آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار مدح ولادت امام علی (ع) سال ۱۴۰۲

0
اشعار مدح ولادت امام علی (ع) سال 1402

متن شعر مدح امام علی (ع)

سلام ای به شیران جگر یا علی
تو یکتایی از هر نظر یا علی

همه آبروها و آوازه ها !
دوعالم تن است و تو سر یا علی

تو ای ماندنی از ازل تا ابد
که هستی ؟  خدایی مگر یا علی

بدون تو حج و صلات و صیام
ضرر در ضرر در ضرر یا علی

همین که شود حرف تو خم شوند
همه عرشیان تا کمر یا علی

خدا منتظر هست تا احمدش
بگوید سحر تا سحر یا علی

عجب رتبه ای ، شهر علم نبی
ندارد به غیر از تو در یا علی

که بهر خداوند و پیغمبرش
شبیه تو بوده سپر یا علی ؟

که هستی که چون فاطمه مادری
فدای تو کرده پسر یا علی

که هستی چرا هر که بدخواه توست
به هر کس بگوید پدر ، یا علی

نیارزد به خاک سم دُلدُلت
دو صد کوه از سیم و زر یا علی

بیارزد دمی در نجف ماندنم
به یک عمر سیر و سفر یا علی

ببین له شدم زیر بار گناه
مرا زیر ایوان ببر یا علی

به جان حسن جان ، سوامان نکن
بیا باز دَرهم بخر یا علی

کریما بیا کم محلی نکن
به مهمان ِ روز پدر یا علی

اگر ختم قرآن کنم بارها
ثوابش رسد تازه بر یا علی

شاعر:محمد حسین رحیمیان

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

حامیِّ ما همیشه و در هر کجا علیست
خوشبخت آن کسی‌ست که همواره با علیست

ما جز علی به هیچ کسی دل نبسته‌ایم
عالم غریبه‌اند و فقط آشِنا علیست

جز با نگاهِ او گرهی وا نمی‌شود
حلّالِ مشکلاتِ همه ذکرِ یا علیست

از ابتدا فقط به علی دلخوشیم و بس
زیرا که نورِ رحمت بی انتها علیست

در اوج هر بلا به دلِ خویش گفته‌ایم
ای دل غمین مباش که مولای ما علیست

فهمید‌ه‌ایم  ما ز “امینی‌” و “الغدیر”
رکن و اساسِ دانشِ علامه ها علیست

ترسی به دل نداشته‌ایم از زمانه چون
پشت و پناهِ مردم بی دست و پا علیست

فرموده‌است حضرت احمد به امتش
میزان حق به روز جزا مرتضی علیست

چشمان ما به دستِ پر از پینه‌اش بُوَد
روز قیامتی که در آن مقتدا علیست

قنبر فدای خاک قدم‌های بوتراب
ما خاکِ پای قنبر و آقای ما علیست

شاعر:علی گلچین پور

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

به آن عاقل منم دیوانه دیوانه
به آن مستی منم پیمانه پیمانه
چه بودم من نمی‌دانم
چه هستم من نمی‌دانم
برو من را بجو مستانه مستانه
امینم کو و مامن کو؟ امیر شیرآهن کو؟
خدایا ساقی من کو؟
به دور او شوم پروانه پروانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه

تو ای والا، تو ای هستی هست‌آور
از آن بالا، نگاهی هم به پست آور
تو مولایی، منم بنده
منم سائل، تو بخشنده
علی مولا، دل من را بدست آور
علی شمسم علی ماهم علی میرم علی شاهم
علی قبله علی راهم
تویی هم کعبه و هم صاحب خانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه

شکاف کعبه را نور احد آمد
ملائک صف‌به‌صف، بنت‌الاسد آمد
ببین هاجر ببین عذرا
ببین آسیه و حوا
ببین از عالم بالا مدد آمد
علی‌آدم علی‌موسا علی‌نوح و علی‌عیسا
علی شد خادمش روح‌الامین
اما
خدا موی علی را می‌زند شانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه

به هر جا بنگری جز او نمی‌بینی
ز هر نخلی رطب جز او نمی‌چینی
علی‌قاهر علی‌غالب
علی ابن ابی‌طالب
علی آیین هر پیغمبری، دینی
علی وافی علی‌صافی علی کامل علی کافی دل هر ذره بشکافی‌
علی کنه و علی‌هسته علی‌دانه
امیرالمؤمنین ساقی میخانه

امیرالمومنین هم سن و سال وحی می‌باشد
علی وجه خداوند و جمال وحی می‌باشد
علی تورات علی‌قرآن
علی‌ انجیل علی‌فرقان
علی آن شاهزاد‌کعبه مال وحی‌ می‌باشد
علی والا علی سرور
علی‌مولا علی‌رهبر
به هر کرسی به هر منبر
زده تکیه علی شاهانه شاهانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه

علی‌حیدر، علی شیرخدا شمشیر برنده
علی صفدر، علی پشت یلان بر خاک افکنده
علی‌قاهر علی‌قهار
علی‌یَعسوب علی‌کرّار
خدا‌مظهر، شجاعت پیش او زانو‌زده؛ بنده
علی‌تکبیر علی‌اکبر علی‌قادر علی‌اقدر ابوشّبِر‌ابوالشَّبَر
علی عباس‌او در رزم جانانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه

علی جان پیمبر همسر زهرا
علی همتای‌ زهرا رهبر زهرا
به عالم مصطفی سرور
به هستی فاطمه محور
علی آن خطبه‌های محشر زهرا
علی آغاز پایانش علی اموات مهمانش
همه عالم بقربانش
خدایش را حسین اوست دردانه
امیرالمؤمنین ساقی ميخانه

امیرالمؤمنین ساقی‌کوثر باشد و اما
یل‌‌ام‌البنینش آب‌آور باشد و اما
دو شط‌آب لب‌تشنه حسینم‌وای
گلو درگیر با دشنه حسینم‌وای
و شمر از گودی‌گودال می‌آید
و در دستش،،، زبانم لال می‌آید
“سر‌آورده سر‌آورده”
سر سالار زینب را بدون پیکر آورده

شاعر:امیر عظیمی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

لباس ساده ی خود وصله دار می خواهد
کسی که فاطمه از او انار می خواهد

رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده
رسیده میثم تمار و دار می خواهد

شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد
نوای هوهوی بی اختیار می خواهد

چه ظلم ها که بر او روزگار آورده
چه صبرها که از او روزگار می خواهد

قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی
ز خاک پای علی اعتبار می خواهد

علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق
مرا ببخش! دلم گَه گُدار می خواهد –

– که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده
نماز خواندن مستان قمار می خوهد

اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد
ببوسم آن چه لب “ذوالفقار” می خواهد

خیال خال علی  خواب مَخمَلی را بُرد
چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد

چهار فصل دلم را خدا به لطف علی
بهار خواسته است و بهار می خواهد

شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او
کنار صحن و سرایش مزار می خواهد…

شاعر:علی اصغر یزدی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

آمد و عالی ترین قبله نمای کعبه شد
آن امامی که قدمگاهش بنای کعبه شد

بوسه بر پایِ علی بن أبيطالب(ع) زدن
افتخارِ دلنشینی که برای کعبه شد

از شبِ میلادِ حیدر تا به محشر، بارها
خواندنِ “نادِ علی(ع)” مشکل گشایِ کعبه شد

پیش از آغازِ خلقت، اولِ صبح ِ ازل
حضرتِ مولایِ ما؛ عشقِ خدایِ کعبه شد

خانهٔ امنِ الهی نیست جایِ دیگران
دیگران نه! شخص ِ حیدر آشنایِ کعبه شد

در خیالاتم شبی دیدم که جایِ سنگ و خشت
رج به رج؛ دُرّ نجف سنگِ نمایِ کعبه شد

تا که دیدم سرزده خورشید از جایِ شکاف
از همانجا در دلم ایجاد شد شوقِ طواف

خط به خط قرآن ندارد مَدخلی إلا علی(ع)
لب نخواهد گفت با صوتِ جلی إلا علی(ع)

لافتی إلا علی(ع)…فریاد میزد جبرئیل
در جوانمردی نباشد اولی؛ إلا علی(ع)

ای دلِ تاریک، ای گمراه ِ سرگردان بدان
نیست در ظلمت. چراغ و مشعلی إلا علی(ع)

تا که شد مغرورِ نورش؛ سورهٔ والشمس گفت:
نیست ای آیینه! شمس ِ منجلی إلا علی(ع)

مُهر باطل خورد بر پرونده اش آنکه به غیر-
دستِ بیعت داد و گفت آری، بلي…إلا علی(ع)

من مسلمانم! ببین مابینِ کتفم حک شده
لا نبي إلا محمد(ص) لا ولي إلا علی(ع)

این عبارت میدرخشد بر جبینِ متّقین
مادرم زهراست(س)، بابایم أمیرالمؤمنین(ع)

آمد آقایِ تمام ِ عاشقانِ با شرف
نذرِ مولا ریسه بندان کن دلت را با شعف

شد فقط حیدر به إذنِ الله؛ خیرُ الأوصیا
کوریِ چشم ِ خلیفه هایِ پست و ناخلف

وای بر حال اذانِ بی علی(ع)…فریاد از-
عمرِ آن گلدسته که؛ بی حبّ حیدر شد تلف

آمد و فوراً به راه افتاد باران در کویر
ریخت دریا، سیلِ مروارید در دستِ صدف

در حرم، حور و ملَک یکریز می‌ریزند گل
ایستاده خادم از عرش ِ معلّی صف به صف

بر ضریحش خوشهٔ انگورها کِل میکشند
من که میمیرم برایش کنجِ ایوانِ نجف

در میان خیلِ خاطرخواه هایِ بیشمار
تیرِ چشمش میگرفت ایکاش قلبم را هدف

با خودش خیرِ کثیر آورده این خیرُالبَشر
روز میلاد أبَاالزینَب(س) شده روزِ پدر!

شاعر:مرضیه عاطفی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

توحید و ولا، به یک کنف باید دید
در جلوه ی شاهِ “لوکشف” باید دید

عاصی اگرت‌ میل خدا دیدن هست
در سایه ایوان نجف باید دید

شاعر:عاصی خراسانی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

ازل بود ابتدا بود و یکی بود و همان یک هم خدا بود و خدا بود و نه ارض و نه سما بود و نه حرف از ماسوا بود و فقط یک کبریا بود و خدا تنهای تنها بود

زمانی نه مکانی نه کران و بیکرانی نه زمین و آسمان و کهکشانی نه نهانی نه عیانی نه نشان‌و بی نشانی نه نه پیدا و نه پنهانی  نه انسانی نه حیوانی  نه بارانی نه توفانی ازل پنهان و نامعلوم ابد که همچنان گنگ است و نامفهوم

جهان یکریز ظلمت بود و وحشت بود آری هرچه بود آن روز غربت بود

خدا نیت نمود آغاز خلقت را مهیا کرد اسباب هدایت را و‌نوری از دل نوری و نوری از پی نوری و اینسان چارده نور آفرید اول خدا شور آفرید اول و عالم را به نور خویش روشن کرد و مقصد را معین کرد

بماند قصه خلقت بماند ماجرای سجده بر آدم چه آمد بر بشر تا حضرت خاتم بماند قصه نوح و خلیل و‌ موسی و عیسی بماند مکه و بطحا بماند لیلة الاسری شب معراج آن بالا که حی عالی اعلا مطابق با حدیث قدسی لولاک برای خلقت افلاک از اول یک هدف دارد چه دُری در صدف دارد به خلقت یک علی دارد که بر عالم شرف دارد خدا هم بارگاهی در نجف دارد

علی بوده علی از ابتدا بوده خدا بوده؟ نه اما ناخدا بوده بزرگ ماسوا بوده قدر بوده قضا بوده نه از ایزد جدا بوده نه با ایزد دوتا بوده دم  قالو بلی بوده به آدم آشنا بوده کنار نوح در کشتی علی خود رهنما بوده علی نور هدی بوده در آتش با خلیل الله مشغول دعا بوده علی بوده اگر اعجاز موسی در عصا بوده علی گفته اگر عیسی نفسهایش شفا بوده علی با مصطفی بوده شب بعثت علی هم گوشه غار حرا بوده

علی حصن حصین است و علی یعثوب دین است و علی نور مبین است و امیرالمومنین است و‌امام المتقین است و علی میزان علی قرآن علی فرقان علی ایمان علی جان و علی جانان علی روح‌ و علی ریحان علی لولوء علی مرجان

چه میگویم من شاعر زبان در مدح او قاصر علی اول علی آخر علی باطن علی ظاهر علی قادر علی قاهر علی صابر علی شاکر علی ناصر محب مرتضی مومن بداندیش علی کافر به یک شب در چهل منزل علی حاضر علی ناظر زمین با اوست سرسبز و زمین بی علی بایر

به هر شکل و به هر قالب به هر سمتی به هر جانب اگر تاجر اگر کاسب اگر مغلوب اگر غالب بگو با حاضر و غائب شده بر انس و جن واجب اطاعت از علی بن ابیطالب

علی با ما از اقیانوس می گوید شب تاریک از فانوس می گوید اگر زشتیم از طاووس می گوید علی از قلبهای ساده و‌ مانوس می گوید علی از ظلم از بیداد دقیانوس می گوید علی از غیرت از عفت علی از ارزش ناموس می گوید سلونی گفته و‌ ملموس می گوید چه با افسوس می گوید سند دارم علی از حکمت فریادهای زخمی ناقوس می گوید ؛

سبحان الله حقا حقا ، إن المولی صمد یبقی ، یحلم عنا رفقا رفقا ، حقا حقا صدقا صدقا ، یا مولانا لاتهلکنا و تدارکنا واستخدمنا ، قد جرأنا عفوک عنا ، إن الدنیا قد غرتنا واستغوتنا ، یابن الدنیا مهلا مهلا ، یابن الدنیا دقا دقا ، یابن الدنیا جنعا جمعا ، ما من یوم یمضی عنا ، الا یهوی منا رکنا ، تفنی الدنیا قرنا قرنا ، کلا موتا کلا دفنا ، یابن الدنیا مهلا مهلا ، إن المولا قد انذرنا

شاعر:محسن ناصحی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

نامت گره گشاست برای رسول هم
تعظیم می کند به کمالت بتول هم

هستی زلال اگر چه ، ولی نامشخصی
دیوانه می شوند به پایت عقول هم

عدل و معاد عینِ تو را جار می زنند
بی راهه بوده ، بی تو تمامِ اصول هم

وقتی که روح را تو به گِل سوق می دهی
خاک از تو دارد آنچه به کشت و حصول هم

هر ماه ، ماه  گرمِ ستایشگریِ توست
مستانه می رسد به زمانِ حلول هم

آرام گشت زلزله با یک تذکرت
تبدیل می شوند به اذنت فصول هم

از شوق دیدنِ حرمت ، دست پاچه ایم
در این مقوله اجر بگیرد عجول هم

در سجده بینِ صحن تو ، پرواز می کنیم
آری، صعودِ ماست در اینجا نزول هم

شاعر:حامد آقایی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

کم کم سپیده سر زد و پایان ظلمت بود
شرط عبودیَّت شروعِ کار خِلقت بود
از ابتدا هم مبحث اصلی..،ولایت بود
هنگامه ی تابیدن نور امامت بود
دست خدا این نور را بی مُنتَهایش کرد
او را امیرالمومنین،”حیدر” صدایش کرد

دنیا به دنبال شرابی بود..،ساغر داد
از شربتِ جوی بهشتِ عرش بهتر داد
چشمی که او را دید عقل خویش را پر داد
یا حیدر و یا مرتضی و یاعلی سر داد
در عالم ذَر هرکسی قالوا بَلیٰ می گفت
باید صد و ده مرتبه یا مرتضی می گفت

شب بود..،رنگِ چهره اش صبحی سپید آورد
آئینه ، نور عرش را در خطِّ دید آورد
ما را به جبرِ چشمهای خود کشید..،آورد
دستی به گِل بُرد و تَشَیُّع را پدید آورد
پس خِلقَت باقیِ مخلوقات کار اوست
سُکّانِ انسان‌ساختن در اختیار اوست

نور تَعقُل،عقلِ کُل را پای کار آورد
طوبای جنَّت میوه ی رحمت به بار آورد
بِنتِ اسد شیری به میدانِ شکار آورد
فریاد زد جبریل: صاحب‌ذوالفقار آورد
با خِلقتش بر رِجسِ شیطان آب پاکی زد
کعبه برایش سینه ی خود را چه چاکی زد

اسطوره یِ رَبّانیِ بی باک ها حیدر
آقایِ فرزندانِ صُلبِ‌پاک ها حیدر
خاکی ترین بابایِ اهلِ خاک ها حیدر
سِرِّ نهانِ خلقتِ افلاک ها حیدر
غیرِ خدا ، تنها نبی از راز آگاه است
سیبِ شب معراج در دست یدالله است

بال ملائک منبر روز اَلَستش شد
نون و قلم را خواند..،لوح نور مستش شد
لب را که وا کرد آسمان ها پای‌بستش شد
بت خانه ها مخروبه ی ضربات دستش شد
با یک نظر از خاک تا عرشِ مُعَلّی رفت
دوش نبی را هرکه بالا رفت،بالا رفت

هنگامه ی پیکار چشمش برق‌ها می زد
در معرکه ها بی محابا تیغ را می زد
دُلدُل‌سوارانه به میدان بلا می زد
وقتی فلانی با فلانی داشت جا می زد
جز او کسی آماده ی خفتن به بستر نیست
غیر علی وقت خطر یار پیمبر نیست

در یا علی مُهر وقار یا صمد خورده
بر لوحِ غیرت ذکرِ یا حیدر مدد خورده
سیلیِ بعد از صبرِ او را عَبدُوَد خورده
دروازه ی خیبر به نام او سند خورده
وقتی به روی شانه ی هایش درب بالا ماند
لب ها ی قلعه از تعجب تا ابد وا ماند

شهرِ تَفَکُّر احمد و حیدر درِ آن است
این تیغِ با تدبیرِ دین در جنگ ، بُرّان است
با ذوالفقارش در دل میدان رجزخوان است
شاگرد رزم بی محابایش حسن جان است
فرزندِ خود را در شجاعت بی نظیرش کرد
شیرجمل را شیرِ آل الله شیرش کرد

حُبِّ علی آغاز قانون اساسی شد
هرجا ولایت بود از او اقتباسی شد
مشق ولی زیباترین درس کلاسی شد
یک “مرتضی” راه است تا “حیدرشناسی‌‌” شد
شاءن مقامِ او نمی گنجد در این دفتر
“حیدر که جایِ خود،وَ ما اَدراکَ ما قنبر”

نوحِ نبی در مکتبش طفل دبستان است
پای جهالت از کلام او گریزان است
بی نقطه خطبه خوانی اش آغاز جریان است
“نهج البلاغه” انشعاب نورِ “قرآن” است
نَصِّ “خدا” را لفظِ “حیدر” می کِشد بالا
نامِ “برادر” را “برادر” می کشد بالا

عشقِ علی قلبِ تمام خَلق را اَفشُرد
ابلیس را حتی ز سلک نحس خود آزرد
هرکس به جایی راه بُرد از کویِ مولا بُرد
سلمان مسلمان شد اگر،نان علی را خورد
قطعا تو مِنّا اهلِ بیتِ این ولی باشی
وقتی نمک‌پرورده ی دستِ علی باشی

دارد نمک ذکر شب او وُ شِکَر روزَش
شوق عبادات سحرگاهی در روزش
پوشیده رختی از لباس نور بر روزش
این ردِّ الشمسَش بوده سرگرمی هر روزش
وقتی دو دستِ ربناخوانش به کار افتاد
خورشید عالم‌تاب از دور مدار افتاد

حیدر نشان بی نشان ها را بلد بوده
طیِّ طریق لامکان ها را بلد بوده
پیچ و خم رنگین کمان ها را بلد بوده
حتی زبان بی زبان ها را بلد بوده
او کُنهِ لفظِ هر صدا را درک می کرده
تنها علی ناقوس ها را درک می کرده

در آسمانش ماه و اختر می شود پیدا
بالای بام پلکِ او پر می شود پیدا
از خاک نعلینش ابوذر می شود پیدا
بین حریمش ظرف ساغر می شود پیدا
مستان به انگور ضریحش اقتدا کردند
بین حرم مستی خود را برملا کردند

دیوانه‌ها اغلب ز دست زندگی سیرند
عشاق تا لب تر کند معشوق،می میرند
آنان که با سجاده و محراب درگیرند
ایوان طلای مرتضی را قبله می گیرند
باید به عشق یار از اغیار رو گرداند
سمت علی باید نماز عاشقی را خواند

یا مرتضی ! تو پادشاه مُلک ایمانی
در اوج عزت همنشینِ با گدایانی
تو بانی لبخند شب های یتیمانی
دارم به تو رو میزنم،رو برنگردانی
حال مرا این روزها قدری رعایت کن
خیلی نجف‌لازم شدم آقا عنایت کن

وضع مرا هنگام شب درهم کنی بد نیست
بندِ عبادات مرا محکم کنی بد نیست
قد مرا وقت گدایی خم کنی بد نیست
بین رکوعت گوشه‌چشمی هم کنی بد نیست
من منصبی جز منصب نوکر نمی خواهم
من بارها گفتم که انگشتر نمی خواهم

عیسی توسل کرد بر ذکرت،مسیحا شد
موسی به طورِ تو پناه آورد،موسی شد
هرکس که گُم شد در شبِ قدرِ تو،پیدا شد
باید که “کوثر” بود تا هم کُفوِ “دریا” شد
کشفِ ولیُّ‌الله از ما برنمی آید
این کار جز از دست زهـرا برنمی آید

شاعر:بردیا محمدی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

نذر حضرت اميرالمومنين علیه‌السلام

بنويسيد مرا بنده‌ى سلطان نجف
بنويسيد كه عالم همه قربان نجف
ما غباريم..غبارى زِ بیابان نجف
بنويسيد على را گُلِ گلدان نجف

وسط عرش بُوَد تختِ سليمانِ نجف

آنكه بر خاك ، حياتِ دو جهان داد ، كه هست؟
آنكه بر مُرده زبان داد ، توان داد كه هست؟
آنكه در كعبه خودش اِذنِ اذان داد كه هست؟
تَرَك كعبه به ما نيز نشان داد كه هست…

كعبه با آن عظمت دست به دامان نجف

حق بده ! ديدن اين صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هيبتِ او را دارد
نه حرم بلكه على عرشِ معلى دارد
و اگر كعبه دَرَد سينه‌ى خود ،جا دارد

سر ببرید ز ما بر سرِ ايوان نجف

زِ قدومش همه‌ى راه به هم مى‌ريزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مى‌ريزد
تا ببيند رُخ او ماه ، به هم مى‌ريزد
گر على گريه كُنَد ، چاه به هم مى‌ريزد

جانِ عالم به فداى شه مردان نجف

من على را به خدا رازِ خدا ميدانم
ولى‌الله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و كيف بشر ميخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم

بنويسيد مرا بى سر و سامانِ نجف

خلقت هر دوجهان گوشه‌اى از تلميحَش
از كران تا به كران دانه‌اى از تسبيحَش
فتح خيبر كه نشد معجزه…شد تفريحش
و نشد غيرِ على كَس به على تشبيهش

بنويسيد على بانىِ ايمان نجف

جلوه‌ى ديگرى از جلوه‌ى مولا زهراست
روى پيشانى او نقش فقط يا زهراست
به دلم غم نرود تا كه دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست

غيرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف

تا كه در معركه شمشير به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ ياد
دامنش خيس شد و آبرويش رفت به باد…
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد….

چه شكوهيست در اين هيبت طوفان نجف

تو بر اين سلسله‌ها حق خلافت دارى
نه فقط شيعه به دنيا تو ولايت دارى
كه در عُقبى تو فقط حُكمِ حكومت دارى
به غلامانِ خودت نيز عنايت دارى

بطلب اين همه سرمست به ايوان نجف

شاعر:آرمان صائمی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

وقت میلادست انگورِ ضریحت نوبر است
سائلی باز آمده در حسرت انگشتر است

زائرانِ درگهت کردند کارِ آفِتاب
خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است

آسمان کاغذ شود، جنگل قلم،  دریا جوهر
هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است

سرنوشتم را سپارم دست آقای نجف
طالعم دست علی باشد برایم بهتر است

اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم
سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است

شاعر:سید حسین میرعمادی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

زمینِ تشنه بغل کرده آسمان تو را

که قطره‌ای بچشد مزّه‌ی جهان تو را

نوشته‌اند به توصیفِ وحی، فصل به فصل
پیمبرانِ اولوالعزم، داستان تو را

مناره‌های فلک با “انا ولی‌الله”
رسانده‌اند به گوشِ زمان اذان تو را

سرِ گرسنه به بالین گذاشتی هر شب
ولی گرسنه ندیدند میهمان تو را

نگاهِ حسرتِ گندم دخیل بسته به جو
که بوسه داده ضریحِ تنورِ نانِ تو را

ندیده‌اند ضعیفان نگاهِ خشمت را
و دشمنانِ خدا روی مهربان تو را

مجالِ خواندنِ نهج‌البلاغه در عرش است
کسی نمی‌فهمد در زمین زبان تو را

به ردّ شمس قسم، یک اشاره‌ات کافی‌ست
که قاصدت برساند به ما زمان تو را

فرشتگانِ سبک‌بال در زمین جمع‌اند
که تا نجف برسانند زائران تو را

قسم به ایوانت روبروی باغ بهشت
به سینه می‌کوبم سنگِ آستان تو را

شاعر:رضا قاسمی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

حرف دل است آمده و رد نمی شود

او بوده است پس علی آمد نمی شود
کعبه مکان جلوه ی او باشد و زمان
هرگز به روح جاری او سد نمی شود
صد بار اگر که کعبه شکافد به مقدمش
هرگز ز کار خویش مردد نمی شود
آغوش را برای علی باز کرد و گفت
مولا بیا اگر چه که معبد نمی شود
قرآن بخوان حقیقت قرآن به غیر تو
رحلی به غیر دست محمد نمی شود
ای عقل لقمه قدّ دهانت بگیر، شعر
از چون تویی به وصف علی بد نمی شود؟
جوهر تمام گشت و نشد مدح او شروع
شاعر شکست تا بنویسد نمی شود

تو بارها به جلوه ی پیغمبر آمدی
هر دوره ای به کسوت یک رهبر آمدی
بعد از هزار جلوه ی پیغمبرانه ات
آقا چطور شد که خودت آخر آمدی
آیا برای یاری پیغمبر امین
خورشید من ز مشرق کعبه برآمدی
یا که به عشق دیدن زهرا تو چند سال
قبل از نزول رایحه ی کوثر آمدی
ای ماه چارده چه شد این ماه هفتمین
یک شب تو زودتر ز همیشه درآمدی
فصل بهار آمده تو مثل سال قبل
امسال هم به باغ خدا نوبر آمدی
بالاترین عیار، عیار سرشت توست
یعنی که در تمام خلایق سرآمدی
ای میهمان یک دو شب خانه ی خدا
دیر آمدی اگر چه ولی حیدر آمدی

افتاده ام به گوشه ای از رهگذارتان
اوجم دهید تا که شوم خاکسارتان
اصل و اصالت من از اول اصیل بود
اصلاً خدا سرشته مرا از غبارتان
هر چند دورم از تو، عجیب است، چون دلم
حس می کند نشسته کناری کنارتان
چیزی برای عرضه ندارم به ساحتت
آقا دل شکسته می آید به کارتان؟!
خرما فروش کوچه و بازار می شوم
شاید به جرم عشق شوم سر به دارتان
ای ناشناس نیمه شب کوچه های شهر
یک تکه نان به ما بده از کوله بارتان
میلش دگر به هیچ بهشتی نمی کشد
هر کس نشسته کنج بهشت مزارتان
شرمنده ایم، بی خبریم ای بزرگوار
از آخرین امانتتان، یادگارتان

ای بانی وجود من از ابتدا علی
وی کار من به دست تو تا انتها علی
از باقی سرشت توأم یعنی از ازل
کز خانواده ی توأم ای مرتضی علی
همسایه ی خدایی و در سایه ی شما
پر می کشم به ساحت قدس خدا علی
هر جا که امر می کنی آنجا خوشیم ما
حالا بهشت یا که جهنم، کجا علی؟
خورشید بی تبسم تو نقطه ای سیاه
باغ است بی ترنم تو بی صفا علی
دریاست از لطافت لطف شما لطیف
کوه است از صلابت تو روی پا علی
دریا شدند این همه قطره به عشق تو
مواج و در تلاطم ذکر تو یا علی

شاعر:محسن عرب خالقی

_________________________________________________________

متن شعر مدح امام علی (ع)

دنیای بی‌امام به پایان رسیده است

از قلب کعبه قبله ایمان رسیده است
از آسمان حقیقت قرآن رسیده است
شأن نزول سوره «انسان» رسیده است

وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند
در قاب کعبه وجه خدا را نشان دهند

روزی که مکه بوی خدای احد گرفت
حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت
دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت
خانه ز نام صاحب‌خانه مدد گرفت

از سمت مستجار، حرم سینه چاک کرد
کوری چشم هرچه صنم سینه چاک کرد

وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف کرد
وقتی علی به خانه خود اعتکاف کرد
وقتی خدا جمال خودش را مطاف کرد
کعبه سه روز دور سر او طواف کرد

حاجی شده است کعبه و سنت شکسته است
با جامه سیاه خود احرام بسته است

از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست
خورشید عدل از دل کعبه برآمده‌ست
از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست
حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست

جانِ جهان همین که از آن جلوه جان گرفت
حسنش «به‌اتفاق ملاحت جهان گرفت»

ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!
ای منتهی به کوچه تو ردّ پای ما!
ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!
پیر پیمبران، پدری کن برای ما!

لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها
دستی بکش به‌روی سر ما یتیم‌ها

پشت تو جز مقابل یکتا دو تا نشد
تیر تو جز به‌جانب شیطان رها نشد
حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد
خاک تو هر کسی که نشد توتیا نشد*

ای شاه حُسن!‌ با تو «گدا معتبر شود«
آری! «به‌یمن لطف شما خاک زر شود«

ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!
شیرینی اذان و اقامه به کام ما!
تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما
»ثبت است بر جریده عالم دوام ما«

این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است
بر پای تو هر آن‌که نماند نماندنی است.

شاعر:محسن عرب خالقی

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.