آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

متن روضه سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی

12
متن روضه سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی

متن روضه سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی

اي میهمان بی بدن ای سر خوش آمدي
از بزم این جماعت مهمان کش آمدي

با چه سختی پول داد گفت این سرُ یه شب مهمانِ من کنید ..

دِیریست وا نگشته به این دیر پایِ غیر
تو آمدی که با تو شوم عاقبت بخیر

در کسوت مسیح به مهمانی آمدی
وقتی به دیر راهب نصرانی آمدی

تو قصد کرده ای همه دنیایِ من شوی
ترسا شدم كه حضرتِ عیسایِ من شوی

بي پيكر آمدي سر و جانم فدایِ تو
اي سر! بگو چگونه نهم سر به پایِ تو

اي سيبِ سرخ؛ آمده اي تا ببويمت
بگذار با گلابِ نگاهم بشويمت

*شروع کرد شستنِ سر .. گفت خودت خودت رو معرفی کن به من .. تو کی هستی ؟.. دید لباش مثه چوبِ خشک تکان خورد أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشان …*

اين دير كربلا شده قرباني ات شوم
قربان زخم گوشۀ پيشاني ات شوم

دامن مكش ز دستم ، دستم به دامنت
رأست چنين شده است چه كردند با تنت

تير و سنان و نيزه و شمشير و ريگ و خار
از هر چه هست زخمي داري به يادگار

با اينكه از لبان تو پيداست تشنه اي
گويا نرفته تشنه ز خون تو دشنه اي

از وضع نامرتب رگهاي گردنت
پيداست بد جدا شده رأس تو از تنت

“زخم لبت” گمان كنم اين زخم، كهنه نيست
اين خرده چوب ها كه نشسته به لب ز چیست

_______________________________________

متن روضه سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی

صلی الله علیک یا اباعبدالله ..
کاشکی یه سلام مثه سلامِ راهبِ نصرانی میدادم ، بعدِ سلام منم جون میدادم آقا ..

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ ..

بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کن از چهره ات شبِ ما را

“منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند”
که بی حرم چه کنم غصه هایِ فردا را

خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را

به موجِ سینه زنانت قسم غلام توام
که بُرده گریۀ ما آبرویِ دریا را

گدایِ هر شبم و کاسه گردم و ندهم
به یک نگاهِ کریمانه ات دو دنیا را

مرا ببر بِه چِشَم زیرِ پا مغیلان را
مرا ببر که ببینم به نیزه سرها را

خدا کند که بیایی شبی به روضۀ ما
شنیده ام که به سر سر زدی کلیسا را

خوشا به پنجۀ راهب که شانه ات می زد
به آنکه بُرد دل راهبانِ ترسا را

به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
*هی با گلاب داره این سرُ میشوره و زیرِ لب میگه کی دلش اومد این سرُ از بدن جدا کنه .. عجب چشایِ قشنگی داره …*

به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را

*قسمش داد گفت با من حرف بزن .. من دیدم رو نیزه داشتی قرآن میخوندی .. این سر یه سرِ معمولی نیست ، بگو کی هستی … فرمود: أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، .. یه وقتی دید یه هودجی از آسمان به زمین فرود آمد .. چندتا خانمپیاده شدن ، اما همه حواسشون به یه خانمیِ که قد خمیده داره راه میره .. دست به پهلو گرفته داره راه میره ..*

خوشا به بزم عزاخانه اش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضه هایِ زهرا را

چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را

چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را

به رویِ نیزه سرت بود و خیمه ها می سوخت
رسید شعله و زلفِ تو در هوا می سوخت

*هی صدا میزنه دستت درد نکنه راهب .. سرِ پسرمُ با گلاب شستشو دادی اما مسلمونا دورش کردن .. یکی با سنگ میزد .. یکی با نیزه میزد .. یکی با شمشیر ..

_______________________________________

متن روضه سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی

دید از دور مسیحا نفسی می‌آید
دید با قافله فریاد رسی می‌آید

صحنه‌ای دید در آن قافله اما جان کاه
بر سر نیزه سری دید سری همچون ماه

این سر کیست که این قدر تماشا دارد؟!
صوت داودی و انفاس مسیحا دارد

از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد
با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد

با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلفِ سیاه

گر چه این شیوۀ رندانِ بلا کش باشد
حیف از این زلف.. که بر نیزه مُشَوَّش باشد

با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه
پاره پاره دلش از داغِ لبِ پرپر ماه

گفت: “ای جان جهان نذر غمت جانم باش
امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش”

*اومد نزدیک سر شد .. نگهبانا جلوشُ گرفتن ، کجا داری میری؟.. میخوام ببینم این سرِ کیه ؟.. گفت میشه این سر امشب مهمانِ من باشه .. گفت همه داراییم رو میدم فقط این سرُ به من بده .. سرُ بغل کرد آورد داخلِ دیر .. شروع کرد سر رو با گلاب شستن ..*

ماه را همره خود با دل بی تاب آورد
نذر لبهایِ ترک خورده کمی آب آورد

خون از آن چهره که میشست دلش خون می‌شد
حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد

اشک در چشم پر از شیون راهب می‌خواند
روضه میخواند از آن اوج مصائب می‌خواند

روضه می‌خواند همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود

نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند

آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق می‌گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود

گفت عالم شده حیران پریشانیِ تو
کیستی تو به فدای سر نورانی تو…

ناگهان ماه، چه جان کاه دمی لب وا کرد
محشری در دلِ آن سوخته دل بر پا کرد

گفت: “من کشتۀ لب تشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد ؛ پسرِ زهرایم”

دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتاده‌ست

تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند..

صورتش را به رویِ صورت خونین حسین
و مُشرف شد از آن لحظه به آیین حسین..

 

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.