آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار مرثیه امام صادق (ع) سال ۱۴۰۲

0
اشعار مرثیه امام صادق (ع) سال 1402

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

صدق سخن های کلیم الله طوری
روح مسیحی ، حلم ایوب صبوری

ذکر نجات یونس و آرامش نوح
صوت خوش داوود در متن زبوری

شرح کتاب آیات جان بخش لب توست
با چشم های روشنت تفسیر نوری

با قال صادق ها چراغ راه مایی
همراه مان تا موسم سبز ظهوری

هارون مکی  را که عشقت شعله ور کرد
در شعله ی خود کی بسوزاند تنوری

گفتم تنور آتش به جان خرمنم ریخت
با یاد زخمی کهنه در کابوس دوری

این شهر قبل از خانه ات سوزانده در خود
دیوارو میخ و شعله و جام بلوری

شاعر:سعیده کرمانی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

کوچه‌ای بود و دری بود و امامی روی خاک
می‌دوید آشفته‌رو ماه تمامی روی خاک

بی عمامه، بی عصا، بی‌تاب قرآن می‌دوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک

رشته‌ی پوسیده‌ای را روی مرکب دیده‌ام
عُروَةُ الوُثقی و حبل لَاانفِصامی روی خاک…

می‌چکاند ابیات بر پای دری، آن نیمه‌شب
روضه‌هایی شور را با تلخ‌کامی روی خاک

از نجف آیینه آوردند در آغوشِ سنگ
ریخت در تعجیل‌شان وادِی السَّلامی روی خاک

از مدینه تا مدینه اسم‌هایی اعظم‌ست
اسم‌هایی روی نی، چندین اسامی روی خاک

قبله‌ی حاجاتِ ما را بی‌نمازان می‌برند
می‌رود در دست بت ‌«بیت الحرامی» روی خاک

شاعر:مجید لشکری

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

سایه نشینِ رحمت شیخ الائمه ایم
حیرانِ از کرامت شیخ الائمه ایم

سینه به سینه لطف مدامش به ما رسید
لبریزِ از محبت شیخ الائمه ایم

از بین هرچه مذهب و دین و عقیده‌ای
ما پیروان نهضت شیخ الائمه ایم

آری اگر که خادم سلطانِ مشهدیم
مدیونِ به امامت شیخ الائمه ایم

فرموده‌است، شیعه‌ی ما از سرشت ماست
یعنی که در حمایت شیخ الائمه ایم

در عرصه‌ی قیامت و آن روزِ بی کسی
ما شامل شفاعت شیخ الائمه ایم

یک گوشه از مصیبت او قبر خاکی‌اش
در حسرتِ زیارت شیخ الائمه ایم

اما چقدر روضه‌ی او مثل مرتضاست
ما روضه‌خوانِ حضرت شیخ الائمه ایم

دستان بسته ، آتش و دیوار و کوچه‌ها
گریه کنانِ غربت شیخ الائمه ایم

شاعر:علی گلچین پور

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

چون خلیل الله،اما شعله گلزارش نشد
آنکه آتش آمد و حرمت نگه دارش نشد

گنج علمش زیر طوق جهل بی دینان اسیر،
دست ظلمت کیشِ دوران،یار افکارش نشد

سرگذشتش را پر از مهر و گذشت آورده اند،
قدر دانی، پاسخ آن کوه ایثارش نشد

صبح صادق بود اما تیره شد ایام او،
سهم ظالم،یاریِ چشمان بیدارش نشد

گر چه دل خون شد ز دست شعله های در امام،
لا اقل چون فاطمه درگیر مسمارش نشد

کربلا را در میان خانه و در کوچه دید
پیرمردی که در آن غربت کسی یارش نشد

شاعر:محمد حسن جنتی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

به هر کجا که روی ورد هر زبان شده است
که عالم العلما هست و روضه خوان شده است

لوای مذهب شیعه علم نمود و ولی
ز داغ جد غریبش چنین کمان شده است

نمازش اول وقت است هر که صادق شد
نماز خواندن صادق به ما بیان شده است

ز صادق و ز مصدق، ز طاهر و ز محقق
شنیده نام فقیهان به هر زمان شده است

به وقت واقعه گویی چو فجر صادق شد
ز زهر کین چو حسین، آن شه شهان شده است

فقیه تر زفقیه است، روضه خوان حسین
که عالم العلما بود و روضه خوان شده است

شاعر:رجبی کاشانی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم
پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم

باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟

باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟
اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟

گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند
روي سر ِتو از در و ديوار ريختند

هرچند بين كوچه تنت را كشيد و بُرد
دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد

باران تير و نيزه نصيب تنت نشد
دست كسي مزاحم پيراهنت نشد

اين سينه ات مكان نشست كسي نشد
ديگر سر تو دست به دست كسي نشد

شاعر:علی اکبر لطیفیان

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

قسم به نان و نمک، ذرّه‌ای مرام ندارید
نمک به سفره‌ی زخمید، التیام ندارید

آهای مردمِ مومن به دینِ ساختگی‌تان!
به دین‌تان سخن از یاری امام ندارید؟!

میان شهرِ زمستان کنار خانه و آتش
شمای یخ‌زده کاری جز ازدحام ندارید

خبر دهید به هارون مکّی آتشِ غم را
شما که غیرتی اندازه‌ی غلام ندارید

شکستْ حُرمتِ مویی که آیه‌های سپیدش
گواه شد که نشانی از احترام ندارید

چنان غبارِ سواران به خاکِ ظلم نشستید
چنان نشسته که دیگر سرِ قیام ندارید

آهای لشکرِ شاگردهای جنگ‌ندیده!
میان دفترتان درسِ انتقام ندارید؟!

سلاح دست گرفتید و شرحِ واقعه گفتید
شما که جز قلمِ لال در نیام ندارید

به مستحب که نشستید، واجبات قضا شد
شما که فعلِ ثوابی به جز حرام ندارید

شاعر:رضا قاسمی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است

دست بسته،مو پریشان،صورتش خاکی شده
با دلی پر غصه یاد کربلا افتاده است

دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است

باز هم او مرد بود و هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است

درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است

بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است

بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است

شاعر:قاسم نعمتی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

سر و پای برهنه می‌برند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را

همان‌هایی که قرآن بر سر نی کرده، می‌بردند
به دستِ بسته، پای نیزه‌ها قرآن ناطق را

و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند
مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟

به نام سوره‌های «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ»
بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را

چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد
به مصباح‌الشریعه تا ابد جان‌های عاشق را

شاعر:مرتضی مولوی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

صاحب رَافت وُ رفتارْ اباعبدالله
پدرِ مکتبِ ایثار اباعبـدالله

نَبَوی مَسلَک و زهرا صفت وُ مولا خُو
روحِ صدق وُ سخنِ یار اباعبدالله

وارثِ کرب وُبلا باعث وُ بانیِّ وِلا
بیرقَت پرچم سالار اباعبدالله

تو که از نَسل حسین وُ حَسنی یاصادق
خوانده ای مَدح علمدار اباعبدالله

حضرت شیخ الائمّه پسرِ فاطمه ای
چاره یِ دردِ گرفتار اباعبدالله

نوه ات والیَّ طوس است وُ هوایِ پابوس
کرده این عاشقِ تو زار اباعبدالله

ذاکر شاه وَفا تذکِرِه می خواهم با
ذکرِ تو از شَهِ دربار اباعبدالله

تو که با روضه ی ِشاهِ شهدا مانوسی
کُنیه اَت اعظمُ الاذکار اباعبدالله

جمعه ها دیده به راهِ دلبرم می دوزی
بینِ هر ندبه زَدی جار اباعبدالله

شاعر:حسین ایمانی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

آقا تورا چون حیدر کرار بردند
در پیش چشم بچه های زار بردند

تو آنهمه شاگرد داری پس کجایند!
آقا چه شد آنشب تورا بی یار بردند؟

این اولین باری نبود اینطور رفتید
آقا شمارا اینچنین بسیار بردند

وقتی شما فرزند ابراهیم هستی
قطعاً شمارا ازمیان نار بردند

آنشب میان کوچه ها باگریه گفتی
که عمه جان را هم سربازار بردند

یاد رقیه کردی آنجاکه شمارا
پای برهنه از میان خار بردند

این ظاهر درهم خودش می گوید آقا
حتما شمارا از سر اجبار بردند

سخت است اما آخرش تابوتتان را
آقاهزاران شیعه در انظار بردند

شاعر:مهدی نظری

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

دوّمین بار است در شهر نبی ، در سوخته
خانه ی اَمنی به دست یک ستمگر سوخته

کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
آستــان صـادق آل پیـمبـر سوخــته

ارثِ زهراییِ این آقاست که کاشانه اش
بین شهر مادری چون بیت مادر سوخته

او نمی سوزد میان شعله ها و مانده ام
با جسارت ، عدّه ای گفتند کوثر سوخته

آتشی که از در و دیوار بالا رفته است
بی گمان بر غربت اولاد حیدر سوخته

هم بلاهایی که مادر دیده پیرش کرده است
هم دلش بهرِ بنی الزّهرا مکرّر سوخته

شک ندارم هر زمانی آب دیده ، ساعتی
گوشه ای رفته به یاد حلق اصغر سوخته

بسکه می پیچد به خود از سوزش زهر جفا
پیکرِ شیخ الائمه ، پای تا سر سوخته

چشمهای اهلبیتش کاسه ی اشک ست وخون
بیشتر از هرکسی موسی بن جعفر سوخته

سالیانی پیش تر از قومشان در کربلا
خیمه و پیراهن و دامان و معجر سوخته

شاعر:محمد قاسمی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم
بگذارید به همراه عصا بردارم

به زمین میخورم و طاقت ره رفتن نیست
در همین اول ره،کاش که جان بسپارم

مویم آشفته شد از بس که کشیدید مرا
کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم

پا برهنه،وسط کوچه به دست بسته
به خدا هر قدمم فکر سر بازارم

عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند
مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم

جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت
خانه ام سوخت ولی یاد درو دیوارم

خانه پر دود شد و شکر ،که در میخ نداشت
دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم

صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت
صورت مادر ما سوخت و من بیمارم

زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند
نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم

شاعر:محمود اسدی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

قلبم از کینه ی دشمن چقَدَر ریخت به هم
تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم

یاد بزمی که بپا کرد در آن شب منصور
از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم

جگرم سوخته از زهر نباشد،که عدو
ناسزا داد به زهرا که جگر ریخت به هم

اثری نیست به جا جز سرم،از زهر ولی
صورت مادرم از شعله ی در ریخت به هم

خانه ام سوخت ولی سینه ای از میخ نسوخت
آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم

با لگد زد به در سوخته تا در افتاد
میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم

دست بسته وسط کوچه کشاندند مرا
دیده ام از غم زینب شده تر،ریخت به هم

داغهای من و عمه چه تفاوتها داشت
وای من عمه ام از تیر نظر ریخت به هم

می دویدم عقب مرکب و میسوخت دلم
بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم

شاعر:محمود اسدی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

چون لحظه ای که صیاد در کف گهر بگیرد
ای صبح! شب برآن است از تو خبر بگیرد

دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند
میخواست هرکس از تو خون جگر بگیرد

زهراست پشت این در یا که عزیز زهرا؟!
بار دگر قراراست خانه شرر بگیرد

من اعتقادم این است تو ناجی خلیلی
راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد

دور سرت بگردم خیلی تورا کشیدند
ای کاش یک نفر بود راه گذر بگیرد

گفتند پشت مرکب خیلی تورا دواندند
شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد

با اینهمه مصیبت صدجای شکر باقیست
قسمت نشد دلت را داغی دگر بگیرد

ناموس تو به خانه در حجره های بسته
کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد

ترسیده اند امشب این دخترانت اما
آیا کسی قرار است درد کمر بگیرد؟

فرق است بین آنکه در خانه گریه کرده
با آنکه در خرابه یاد پدر بگیرد

فرق است بین آنکه رفته به مجلس می..
با انکه پشت پرده حس خطر بگیرد

شاعر:سید پوریا هاشمی

________________________________________________

متن شعر مرثیه امام صادق (ع)

مرحمی نیست که این زخم مداوا بکند
کاشکی با جگرش زهر مدارا بکند

زهر آهسته تمامِ جگرش را سوزاند
حق بده اینهمه از درد تقلا بکند

چند روز است که کارش شده از بسترِ مرگ
خانه‌ای سوخته را خوب تماشا بکند

غربت این است که در شهرِ مدینه هرشب
باید او با درِ آتش زده احیا بکند

رسم این است در این شهر که حرمت شکنند
چقدر روضه مهیاست که برپا بکند :

این حرامی که رسیده است که او را بکشد
از زن و بچه‌اش ای کاش که پروا بکند

پیرمرد است عصا یا که عبا با نعلین
فرصتی حیف ندادند مهیا بکند

عادتش بود که در آخرِ هر مجلسِ درس
رویِ زانو بزند وای حسینا بکند

عمه‌اش تا دل گودال ندارد راهی
باید او داد زنَد با همه دعوا بکند

تا مگر بعدِ سه ساعت برسید پیشِ حسین
قبل از آنیکه بر آن سینه کسی جا بکند

بعد از آن هم بدود خیمه به خیمه تنها
تا مگر دخترِ آتش زده پیدا بکند …

شاعر : حسن لطفی

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.