اشعار ولادت امام حسین (ع) سال ۱۴۰۰

متن شعر مدح امام حسین (ع)
مژده ای دل که شب سوم شعبان آمد
به تن مرده ی ما روح و دل و جان آمد
جلوه ی خالق دادار به دنیا آمد
سبط پیغمبر مختار به دنیا آمد
به سرای نبوی روشنیِ ماه رسید
دومین میوه ی قلب اسدالله رسید
روشن از نور رُخَش خانه ی زهرا شده است
با قدم های حسین عرش چه زیبا شده است
سید کل جوانان بهشت است حسین
خون حق مظهر حق پاک سرشت است حسین
با حسین ابن علی بیمه شده محشر ما
سایه ی لطف کریمانه ی او بر سر ما
“فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم”
غرق در عشق تو شد پیکره و بنیادم
ای که در لطف و عنایات ، سرآمد هستی
ای که احمد ز تو و تو ز محمد هستی
ای که خون علی و فاطمه در پیکر توست
جان عالم به فدایت که جهان نوکر توست
می دهم باز شهادت که تویی نعم الامیر
زینت باغ رسالت تویی ای شاه شهیر
چقدر نام علی بر پسرانت زیباست
چون که نام علی از جمله ی القاب خداست
ای که عشّاق همه مست و هلاکت ارباب
کل عالم همه افتاده به خاکت ارباب
صحن بین الحرمین تو چه دیدن دارد
نام تو نام عظیم است ، شنیدن دارد
از ازل نقش دل اهل ولا شش گوشه است
آرزوی دل عشّاق شما شش گوشه است
حَرَمت آينه ى عرش معّلاست ، حسين
ذکر تو ذکر لب عالم بالاست ، حسین
ای که خورشید جهان دور سرت می گردد
کهکشان ها و زمان با نظرت می گردد
ماه شعبان شد و عیدی بده یک کرب و بلا
ضامن روز جزا ای پدر روح دعا
دیر یا زود ، ولی جان جهان می آید
می رسد منتقمت ، فخر زمان می آید
شاعر:علی ساعتچی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
در شب میلاد تو بال و پرم وا میشود
نوکر بیخانمانت مست و شیدا میشود
بعد عمری نوکری آموختم در خانهات
هرکه مثل قطره آید با تو دریا میشود
ماندهام شادی کنم یا ناله و زاری کنم
در شب میلاد تو احوالم افشا میشود
آمدی خوش آمدی، ای پارهی قل نبی
ای به قربانت شوم مولا حسین ابن علی
با قدومت خانهی زهرا شده باغ جنان
در جمالت جلوهگر باشد امیرِ مومنان
دیدنت چشمان احمد را به دریا میکشد
قبلهی آمال احمد، خاتم پیغمبران
گفتن از مدحت فراتر از حدود نوکری
خود توانی ده عزیز فاطمه برراین زبان
در شب میلاد میگویم دمادم یا حسین
دستگیر ما تو هستی بین عالم، یا حسین
قدسیان مشتاق دیدار تواَند صاحب کرم
با تو تکمیل است در دنیا تمامی نعم
شاهِ من خوش آمدی دنیا مزیّن گشته است
بر دو چشمان گدایانت بِنِه آخر قدم
در شب میلاد میگویم دلم تنگت شده
میدهی یک تذکره راهی شوم سمت حرم
کربلایی را عنایت کن عزیز عالمین
در تمام لحظهها باشد شعارم یا حسین
شاعر:محسن راحت حق
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
دلی دارم گرفتارِ حسین است
گدای کوچه بازارِ حسین است
دلم دردِ هزاران شعله ی آه
لبم زخمیِ گفتارِ حسین است
ز بس که مِهرِ او در سینه دارم
جهانم رنگِ رخسارِ حسین است
اگر سر را دهم در مسلخِ او
هنوز این تن بدهکارِ حسین است
بیا ای دل بنال از غربتِ او
که این غم کی سزاوارِ حسین است
دلِ شیدای من بی تابِ رویش
گداست امّا خریدارِ حسین است
هزاران جانِ نا قابل نثارِ
فقط یک روی دیدارِ حسین است
خوشا بر من سرا پای وجودم
دو عالم عبدِ دربارِ حسین است
تمامِ هست و نیستم نذرِ عشقِ
دو دستانِ علمدارِ حسین است
به تا روزی که در قبرم گذارند
دلم مرهونِ ایثارِ حسین است
نفس اندر نفس دل بی قرار و
تنم تب دار و بیمارِ حسین است
هزار و چارصد سال است و اکنون
دلِ عالم عزادارِ حسین است!
شاعر:هستی محرابی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
اگر پنج نوبت اذانم علی است
اگر خاکم و آسمانم علی است
اگر قبلهی آستانم علی است
اگر روز و شب بر زبانم علی است
علی دردِ عشق است و درمان حسین
علی گفت و گفتیم ای جان حسین
مرا آفریدی که حیران شوم
مرا چشم کردی که باران شوم
مرا جذبه دادی غزل خوان شوم
مرا آینه کردی ایوان شوم
زدم نعره در زیرِ ایوان حسین
که ای جانِ من جانم ای جان حسین
همانکه دلم شعلهور آفرید
همانکه مرا در به در آفرید
همانکه به شوقِ تو پَر آفرید
به عشقت برایم جگر آفرید
کسی نیست ما را به قرآن حسین
خدا گفت و گفتیم ای جان حسین
تو هستی محمد، محمد تویی
وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی
براتِ نجف، لطفِ مشهد تویی
فقط آرزویِ مجدد تویی
مدینه شد امشب چراغان حسین
نبی گفت با تو که ای جان حسین
اگر لطف زهرا مسلمان شدیم
اگر ما سلیمان و سلمان شدیم
اگر در حسینیه درمان شدیم
اگر عاشقیم از حسن جان شدیم
حسن جان نوشتیم و جانان حسین
حسن گفت و گفتیم ای جان حسین
نشستهست موسی عصایش دهی
رسیدهست یوسف که جایش دهی
دویدهست یحیی عطایش دهی
به خاک است عیسی عبایش دهی
حرم شد قُرقُ از گدایان حسین
حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین
شبی که حرم مادرم رفته بود
پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود
شبی که پُر آه و غم رفته بود
شبی که برایم حرم رفته بود
مرا نذر او کرد گریان ، حسین
که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین
اگر رود یا که کویرت شدم
جوانم ولی زود پیرت شدم
اگر کنج ششگوشه گیرت شدم
من از نانِ بابا اسیرت شدم
تو آبی، تو نانی، تو سامان حسین
تویی برکتِ خانه ای جان حسین
اگر آمدم عشق یادم دهید
اگر خواستم کم ، زیاد دهید
مرا منصبِ خانهزادم دهید
به بادم دهید و به بادم دهید
منم کاهِ ناچیز و طوفان حسین
مرا میکُشی آخر ای جان حسین
سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم
بهاری پیِ برگریزی بَرَم
دعایی برای عزیزی بَرَم
شفایی برای مریضی بَرَم
سه شب آمدم زیر باران حسین
که هرشب بگویم که ای جان حسین
تو بیانتها… نقطه چین میدهی
که از پشتِ در بیش از این میدهی
چنان میدهی و چنین میدهی
که حتی به قاتل نگین میدهی
نگینت چه شد ای سلیمان حسین
که نالید زینب که ای جان حسین
شاعر:حسن لطفی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
روی شانه بار سبو می کشم
سر راه میخانه هو می کشم
کمی تربت کربلا دستم است
به یاد حرم باز بو میکشم
شبی خواب دیدم کنار فرات
نماز است و مسّ وضو میکشم
اگرچه ز شش گوشه جامانده ام
ولی مستم و زیر و رو میکشم
سری خانهء فاطمه می زنم
فقط منت لطف او می کشم
شراب طهورای من خانگی است
حسین آمده وقت دیوانگی است
گل پنج تن آخرش شد حسین
سفارش ز پیغمبرش شد حسین
دل مادرش فاطمه آب شد
که جاری ترین کوثرش شد حسین
لب ذوالفقار علی شد دو دم
حسن جلوهء دیگرش شد حسین
چه سرمایه ای دست ما آمده
صدف عالم و گوهرش شد حسین
رسد نوکر او نمازش به عرش
اگر ذکر انگشترش شد حسین
اگرچه فقط دردسر داشتیم
چه رزقی از این سفره برداشتیم
اگر جلوهء او در عالم نبود
میان دل ما خدا هم نبود
نمیشد بگرید برای حسین
اگر ترک اولای آدم نبود
به والله فطرس بدون حسین
دلش پیش آن عرش اعظم نبود
اگر دست من را رها کرده بود
دو دستم به نخهای پرچم نبود
همین زندگانی صفایی نداشت
اگر شور و حال محرم نبود
تو را دوست دارم عزیزم حسین
بگو جان به پایت بریزم حسین
چرا بین کوی و گذر میروی
غریبانه داری سفر میروی
سرت را تراشیده ای یا که نه؟
به این حج چرا بی خبر میروی
مسیری که دیدم پر از نیزه است
چرا در پی دردسر میروی
لباس نو و کهنه داری ببر
که داری میان خطر میروی
چه انگشتری دست کردی حسین
از این شهر، تحت نظر میروی
هلالم کمی تاب برداشتی
برای علی آب برداشتی؟
شاعر:رضا دین پرور
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
تکه به تکه دلم حکایت عشق است
شعله به شعله پُر از حرارت عشق است
دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی
در جگرم آتش محبت عشق است
هیچم و از هیچِ هیچ ، هیچ نمانده
هرچه که مانده ظهورِ حضرت عشق است
هرچه که پروانه داشت شمع از او برد
غارت عشق است این و عادت عشق است
کاش خلائق ببیند آنچه که دیدیم
حیِ علیالعشق که قیامت عشق است
حضرت عشق آمده است کیست حسین است
آنکه شبیهاش نبود و نیست حسین است
سوخته دل ، در بساط آه ندارد
خرمن آتش زده نگاه ندارد
آه که تقصیر آن حُسنِ حسینیست
عاشق بیچاره که گناه ندارد
زندگیِ بی حسین تلخی محض است
چون غم آن برکهای که ماه ندارد
«شُکر خدا را که در پناه حسینیم
عالم از این خوبتر پناه ندارد»
نام مرا هم در آن صحیفه نوشتند
رحمتِ عشق است کوه و کاه ندارد
گفت پیمبر که سینه چاکِ حسین است
بیشتر از ما خدا هلاکِ حسین است
چشم اگر این است و تابِ زلف اگر این است
آنچه نماند برای ما دل و دین است
نظم کواکب ببین بهم زده زین بعد
گردش خورشید در مدار زمین است
شیشه آن عطرسیب اگر که شود باز
کوچهی ما بهتر از بهشت برین است
محمل لیلی گذشت باز ندیدش
قسمت مجنون نوشتهاند چنین است
با حرم و بی حرم همیشه اسیریم
عاقبت عاشقی همیشه همین است
دست خودم نیست اگر که عاشق اویم
آنکه سیه کرده روزگار من این است
بسته به زنجیر آن دو زلف دوتائیم
شکر که دیوانههای کرببلاییم
مثل حسین علی بجان علی نیست
هیچ کسی اینقدر نشان علی نیست
عاشق او هم شدن به برکت مولاست
بر سر هر سفرهای که نان علی نیست
کرببلا را به ما هوای نجف داد
راه حرم جز از آستان علی نیست
جز حسنینِ علی هیچ دو خورشید
لایق جلوه در آسمان علی نیست
کرببلا گفت که هیچ نیرزد
شکل نمازی که با اذان علی نیست
فاطمه گفتا بگو با دل آگاه
اشهد ان علی …. علی ولی الله
خانه خرابیم اگر خراب حسینیم
شُکر دعاهای مستجاب حسینیم
فاطمه ما را به نام کوچکمان خواند
گفت بیایید انتخاب حسینیم
قوتِ این مِی ، اگرچه هستی ما بُرد
جرعهی لاجرعهی شراب حسینیم
خانهی ما کربلاست شارع العباس
معتکف بارگاه باب حسینیم
با ملک الموت هم که کار نداریم
فاطمه فرموده در حساب حسینیم
لطف حرم شامل کبوتر ماشد
مادر سادات باتو مادر ما شد
زخمی لب تشنه در برابر زینب
آه که کشتی مرا برادر زینب
تیغ و سنان تا نشست بر تن زخمیت
خاک دوعالم نشست بر سر زینب
داد زدی بسکه روی سینه ی اکبر
حنجر تو خون شده است وحنجر زینب
روبه یتیمان نگاه آخر تو بود
رو به شریعه نگاه آخر زینب
آمده پایین پای جسم تو خواهر
آمده بالاسرتو مادر زینب
جُون تو هستم که غیر آه ندارد
«خواجه مگر بنده سیاه ندارد»
شاعر:حسن لطفی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
ای سر به زیر تو همه سربلندها
درگیر زلف تو همه گیسوکمندها
زیبا ترین ستاره ی مشکل پسندها
شیرینی غمت شده سر ز قند ها
تفسیر عشق در نظرم کربلای توست
تاکید کرد خدا که دو عالم برای توست
باشد همیشه سایه ی تو بر سرم حسین
با عشق در هوای حرم می پرم حسین
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
بر من ببخش از سر لطفت حرم حسین
داری شبیه مادرت آقا هوای ما
نقل محافل است دگر ماجرای ما
هرکس که بود غرق تمنا و غرق بیم
مهمان خانه ی پدرت گشت از قدیم
دیدند ما همه بر زیر پرچمیم
گفتند کارتان؟همه گفتیم نوکریم
تا با تو ایم خسته از عالم نمی شویم
جز محضرت برای ادب خم نمی شویم
آماده ایم راهی میخانه ات شویم
قدری پیاله نوش ز پیمانه ات شویم
مدیون لطف های کریمانه ات شویم
آماده ایم حسین که دیوانه ات شویم
پوشیده نیست شدت عشق و جنون ما
باشد ضمانت این حرف خون ما
آتشفشان شدم که تو خاکسترم کنی
آقا چکار کنم که شما باورم کنی؟
قدری دگر اگر که تو عاشق ترم کنی
میترسم آخرش که مرا کافرم کنی
ناز تورا از عالمیان مشتری ترم
بار غم تورا به سر شانه می برم
عصری که بود قد تو رعنا تر از همه
بر روی نیزه رفت راس تو بالاتر از همه
سرو تن تو گشت معما تر از همه
با اینکه بود داغ تو زیبا تر از همه…
پیچید در تمام فلک ماجرای تو
قلب خدا شکست به پایین پای تو
شاعر:آرمان صائمی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
“چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
بگو که نام مرا دل شکسته بنویسند
بگو! که میرسد از راه کاروان حسین
همیشه دلنگرانم مباد خط بخورد
شناسنامهام از نام دوستان حسین
هنوز حسرت آن روز در دلم جاریست
به کربلا نرسیدیم در زمان حسین
مرور کردهام این قصه را هزاران بار
نمیشود بهخدا کهنه، داستان حسین
به جستجوی چه هستی از آفتاب بپرس!
که هست در همه جای جهان، نشان حسین…
هنوز میوزد احساس شرم از هر رُود
قصیدهای نسرودند نذر جان حسین
نداشتم به جز این بیتها رهآوردی
که پیشکش کنم آن را به آستان حسین
بهار بود، که یک شب به خواب میدیدم
به کربلا، شدهام باز میهمان حسین!”
شاعر:خدابخش صفادل
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
صدای پای خدا میرسد به گوش بیا
سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا
بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا
به بزم آمدن پیر می فروش بیا
دوباره صحبت هل من مزید آمده است
خدای عشق در انسان پدید آمده است
صدای پای بهار است، عید میآید
به قفل بستهٔ دلها کلید میآید
کسی که دل به هوایش تپید میآید
خبر دهید به فطرس امید میآید
بیا که یأس مرام خدا فروختههاست
شب رسیدن آقای بال سوختههاست
به تشنهای که به دام سراب افتادهست
بگو که کشتی رحمت به آب افتادهست
فقط نه از سر فطرس عذاب افتادهست
دهان هرچه گنهکار، آب افتادهست
پیالهها همه از این شراب پر شده است
به هر کسی که نظر کرده است حر شده است
حسین آمده تا خلق، رستگار شوند
به یمن گریه به او فصلها بهار شوند
حسین آمده تا قلبها شکار شوند
به محض بردن این نام، بیقرار شوند
حسین آمده با یک نگاه دل ببرد
وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد
ز عرش گفت خداوند قادر منان
خموش باش جهنم! که سوم شعبان
بجای آتش تو کرده رحمتم طغیان
حسین مانَد و بس کل من علیها فان
بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه
که من احب حسیناً فقد احب الله
اگر چه شیر ز انگشت وحی مینوشد
و جبرئیل به جسمش لباس میپوشد
شهنشه است ولی با غلام میجوشد
مرا بخاطر روی سیاه نفروشد
کسی که رو_ به روی بندهاش گذاشته است
هوای نوکر خود را همیشه داشته است
خدا کند که مرا عاقبت بخیر کند
فدایی وهب و مسلم و بریر کند
مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند
به خیمهاش بکشاند مرا، زهیر کند
چنان حبیب در این خانه موسپید شوم
شبیه جون در آغوش او شهید شوم
اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم
چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم
هزار شکر که با او از ابتدا بودیم
شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم
نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالیست
دم ضریح تو صد حیف جایمان خالیست
دم ضریح تو اما دلی پریشان است
به روی سینه زند مادری که گریان است
هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است
هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است
چه کربلاست که آدم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید
شاعر:محمد علی بیابانی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
“که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟
و شب را از سراشیب سکون تا اوج فردا برد
کدامین آفتاب از کهکشان خود فرود آمد
که اینگونه زمین را تا عمیق آسمانها برد
صدای پای رودی بود و در قعر زمان پیچید
و بهت تشنگی را از عطشناک دل ما برد
کسی آمد کسی آنسان که دیروزِ توهّم را
به سمت مشرق آبیترین فردای زیبا برد
کسی که در نگاهش شعلۀ آیینه میرویید
و تا آن سوی حیرت، تا خدا، تا عشق، ما را برد…
به خاک افکند ذلت را شرف را از زمین برداشت،
و او را تا بلندای شکوه نیزه بالا برد
دوباره شادیام آشفت با اندوه شیرینش
مرا تا بیکران آرزو تا مرز رؤیا برد
بگو با من، بگو ای عشق اگرچه خوب میدانم
که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟”
شاعر:سید مهدی حسینی رکن آبادی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
دلی برده از دستِ ما جانِ ما را
دلی شعلهور کرده سامانِ ما را
دلی داده بر باد از روز اول
دل و دین و عقلِ پریشانِ ما را
دلی که کشیده به سوی مزارش
عنایاتِ شاهِ خراسانِ ما را
دلی که ربوده به گنبد طلایش
نجف در نجف قلب سلطانِ ما را
ببینید آن چشم و آن زلف و اَبرو
نبینید چاکِ گریبانِ ما را
که است آنکه در خون نشانده به چشمش ؟
همیشه دو چشمانِ حیرانِ ما را
دلم کرده امشب هوای نجف را
ببینم مگر کربلای نجف را
تویی قصهی عشقِ طولانیِ ما
تویی چتر شبهای بارانیِ ما
شده روشن این خاک ، حتی بهشت
از این ریسههای چراغانیِ ما
نوشتند روز ازل قسمتِ هم
غبارِ تو با خطِ پیشانیِ ما
رفیق قدیمی همانی که بودی
همینی تو یار دبستانیِ ما
به سجادهی سبزِ سجادِ تو شُکر
که خورده گره نسلِ ایرانیِ ما
به فطرس سپردیم ما را بِبَر تا
به دردی خورَد شغلِ دربانیِ ما
به سیلاب دادیم ما خانهی خویش
نگاهی کن آقا به دیوانهی خویش
اگر دل نماده است تقصیرِ ما نیست
که جز تابِ زلف تو زنجیرِ ما نیست
طبیبم نوشته حرم لازم است این
که دیوانه دربندِ تدبیرِ ما نیست
وصیت نمودیم پیشت بمیریم
مبادا بگویی که تقدیرِ ما نیست
کسی غیرِ تو راهمان که نداده
کسی جز تو در فکرِ تطهیرِ ما نیست
دو سال است گفتیم شبهای جمعه
چرا کُنجِ شش گوشه تصویرِ ما نیست
نه عرش و نه کُرسی جنان هم به قدرِ
تماشای صحنت نفسگیرِ ما نیست
من از کودکی گفتم ای جانِ عالم
عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم
نشسته است عالم به حیرت لبالب
که حتی خدا هم حسینی است مذهب
نه که پیش تو ، پیش یاران یارت
همه انبیا ایستاده مؤدب
حبیب و بُریر و زُهیر و جُناده
شبیب و حَتوف و سلیمان و شوذب
سعید و جُوین و بشیر و انیس و
عباد و وهب ، عابس و جون و جُندَب
نعیم و رُمَیث و سُوَید و کِنانه
و حُر و عُبَید و ابابکر و قَعنَب
همه زیرِ دستِ امیرِ علمدار
همه تحتِ امرِ فرامینِ زینب
همه غرقِ فریاد با سر به زیری
امیری حسین و نعم الامیری
غمت گر نباشد که بر دل نشیند
در این سینه زهرِ هلائل نشیند
شبیه شرابِ بهشتی است وقتی
به چای عراقیِ تو هِل نشیند
اگر سنگ بارد و اگر تیغ و تیر
و گر پای ما باز در گِل نشیند
حرم میرویم و حرم میشویم
چو موجی که آخر به ساحل نشیند
“بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند”
تمام عوامل همه سر به زیرند
که تا خواهرِ تو به محمل نشیند
شب جمعه زهراست باید بمیریم
به لبها که اشعار مُقبِل نشیند
تو شاهی و باید که بالا نشینی
که باید به دامان زهرا نشینی
نمیشد که اینقدر عطشان نباشی
به دنبال یک جرعه باران نباشی
نمیشد که در پشت خیمه خمیده
برای رُبابت پریشان نباشی
چرا دورت از قاتلانت شلوغ است
چرا یاوری نیست بی جان نباشی
کنارِ تو زهرا نشسته عزیزم
نمیشد که اینگونه عریان نباشی
نمیشد که اینسو و آنسو نگردی
که در بازی نیزهداران نباشی
نمیشد که از روی نیزه شبانه
بهدنبالِ یک آهِ سوزان نباشی
چه میشد که زینب سرت را نمیدید
کنارِ سَرَت مادرت را نمیدید
شاعر:حسن لطفی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
وقتی به برگ_ سوم شعبان سررسید_
نام تو را نوشت خدا، غم به سر رسید
“اُدعونی أَستَجِب لَکُم” ازعرش خوانده شد
از بخشش گناه خلایق خبر رسید
روح خدا دمیده به جسم ثواب شد
از هرگناه نالهی “أین المفر؟” رسید
مصراع آخرین مخمّس سروده شد
شعر بلند عشق به اوج هنر رسید
هم نور پرفروغ مسیر هدایت و
هم ناخدای کشتی خیرِ بشر رسید
ششماه خورد از دل کوثر شراب ناب
حالا درخت سیب نبی را ثمر رسید
چشم نبی همین که به رویش گشوده شد
گویا جمال روی خودش در نظر رسید
از جوهر وجودی خود، کاتبالرسول
والشمس را نوشت و سر والقمر رسید
هر شعر من به مرحمتش چندبیت هم
از آنچه بود در نظرم بیشتر رسید
فطرس به لطف یک پر قنداقهی حسین
بعد از هزارسال دوباره به پر رسید
نام حسین آمد و قلب قلم شکست
بیاختیار شعر به جایی دگر رسید
“افتاده بود زینت دوش نبی به خاک”
باخنجری به قصد سرش یکنفر رسید
وقتی که کار غارت خیمه تمام شد
با کاروان نیزه زمان سفر رسید
آقا ببخش! روضه اگر ناتمام ماند…
قصه گذشت از تن و حالا به “سر” رسید
شاعر:مجتبی خرسندی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایتِ خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت،آفتاب؛
از کار سَروَری جهان برکنار شد
اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت
هر سال از طلوع خودش شرمسار شد
یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال
خورشید در غروب خودش خانه دار شد
با علت سپید و سیاهی چشم تو
پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد
درمجلسی که گیسوی تو درس میدهد
بوی بهار موی تو شرح بِحار شد
نام حسین پهن شد و بین سین آن
جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد
ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل
گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد
گفتم «حسین» پس همهی قُم قُمار شد
گفتم «حسین» مِی وسط خُم خُمار شد
با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد
با «یاحسین» نَفْس ولیکن مهار شد
«وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد
«انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد
هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید
هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد
مجبور بودم از تو بگویم در این غزل
این جبر درنهایتِ امر،اختیار شد
دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو
درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد
نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش
هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد
شاعر:مهدی رحیمی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
ای عشق آمدی و تسلای ما شدی
روح و روان و راحت جان های ما شدی
پایان ترسِ روزِ مبادای ما شدی
از عرش نور آمدی آقای ما شدی
حبل المتین اهل ولایت، خوش آمدی
سر سلسله، به خط شفاعت خوش آمدی
قلب بهشت با تو تپیدن گرفته است
فطرس دوباره بال پریدن گرفته است
جبریل وحی نوبت دیدن گرفته است
در شهر، شور عشق وزیدن گرفته است
از روشنای نام تو جنت سراج داشت
دنیا فقط به چون تو کسی احتیاج داشت
تازه شده هوای بهشت و ترنّمش
افتاده است آتش دوزخ تلاطمش
زیباست روی صورت زهرا تبسمش
حالا کسا شناخته خورشید پنجمش
بر طاق عرش نام تو در اهتزاز شد
پرونده ی شفاعت از این لحظه باز شد
شب بودم و به مهر تو اکنون سپیده ام
حالا که آمدی قدمت روی دیده ام
حُسن حسین بوده هر آنچه شنیده ام
عمری فقط به سمت حرم پر کشیده ام
پروانه ایم و حضرت خورشید آمده است
جان دوباره ای به مأذن امید آمده است
عاشق تر است آنکه به تو مبتلا تر است
چشمش به هر چه غیر تو بی اعتنا تر است
هر کفتری به گنبد تو باوفا تر است
در آسمان کرببلایت رها تر است
جنت زمینی است به پاسِ ضریح تو
من زنده می شوم به تماسِ ضریح تو
ای تربتت شراب ترین باده از ازل
کار دلم به دست تو افتاده از ازل
حتی خدا به نور تو دل داده از ازل
ما بوده ایم کرببلا زاده از ازل
دردی دوا نکرده کسی غیر تو ز ما
ما را دوباره پر بده در راه کربلا
بگذر ز کوچه های دلم جان من فدات
تا گل دهد کویر تنم زیر ردِّ پات
اردیبهشت می وزد از پشت پلک هات
با من چه کرده ای تو به دوری ز کربلات
این لطف توست مثل منی از تو دم زده
این شعر را نگاه تو بی شک رقم زده
چشمم ز هر کسی به ضریحت دخیل تر
نام تو هست از همه عالم جمیل تر
باران بزن به آتش نفسم، خلیل تر
دلتنگ کربلام، ز اشکم دلیل تر؟
خوشبخت آنکه پلک دلش خیس روضه هاست
چشمان او تجسم تندیس روضه هاست
نشنیده است جز تو کسی التماس ما
وقف تو بوده است تمام حواس ما
از تو جدا شدن شده تنها هراس ما
بوی حسین می دهد عطر لباس ما
نوکر شدم که رو نزنم من به هر کسی
غیر از تو من نگفته ام ارباب بر کسی
گهواره ات که منبر پیدای روضه شد…
لب های تشنه ات که الفبای روضه شد…
میلاد تو تولد زیبای روضه شد
چشمان خیس فاطمه امضای روضه شد
ای دانه دانه اشک غمت بی بدل ترین
حی علی العزای تو خیرالعمل ترین
ای که ذبیح کرببلایی حسین جان
جسمِ مُرَمَّلٌ البِدمایی حسین جان
زخمی سنگ و چوب و عصایی حسین جان
زیبای سر جدا ز قفایی حسین جان
ای کشته ی فتاده به هامون عزیز دل
ای صید دست و پا زده در خون عزیز دل
شاعر:حسن کردی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
در کام جهان عشق خوشایند حسین است
آنکس که دل از سینه ی ما کند حسین است
گفتیم که کوتاهترین راه به الله
ذرات جهان زمزمه کردند حسین است
آنکس که به خاک وگل ما روح دوانید
با گوشه نگاهی و به لبخند حسین است
در مذهب ما جز قسم راست نباشد
معصوم ترین آیه ی سوگند حسین است
چون دانه ی تسبیح جداییم و کسی که
مارا به خدایش زده پیوند حسین است
عباس و علی اکبر و سجاد و عقیله
این دایره، مجموعه ای از چند حسین است
در باغچه ها شاخه ی خشکیده زیاد است
در باغ خدا سرو تنومند حسین است
ما با احدی غیر خودش کار نداریم
چون خاصترین لطف خداوند حسین است
شاعر:مهدی کبیری ، عالیه رجبی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
غیر از تو را زبان من املا نمی کند
جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند
جز نام دلربای تو بر لب نمی رود
هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود
آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست
از او خلیل سر شده اما حسین نیست
موسی پیامبر شده اما حسین نیست
عیسی به عرش بر شده اما حسین نیست
در جان محمد است که با او برابر است
آری حسین بوده که جان پیمبر است
گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند
همتای حیدر است که فرقی نمی کنند
زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند
مثل برادر است که فرقی نمی کنند
فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است
آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است
بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس
همراهی حسین به سنخیت است و بس
شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس
اسلام بی حسین مسیحیت است و بس
اسلام ما که ثبت شده با شهادتین
کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین
در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است
احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است
حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است
زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است
این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت
یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت
غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد
ارض و سما نبود و حسین آفریده شد
جز کربلا نبود و حسین آفریده شد
قالو بلی نبود و حسین آفریده شد
قالو بلای ما به الست از حسین بود
اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود
بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود
تنها مجسمه است دل و دل نمی شود
دل بی حسین این همه قابل نمی شود
انسان بی حسین که کامل نمی شود
غیر از حسین را به دل خویش حک نکن
ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن
تاریکم و حسین چراغ هدایت است
وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است
درس من از حسین همین یک عبارت است
عزت برای شیعه ی او در شهادت است
ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم
در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم
ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین
ان الذین آمنوی سوره ها حسین
تنها خدا برای تو شد خونبها حسین
ماییم و حسرت حرم کربلا حسین
از ما بگیر این همه درد فراق را
اما نگیر از دل ما اشتیاق را
شاعر:محسن ناصحی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
در وقت شادی ، لحظهٔ غم گریه کردم
با تو به شعبان و محرم گریه کردم
توکشتهٔ اشکی و من هم مردهٔ اشک
عمری بگریم برغمت ، کم گریه کردم
دستِ مرا این اشک ها بی شک گرفته
آدم شدم با آه و با دم گریه کردم
در چشمهایم بادهٔ چل ساله دارم
مردم اگر دیدند مستم! گریه کردم
ابرم که بارانم به هر جایی نبارد
شادم فقط در زیر پرچم گریه کردم
وقتی شنیدم حرمله خندید بر تو
با واژه شرمندگی هم گریه کردم
شاعر:حامد آقایی
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
بی شک نفوذِ عشقِ تو هر دَم نبوده است
آن دم به غیرِ غصه و ماتم نبوده است
گفتند راه عشقِ تو همواره پُر غم است
اما حکایتِ غمِ تو، غم نبوده است
زینب درست گفت که در کربلای تو
جز بهترین مناظرِ عالم نبوده است
اصلا وجودِ عشق تو ایجادِ شادی است
غم بوده هر زمان که مُحَرم نبوده است
بر روی زخم های همه مرهمی و آه
بر روی زخم های تو مرهم نبوده است
تو ، مادرت عصاره ای از ذاتِ کبریاست
حتی شبیهِ فاطمه، مریم ، نبوده است
ای تکیه گاه عالمِ هستی تکیه ای
مانندِ تکیه گاهِ تو محکم نبوده است
خرج و مخارجِ همه عالم به دستِ توست
لطف و عنایتت به جهان کم نبوده است
آن آدمی که از تو شنید و تو را نخواست
از نسلِ پاکِ حضرتِ آدم نبوده است
وصفِ مقام و منزلتت کار من که هیچ
کار شهیدِ راهِ شما هم نبوده است
شاعر:وحید اشجع
_____________________________________________________
متن شعر مدح امام حسین (ع)
دیگر برای زندگی ام علت آمده است
امشب به دوش کل جهان منت آمده است
خورشید بعد این همه سال از تولدش
فهمیده تازه دور زمین حرکت آمده است
دنیا اگر مشبهِ دریا شود بدان
از گوشه چشم سید ما رخصت آمده است
قطعاً برای گسترش فکر و فهم ما
از جانب خدای احد فرصت آمده است
اندیشه ای جدید که تعریف های آن
جنبش ، قیام ، حرکت و یا نهضت آمده است
حتی زمان خواندن اسم «حسین» هم
سمت زبان لشکریان لکنت آمده است
اما گذشت تا که بفهمند کوفیان
مظلوم ما برای فقط بیعت آمده است
شاعر:فربد افشاری
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.