اشعار مرثیه امام رضا (ع) ویژه ماه صفر سال ۱۴۰۰

متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
مظهر رحمت خدا سلطان
هشتمین نور انما سلطان
سفره ات پهن هرکجا سلطان
السلام علیک یا سلطان
کرمت شد دلیل این اذعان
احدی نیست جز شما سلطان
بار خود نزد شاه آوردم
ذره ای اشک و آه آوردم
کوله باری گناه آوردم
بر حریمت پناه آوردم
گرچه عبدی پر از خطا هستم
زائر مشهد الرضا هستم
شده معنا کنارت آسایش
تویی آقا دلیل آرامش
با تو لازم نمی شود خواهش
گویم این را بدون آلایش…
گاهی اقرار و اعتراف رواست
” همه ی هستی ام امام رضاست ”
دردمندم ، دوا نمی خواهم
من مریضم شفا نمی خواهم
حاجتی جز شما نمی خواهم
از تو غیر از تو را نمی خواهم
در کرم کار خویش را بلدی
دست خالی نمی رود احدی
معصیت های من ندیدی تو
پدرانه سویم دویدی تو
بین آغوش خود کشیدی تو
چشم بسته مرا خریدی تو
گره افتاده است در کارم
بیش از اندازه دوستت دارم
می کنی خوبِ خوب حالم مرا
راحت از دغدغه خیال مرا
بهر پرواز و قرب بال مرا …
…می دهی رزق کل سال مرا
داده ای هر زمان مرا امداد
بهترین جاست صحن گوهرشاد
جبرئیلی که تا سما رفته
اهل عرفان که تا خدا رفته
هر کسی تا به کربلا رفته
قبل آن مشهد الرضا رفته
اخر اقا برات دست شماست
روز محشر صراط دست شماست
ای به دردم دوا امام رضا
نظری بر گدا امام رضا
از کرم یا سخا امام رضا
ببرم کربلا امام رضا
مدد از سوی غیر تو ننگ است
من حرم لازمم دلم تنگ است
شاعر: عرفان ابوالحسنی
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
با احترام، دست به سينه نهاده است
پايين پايتان به ادب ايستاده است
پاهاى پر ز آبله اش مى دهد گواه
ك از كاروان زائر پاى پياده است
دیروز بین راه و فراسوی جاده ها
اکنون کنار روضه ی دارالسعاده است
مهمان دستهاى كريمانه ى شما
مهمان سفره اى كه هميشه گشاده است
تكرار چند جمله، فرازى ز “جامعه”
مشق ارادتش به شما خانواده است
گاهى كنار صحن و گهى گوشه ى ضريح
فرقى نمى كند، همه دارالاجابه است
دارد صفاى اشك به پهناى صورتش…
با احترام دست به سينه نهاده است
شاعر: مهدی فخار شاکری
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
نیمه شب بود و دفتر شعرم
میهمان شه خراسان بود
صحن های حرم همه نمناک
خاطرم مانده است،باران بود
در هیاهوی صحن گم شدم و
خاطراتم همه دوباره شدند
شعر اذن دخول میخواند و
واژه ها نایب الزیاره شدند
حرف های نگفتنی ام را
همه را بی اراده میگفتم
مثل هر بار،مثل کودکیم
خودمانی و ساده میگفتم
السلام علیک امام رضا
کوله بارم بجز خجالت نیست
بهتر از من ،خودت که میدانی
مزد بی معرفت،زیارت نیست
باز هم مهربان ترین آقا
کنج ایوان مرا تو جا دادی
خادمی راه را نشانم داد
-این طرف می رسد به آزادی
دل شب روضه منور تو
به نظر،لیلة الرغائب بود
طاق ایوان طلای صحن شما
قبله هر نماز واجب بود
آه از این فراق طولانی
بین این دست و پنجره فولاد
یک،دوسال است،مانده ام تنها
دور از حوض صحن گوهرشاد
من همان کودکم که گمشده ام
جز شما مرهمی برایم نیست
بغلم کن،دوباره،مثل قدیم
نه حیاط و رواق جایم نیست
من بدِ بد تو خوب خوب آقا
تو بزرگ و من اوج نامردی
حال و روز مرا که میدانی
چه کنم تو بد عادتم کردی
چاره ی درد های بی درمان
یک بلیط قطار مشهد بود
سر پناه دل پر از زنگار
سایه ی آشنای گنبد بود
گره کار ما به دست شماست
بخدا یک نگاهتان کافیست
همه جا رفته ایم و برگشتیم
غیر این سرپناه،پناهی نیست
کفتر رو سیاه،بی تاب است
دور از شهر توست، میدانم…
در خیالم،کنار گنبد تو
دارم اذن دخول میخوانم….
شاعر: مهدی جوانمرد
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرارست امشب جوادم بیاید
قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب وبلایش
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است
شدم شمس ایمان و آیینه ی عشق
به هر قلب تاریک بخشیده ام نور
کُند هر که، هر جا هوای ضریحم
دلش را در آغوش میگیرم از دور
شدم آسمان، پیش روی کبوتر
رسیدم که هر آهو آزاد باشد
چه جای غم آن زائر خسته ام را
اگر در پناه گهرشاد باشد
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
شاعر: قاسم صرافان
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو
از هر دری من رانده ام ، من رانده ی وامانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو
گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟
سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟
حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو
شاعر: استاد علی انسانی
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
وقتی که قال در حرمت حال می شود
دست دعا به شانه ی من بال می شود
در این همه مریض یکی را شفا مده
تقصیر توست این همه جنجال می شود
بر راه زائران تو کردیم گریه ها
این آبروی ماست که پامال می شود
از توبه در حریم تو ما هم ملک شدیم
آدم در این محیط سبک بال می شود
این نامه نیست بر پر و بال کبوتران
خون دل است سوی تو ارسال می شود
آباد شد کسی که ز گریه خراب شد
خوشحال آنکه پیش تو بد حال می شود
هر کس نمی رسد به در آفتاب او
معنی اگر چه نیز بود کال می شود
شاعر: محمد سهرابی
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
یا غریب الغربا ما همه انصار توایم
تو شه عالم و ما سائل دربار توایم
سفره ی جود تو گسترده و ما محتاجیم
لطفی ای یوسف زهرا که خریدار توایم
دردمندان جهان بر در تو محتاجند
چاره ای ساز طبیبانه، که بیمار توایم
پرچم گنبد تو عزت ملک عجم است
ای عجب غافل از الطاف سزاوار توایم
ای شه عقده گشا عقده ی دل را وا کن
جلوه در جان بنما عاشق دیدار توایم
فخر در روز قیامت به ملائک بکنیم
که به کویت رَهِمان دادی و زوّار توایم
شاعر: استاد کلامی زنجانی
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
دم به دم تا همیشه قلب پدر
با نفسهای تو هماهنگ است
روز و شب قاصدک خبر میداد
دل بابا برای تو تنگ است
تو تمام وجود بابایی
او ولی از وجود خود دور است
بیتو هر لحظه قطره در قطره
اشک او دانههای انگور است
چه فراقی خدا! که از وصفش
دل واژه، دل قلم خون است
لحظه لحظه نفس نفس بیتو
دم او زهر و بازدم خون است
مینویسم ولی نمیدانم
پای این روضه تا کجا بکشد
مینویسم ولی خدا نکند
پدرت روی سر عبا بکشد
مو به مو مثل شام گیسویت
چلهی تاک هم پریشان است
اشک تو روی جسم او یعنی
غسل باران به دست باران است
پیکرش غرق گل شد اما باز
گریه کردی دلت کجاها رفت
لحظهای چشم بستی و دیدی
تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت
روضهخوان پدر شدی آن دم
یک طرف قلب خیمهها میسوخت
آن طرف روی نیزهها دیدی
سر خورشیدِ کربلا میسوخت
بیگمان موقع کفن کردن
بین دستان تو کفن لرزید
چه کشیدهست آن امامی که
عشق را بین بوریا پیچید
شاعر: سیدحمیدرضا برقعی
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است
آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال!
خون دل خوردن خورشید، مسلّم شده است
آخر ای ماه سفر کرده که سی روزه شدی
رنگ رخسار تو، همرنگ محرّم شده است
عرشیان، منتظر واقعهای جانسوزند
چشم قدسی نفسان، چشمهٔ زمزم شده است
شب تودیع پیمبر، شهدا میگفتند:
آه از این صبح قیامت، که مجسم شده است
تا که بر چیده شد از روی زمین سایهٔ وحی
آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است
مجتبی گلشنی از لاله به لب، کرد وداع
داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است
باغ، لبریز شد از زمزمهٔ یاس کبود
لاله، دل تنگتر از حجلهٔ ماتم شده است
میهمانی، که خراسان شد از او باغ بهشت
میزبان غم او عیسی مریم شده است
از همان روز، که زد سکّه به نامش در طوس
شب، پی کشتن خورشید مصمم شده است
تا بسوزد دل ذریهٔ زهرای بتول
زهر در ساغر انگور فراهم شده است
راستی تا بزند بوسه بر ایوان طلا
کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است
پایتخت دل صاحبنظران است اینجا
مشهد انگشتنمای همه عالم شده است
گر چه بسیار خطا دیدهای از ما، اما
سایهٔ مهر تو، کی از سرِ ما کم شده است؟
گر چه من ذرّهٔ ناقابلم ای شمس شموس!
باز پیوند من و عشق تو محکم شده است
شاعر: استاد محمد جواد غفورزاده
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
تا زنده تر باشی شکستی قُفلِ جانَت را
شُکرِ خدا آسوده خوردی شوکَرانت را
ای جان فدای آبِ سقاخانه ات ، صدشُکر
که تشنگی برآن نشد گیرَد توانت را
شکرِخدا نه خیزران بوسیده رویت را
نه نَعلِ اسبی خُرد کرده استخوانت را
وقتی که جان دادی جوادَت نیز پیشت بود
هرگز ندیدی ارباً اربایِ جوانت را
آقای خوبم خواهَرَت در شهرِ قُم دیده ست
مهمان نوازی های گرمِ میزبانت را
از بام ها گل بر سر معصومه(س) می بارید
این ماجرا بیچاره کرده روضه خوانت را
نه مَعجری غارت شده نه صورتی نیلی
نه طعنه ای آزرده کرده کودکانت را
خورشیدِ هشتُم رفتی اما شکرِ این باقیست
غرقِ شفق هرگز ندیدم آسمانت را
مَن کربلا بودم همین ده روزِ پیش آقا
از بس که می خواهم تمامِ خاندانت را
ای کاش می شد تا که جارو می کشیدم من
با مُژه ام از کربلا تا آستانت را
در آخرِ ماهِ صَفر شورِ سفر داریم
برما بیفکن آن نگاهِ مهربانت را
ای عشق! مشهد لازمیم و باز لطفی کن
مهمان خود کن بارِ دیگر دوستانت را…
شاعر: محسن کاویانی
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
درد و دل های من فراوان است
بگذریم از شما چه پنهان است
پیش تو هر کسی که مهمان است
درد هایش نگفته درمان است
پسری کور گنبدت را دید
دختری کر صدات را فهمید
با چه نازی در آسمان چرخید
کفتری که به روی ایوان ست
بسته ام دل به مهر تو تنها
جز تو من را کسی نشد مولا
شمسِ تبریز مالِ مولانا
شمس من ساکن خراسان است
نور تو می درد سیاهی را
نچشم طعمِ بی پناهی را
بر سرش کرده تاج شاهی را
هر کسی که گدای سلطان است
باز هم آمدم پناهم ده
زائر مشهدم پناهم ده
من اگر چه بدم پناهم ده
دلم از کرده اش پشیمان است
در حرم تا که آب نوشیدم
لب خشک حسین را دیدم
مردم از شرم تا که فهمیدم
گفته مقتل ذبیح العطشان است
خویش را باز سینه زن کردم
یاد ارباب بی کفن کردم
من نوکر سیاه تن کردم
شاه عالم به خاک عریان است
شاعر: شهریار سنجری
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
عشق ، قافیّه در ردیفِ رضا
ماه و خورشید در صحیفِ رضا
در صفا و کرامت و احساس
در جهان کیست همردیفِ رضا ؟
وَ یقیناََ براتِ کرب و بلا
میرسد هر دم از مُضیفِ رضا
جبرئیل آمده برایِ شفا
رو به رو مضجعِ شریفِ رضا
لقبش یاورِ ضعیفان است
من کیام؟ بندهی ضعیفِ رضا
شاعر: علی گلچین پور
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
گرفته است دلم مثل آسمان امشب
دوباره حرف فراق است در میان امشب
به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما
چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب
فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه
گرفته کنج حسینیه آشیان امشب
یکی برای خود آرام روضه می خواند
زبان گرفته یکی هم “حسین جان” امشب
مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد
کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب
بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه
دمی کنار عزادارها بمان امشب
نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم
بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب
پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه
در آستان رضاییم میهمان امشب
چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود
به دست بخشش آقای مهربان امشب
شاعر: محمد علی بیابانی
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
فکر کن نیمه شب و نم نمِ باران باشد
رو به رویت حرم شاه خراسان باشد
فکر کن گوشه ی صحنش بِنِشینی تنها
و در این فاصله در دست تو قرآن باشد
می شود باز به سوی تو بیایم آقا؟
می شود باز دلم پیش تو مهمان باشد؟
مثلِ تو نیست کسی تا که به دادم برسد
مثلِ من گرچه کنار تو فراوان باشد
من کجا؟شعر برای تو کجا؟ وصفِ شما
هنرِ محتشم و دعبل و عمّان باشد
گله ای نیست از این دوریِ جانفرسا چون
لذت وصل،پس از هجر دو چندان باشد
کربلا کعبه ی عشاق جهان است اما
دعوتش دست ولی نعمت ایران باشد
گوشه ی چشم بینداز گدایانت را
چشمِ محتاج به دستانِ کریمان باشد…
شاعر: محمد پور مرادی
______________________________________________
متن شعر مرثیه امام رضا (ع)
بیا مباش دگر فکر ماسبَق اینجا
بیا بیا که بگرداند او ورَق اینجا
پناهگاهِ منِ خسته این حرم باشد
پناه می برم از شرّ ماخلَق اینجا
به روز حشر شراب طهور مینوشی
ز انفعال بریزی اگر عرق اینجا
فقیه و عارف و عامی نشسته در صحنش
رسیده اند به وحدت همه فِرَق اینجا
اگر که سجده نمودیم ، عیبمان مکنید
که دیده ایم تجلّیِ ذات حق اینجا
شاعر: عاصی خراسانی
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.