آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار مدح حضرت معصومه (س) سال ۱۴۰۲

0
اشعار مدح حضرت معصومه (س) سال 1402

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

وقتی که تقویم از تو دارد روز دختر را
حیف است در خود جا دهد هر نام دیگر را

بالاترین تفسیر پاکی نام داری تو
با مقدمت دادی جلا شهر پیمبر را

تو آمدی با پرتوِ نورانیِ رویت
کردی منور خانه ی موسی بن جعفر را

تو آن عصای دست موسایی که در حسنت
داری جلال و جلوه و پاکی مادر را

تو آمدی قم را دمشق دیگری کردی
تو آمدی فهمید قم معنای زیور را

چشم تمام آسمان پشت سرت حیران
داری به طوف خویش شمس و ماه و اختر را

از آنزمان که بوسه دادم بر ضریح تو
دارد لبم عطر گلاب ناب قمصر را

تو عالمه بودی تو بودی زینبی دیگر
تو بار دیگر زنده کردی نام خواهر را

تو زینبی بهر رضا اما در این میزان
دارد دلم حس قیاسی نابرابر را

تو زینبی اما ندیدی دشت خونین را
تو زینبی اما ندیدی حلق اصغر را

هر چند چشمت بود گریان در غم هجران
اما ندیدی روی نی گلهای پرپر را

هرگز ندیدی نعل اسب و پیکری عریان
هرگز ندیدی پاره پاره جسم اکبر را

هرگز ندیدی لعل تشنه بر لب دریا
هرگز ندیدی پیکر در خون شناور را

زینب به زیر تیغ و خنجر دید ، اما تو
هرگز ندیدی در سفر روی برادر را

شاعر:داریوش جعفری

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد
مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد

در گلشن دین باز گل یاس در آمد
بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد

درد همگان باز نگفته شده درمان
آمد به جهان ، جان ِ علی جان ِ خراسان

یک بار دگر سوره کوثر شده معنا
فریادرس هر لب ِ تشنه شده دریا

ای حیدریون فاطمه برگشت به دنیا
تا کور شود هر که بُوَد دشمن مولا

ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید
از فاطمه هر چیز شنیدید ، ببینید

ماییم همه ملت ایران ِ کریمه
هستیم کنیزان و غلامان کریمه

در سفره ی ما هست فقط نان کریمه
موریم ولی مور سلیمان ِ کریمه

هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات
جز لطف ندیدیم ازین عمه سادات

او کیست که صاحب نفسانند گدایش
او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش

والله فقط کار ائمه است ثنایش
جمع ِ حرم آل کسا صحن و سرایش

چون کعبه بُوَد عزت این روضه ی رضوان
این فخر بهشت است که قم گشته در ِ آن

ای فاطمه ی فاطمه ای بانوی جنت
دلبسته ی دار الکرمت اهل کرامت

دارند بزرگان ز تو امّید شفاعت
ای مفتخر از پیر غلامی ِ تو بهجت

قم مرد خدا دیده چه بسیار ، چه بسیار
شیعه چه قَدَر هست به این شهر بدهکار

بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را
آوازه ی عشق تو گرفته همه جا را

کوتاهی عمر ِ تو بر افراشت وفا را
رفتی تو ره ِ زینب ِ شاه ِ شهدا را

مانند عقیله تو وفادارترینی
بر یوسف مشهد تو خریدار ترینی

من گرچه بَدَم سائل درگاه شمایم
گردیده قم و مشهدتان سعی و صفایم

بی نان و نوایم نه تویی نان و نوایم
من بنده ی سلطان معین الضعفایم

بانو چو گذشته بده رنگی به حنایم
بیچاره شدم ، دیر شده کرببلایم

شاعر:محمد حسین رحیمیان

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد
سزاوارست نام هر خیابانش `ارم” باشد

رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را
بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد

تبسم میکند ناخواسته…در قلب زائرها
مگر صحن تو اصلا میگذارد درد و غم باشد؟

ندیدم هیچ شب در حوض، کامل انعکاسش را
همان بهتر قد مهتاب هم پیش تو خم باشد

حریم آسمانی تو پروین دارد و خوب است
اگر نام یکی از باب ها باب القلم باشد

کرامت میکنی تا گاه از نزدیک و گاه از دور
تنور شعرمان گرم است ای خورشیدِ بیت النور

به دریا میزند اینجا دل، آهوی بیابان هم
به پابوسی میاید از مسیر دور، باران هم

زیارت میکنندت عاشقان در باد و بوران هم
ز تو رو برنمیگرداند این زلف پریشان هم

هدایت شد به راه راست در شهرت خیابان هم
قمت را مطلع خورشید میداند خراسان هم

به شوقت غرق `بهجت” شد دلِ تنگِ `گذرخان” هم
کنار این حرم مست است `قبرستان شیخان” هم

صفائی چون `صفائیه” ندارد باغ رضوان هم
دل `آذر” به تو گرم است در فصل زمستان هم

رسیدی با چنان حجبی که تا پایان دوران هم
نبیند گرد محمل را نگاهِ `چارمردان” هم

نشسته عطر جنت در حریمت روی هر دامان
شمیمت پرکشیده تا خودِ `بلوار پردیسان”

قمت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم
برایت در زیارت `آمدم ای شاه…” میخوانم

چنان خوبی که یادم میرود پیش تو مشکل را
تویی آنکه امین الله دستت میدهد دل را

سلام ای گرد و خاک صحن هایت سرمه افلاک
سلام ای آستان قدسیِ تو مدفنِ لولاک

چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه
گرفته زائرت از آتش دوزخ امان نامه

شاعر:مسعود یوسف پور

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

صدا صدای تپش‌های قلبِ باران است
که مثل زمزمه‌ی قاریانِ قرآن است
ستاره‌های فلک دانه‌های تسبیح‌اند
دوباره خانه‌ی خورشید، ریسه‌بندان است
کلیمِ آل عبا با خداست، هم‌صحبت
کنار وادی گهواره‌ای غزل‌خوان است
برای دختر خود «ان یکاد» می‌خواند
کسی که روی لبش ذکر «فاطمه جان» است
خدا دوباره به آل رسول، کوثر داد
و برکتی که خدا می‌دهد فراوان است

نشسته‌ام سر راهش؛ به زیر سایه‌ی نور
سلام می‌دهم از دور، سمت آیه‌ی نور

سلام خواهرِ خورشیدِ این دیار! سلام
سلام حضرت گل! دخترِ بهار! سلام
دوباره نوکری از نسل نوکران علی
رسانده محضرت ای فاطمی‌تبار! سلام
به قطره قطره‌ی آب وضوت، محتاجم
به رود می‌دهم از سمت شوره‌زار، سلام
نفس نفس به هوایت پریده مرغ دلم
تپش تپش به تو داده‌ست، بی‌قرار، سلام
به جبر هم که شده نوکرِ تو خواهم ماند
مرا قبول کن ای صاحب‌اختیار! سلام

گدای سر به هوا، سر به راه خانه‌ی توست
برایم آخرِ پرواز، چاه خانه‌ی توست

تو شاهزاده‌ای و من غلام‌زاده‌ی تو
تویی ملیکه و من هم گدای ساده‌ی تو
به دودمانِ گدایانِ دودمانِ شما
همیشه خیر رسانده‌ست، خانواده‌ی تو
دهانِ حاجتم از ذکرِ خواهشم خالی‌ست
پر است دستِ من از داده و نداده‌ی تو
نفس کشیدن من از کریمه بودن توست
که زنده‌ام به هوای تو؛ با اراده‌ی تو
مرا دوباره ببر سر به راهِ گنبد کن
کبوترم؛ که زمین خورده‌ام به جاده‌ی تو

بیا مرا ببر از خود، مسافرِ قم کن
اگر صلاحِ من این است، در حرم گم کن

دلم دو دل شده در شاهراه قم – مشهد
که ماه، ماه جنون است، ماهِ قم – مشهد
همیشه وقتِ بلا می‌شوم پناهنده
به سایه‌سار شما؛ در پناهِ قم – مشهد
کلاغ‌های شما هم سپید رو هستند
منم کبوترِ چهره‌سیاهِ قم – مشهد
به آسمانِ بخیلِ دیارِ ما هر روز
رسیده ابر کَرم از نگاهِ قم – مشهد
دلم اسیرِ مسیرِ تو و رضاست فقط
که پرسه‌گاه من است ایستگاهِ قم – مشهد

همیشه زائرِ جلدِ قم و خراسانم
هزار شکر خدا را که اهل ایرانم

شاعر:رضا قاسمی

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

خانه‌ای که سایه‌اش موسی‌ابن جعفر می‌شود
خوشبحال آنکه در این خانه دختر می‌شود

از زیارت نامه‌ات پیداست بیش از آن ، رضا
از مقاماتت بگوید خلق کافر می‌شود

از سفارش‌های آقایم رضا فهمیده‌ام
خوشبحال هرکه  با تو  او برادر می‌شود

باورش سخت است اما باورِ ما هست که..
زائرت با زائرِ زهرا برابر می‌شود

می‌شود ام‌ابیها هرکه نامش فاطمه است
دختر این خانه هم یک روز مادر می‌شود

در مقام زائرانت دیده‌ام این شأن را
هرکه از قم می‌رود مشهد کبوتر می‌شود

تکه سنگی بودم و گفتند باید قم روی
سنگ اگر عاشق شود در صحن مرمر می‌شود

می‌شود مرمر ولی نه ، چند وقتی  بگذرد
زیر پای زائران یک تکه  گوهر می‌شود

دانش‌آموز آمدند و عاقبت مرجع شدند
سنگ هم اینجا بیاید عاقبت زر می‌شود

هر کویری  که تو را فهمید می‌گردد بهشت
هر بهشتی  که به تو دل داد قمصر می‌شود

گاه در مشهد زمانی قم زمانی شهر‌ری
خوشبحال ما که با تو عمرِ ما سر می‌شود

شاعر:حسن لطفی

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

آفتاب قم همیشه جور دیگر بوده است
از زمین تا آسمان خیر سراسر بوده است

لذتی دارد نگاه آسمان شام او
هر ستاره در خطوط دب اکبر بوده است

صحبت روز ازل از ابتدای ابتداست
پس یقیناً روز مادر روز دختر بوده است

در میان واژه های بی نهایت همزمان
نام تو با نام زینب نام‌ خواهر بوده است

بارها دیدم که در آیینه کاری حرم
چهره های زائران جمع مکسر بوده است

وعده ی جنت به زائر های تو داده رضا
حب تو اصل و اساس روز محشر بوده است

از کریمان انتظار دیگری دارد فقیر
در نگاهش حداقل حداکثر بوده است

شاعر:فربد افشاری

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

رضا نشست و به معصومه‌اش نگاه انداخت
چنان که چشمه‌ی ذوقِ مرا به راه انداخت

خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را

و ماه اول ذی القعده تا که پیدا شد
دخیل‌های ضریح برادری وا شد

ببین که حضرت نجمه چه کوکبی آورد
برای شاه خراسان چه زینبی آورد

مقامش آینه‌ای از مدارج پدر است
عجیب نیست که باب الحوائج پدر است

برای تشنه‌لبان باده را به خُم آورد
مزار مادر خود را به شهر قم آورد

عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده
که سنگ مادر سادات را به سینه زده

چه باشکوه به دستان خود علم دارد
از این به بعد بگو فاطمه حرم دارد

من فراری از این و آن بریده کجا
پناه چادر سر تا فلک‌کشیده کجا

مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست
به مدح فاطمه‌ها بهتر از علی‌ها نیست

تویی تو فاطمه، مدح تو نیز قرآن است
برادرت به حقیقت علیِ ایران است

شاعر:مجید تال

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

لب گشود و خاکِ قُم از بوی گُل لبریز شد
عالَمی دیدند قم اینگونه عالِم خیز شد

آسمان خاکش شد و سوگند بر خضرِ نبی
پیشِ دریای شکوهش کوه هم ناچیز شد

رودخانه محضِ پابوسیِ او آمد به قم
آبِ قم مثلِ شرابی ناب ، شور انگیز شد

شهرهای بیشماری فرشِ راه او شدند
جای جای خاکِ ایران قالیِ تبریز شد

بی صدا پژمرد و از داغَش انارِ ساوه هم
گشت خونین دل تر و خون گریه ی پاییز شد

سالها رفت و کمی هم کم نشد از لطفِ او
لطفِ بانو شاملِ ما پُرگناهان نیز شد

قم فراوان کرد تغییر و حرم فرقی نکرد
چون نگینی که رکابش بارها تعویض شد

هرکسی افسرده بود و از طبیبان چاره خواست
بینِ داروهاش شبهایِ حرم تجویز شد…

شاعر:محسن کاویانی

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

عاشقی..،نقطه ی پایانی درماندگی است
عاطفه..،مزّه ی شیرینیِ سرزندگی است
عشق..،در مکتبِ توحیدی ما،بندگی است
فِیضِ دارندگی اصلاً به برازندگی است

مثل پرونده ی فقریم که مختومه شدیم
از طفولیّتمان خادم معصومه “س” شدیم

آفتابی است که در ظلمت شب گُم نشود
رود نوری است که درگیر تلاطم نشود
باغ سبزی است که در ذهن تجسم نشود
هیچ جایی حرم فاطمه ی قم نشود…

“السّلام ای حرمت شرح پریشانی ما”
السلام ای نفسِ شاه خراسانی ما

چهره ی زشت زمین با قدمت زیبا شد
جسم بی جان تمامیِّ جهان احیا شد
سند فخر عجم تا به ابد امضا شد
تربت شهر تو تسبیح بهشتی ها شد

آن زمینی که شده لانه ی جبریل”قُم” است
شوره‌زاری که به دریا شده تبدیل”قُم” است

گنبد زرد تو خورشید فلک گسترمان
آسمانِ حرم ات آرزوی آخرمان
کاش دستی بکشی بر روی بال و پرمان
سایه ی مادری ات کم نشود از سرمان

دومین شافعه ی محشر ما هستی تو
مثل زهرا بخدا مادر ما هستی تو

آه ای شادیِ در حالِ عبور بابا
خنده ات مایه ی لبخندِ سرور بابا
بانیِ دردِدل وادی طور بابا
به خداوند تویی سنگ صبور بابا

“به فداکِ…” مگر از آن لبِ تر می اُفتاد
هر زمان نامه ی تو دست پدر می افتاد

انبیا شیفته ی مبحث خاصَ‌ ات..،بانو
جان ‌فدایِ دلِ توحیدشناس‌ ات بانو
می شود با چه کسی کرد قیاس ات بانو!
مریم و آسیه شاگرد کلاس ات بانو

نمی از قطره ی علم تو خودش یک دریاست
حوزه ی علمیه از برکت تو پابرجاست

جای جای حرم‌ ات جنّت رضوانی هاست
گوشه ی صحن تو خلوتگهِ بارانی هاست
عبد کوی تو شدن اوج مسلمانی هاست
دامنت منشاء رزق همه ایرانی هاست

تشنگان را به لب جوی طهورا بفرست
“چادرت را بتکان روزی ما را بِفِرست”

بَرَکات تو به جانِ عَجَمت می چَسبد
ای کریمه ، چقدر اشک غمت می چسبد
گریه کردن سر خوانِ کرمت می چسبد
“یا رضاااا “داد زدن..،در حَرَمَت می چسبد

زائرت از همه دلگیر شده..،رحمی کن
بخدا مشهد من دیر شده..،رحمی کن

کاش در بین قنوت سحرت یاد شوم
من آلوده ی دلباخته هم شاد شوم
چه هراسی است،اگر طعمه ی صیّاد شوم
مطمئنَّم که به دستان تو آزاد شوم

چون برادر..،به تو هم آمده خوش‌خو باشی
به گمانم که تو هم ضامن آهو باشی!

خاک ایران شرف عرش مُعلّی دارد
چون دو طوبای بهشتیِ خدا را دارد
مشهدش”حیدر” و قم “حضرت زهرا” دارد
روی دیده قدم آل نبی جا دارد

شُکر..،این خاک دلِ پاکِ ولی را نشکست
شهر قُم حُرمَتِ ناموس علی را نشکست

بی حیایی وسط کوچه ندیده است کسی
ضربه ی سیلی مُهلک نچشیده است کسی
معجر دخترکی را نکشیده است کسی
لاله ی گوش!؟!به قرآن ندریده است کسی

آه ای عمه ی سادات..،چه دیدی در شام
آه ای زینب کبری..،چه کشیدی در شام

شاعر:بردیا محمدی

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد

مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست

سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته

مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست

مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند

از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد

رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است

هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد

سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته

خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده

در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند

داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه

فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد

مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد
سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد

بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد

شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس

نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد

صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است

سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»

چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند

کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند

بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است

بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه داری مست او درگیر شد

داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن

شاعر:قاسم نعمتی

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

شمع محفل اگر سراج شده..
سوخته هستی اش حراج شده

زیر پا بوده و به سر رفته
بند نعلین بوده تاج شده

مالیات فقیر از جگر است
خون دلهاست که خراج شده

مرض لا علاجمان اغلب..
با همین آب شور علاج شده

چند قرن است در قبیله ما..
سجده بر سمت قم رواج شده

کعبه گرچه نصیب مردم بود
قبله ما از ابتدا قم بود

مورم و در تمام اوقاتم
به کرامات قدسی ات ماتم

چند رکعت تورا صدا کردم
راضیم! راضی از عباداتم

سنگفرش حیاط صحن توام
به رضای تو هشت قیراتم

شور عشق تورا درآوردم
غرق شیرینی است افراطم

اینهمه آدم به کوچه ی تو
میدهی وعده ی ملاقاتم؟

گرچه روحم گرفته روی گناه
فاطمه اشفعی لی عندالله

تو به زیر عبای موسایی
ربنا ربنای موسایی

گره خلق را تو وا کردی
دستگیری عصای موسایی

خواهر بی نظیر سلطانی
کوثر بچه های موسایی

کوه طور شماست بیت النور
تو کلیم خدای موسایی

هم مسیحا برای عیسایی
هم تجلی برای موسایی

برگ غفران رسید و بیمه شدم
سائل حضرت کریمه شدم

باده ناب از خم است هنوز
رزق عشاق از قم است هنوز

نان‌خور سفره ی حریم توایم
در بهشت تو گندم است هنوز

نخ چادر نمازتان خانم!
باب حاجات مردم است هنوز!

تا ابد در طواف کوی توام
تازه این دور هشتم است هنوز

روبروی ضریح داد زدم..
حرم مادرت گم است هنوز

کهنه ام وصله پینه میخواهم
از قم تو مدینه میخواهم

هرکسی خاکسار این در شد
ناخودآگاه دیده اش تر شد

به طواف ضریح دختر رفت
داغدار عزای مادر شد

یاد آن لحظه ای که در میسوخت
میخ در روزی کبوتر شد

پای نامحرمان به خانه رسید
نوبت قتل صبر شوهر شد

فضه آمد کمک کند اما..
یاس خانه شکست پرپرشد…

شاعر:سید پوریا هاشمی

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود

شب کویر، سراپا نوازش است و سکوت
شب سفر، شب رفتن ز خاک تا ملکوت

شب کویر چه یک‌دست و صاف و تاریک است
خدا چقدر به ما در کویر نزدیک است

شب کویر شب قصه‌های دور و دراز
شب رها شدن آبشار راز و نیاز

خوش است اگر که در این آبشار، گم باشی
علی الخصوص اگر در کویر قم باشی

کویر قم که پر از عطر مهربانی‌هاست
قرارگاه و قدمگاه جمکرانی‌هاست

کویر قم که پر از آفتاب شد سبدش
به نام حضرت معصومه مهر شد سندش

مشام دشت پر از عطر و بوی گندم شد
قطار خاطره با شوق وارد قم شد

به قم رسیدم و دیدم که آسمان ابری‌ست
که کار این دل ابری همیشه بی‌صبری‌ست

نگاه کردم و دیدم که صحن غوغا شد
گل محمدی بوستان جان وا شد

فضای صحن پر از رنگ و بوی مشهد بود
لبالب از نفس حضرت محمد بود

لبالب از نفحات بهشت بود حرم
پر از شکوفه و اردیبهشت بود حرم

شب کویر پر از نور شد پر از مهتاب
امام گل به نماز ایستاد در محراب

پر از ترانه پر از گل پر از سخن بودم
خسی که در دل میقات بود، من بودم

پس از زیارت بانوی مهربان کویر
وداع کردم از این خاک، خاک دامن‌گیر

قطار خاطره از دشت‌ها گذشت و گذشت
رسید صبح به مشهد، درست ساعت هشت…

هوای گنبد و گلدسته آسمانی بود
پگاه، مست صدای کریم‌خانی بود

صدای «آمدم ای شاه» بود و عطر حضور
حضور آن همه عاشق حضور آن همه نور

شب کویر شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود

شاعر:سعید بیابانکی

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

شهر من قم نیست، اما در حریمش زنده‌ام
در هوای حق‌حق هر یاکریمش زنده‌ام

در حرم در خلوت شب‌های احیا تا سحر
محو کاشی‌های رحمان و رحیمش زنده‌ام

در هوای تازه‌اش هر دم مداوا می‌شوم
هر نفس با ربناهای نسیمش زنده‌ام

من پر از شب‌های پروین‌خوانی‌ام کنج حرم
تا سحر با قصۀ اشک یتیمش زنده‌ام

در میان تیمچه، در ازدحام رنگ‌ها
در میان نقش بازار قدیمش زنده‌ام

دود اسفند حرم حرزالامان شهر شد
مطمئن هستم که من با این شمیمش زنده‌ام

شاعر:علی اصغر شیری

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

شبیه ذره از خورشید می‌گیرم صفاتم را
و قطره‌قطره از حوض حرم آب حیاتم را

گذشتم از خیابان ارم تا صحن آیینه
که من در آستانش دیده‌ام راه نجاتم را

و دارم یادگاری از رواق هر شبستانش
کمیل و آل یاسین، ندبه و عهد و سماتم را

همین‌که باز بالاسر زیارت‌نامه می‌خواندم
ورق می‌زد زمان در من کتاب خاطراتم را

محرم‌ها حرم با دسته‌ها «چل اختران» بود و
زنی با اشک‌هایش باز می‌آورد ماتم را

طواف آخرم دور ضریحش بود و بعد از آن…
چه پایانی خوشی، در این حرم دیدم وفاتم را

شاعر:محمد غفاری

_____________________________________________________

متن شعر مدح حضرت معصومه (س)

همین که ساده می چرخند بهجت ها به دور تو
همین که مثل اربابند رعیت ها به دور تو

یکی با اشک می آید یکی در بُهت می سوزد
تفاوت می کند طرز ارادت ها به دور تو

یکی کرببلا آن یک بقیع آن دیگری مشهد
که می چرخند انواع زیارت ها به دور تو

خُمی لبریز از درد دلند و حرف ها دارند
اگر خَم می‌شوند از شوق قامت ها به دور تو

مگر تا نگذرد از حد عصمت هر گنهکاری
زمان را گوشزد کردند ساعت ها به دور تو

برای آن که دستش را رسانده بر تن مرقد
طلایی می شوند اینگونه فرصت ها به دور تو

عناصر مثل آب حوض،مثل باد در پرچم
زدند عُمری برای خود سفارت ها به دور تو

شکسته می رسند از راه امّا بی گُمان اینجا
فقط دارند میل دایره خط ها به دور تو

یکی از سمت بالاسر دوتا از سمت پایین‌پا
سه تا در،تعبیه کردند جنت ها به دور تو

شاعر:مهدی رحیمی

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.