خوب خودتونُ خرج کنید ، ان شاءالله خیر از جوونیتون ببینید .. ان شاءالله باهم بریم پایین پا .. یا علی اکبر ..*

ای حضرت اربابِ ادب محضرِ ارباب
گر تو پسری ،هیچ کسی را پسری نیست

تو میروی و پشت سر تو دلِ بابا
*تو این روضه باید بلند گریه کنی .. هر شب چجوری گریه کردی امشب بلند تر .. چون کنار این بدن ابی‌عبدالله داد میزد و گریه می کرد ..*

تو میروی و پشت سر تو دلِ بابا
هیچوقت نگویی پِیِ من چشم تری نیست

دانی که چه آورده غمت بر دل بابا
داغت به جگر هست ولیکن جگری نیست

*باباجان اجازه بده برم میدان گفت :

من نگویم مرو ای ماه برو ..
(من و شما حالا حالاها متوجه نمیشیم باید بچه ت بزرگ بشه جلوت راه بره قدم بزنه ؛ بعد یه اتفاق کوچیک برای بچه ت بیفته میگی آخ جیگرم روضۀ علی اکبر و ما همیشه نمیفهمیم

من نگویم مرو ای ماه برو
لیک قدری بر من راه برو

برو خیمه خداحافظی کن .. ریختن دورش .. یکی قرآن آورده علی رو از زیر قرآن رد کنه .. هر جوری بود خداحافظی کرد موقع رفتنش به میدان ابی‌عبدالله دست زیر محاسن برده ، دیدن این پیرمرد سر به سمت آسمان گرفته هی میگه خدا جوونم داره میره خدا میدونه چی به دل حسین گذشت*

قصد دارد بدود تاب و توانش رفته
پیرمردی چه غریبانه جوانش رفته

هرچه میخواست که با پا برود باز نشد
عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته

وقت پیری همه امید پدرها پسر است
تکیه گاهِ قد و بالایِ کمانش رفته

با چه زجری به سر نعش علی می آید
با چه حالی که توان بهر بیانش رفته

*شیخ حر عاملی میگه از رو اسب خودشُ به روی خاک انداخت .. دیدن رو زانوها میاد هی میگه پسرم .. یه وقتایی هم دست میذاره میگه جیگرم ..*

آمد و دید پیمبر به زمین افتاده
آمد و دید که حیدر ضربانش رفته

هرچه میدید علی بود علی بود علی
بدنش بیشتر از حد مکانش رفته

آنقدر نیزه به هرجای تنش ریخته اند
که توان از بدن نیزه زنانش ریخته

*یکی از این نیزه ها جیگر حسینُ سوزوند دید پهلوش شکسته دیدن کنار بدن علی هی میگه ولدی ولدی ولدی افتاد روی بدن*

تیر ها مثل حسن با بدنش لج کردند
هرچه تیر است در این دشت نشانش رفته

شاعر : سید پوریا هاشمی

آه ای عصایِ پیری بابا بلند شو
از جا بخاطر دلِ لیلا بلند شو

ای با ادب به موی سپیدم نگاه کن
روی مرا زمین نزن از جا بلند شو

*بعضیا شاید بگن چرا این بدن ارباً ارباً شد ! ضربه ای به فرق علی خورده رو گردن اسب افتاد خون از سر علی میریزه چشمایِ اسبُ خون گرفته .. به جای اینکه طرف خیمه بره ، اشتباهی طرف لشکر رفت .. اونام کوچه باز کردن .. گفتن بذار بیاد .. (اجازه بدید اینو از زبانِ حاج آقا منصورِ ارضی بگم) گفت مگه علی رو میشد بیاری پایین ؟ گفت خورد خورد آووردنش پایین از رو اسب ..

اولین جاییِ که زینب اومده وسط میدان .. دیدن خانوم وسط میدان اومده .. میگه جان مادرت بلند شو .. پاشو ببین لشکر داره نشونت میده .. گفت علی میدونی چیکار کردی عمه اومده وسط میدون ..*

سایۀ خواهرِ من را زن همسایه ندید
مانده در دایرۀ دیدۀ لشکر چه کنم

در بر این پدر پیر مکش پا به زمین
پایِ تو خاک عزا بر سر من ریخته است

ای پسر من پدر پیر توام
پدر پیر و زمین گیر توام
سخنی گوی و دلم را خوش کن
تو که آتش زده ای خامش کن

*گفت علی پاشو ببین عمه اومده وسط میدان ..*

خیز و از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر

*دست برد زیر بدن .. خدا ، به دلِ حسین چی گذشت .. ارباً ارباً .. تو مجلس ابن زیاد سر آقا تو تشته ، ملعون با جوب دستی هی به این لب و دندان میزنه .. هی میگه این حسین محاسنش چرا زود سفید شده ؟.. گفتن امیر کنارِ بدن جوونش پیر شد .. خم شده بود صورت رو صورت گذاشته بود :

فَقَالَ يَا بُنَيَّ لَقَدِ اسْتَرَحْتَ مِنْ هَمِّ الدُّنْيَا وَ غَمِّهَا وَ بَقِيَ اَبُوكَ فَريِداً وَحيداً .. دست انداخت توی دهان علی خون هارو بیرون آوورد .. گفت یه بار دیگه بگو بابا ..*

سپه کوفه همه استاده
به تماشای شه و شهزاده
شه روی نعش علی افتاده
همه گفتن حسین جان داده

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

من چگونه سوی خیمه خبرت را ببرم
خبــر ریختن بال و پرت را ببرم

واژه های بدنت سخت به هم ریخته است
سینه ات یا جگرت یا که سرت را ببرم؟

مثل مادر وسط کوچه گرفتار شدی
تن پامال شده در گذرت را ببرم

ولدی لب بزن و نام مرا باز ببر
تا به همراه نسیم این اثرت را ببرم

ارباً اربا تر از این قامت تو قلب من است
چونکه باید بدن مختصرت را ببرم

سفره ات پهن شده در همه ی دشت کریم
سهم من هم شده سوز سحرت را ببرم

بدنی نیست که تشییع کنم ، مجبورم
تکه تکه تنی از دور و برت را ببرم

عمه ات آمده بالای سرت می گوید :
تو که رفتی بگذار این پدرت را ببرم

پاشو از جا علی ، که اومده بابات
حرفی بزن چرا ، بند اومده صدات

دستُ پا میزنی ، گم میشه دستُ پام
از داغِ تو علی ، رفته سویِ چشام

بگو چیکار کنم برات
تا که واشه بازم چشات
این نیزه ی کیه علی
گیر کرده تویِ دنده هات

وای وای وای وای ، حسین …

راوی میگه همچنین که اومد وسط میدان همه گفتن نکنه علی اومده وسط میدان صدا صدای امیرالمومنین جمال جمال پیغمبرِ .. همه شک کردن .. یا صاحب الزمان .. کاری با علی اکبر کردن که مقاتل نوشتن : فقطعو بالسیوف اربا اربا ..

ای حسین …..

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

به خاک می‌کِشی از بس عزیزِمن پا را
کنار پیکر خود می‌کُشی تو بابا را

حسین جانم حسین جانم ..
حسین جانم جانم جانم جانم ..

یه جوری بگید این صدا به گوش لیلا برسه ، یذره قلبش آرام بگیره ..
حسین جانم ، حسین جانم ..

چی میخوای بگی داری آقارو صدا میزنی ؟!.. آقا خدا صبرت بده .. حسین ..
جانم فدای تک تک شما با این ناله ها … امام صادق فرمود رفقای ما میان برای ما آه میکشند ..

به خاک می‌کِشی از بس عزیز من پا را
کنار پیکر خود می‌کُشی تو بابا را

ز دست می‌روم آخر ، بیا و رحمی کن

توی یه بیت روضه چهارده معصوم رو آورده .. کیه این آقا که افتاده حسین داره التماسش می‌کنه ..

ز دست می‌روم آخر ، بیا و رحمی کن
دوباره تازه مکن زخم داغ زهرا را

کی پهلوتُ به این روز انداخته بابا .. کی سینتُ به این حال در آورده بابا ..
در اوج شعله‌وری ، در اوج آتش قلب ، ولی آدم کیف می‌کنه با این صفات ..

مسیحِ خیمه‌ی لیلا ، نفس نداری که
دوباره زنده نمایی ، مسیح زهرا را

علی‌جونم، پاشو بابا دارم میمیرم .. پاشو یه کاری برای بابات بکن .. قلب بابات داره میسوزه علی جانم ..
تو کسی نبودی جلوی بابا بنشینی ، حالا چی شده هرچی صدا میزنم جواب نمیدی ..
می‌خوام روضه علی اکبر بخونم .. هیأت کربلاست ، هیأت حرم امام حسینه ، آقا مارو ببخشه ..
روضه علی اکبر با بقیه روضه‌ها چه فرق داره ..
مرحوم شوشتری فرمود ابی عبدالله یه مرگ داشتن ، یه شهادت داشتن … مرگشون وقتی بود که اومد بالای سر علی اکبر ، شهادتش توی گودال بود …
لا اله الا الله .. حجت خداست به چه کنم چه کنم افتاده ..

بگو بگو چه کنم ای به خاک پاشیده
چگونه حل بکنم این تنِ معما را

حسین .. این دستت بیاد بالا، می‌خوام روضه بخونم باید قلبت محکم بشه حسین …

این بیت از شعرُ خواهشاً با گوش قلبت بشنو ، دو صورت داره ، اگر صورت اول باشه خیلی خوبه ،صورت دوم رو من نمی‌دونم خوده مستمع ایشالا بفهمه …

گفت علی جانم ..
تمام قامت تو در عبای من جا شد ..

اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن ..

بگو حسین ..

این بهترین شکل و بهترین صورت بود که بدن‌رو أبی عبدالله در عبا بپیچه ، بدن طوری باشه که بشه روی دوتا دست بگیره با خودش ببره خیمه دارالحرب …
اما صورت دوم که نزدیکتر هست به واقع ..

تمام قامت تو در عبای من جا شد .. (تکه تکه بدن رو روی عبا گذاشت)

همه بمیریم با هم والله جا داره … حسین

ایشالا که دروغ باشه همه این فرضیات ما …
واقعیتشو میخوای بدونی ..
صورتشو گذاشت رو صورت علی ..
علی عَلَی الدُنیا بَعدَکَ العَفاٰ ..
روح داشت از بدن خارج میشد ، یه وقت دید زینب گرفته شونه‌هارو ، حسین ، داری چه می‌کنی ..
سرشو بلند کرد گفت زینب ، دیدی به چه روزی افتادم ، خواهرم ، این علی اکبرمه ..
محل شهادت آقا ، شاهزاده علی اکبر علیه السلام در منتها الیه خیمه های دشمنه …
می‌خوام بگم چرا به این روز افتاده … بگم یا نگم …
یه مشت زنهای جراحه ، با مِقراض(قیچی) ، افتاده بودن به جون علی اکبر …
حسین …

اصن دلیل آمدن زینب می‌دونی چیه ؟! یکی از دلایلش اینه … ابی عبدالله خوده حیاست … با این زنها که طرف نمیشه ، زینب اومد این زنهارو کنار زد ، حیا کنید ، این نوه‌ی فاطمه‌س …
دوتایی نشستند کنار بدن ، حسین به زینب نگاه می‌کنه ، زینب به حسین نگاه می‌کنه ، داداش تو میگی چیکار کنیم ؟
مگه میشه اینجا رها کنیم بریم … برگردیم چیزی ازش باقی نمی مونه ، زینب صدا زد داداش تو زیر بغلاشو بگیر ، منم پاهاشو بگیرم ، باهم دیگه ببریمش ،
یه یازهرا بگیم ..
همین که اومدن بلند کنند ، ابی عبدالله گفت خواهر بذار باشه ، بذار باشه ..
چاره ای نموند برای ابی عبدالله ، نشست رو به سمت خیمه ها ..
جوانان بنی هاشم بیایید..
همه روضه خون باشن ..

جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم

این بیت رو بگم برای خانوما ضجه بزنند ، گریه کنند …
ببگویید مادرش لیلا بیاید
تماشای قد اکبر نماید

هرکجا نشستی این نفس رو آزاد کن بگو یاحسین ..

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

السَّلامُ عَلیکَ یا رَحمةَ الله الواسع و یا بابَ النجاةِ الاُمَة .. یا سیدنا المظلوم و یا سیدنا الغریب یا اباعبدالله ‌‌..

وقت وداعِ از حرم نگاه پدرها
ملتمسانه تر است پشتِ پسرها
آه پدرهای خسته آه کمرها
آه پسرهایِ رفته آه جگرها

میرود و یک صدا به گریه می افتند
پشتِ سرش خیمه ها به گریه می افتند

*بدون مقدمه شب هشتمِ محرمه .. شبِ آقازاده حضرت علی اکبرِ بدون مقدمه رفتم سراغِ روضه. ان شاءالله دلهای شما همراه بشه بیان پایین پای امام حسین اونجا ناله بزنیم ..*

کیست که خاکش بویِ گلاب گرفته
این که برایش ملک رکاب گرفته
بهرِ شهادت چُنین شتاب گرفته
زودتر از دیگران جواب گرفته

سرکشیِ عشق او مهار ندارد
بس که به شوق آمده قرار ندارد

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

بین راه میان لحظه ای اباعبدالله خوابش برد ، از خواب بیدار شد … دورِ باباست علی ، دید ابی عبدلله آیه ی استرجاع به لب دارد انالله‌واناالیه‌راجعون .. سریع دوید کنار بابا ، بابا جان چرا آیه ی استرجاع خواندی ؟!
فرمود پسرم در عالم رویا دیدم هاتفی ندا میده چه با شتاب این غافله سمت مرگ میره .. (چی باید بگه؟ بالاخره جون آدمه ، جون آدم عزیزِ) صدا زد : اولسنا علی الحق؟.. ما بر حقیم یا نه فرمود علی جان حق حولِ محور ما می گرده .. فرمود پس باباجان دیگه چه خوف از مرگ ..

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

کیست که خاکش بوی گلاب گرفته
این که برایش ملک رکاب گرفته
بهر شهادت چنان شتاب گرفته
زودتر از دیگران جواب گرفته
سرکشی عشق او مهار ندارد
بس که به شوق آمده قرار ندارد

باز نمایان شده جلال پیمبر
باز تماشا شده جمال پیمبر
پرده بر انداخته کمال پیمبر
این که خصالش بوَد خصال پیمبر
سوی عدو نه علی اکبر خیمه
می رود از خیمه ها پیمبر خیمه

*از صبح هرکی اومده اجازه بگیره حتی غلام سیاه ، ابی عبدلله به این آسونی اجازه نمی داد .. اومد خدمت امام سجاد(ع) در کوره ی تب امام سجاد (ع) داره میسوزه یه وقت دید کف پاش خنک شد ، به سختی نشست دید علی اکبر اومده تو خیمه .‌.. برادرا همدیگرُ بغل کردن .. چیزی شده علی جان اومدی تو خیمه؟ صدا زد همه رفتن ، همه شهید شدن ، نوبت بنی هاشمِ ..

-أین الحبیب؟
_کشته شد
-أين ظهیر؟أين مسلم بن اوسجيه؟

هرکس رو فرمود امام سجاد ، آقا علی اکبر فرمود به شهادت رسیده .. برادر اومدم باهات وداع کنم .. این آخرین وداعِ ماست .. میخوام برم از بابا اجازه بگیرم .. دو برادر وداع کردند ، اومد خدمت ابی عبدلله باباجان اذن میدان میدی؟.. حسین معطل نکرد .. برو دست علی به همرات .. ولی قبل از اینکه بری اول برو خیمه ی زنان با مخدرات خداحافظی کن ..

شیخ جعفر شوشتری نوشته تو همین یه روضه ی علی اکبر سه بار سیدالشهدا مشرف به موت شد .. یه بار همینجا بود دید زنها ریختن دور علی .. خیمه ها به هم ریخت .. زنها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .. ارحم غربتنا .. به غریبیِ ما رحم کن ..

تو حلقه ی محاصره ی زنها علی گیر افتاده خواهرا دورشُ گرفتن .. یه وقت تو این وداع نگاه کرد دید باباش دستاشُ زیرِ بغلش زده غریبونه داره علی رو نگاه میکنه .. یه نهیب زد به زنها گفت برید کنار مگه نمی بینید بابام غریبه .. شیخ جعفر شوشتری نوشته علی خداحافظی کرد رفت به میدان اما راوی میگه دیدیم ابی عبدلله محاسن به دست گرفته آروم آروم دنبالِ علی داره راه میاد ..

آخرین توشه ام از عمرِ تو این بود علی
که غم انگیز نگاهی ز قفایت کردم

تو ز من آب طلب کردی و من میسوزم
که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم

*جنگید ، برگشت زبان در دهان آقا گذاشت دوباره علی رفت میدان .. دیگه اینجا معلوم شد که علی بر نمیگرده ، چون صدا زد ابی عبدلله فرمود علی جان خیلی طول نمیکشه جدم میاد سیر آبت میکنه ..*

حیدر کرار شد زمان خطر گشت
لشگر کوفه تمام مثلِ سپر گشت
ریخت به هم دشت را و موقع برگشت
ضرب عمودی که خورد واقعه برگشت
خونِ سرش بر رویِ عقاب چکیدُ
راه حرم ندید و شیهه کشیدُ

*اسب جنگی تربیت شده ست ، وقتی سوار دست به گردنش میندازه یعنی منو برگردون خیمه .. اما خون فرق ریخت جلو چشمایِ اسبُ گرفت ..عوضِ اینکه برگرده خیمه ، رفت تو دلِ دشمن .. اولی از بنی هاشمِ لشکر تازه نفسِ ‌‌.. یه کوچه باز کردن مهار اسبُ گرفتند آوردن تو این کوچه .. حسین دید یه جا شمشیرا بالا میره ..*

آن بدنِ از جفا شکسته ترین را
ان بدن له شده به عرشه ی زین را
باد سویِ دیگری شکسته جبین را
لشکر آماده نیست خواست همین را
آه که شمشیر ها محاصره کردند
از همه سو تیر ها محاصره کردند

بی خبرانه زدند بی خبر افتاد
خوب‌که بیحال‌شد از پشت‌سر افتاد
در وسط قتلگاه تا پسر افتاد
در جلویِ خیمه گاه هم پدر افتاد ..

دو سه جمله بخونم و عرضمُ تموم کنم
سینه بزنید ، تا به اینجا رسید این روضه برا سکینه خاتونِ ‌‌.. میگه صدایِ بردارم بلند شد .. ابتا علیک من السلام .. میگه من داشتم بابامُ نگاه میکردم .. حسین که مرد جنگه از این ناله ها زیاد شنیده ‌.. یه وقت دیدم عرقِ مرگ رو پیشونی بابام نشست .. دیدم مثل محتضر چشماش میگرده ..همه ی آداب سواری رو حسین بلده .. از کدوم سمت اول باید پارو بزاره تو رکاب سوار بشه ، اما‌ میگه همچین که پارو گذاشت تو رکاب .. دیدم از اون ور با صورت افتاد .. هی بلند میشه ، دوباره رو خاک میوفته ‌..
رحمت خدا به این ناله ها .. کشید خودشُ تا رسید بالاسر علی اکبر .‌ نگاه کرد دید یه نیزه به پهلوش زدن .‌ دیگه نفسش بالا نمیاد ‌‌.. داره پاهارو رو خاک میکشه .. سرُ رو دامن گذاشت هی صدا میزنه علی جواب منو بده ..
بعضی از مقاتل نوشتند اول زینب رسیده بالا سر علی اکبر .. با اینکه شمشیر نداشته اول زینب رسیده بالاسر علی اکبر چطوری میشه که زینبی که شمشیر نداره نیزه نداره چجوری میشه اول برسه بالاسر علی اکبر .. اینجوری نوشته
هفت قدم مونده بود به بدن علی اکبر که سیدالشهدا برسه دیگه تا دید داره میگه بابا طاقت نیاورد .. از رو اسب افتاد .. هی باسر زانو خودشُ میکشید تا برسه کنار بدن علی .. زینب هم ایستاده داره نگاه میکنه .. هی علی رو تکون میده .. یه بابای دیگه بگو ..

میدونید زینب یاد کِی افتاد؟! علی اومد دید فاطمه روح از بدنش رفته .‌. یا بنت رسول الله دید جواب نمیده .. یا بضعة خیر الورا دید جواب نمیده .. دلش شکست صدا زد فاطمه من علی ام .. چشمای خانوم باز شد .. ولی اینجا مدینه با کربلا یه فرقی داره .. اونجا همه بچه ها ایستاده بودن بالا سر مادر گریه میکردند .. ولی کربلا هرچی حسین ناله میزد ، صدای هلهله ی لشگر بلندتر میشد .. یه بیت بخونم و التماسِ دعا .. ببین کارِ اربابت به کجا رسیده .. صدای نالش بلند شد :

خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بینِ نامحرم ببر ..
حسین ..

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم

برای مصیبت امشب ، امام صادق سلام الله علیه برا زیارت پایین پای سیدالشهدا یه جملاتِ عجیبی فرموده ، امام هادی هم همینطور.
امام هادی می فرماید شهادت میدهم که تو ای علی اکبر روحی لک الفدا ، تو حجت خدایی ، دینِ خدایی ، پسر دینِ خدایی و پسر حجت خدایی .
چرا دین خدایی؟! چون همه ی مظاهرِ بندگی رو تو یک تنه ظهور و بروز دادی روزِ عاشورا ..

(همه شنیدیم که سیدالشهدا صلوات الله علیه خونِ گلوی شیرخوار رو به آسمان پاشید )امام صادق سلام الله علیه فرمود علی جان وقتی بابات بالا سرت اومد خونِ تو رو به سمتِ آسمان پاشید .. بعضی ها میگن خونِ علی اصغر چون خونِ معصوم بود شیرخوار بود به آسمان پاشید تا عذاب به زمینیان نازل نشه فعلا نظر رحمت به حالِ ما کرد. اگر به ماها و شیعیان در طول تاریخ نگاه نکرده بود تا هدایت بشن ، حقش بود اهلِ زمین رو نفرین کنه سیدالشهدا . باز هم با خدا معامله کرد سیدالشهدا ..
در زیارت ناحیه به سیدالشهدا میگید . أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ .. تو راه خدا سرمایه گذاری کردی صبر کردی ..

خونِ علی اکبر هم به آسمان پاشید .. بعد امام صادق یه جمله ای دارند عجیبه میفرماید تو که از دنیا رفتی بعدش پشت هم شهدای اهل بیت رفتند جون دادن تو میدون ، داغ دید پشت داغ سیدالشهدا .. اجازه بدید اینطور مثال بزنم فرض کنید خدای نکرده زلزله ای یا خبر یه عزیزی رو براش بیارن وقتی خبر بعدی میاد قبلیِ کم رنگ میشه دیگه ، هی داغ جدید میاد.
امام صادق فرمود هی داغ جدید اومد اما وَ لا تَسكُنُ عَلیكَ مَن أَبیكَ زَفرَةٌ .. تا بابات زنده بود از این داغ تو میسوخت همۀ بدنش ..

رفت کنار علقمه ، کمرش هم شکسته شد ، ولی داغِ تو رو فراموش نکرد .. خونِ شیرخوار رو به آسمان پاشید ولی همه ی وجودش برا تو هم میسوخت .. یه مطلبی اشاره کنم و مقتل علی اکبر رو عرض کنم و با هم گریه کنیم .

امام سجاد ، امام صادق فرمودن بزرگترین مصیبت برای اهل بیت برای مخدرات مصیبت غربت و شهادت سیدالشهدا بود .. مصیبتِ علی اکبر برا سیدالشهدا از این سِنخ بود ، کان پیغمبر داره میره میدان همین قدر به شما عرض می‌کنم که سیدالشهدا صلوات الله علیه لحظه ای که علی اکبر میخواست بره میدان مضطر شده بود .. حجت الله میخواست میدان بره .. هیچ کس هم نفهمید اون چی کشید .. اومد از باباش اجازه بگیره ، عجیبه شما نگاه کنید خیلی وقتا موذن دیگرانن ، روز عاشورا فرمود علی جان یه اذان بگو برای ما .. از صبح عاشورا نگاه میکنه که این فراغی که ما نمیفهمیم ،

اومد از باباش اذن بگیره میدان بره .. اگر نکاتی نبود و مصلحت هایی نبود علی اکبر تا دم آخر نباید به میدان میرفت . همه باید جونشون رو فدای او میکردن .. مولایِ ما ولی امامِ .. امام همیشه خودشُ به دردسر میندازه ، در غم مردم شریکه .. ام وهب خیال نکنه بچه شُ تو راه امام حسین داده ..

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم

فاستأذن أباه عليه السلام .. اذن که گرفت اصلاً معطلش نکرد ، بلافاصله فرمود برو .. راه افتاد به سمتِ میدان ،ثمّ نظر إليه نظرة آيِسٍ .. میدونه اونا از علی چیجوری پذیرایی میکنن امامِ .. نظر إليه نظرة آيِسٍ منک .. با ناامیدی یه نگاهی بهش کرد .. دیگه نتونست ادامه بده سرش رو پایین انداخت وأرخى عينيه، فبكى .. راوی میگه نگاه کردم از دو چشم سیدالشهدا اشک جاری شد .. محاسنشُ به دست گرفت ثمّ قال: “اللّهُمّ كُنْ أنتَ الشهيد عَليهم، فَقد بَرَز إليهم غُلامٌ أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك “.. خدایا دارم شبیه ترین مردم به پیغمبر رو به سمت میدان میفرستم .. برا جدم دلم تنگ میشدم به او نگاه میکردم .. هنوز علی به میدان نرسیده رو کرد به عمر سعد فرمود خدا رَحِمت رو قطع کنه ..

علی رفت میدان رجز خواند .. اونها نیازی به رجز علی اکبر نداشتن با این حرف های سیدالشهدا .. با اون کینه ای که داشتن .. با اسمی که علی ابن الحسین داشت .. علی ستیز زیاد داشت تو لشگر دشمن .. خودِ سیدالشهدا فرمود لا لشيء كان مني سابقا .. من گناهی نکردم قبل از این ، منو به گناهی نمیتونید متهم کنید .. غير فخري بضياء الفرقدين .. جز اینکه من به دو نور نیّر متصلم .. فاطمه الزهراء أمي وأبى .. قاصم الكفر ببدر وحنين .. از بابام میخواید انتقام بگیرید .. علی رفت میدان ..

اگه قاسم ابن الحسن یادِ امام حسن رو زنده کرد علی یادِ امیرالمومنین رو زنده کرد ، یادِ پیغمبرُ زنده کرد .. أنَا عَليّ بن الحسين بن علي .. نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي .. من علی ابن حسین ابن علی ام ماییم که اولی به پیغمبریم .. باید شما فدای ما بشید ، امرِ ما مطاعِ .. والله لا يحكم فينا ابن الدعي .. حرام زاده حق حکومت نداره .. فلم يزل يقاتل .. استادِ جنگ بود .. نوه ی امیرالمومنین بود .. حمله کرد کسی جرات نکرد با او بجنگه .. او رو احاطه کردن ، دوره کردن ولی هم جنگید … فلم يزل يقاتل حتى ضج أهل الكوفة … دیگه میترسیدن جلو بیان .. خیلی ها رو به درک واصل کرد . دیدن زیادی هم که بگذره خطرناکه .. او رو دوره کردن ..

خدا لعنتشون کنه .. اهل بیت برا این سنگ زدن که توش خیلی جسارته خیلی گریه می کردن ..

شروع کردن به سنگ باران کردن .. چند صد نفر .. سپر رو بالا آورد سرِ مبارک رو پشت سپر مخفی کرد ، دیدش محدود شد‌. از جلو که سنگ میزدن ، یه کسی از پهلو .. حسین جان بمیرم برات .. آخه داشت نگاه میکرد ..

یه لحظه دید اسب با سوار رفت تو دلِ دشمن .. دورش کردن .. به خدا سخته عباراتِ مقتل رو گفتن .. همین قدر بگم : کاری کردن که همه سهم ببرن .. دورش کردن .. کار به جایی رسید که صداش بلند شد .. عليك السلام هذا جدي رسول الله يقرئك السلام … آقا خودشُ رسوند بالاسرِ علی اکبر سلام الله علیه . چند نفر رو دور کرد اومدن عقب نشستن دلشون میخواست ببینن چه جور آب میشه حضرت ..

ایستاد بالاسرِ علی ، نگاهی کرد . راوی میگه تا نگاه کرد به علی دید علی داره جان میده .. جلو چشم سیدالشهدا دست و پا زد .. نشست سیدالشهدا ثم وضع خده على خد ..

________________________________________

متن زمزمه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

میبینی که حالم ، چه بد حالیه
سر به زیر اومدم ، دست من خالیه

شده گردنم کج ، که راهم‌ بدی
بی‌پناه اومدم ، تا پناهم بدی

ازم رو نگیر ، شرمسارم
کنارم بمون ، کم نیارم

تو داری مثل من ، ولی من
به جز تو کسی رو ، ندارم

درسته خرابم ، عذابم نکن
پیش خوبایِ عالم ، خرابم نکن

نبر آبروم و ، پناهم بده
سر به راهم کن و ، سوز و آهم بده

نمیخوام که از تو ، جداشم
میخوام توی راهت ، فداشم

اگه آخر عمرمه ، کاش
عاشورا فقط ، زنده باشم

باباش اومده ، با قد خم شده
سایۀ یک علی ، از حرم کَم شده

نخندید بهش ، که عزاداره این
خنده مرحم واسه اون ، که جا خورده نیست

حسین و صدا زد ، علی حیف
صداش تو شلوغی‌ها ، گم بود

میگن که غریبونه ، جون داد
خداحافظیش ، زیر ثُم‌ بود

جوونا بیاید که ، حسین ماتشه
تیکه تیکه شده ، وقت خیراتشه

بیاید که داره ، فاطمه میرسه
اونقده پخشه که ، به همه میرسه

کنار تنت ، پاره پاره
شکسته شده ، داغ داره

زیر بازوهاش و ، بگیرید
حسین نایِ رفتن ، نداره

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

ای لَبَت خشک‌تر از ساحل دریا پسرم
خجلم از تو نشد آب محیا پسرم

دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدن
کمکم کن منِ افتاده ز پا را پسرم

مثل تسبیح تنت یکصدویک دانه شده
با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم

چه داغی نشوندی ، تو دل من
نمون روی خاکا ، با این بدن
پاشو بار دیگه ، قدم بزن
برای بابا ..

دل از دیدن تو ، نمیشه سیر
بابات اومده ، ناتوان و پیر
ببین خم شدم ، دستمو بگیر
عصای بابا ..

از خیمه رفتی و ، بردی دل منو
دریای من گرفت ، غم ساحل منو
میگردم از غمت ، دشت ستاره رو
پیدا نمیکنم ، اون جسم پاره رو

پر از سوت و کف شد ، دور و برت
زمین میخورم ، پیش پیکرت
سرم خم شد از غم ، روی سرت
نفرین به دنیا ..

گل من چه پرپر ، آوردنت
گلابم چقد بد ، فشردنت
عبا کم اومد واسه ، بردنت
ای اِرباً اِربا ..

نامرد مردما ، بدجور کشتنت
هی جمع میکنم ، منها میشه تنت
پاشو نگات کنم ، حتی یه بار علی
بابای پیرتو ، تنها نذار علی

بهاری که دیده ، خزونشُ
نفس‌هاش بریده ، اَمونشُ
نشسته کنار ، جوونشُ
روضه میخونه ..

حسین مونده با ، سوز گریه‌هاش
علی و ، پریشونی باباش
کسی دل ، نمی‌سوزونه براش
دلش چه خونه ..

ای میوۀ دلم ، وقت رسیدنت
این لشکر حسود ، از شاخه چیدنت
از داغ دیدنت ، موهام سفید شده
تو زخم خوردیُ ، بابات شهید شده

میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم .. میدونی یعنی چی؟! همچین که افتاد رو گردن اسب؛ تا شمشیر به فرقش زدن این خون ها داره جاری میشه خودشُ انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسبُ گرفت اسب تربیت شده‌ست باید برگرده سمت خیمه‌ها ..
اما راهُ اسب گم کرد .. عوض این که بره سمت خیمه‌ها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد..
کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه…

کوچه باز کردن ، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛ یهو ابی‌عبدالله دید این نیزه‌ها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره…

یا اللّه حرفم تمام؛
اینجا یه جا بود تو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچۀ دیگه گیر افتاد … اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون…
همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد….

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

کار از کار گذشته بدنت پاشیده
سینه و پهلو و حتی دهنت پاشیده
نه فقط من همه ی اهل حرم هم باشند
قابل جمع شدن نیست تنت پاشیده

خواست با دستش ببندد پلکِ اکبر را نشد
خواست تابا گریه شوید پلکِ دیگر را نشد
روی زانو چهار دستُ پا رسیده بر سرش
خواست زینب نشنود لبخند لشگر را نشد

گفت بابایی بگو اما فقط یک با شنید
هر چه میکوشید بایِ حرفِ آخر را نشد
با دو انگشتش میانِ حلق دنبال چه است
خواست تابیرون کشد یک تکه خنجر را نشد

*یا اباعبدالله کمک کن امشب برات گریه کنیم ..(زبانِ حال) آخه وقتی از کنار بدن علی اکبر میومد به جای اینکه به سمت خیمه ها بیاد به سمتِ دشمن میرفت .. (چرا ؟ آخه دیگه چشاش جایی و نمیبینه حسین ..)عباس رفت زیر بغلش و گرفت داداش خیمه ها این طرفه ..

حسین آرام جانم….
حسین روح و روانم ….

خرده های استخوان از سینه بالا میرود
خواست تا خالی کند هر بار حنجر را نشد
خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشد
خواست بابا هم کشد تا خیمه خواهر را نشد

یک مرتبه برگشت حسین .. گفت بنی هاشم بیاید بدن علی رو بردارید .. دیگه رمق تو پاهام نمونده … هرجا نشستی پنج مرتبه یا حسین ..

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – روز هشتم محرم ۹۸

یا به جایی خبر مرگِ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید

*آخه امام صادق فرمود به زبون خودتون روضه بخونید*

پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
رویِ زانو اگر افتاد شکایت نکنید

رمقی نیست تکانی بدهید پایش را
پس بگیرید همه زیر بغل هایش را

نکند ناله که زد تن برایش بزنید
جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید

آی مردم جگرِ سینه زنان غم دارد
غم سنگین شبِ هشت محرم دارد

غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید
ولدی گفت نشستُ ز جگر ناله کشید

*تو مقتل ابن مقرم نقل کرده اونجا میگه ابی‌عبدالله وقتی رسید بالاسرِ علی اکبر فزع کرد .. یعنی هی داد میزد ولدی ..*

ای جوان مرگ که مشغولِ عبادات خودی
پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی؟!

*دید یه تقلایی داره میکنه داره تقلا میکنه که انگار نفسش بالا نمیاد حضرت بغلش کرد با انگشت انداخت تو دهنش لخته‌ی خونُ که در آوورد روایت میگه یه شیهه ای کشید .. راحت شد .. سرشُ گذاشت رو سینه ش یه وقت دید یکی میگه پاشو ، پاشو همه‌ی لشکر دارن هلهله میکنن .. دارن همه میخندن .. دید اصلا ابی‌عبدالله انگار توی این عالم نیست گفت پاشو وگرنه موهامُ سر برهنه میکنم .. نمیدونم چیشد یهو ابی‌عبدالله پاشد حرف ورقش برگشت ، صدا زد جوانان بنی هاشم بیایید .. *

خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است
نیستی و همه دشت پیمبر شده است

زرهت حرز علی داشت دریدند چرا
گرگ ها چنگ به رویِ تو کشیدند چرا

داغ سنگین تو را شانه به تاب نداشت
تشنه بودی پدرِ تشنه‌ی تو آب نداشت

سنگ پرتاب شده سمت تو خورده به سرم
پهلویت را که دریدند در آمد پدرم

نیزه نگذاشت که آه تو پایان برسد
جان به لب های تو ای محتضر آسان برسد

مانده ام با تو و اینگونه گرفتار شدن
رشته رشته شده ای مثل عبای تن من

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

نوبتِ رزم شیرمردان شد
از سرِ خیمه ها پناهی رفت
روبه میدان جنگ با هیبت
پسر شاه ، مثلِ شاهی رفت

باد تابی به زلفِ او انداخت
دست در گردنِ عمو انداخت
بغضِ غم پنجه در گلو انداخت
پیش چشمانِ ماه ماهی رفت

اباالفضل داره بدرقش میکنه .. برو عموجانم ..
تا علی اکبر تو خیمه بود حرف از غربت نبود .. چون تمامُ کمال مثل پیغمبر بود ؛ حضورِ پیغمبر رو حس میکردن .. هیچ کسی حرف از غربت نمیزد. همچین که گفت من برم میدان ابی عبدالله یه لحظه معطلش نکرد ، فرمود برو.. تا اومد بره یهو عمه ها دورشُ گرفتن.. ارحم غُربَتنا .. رحم کن به غریبیِ ما ، کجا داری میری .. ابی عبدالله دید به دادش نرسه نمیتونه علی اکبر بره .. از کنارِ زینب جدا میشه ، ام کلثوم میگیرش ، ام کلثوم رهاش میکنه حضرت سکینه میاد ، حضرت جلو اومد فرمود رهاش کنید .. فإنه ممسوس في ذات الله .. این غرق در ذات خداست بزارید بره..

ای به قربانِ رویِ زیبایت
اندکی صبر کن که بابایت
خیره مانده به قد و بالایت
پدرش تا کشید آهی رفت

*هیچ شهیدی رو نداریم ابی عبدالله این کارو کرده باشه .. دیدن دنبالِ علی اکبر ‌.. (خودش گفت برو یه لحظه ام معطلش نکرد..) اما دیدن دنبال مرکبش حسین داره میدوه .. محاسن سفیدُ تویِ دست گرفته.. تمام صورت غرقِ اشکِ .. خدا شاهد باش کسی رو دارم به میدان میفرستم أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك ..
ابی عبدالله اولین گریه کنه علی اکبرِ ..

أشبهُ النّاس به پیغمبر گفت
رو به دها هزار لشکر گفت
نعره ای زد انابن حیدر گفت
رنگ از صورتِ سپاهی رفت

دست پروردۀ یلی هستم
خسته ‌و تشنه ام ولی هستم
من علی وارث علی هستم
هر که از ترس سمت راهی رفت

تا علی اومد تو میدان پیرمردا که پیغمبرُ درک کرده بودن گفتن این پیغمبرِ وارد میدان شده .. ما با پیغمبر جنگ نداریم.. اما تا گفت أنَا عَليّ بن الحسين بن علي نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي.. اونایی که کینه از امیرالمومنین تو دلشون بود گفتن اسمش علیِ اَمونش ندین..

رقص شمشیرِ او تماشایست
ساخت از خون کشته دریایی
میرود مثل باد هر جایی
گه یمینُ یسار گاهی رفت

با هر آنچه که میرسید زدند
چون علی بود پس ندید زدن
بر سرش ضربه ای شدید زدن
چشم هایِ علی سیاهی رفت

آه از آنچه ضربه با وی کرد
اسب را سمتِ خیمه ها هی کرد
قسمتی از مسیر را طی کرد
اسب در راه اشتباهی رفت

دست گردن اسب انداخته ..خون فرق علی اومد رو چشمایِ اسبُ گرفت .. جایی رو ندید ..

گلۀ گرگ ها به دنبالش
گفتنی نیست حال و احوالش
غرق خون است یال و کوپالش
یوسف این بار در چه چاهی رفت

قلم افتاد و طاقت از کف داد
صحنه ای پیش او مُجسم شد
زیر بار نوشتنِ این غم
قامت استوارِ او خم شد

نیزه داران چه زود می آیند
عده ای با عمود می آیند
تیغ ها هی فرود می آیند
نوبتِ سنگ و چوب ها هم شد

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

وای من وِلوِله ست دور و برش
جنگ یا هروله است دور و ورش
چقدر حرمله است دور و ورش
غرق در تیر سبط خاتم شد

چهره ای چون رخش ملیح نبود
یک نفر مثل او ذبیح نبود
به عمویش حسن شبیه نبود
بس که تیرش زدن کم کم شد

کربلا دشت هایِ غم سر بود
پر گل برگ هایِ پرپر بود
آسمان و زمین معطل بود
ارباً ارباً ذبیح اعظم شد

مرحوم شیخ رضا سراج بالای منبر شب هشتم ، گفت میخوای معنی ارباً ارباً رو بفهمی تسبیحشُ پاره کرد ریخت وسط جمعیت .. گفت حالا برید جمع کنید میتونید پیدا کنی همه رو ..

ابی عبدالله هی تو دشت نگاه میکنه هرگوشه یه عضوی از بدنِ علی افتاده ..
مرحوم شیخ حر عاملی نوشته ابی عبدالله صدایِ علی رو شنید با عجله خودشو رسوند .. تا شنید يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ .. روایت میگن رنگ از صورت حسین(ع) پرید تا رسید به بدن از اسب پیاده شد حالا همه دورش حلقه زدن دارن میبینن .. حسین چطور میخواد بره به سمت جونش .. همچین یه قدم اومد برداره خورد زمین .. دیدن دو زانو دو زانو داره میاد.. هی صدامیزنه .. ولدی .. پسرم ..

مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله علیه ایشون میفرمود ابی عبدالله صورتشو نزدیکِ صورت علی کرد .. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ .. صورتشو چسبوند به صورت علی میخواست ببینه نفس میکشه یا نه .. دید نه نفس نمیکشه .. دهان پر از خونِ .. دست کرد خون هارو از دهان بیرون میکشید .. عمۀ سادات داره این منظره رو میبینه تا دید حسین خورد رو زمین :

تک و تنها دوید صحرا را
پُر کند تا که جایِ لیلا را

با پسر کشته دید بابا را
حفظ جانِ ولی مقدم شد

ازدحام و صف است واویلا
صوت و جیغ و کف است واویلا

هلهله با دف است واویلا
دشمنت شادمان از این غم شد

حسین …
حارث بن عبداللّه هَمدانی میگه با امیرالمومنین تو کوچه هایِ کوفه داشتیم قدم میزدیم یه دفعه دیدم رنگ صورتِ امیرالمومنین پرید .. اشک تو چشاش حلقه زد گفتم آقاجان چیشده قربونت برم .. فرمود حارص چشمم خورد به قاتلِ علی اکبر .. چشمش خورد به قاتل شروع کرد اشک ریختن .. حالا ببین ابی عبدالله میون این همه قاتل ایستاده ..
حضرت زینب (س) از کربلا تا شام ، دیگه محملی ام نیست سوار ناقه هایِ عریان این ورو نگاه میکرد میدید شمر و خولی و ساربان .. این ورو نگاه میکرد یه عده قاتلِ دیگه .. دیدنِ قاتل سخته .. نگو چرا امام حسن (ع) وقتی اون نانجیبُ تو کوچه میدید میرفت یه گوشه کز میکرد میگفت خودم دیدم این نانجیب چطور مادرم رو زد …

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

واویلا ..
کجایی جونم کجایی که دیره
الهی که بابایِ پیرت بمیره
نشونیتُ از تیر و از نیزه نگیره

واویلا ..
اینا که رو خاکِ تن یه جوانه
که ریخته مثه تسبیح دونه به دونه
میترسم یه تیکه ت علی جا بمونه

*عبا رو پهن کرد روی زمین :
جوانان بنی هاشم بیایید ..
آقا این روضه عبا ، یه دنیا روضه ست این عبا خیلی جاها به کار اومد .. پیغمبر رو بدنِ حمزه کشید خواهرش صفیه نبینه .. امیرالمومنین از همه بدتر اینجاست پشت در تا اومد بره دید زهرا با اون وضع افتاده عباشُ انداخت رو خانم ..*

تنت قطعه قطعه تنت ارباً ارباً
پس از تو عزیزم دیگه اُف بدنیا

تا محشر آتیشه غمت کم نمیشه
چیکار کرده نیزه ، تنت جمع نمیشه

علی جان …علی جان …

واویلا ..
صدا ناله هات قلبمُ از جا کنده
میبینی صدا خنده هاشون بلنده
چجور چشم بازت رو بابا ببنده ؟..

واویلا ..
چجوری باید پیکرت رو تکون داد؟
باید صد دفعه تویِ این روضه جون داد
آخه به من عمه راه حرم رو نشون داد

جونا رسیدن به تشیع جنازه
داره میریزه از عبا خونِ تازه

ببین عمه با مشت میکوبه به سینه
میگه کاش رقیه تنت رو نبینه ..

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

حسین جان شب علی اکبرِ .. میگن همه کارایِ پدر دست پسر بزرگه .. میدونی چقدر علی اکبر مودب بود مقابل باباش؟ آی جوونایی که امشب گرۀ دلتون باز نشد زود نیت کنید بگید ما امشب میریم دستُ پای باباهامونُ می بوسیم بزار بابات تعجب کنه بگه چرا اینجوری میکنی بگو اخه رفتم فهمیدم اقام علی اکبر دوست داره پسر نوکر باباش باشه منم میخوام نوکرت باشم .. بگو اگه بابا من باهات بلند حرف زدم غلط کردم ..
غلط کردم!!!کیه مثل بابای من و تو که نون حلال به بچه اش بده؟ نون حلال و شیر پاکِ که تو میگی صلی الله علیک یا عبدالله دلت میلرزه
اونایی هم که مادر ندارن ، بابا ندارن خدا رحمتشون کنه ..

به من گفته پسر اگه میخوای سربلند باشی باید غلام حسین باشی.. ما همه امشب اومدیم بگیم يا علی اکبر! حلقه به‌گوشمون کن در خونت.. روضه بخونمُ از همه التماسِ دعا .. فرمود بهترین لحظه برا یه بابا اون لحظه ای که جوونشُ میبینه داره راه میره جلوش .. بهترین لحظه برا پدر و مادر همین لحظه ست که به همه نشون میده میگه این پسر منه ببینید این نوکر حسینِ ..

امام صادق علیه السلام فرمود بهترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که میبینه جوونش جلوش راه میره ، قد میکشه .. گفتند آقا بدترین لحظه چه لحظه ایه؟ فرمود اون لحظه ای که بابا خودش بچه شو تو قبر بذاره .. بدترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که دست و پا زدن بچه شو ببینه .. اینا همه برات مقدمه بوده روضه زیاد شنیدی میخوام زودی روضه بخونم

ای عصایِ پیریِ بابا بلند شو
از جا به خاطرِ دل لیلا بلند شو

تا در کنار پیکر تو جان نداده ام
آرام جانم از دلِ صحرا بلند شو

ای با ادب به مویِ سپیدم نگاه کن
روی مرا زمین نزن از جا بلند شو

یعقوبِ دل شکسته به بالینت آمده
ای یوسف مقطع الاعضاء بلند شو

از باب امر نیست عزیزِ دلم ببین
بابات دارد از تو تمنا میکند بلند شو

فکری برای آبرویم کن غیورِ من
ای پاسدار زینب کبری بلند شو

آیینه داره مادر پهلو شکسته ام
چه بر سر تو آمده زهرا…بلند شو

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

همه پدرایِ شهدا فیض ببرن .. یادتون میاد اون شبی که پسرتون خواست بره جبهه؟ آخرین بار مادرا میگن یادمونه بچمون چی میگفت هی به قد و بالاش نگاه میکردیم چند قدم میرفت برمی گشت میگفت مادر حلالم کن ..
همچین که اومد گفت بابا اجازه بده برم میدان ؛ فرمود برو علی جانم اما قبل رفتنت برو تو خیمه با خواهرات وداع کن .. اومد تو خیمۀ زینب (اجازه بدیدزبانِ حال بگم ..) خواهراش دورشُ گرفتند هی میگه عمه قربونت بره مواظب خودت باش عزیز دلم .. خواهراش دورشو گرفتند سکینه میگه مراقب خودت باش داداش جان .. یه دختر سه ساله میگه داداش نکنه ما رو تو این بیابون تنها بزاری .. آماده شد از زیر قرآن ردش کردن .. همچین که سوار شد اومد بره یهو دیدن اباعبدالله صدا زد پسرم صبرکن ؛ فرمود بله بابا گفت حالا که داری میری پیاده شو چند قدم جلو من راه برو خوب قد و بالاتُ ببینم.. بوی دل سوخته ای میاد .. امشب چه خبره؟ کربلایی ها ، علی اکبر رفت میدان ..

تا نظر بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم از دل پر درد دعایت کردم

جنگ نمایانی کرد جیگرش داره میسوزه .. برگشت جلو خیمه صدا زد بابا جیگرم داره میسوزه ابی عبدالله زبان رو دهان علی گذاشت یعنی بابا تو تشنه ای من از تو تشنه ترم .. دوباره رفت تو دل میدون زد با همه فرق میکنه علی اکبر…

دیدن دیگه نمیتونن حریفش بشن مثل باباش حسین ، مثل پدر بزرگش علی ، مثل عموش امام حسن ، زد تو دلِ دشمن همونجا کوچه باز کردند.. من امشب آروم میگم ببینم کیه که میتونه جلوی خودشو نگه داره ..

همچین که زد تو دل دشمن یه نانجیبی شمشیر به فرقش زد .. یکی نیزه به پهلوش زد .. این اسب جنگ دیده است تعلیم دیده است میدونه وقتی سوار دستشُ دور گردن بندازه یعنی باید برگرده به سمت خیمه ها .. همچین که دستشو انداخت دور گردن عقاب ، خون از سر علی ریخت جلو چشم اسبُ گرفت .. عوض اینکه بره سمت خیمه ها رفت تو دل دشمن .. یه وقت حسین نگاه کرد دید شمشیرا بالا میاد .. هی میگفت وای پسرم .. از خیمه میگن ابی عبدالله چنان دوید هی میخورد زمین بلند میشد .. هی میگفت ولدی .. وقتی اومد کنار علی دید علی داره پاهاشو رو خاکا میکشه ..

________________________________________

متن زمزمه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

شد شب هشتمُ بسه صبوری
امشب آخه شکسته شد غروری
سوال من اینه علی اکبر
قطعه به قطعه شد تنش چجوری؟

سواله من اینه چطور شهید شد؟
که تا حسین رسید نا امید شد؟
مگه چی دید اونجا که تو یه لحظه
محاسنِ حسین همه سفید شد؟

می میرم از همین حالت اربابمونُ ببین
تا جسم اکبرش با زانوهاش هی میخوره زمین
بلنده هق هقش می میرم از همین

یه داغ تو دلِ حسین نهفته
به هیشکی حتی خواهرش نگفته
هر عضوی رو بر میداره میبوسه
یه عضو دیگه رویِ زمین میوفته

حسین ..

صورت رو صورت علی گذاشت ، همه دارن هلهله میکنن .. یه مرتبه حس کرد یه دست مهربون رو شونشه یه نگاه کرد دید خواهرش زینبه .. اگه اهل روضه ای فقط همینُ میگمُ بس .. تنها کشته ای که پای ناموسِ حسینُ وسط میدون باز کرد ، علی اکبر بود .. یه وقت صدا زد علی جان بلند شو ببین عمه اومده ، نامحرما هم دارن میان .. حسین ..

________________________________________

متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ خوش بحال اونایی که الان حرم امام رضا هستن .. امام رضا فرمودند *ويحك تعطَّرْ بالاستغفار..* حضرت فرمودند خودتون رو خوش بو کنید ، بویِ بد گناهان ملائکۀ مقرب را از شما دور میکنه لذا حضرت فرمودن خودتون رو با اسغفار خوش بو کنید .. هر شب یه جمله عرض کردم ؛ بگم یا امام رضا من برا اون لحظه ای بمیرم که مامون زهرُ به شما داد .. اباصلت هروی میگه من دل تو دلم نبود هی دست رو دست فشار میدادم .. آقا فرموده بود اگه دیدی من اومدم بیرون عبا رو سرم کشیدم دیگه باهام حرف نزن فقط زود برو درهای حجره رو باز کن ، فرشایِ حجره رو جمع کن اباصلت میگه یه مرتبه دیدم آقا اومد بیرون عبا روسرش کشیده .. میگه هی دیدم دست به پهلو میگیره میشینه .. میگه به هر زحمتی بود امام رضا خودشُ رسوند به حجره .. دیدم صورت رو خاک گذاشته مثه مار گزیده به خودش میپیچه ..

پدر اینطوریه یه بابا هر جا باشه وقتی پسرش از در وارد میشه بابا خوش حال میشه ، توان میگیره .. بعضیا میگن امام رضا تا دید جونش وارد شد بلند شد بغلش کرد .. میخوام بگم هر بابایی نگاش به جونش بیوفته تازه زانوهاش رمق میگیره اما من برای اون بابایی بمیرم تا نگاهش به بدن ارباً اربایِ پسرش افتاد دیدن حسین با دو زانو خورد زمین ..

خدابه لحظه ای که ابی عبدالله هرچی صداش زد دیگه کار از کار گذشته بود .. امشب جواب ناله مارو بده دستتُ بیار بالا ، الهی العفو ..

نفحِه نابِ نو بهاری تو
ما کویریم ، تا بِباری تو

یک بنی هاشمند در طلبت
کشته مُرده زیاد داری تو

اسدالله زاده ای حتماً
یکّه تازی و تک سواری تو

ابرویت ، گیسویت ، لبت ، چشمت
صاحب چند ذوالفقاری تو

اَوَلسنا عَلی الحَقت میگفت
صاحبِ منبر قصاری تو

نوکریِ تو شد نشانی ما
ای به قربانِ تو جوانیِ ما

سلّم الله لطفِ دستانت
کَثّر الله لقمۀ نانت

منو غیر از شما مَعاذ الله
قدَّسَ الله عشق سوزانت

هرچه میخواستم دو چندان داد
نَوَّر الله بِیت احسانت

حضرت مرتبط بذاتُ الله
اشهد انّک صِراطُ الله

وَفَدَینا جُرعه نوشِ دَمت
و اذا الشمس میدهد قسمت

ما به اِنَّ اصطَفا گرفتاریم
مصطفی هم به اَبروانِ خمت

بی جهت نیست جلوۀ حَسنیت
مجتباییست سفرۀ کرمت

خوش اذان حسین ، واله شد
ماذنه زیرِ سایۀ علمت

ما عَرفناک حقَّ معرفتک
هرچه گوییم باز هست کمت

قربون تو آقازاده برم که هر موقعه حسین نگاه به قدو بالات میکرد یاد پیغمبر می افتاد .. أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك .. لحظۀ آخرم که گفت بابا میخوام برم گفت عیبی نداره عزیزم برو تو خیمه با خواهرا و محارم وداع کن .. من نمیدونم چه وداعی داشته علی اکبر .. میگه وقتی رفت تو خیمه ابی عبدالله میگه دیدم نمیاد بیرون .‌. میگه اومد پردۀ خیمه رو کنار زد دید این زن و بچه دورش حلقه زدن .. هی میگن *یاعلی ارحم بغربتنا ..* ابی عبدالله دید این طوری نمیزارن علی بره میدادن .. دستشو گرفت فرمود : *فإنه ممسوس في ذات الله* علی مُ رهاش کنید بزارید بره میدان .. لذا وقتی سوار اسب شد تا اومد بره گفت بابا صبر کنم .. علی جان پیاده شو بابا یه چند قدم دیگه جلوم راه برو .. میخوام قد و بالاتُ ببینم .. ای وای .. ای وای ..

کربلا نام تو سرتاسر
مست پایین پاست بالاسر

امشب اگه حرمم بودیم باید میرفتیم پایین پا میشستیم .. آخه یه عاشقی میگفت هنوز اگه گوش دلتُ باز کنی ، صدا نالۀ حسین داره میاد .. هی میگه ولدی .. رفت میدان بعضیا میگن دو بار برگشتُ رفت ..
همچین که رفت خانم حضرت سکینه (س) میگه من کنار بابام ایستاده بودم یه وقت نگام افتاد تو چشمایِ بابام .. دیدم حالت احتضار بهش دست داده میگه یهو دیدم صدایِ علی بلند شد .. بابا دیگه به فریادم برس ..

________________________________________

متن سینه زنی و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

برو به سمت میدون جوون قد بلندم
سربند یا علی رو به پیشونیت میبندم

ساحل تشنه دریا مونده
پشت سرت دلم جومونده
رفتی حسرت بابا مونده ..

رفتی بی تو دلم گرفته
بی تو دل حرم گرفته
چشمام بارش غم گرفته

علی علی علی اکبرم..

رو زانوهام خودم رو رویِ زمین کشیدم
تا عاقبت کنارِ پیکرِ تو رسیدم

خونِت به مو حنا کشیده
نیزه پیکر تو دریده
عطرت تو کربلا پیچیده

بابا رفتن تو پیرم کرد
داغت از زندگی سیرم کرد
پیش همه زمین گیرم کرد

*باور کنید علی اکبر کارو تموم کرده بود .. ابی عبدالله دید بچه جواب نمیده ، دید جوونش دیگه جواب نمیده ، داشت جون میداد .. همه گفتن حسین کارش تمومه .. میدونید کی نجات داد امامُ؟.. میدونی کی حسینُ دوباره برگردوند؟.. زینب دید حالا موقشه باید بیام وسط میدون .. حسین غیرتیِ .. حسین ببینه ناموسش وسط نامحرما اومده .. آی حسین *

بابا ، بابا علیِ اکبر …

________________________________________

متن سینه زنی و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

شرر فِتاده به جانِ خیمه
زِ رفتنت رفت توانِ خیمه

ارشدِ بچه هایِ بابا
خاتمُ النبیایِ بابا
میروی اِی عصایِ بابا ، علیِ اکبر ..

ببین خجالتِ مرا
که تشنه لب ز خیمه ها
روی به سویِ اشقیا ، علی علی

علی علی علی .. علی علی علی ..

صدایت آمد حرم بهم ریخت
به خاک صحرا صِنوبرم ریخت

بشنود عالم این خبر را
که نیزه میکشد پسر را
هلهله میکشد پدر را ، علیِ اکبر ..

شبیه مرتضی علی
جوان خوش صدا علی
صدا بزن مرا علی علی علی

وای علیِ اکبرم ..

چه ها زِ داغت به روزم آمد
تنت که جمع شد عبا کم آمد

هرچه زِ هر طرف میارم
در برِ هم که میگذارم
تکه به تکه میشمارند ، علیِ اکبر ..

کنار نعش اکبرم
رسد ز خیمه خواهرم
که جان ز غم به در برم ، علیِ اکبر ..

وای علیِ اکبرم ..

شرر فِتاده به جانِ خیمه
زِ رفتنت رفت توانِ خیمه

ارشدِ بچه هایِ بابا
خاتمُ النبیایِ بابا
میروی اِی عصایِ بابا ، علیِ اکبر ..

ببین خجالتِ مرا
که تشنه لب ز خیمه ها
روی به سویِ اشقیا ، علی علی

علی علی علی .. علی علی علی ..

________________________________________

متن سینه زنی و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

قبلۀ ما علیُ قبله نما نیز علیست
حرم ما نجفُ کعبۀ ما نیز علیست

ها علی و بشرو کیف و بشر یعنی که
قُل هوَ العشق علی ، نقطۀ “با” نیز علیست

از علی بندگی آموختم اما گفتم
آنقدر قرب گرفته ست خدا نیز علیست

بعد معراجِ پیمبر به ابوذر میگفت
هست در خانۀ تو در همه جا نیز علیست

نَفَسِ فاطمه و نفسِ نفیسِ احمد
همه دم معنیِ “نفسی بفدا” نیز علیست

صاحب خندق و خیبر احد و بدر و حنین
فاتحِ معرکۀ کربُبَلا نیز علیست

او که میتاخت امیرانِ عرب میگفتند
تا که او هست امیرالامرا نیز علیست

میزند بر جگر خصم و همه میفهمن
وارثِ تیغ علی در دو سرا نیز علیست

از اذانش دل زهرا به تپش میفتد
در حرم زمزمۀ فاطمه و نیز علیست

یا علیُ یا علیُ یا علیُ ..

________________________________________

متن سینه زنی و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

ماه ملک منظرم علی ، ای پسر بالا بلندم
مه پاره لیلا تویی ، ای دلبر گیسو کمندم

آهسته تر ببینمت جوونیِ رفته زِ دستم
داری میریُ بعد تو خزون میشه تموم هستم

بزار ببینم بازم چشاتُ
غروب تو میکشه باباتُ
اذون بگو بشنوم صداتُ

یا علی پیغمبر لشکرم
میکشه داغت منو اکبرم

وای .. ولدی ولدی ولدی علی ..

*لعن الله قوما قتلوك يا ولدي!.. فقد استرحت من هم الدنيا وغمها ..*

پاشو بببین خورشیدِ من
لشگر داره به من میخنده
بمیره بابا لخته خون
حلقِ تو رو داره میبنده

پهلویِ تو زخمی شده داغت شده شبیه زهرا
میام پیشت رو زانوهام پیر کرد منو داغ تو بابا

بردن تو چاره ایی نداره
گفتم اباالفضل عبا بیاره
برداره این جسم پاره پاره ..

*امام سجاد از این جا به بعد ضه رو نقل میکنه .. میگه دیدم تو خیمه ها ولوله شد .. پردۀ خیمه رو بالا زدم دیدم جلو بابام داره میاد ، عمه م زیر بغل هاشُ گرفته .. چه خبره ، چیشده؟.. دیدم پشت سرش جوونایِ بنی هاشم دور یه عبا رو گرفتن یه بدن پاره پاره رو دارن میارن .. ای حسین ..*

________________________________________

متن سینه زنی و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم ۹۸

علی علی ، ولدی …

الله اکبر به علیِ اکبر
داره میره میدون پیغمبر
ای پهلوانم من از عمقِ جانم
ز تو راضیم اِی یَل حیدر

خونِ حیدر تو رگ هاتِ بابا
نفسم تو نفس هاتِ بابا
برو خیر از جونیت ببینی
تویی ذکرِ مناجاتِ بابا

الله اکبر به علیِ اکبر
داره میره میدون پیغمبر
ای پهلوانم من از عمقِ جانم
ز تو راضیم اِی یَل حیدر

علی علی ، ولدی …

خَلقاً پیمبر، خُلقاً پیمبر
منطقاً پیمبر، علی اکبر
زهرا خصائل، نبوی شمایل
علوی فضائل، علی اکبر

شده حُسنِ حسن در تو جاری
تو کریمی و از این تباری
کربلا شد مزین به خونِت
شده با جسمت آیینه کاری

الله اکبر به علیِ اکبر
داره میره میدون پیغمبر
ای پهلوانم من از عمقِ جانم
ز تو راضیم اِی یَل حیدر

خونِ حیدر تو رگ هاتِ بابا
نفسم تو نفس هاتِ بابا
برو خیر از جونیت ببینی
تویی ذکرِ مناجاتِ بابا

علی علی ، ولدی …

گیسو کمندم به تو سر بلندم
پاشو تا نَمُردم ، دلبندم
دشمن کمین زد ، تو را تا زمین زد
دیگه من ز دنیا دل کندم

پیشِ چشم ترِ عمه زینب
پاشو ای دلبرِ عمه زینب
پاشو کاری کن ای کوهِ غیرت
برایِ معجر عمه زینب ..

الله اکبر به علیِ اکبر
داره میره میدون پیغمبر
ای پهلوانم من از عمقِ جانم
ز تو راضیم اِی یَل حیدر

علی علی ، ولدی …

 

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.