آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار مدح حضرت علی اکبر (ع) سال ۱۴۰۱

6
اشعار مدح حضرت علی اکبر (ع) سال 1401

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

چو میبینم جمالش را به چشمم مصطفا باشد
چو میبینم جلالش را سرا پا مرتضا باشد

قد و بالاش غوغایی میان لشگر اندازد
جهانی را به یاد مصطفا و حیدر اندازد

به وصفش واژه ها را در صف ابیات بنشاندم
نبی بود و علی بود و علی اکبرش خواندم

شبیه مصطفا نور خدایی بر جبین دارد
و در رگ های خود خون امیرالمومنین دارد

زبان در وصف او عاجز چو طفل مانده در راه است
چه باید گفت در وصفش که او ممسوس فی الله است

ببین که دست و دلبازیش بر خیرالنسا رفته
و رزم او میان معرکه بر مجتبا رفته

ببین سر تا به پا , پا تا به سر او نور قرآن است
جوانان را بگو او سرور کل جوانان است

نمی گردد به درگاهش ارادت های مردم ، گم
بهشت عاشقانش سمت پایین پاست ای مردم

به درگاهش بیاور رو که جان عالمین است او
شبیه کاشف الکرب الحسین باب الحسین است او

جوانی که تماما نور الله الصمد باشد
الهی که قد و بالاش دور از چشم بد باشد

به خاک کربلا در بین چشم شور آن امّت
نظر خورد عاقبت در معرکه آن قد و آن قامت

ز دامان حرم بنگر که قرآن حسین می رفت
علی می رفت و دنبالش ز تن جان حسین می رفت

علی اکبر ز روی اسب ناگه در سجود آمد
میان معرکه تا بر سرش تیغی فرود آمد

چو پهلویش به ضرب نیزه ای از خون چو دریا شد
تمام معرکه انگار پُر از بوی زهرا شد

چنان جسم علی اکبر به مقتل ارباً ارباً شد
تو گویی که تمام نیزه ها بر پیکرش جا شد

کنار اکبرش گریان بیامد پیش ثارالله
علی را چید در بین عبای خویش ثارالله

شاعر:ناصر شهریاری

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

طُفِیل عشق حسین‌اند آدمی و پری

تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری

جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین!
چنان حسن، به کرامت در این قبیله، سری

تو قلب نسل جوان را، به خود گره زده‌ای
نشان توست، هر آنجاست از جوان، اثری

برای قلب پریشان مادران شهید
علی‌ِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری

به خَلق و خُلق: محمد، مرام و نام: علی
به تو رسیده، چه میراث‌های پر گهری

چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی
که از مقابل چشم حسین، می‌گذری

ندیده ذات هوالعشق، چون تو مجنونی
فقط حواله‌ی لیلا ست، این‌چنین پسری

تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی
تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری

به سوی کرب و بلا، راهی است، قافله‌ای
خوشا به حال سوارانِ با تو هم‌سفری

اذان بگو، که نماز وصال یاران است
بگو که نام علی را به کربلا ببری

چگونه شِبه نبی! در کمین جسم تو اَند؟
«تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری»

رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه:
که بوسه زد به لبانت، لبان تشنه‌تری

وداع با پسری چون تو، می‌کُشد همه را
دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری

قدم بزن، دم آخر، که چشم‌های حسین
دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری

سلام کردم و باور نمی‌کنم یارا!
دل شکسته‌ی ما را، به پاسخی نخری

شاعر:قاسم صرافان

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

کلامی را نمیبینم  که شاَنش را عیان سازد

مگر لطف خدا جاری کلامی بر زبان سازد

مقامی را که ممسوس است در ذات خداوندی
چگونه میتواند چون منی آن را بیان سازد

چگونه میتوان گفتن ز مولودی که میلادش
دوباره روی احمد را در این عالم عیان سازد

رُخش احمد قدش حیدر نفسهایش مسیحایی
خدا آورده اورا تاکه رشک انس و جان سازد

از آن خُلق کریمانه که ارث از مجتبی برده
تواند از کرم دریا کران تا بی کران سازد

جنان آمد پدید از گوشه ی لبخند بابایش
در آغوش پدر خندد جنانی در جنان سازد

پِی آب حیاتندو نمیدانند اگر خواهد
جهان پیر را با یک نگاه خود جوان سازد

اگر افتاده از پایی بزن درب سرایش که
زِ هَر افتاده گیرد دست از او یک قهرمان سازد

دلا غافل مشو یکدم ز الطاف علی اکبر
که هر چه از خدا خواهی علی اکبر همان سازد

پدر آمد به بالینش که ای سرو رشید من
مخواه اینگونه داغ تو قد من را کمان سازد

شاعر:محمد جواد مطیع ها

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

رسیده دلبری دیگر علی اکبر علی اکبر

نگو دلبر بگو گوهر علی اکبر علی اکبر

چه مولودی چه فرزندی عجب معشوق دلبندی
کمی از عرش بالاتر علی اکبر علی اکبر

نگاه نافذش حیدر دل آیینه اش کوثر
قد و بالاش پیغمبر علی اکبر علی اکبر

همین که روی پا یا دوش بابا می نشست انگار
نبی می رفت بر منبر علی اکبر علی اکبر

ز نامش هم به سر تا پای دشمن لرزه می افتد
به تنهایی ست یک لشکر علی اکبر علی اکبر

چه می گویند جز این ذکر، روز و شب کبوترها
علی اصغر علی اصغر علی اکبر علی اکبر

به حق این شب اعظم الهی دست ما را هم
بگیرد در صف محشر علی اکبر علی اکبر

شاعر:محمود یوسفی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر

نوشتم اول خط سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت

و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی
که برد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده… ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده

به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد
زمان زمان تبراست، پس غضب دارد
به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد…
علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند

اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود…، علمدارمن رفیق نداشت

میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده ، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم می زد
همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد

شاعر:مجید تال

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

شب رحمت ، شب احسان اباعبدالله

باز عالم شده حیران اباعبدالله
عرض تبریک به طه و به یاسین امشب
آمده قاری قرآن اباعبدالله
چه مبارک سحری ! قسمت عالم شده است
دستگیری ِ حسن جان ِ اباعبدالله
عرض تبریک به عباس ِعلمدار آمد
شیر جنگاور گُردان اباعبدالله
آسمان و قمرش سجده کنانند امشب
پیش این شمع شبستان اباعبدالله

حضرت خسرو دین ! نغمه ی شیرین آمد
چشم بد دور ، علی جان ِ نخستین آمد

کیست این بانی ِ الطاف ِ نهانی کردن
عادتش مثل حسن خیر رسانی کردن
طیب الله به این رحمت پیغمبری اش
کار او گشته محبت به جهانی کردن
ما نخواهیم از او غیر خودش را که خطاست
از کریمان طلب لقمه ی نانی کردن
زندگی چیست به جز لحظه ی شیرینی که
به فدای سر و جانش ، سر و جانی کردن
شهدا روز قیامت همگی می گویند
این جوان داد به ما یاد جوانی کردن

با سر و جان سوی این حضرت ِ جان باید رفت
“زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت”

حرکات و سکنات تو تجلای نبی
با تو یک شهر نشسته به تماشای نبی
چشم بد دور که تو آمدی و بار دگر
همه دیدند نشسته است علی ، جای نبی
تو فقط راه برو سرو خرامان حسین
تا مدینه بکند یاد ز زهرای نبی
شهد ِ دیدار دوباره ز پیمبر کردن
نوش جان ِ علی ِ عالی ِ اعلای ِ نبی
ای مسلمان ِ تماشای تو نصرانی ها
فیض روح القدست فیض مسیحای نبی

پسر ِ باب نجاتی و خودت باب نجات
بر تو و این همه فیض و برکاتت صلوات

آفریدند تو را تا که قیامت بکنی
چون پدر بر دل عشاق حکومت بکنی
حسرتی مانده میان دل عالم که نشد
تا بر آن چند صباحی تو امامت بکنی
از کرامات اباالفضل همین ما را بس
که تو زیر علمش مشقِ رشادت بکنی
قصد کردی چو پدر دست بگیری زهمه
تا قیامت به بد و خوب محبت بکنی
آی شهزاده ترین قصد نمودی انگار
به پدر بیشتر از “جَون” تو خدمت بکنی

گرچه بر کون و مکان ، سید و مولا بودی
بیشتر از همه تو ، نوکر بابا بودی

ای که فرموده علی تا ابد همتایت نیست
زینت دوش حسین ، روی زمین‌ جایت نیست
زودتر از همه عازم شده ای چون که تو را
بیش از این طاقت ِ تنهایی ِ بابایت نیست
اف به دنیا که برای پدر بی تابت
جای یک بوسه میان همه اعضایت نیست
عطش و نیزه و شمشیر چه کردند حتی
رمق آه کشیدن روی لب هایت نیست

آه یعقوب حرم ! دل بکن از یوسف خود
محرمی دور و بر زینب کبرایت نیست

یک تنه لشکر ارباب ، شده لشکر ها
ام لیلا شده آه ام ِ علی اکبر ها‌

شاعر:محمد حسین رحیمیان

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

از دست ساقی تا که بوی باده می آید

انگار بوی تربت از سجاده می آید

دل داده هر کس به علی اکبر لیلا
لیلا به مجنونی آن دلداده می آید

حتی اگر مثل حسین آید محال است این
مثل علی اکبر مگر شهزاده می آید

هرکس اسیر زلف تو در توی شهزاده ست
در محضر ارباب چون آزاده می آید

از هر جهت چون به رسول الله می ماند
بابا به استقبال او استاده می آید

پیچیده تحریر اذانش در دل تاریخ
امروز اگر مثل موذن زاده می آید

افزون تر از اغراق و از اندیشه بیرون تر
توصیف او کی در بیانی ساده می آید

مهر غلامی علی اکبر به پیشانی ست
بر گردن سگ بیشتر قلاده می آید

داغ تو سنگین است حق دارد پدر وقتی
تا اربا اربای تنت افتاده می آید

شاعر:علی کاوند

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

باید شنید از دو لبت یا حسین را

باید که دید رویِ تو را با حسین را

از آن شبی که خنده زدی در میانِ مَهد
هرشب علی علی شده لالا ، حسین را

با هیچ چیزِ عالم عوض ، نه نمیکند
اربابِ ما شنیدنِ بابا حسین را

هر پنج وعده تا که اذانِ تو میرسد
مبهوت میکند همه حتیٰ حسین را

اینسان که خیره خیره تو را میکند نگاه
باید که دید وقتِ تماشا حسین را

طوری به رویِ دامن زینب نشسته‌ای
گویا گرفته حضرت زهرا حسین را

باغِ بهشت را گِروِ باده داده‌ایم
دیوانگانِ حضرتِ ارباب زاده‌ایم

روزی که بال میزدم اما پری نبود
روزی که حلقه میزدم اما دری نبود

روزی که باده عربده میزد حریف کو؟
حل میشدم درونِ مِی و ساغری نبود

روزی که در میانِ تمامیِ عقل‌ها
مستانه نعره میزدم و حنجری نبود

روزی که عشق بود و خداوندِ عشق را
غیر از حسین آینه‌ی دیگری نبود

دیدم حسین بود و حسین و حسین هم
وقتی که بود جلوه‌ی بالاتری نبود

میخواستم که دل بسپارم نیافتم
میخواستم که سر بدوانم سری نبود

آنروز لطفِ حضرتِ حق حیدری شدیم
ما را صدا زدند و علی اکبری شدیم

وقتی که باز میکنی از رُخ نقاب را
بیچاره میکنی زِ پِی ات آفتاب را

انگشت بر لب اند تمامیِ قاب‌ها
داری زِ بس که چهره‌ی ختمی مآب را

جبریل هم گمان کنم اینجا مُردَد است
آورده در حضورِ تو اُمُّ الکتاب را

شُکرِ خدا برای گره‌های کورِ ما
آورده‌ای هزار دَمِ مستجاب را

چشم پدر زِ شوق و شعف برق میزند
وقتی سلام میکنی عالیجناب را

میدان برایِ عرضِ ادب سجده میکند
تا دست میکشی سر و یالِ عقاب را

تو حیدری که آمده تکرار میشوی
وقت نبرد تیغ علمدار میشوی

در خاک میروند تمامِ سوارها
با دیدنِ تو ای نفسِ ذوالفقارها

حتیٰ هنوز بین دلیران زبانزد است
یک صحنه از حضور تو در تار و مارها

تو میزدی به سینه‌ی لشکر ولی چه سود
یک تن نبود دور و بَرَت از فرارها

تیغِ تو چرخ میزند و چرخ میزند
صدها هزار دست و سرِ نابکارها

از نازِ ضربِ شصتِ تو بد مست میشود
شمشیر تو که زَهره دَرَد از شکارها

از نازِ ضربِ شصتِ تو تکبیر میکشد
عباس ، وقتِ دیدنِ این کار زارها

نامت حماسه‌ای ست که پیدا نمیشود
هر یوسفی که یوسفِ لیلا نمیشود

شاعر:حسن لطفی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

قاری والشمس و والضحی علی اکبر

حضرت داود کربلا علی اکبر

بود مسیحا حسین ، دم پسرش بود
حضرت موسی حسین ، عصا علی اکبر

قامت حُسنش ضریح اهل حرم بود
یوسف مصری کجا کجا علی اکبر

کربوبلا را جناب کعبه حسین است
مروه ابالفضل شد صفا علی اکبر

جبهه‌ی پیشانی‌اش چراغ هدایت
زلف سیه ، رایة الهدی علی اکبر

حی علی الکربلا نشسته به لبهاش
ماذنه ها را زده صدا علی اکبر

ماه در آیینه از ستاره خبر خواست
آینه فرمود انّما علی اکبر

گفت که افتادگی نشان کمال است
دید که رفته‌ست زیر پا علی اکبر

گر بدهد صد پسر خدا به حسینش
اصغر است ، اوسط است ، یا علی اکبر

پیرها حبیب ، طفل‌ها علی اصغر
هرکه جوان بود گفت یاعلی اکبر

جلوه‌ی  تمثیل ، کربلای معلاست
اکبر اگر احمد است آمنه لیلاست

شاعر:وحید عظیم پور

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

دل گره خورده ست بر طاق دو ابروی علی
هرچه باداباد با سر میروم سوی علی
بر مشامم میرسد امشب فقط بوی علی
آمدم دنیا برای دیدن روی علی

بازهم نام علی در شعر من اعجاز کرد
یا علی اکبر نوشتم روح من پرواز کرد

محو روی ماه او هرشب گل مهتاب بود
بس که گیسویش کمند و صورتش جذاب بود
در قنوتش گریه هایش برکه ی سیلاب بود
او فقط ارباب زاده نه!خودش ارباب بود

چشمه سارش در عبادت چشمه های سلسبیل
میکشیده منتش را در نمازش جبرئیل

هر که او را دیده با خود گفته که پیغمبر است
جمع خوبی هاست..آری..او علیِ اکبر است
این علی اکبر خودش آیینه دار حیدر است
در مسیر عاشقی او از همه عاشق تر است

بر جبینش ردّ لب های امیرالمومنین
مادری کرده برایش حضرت ام البنین

ای خوش الحان حرم…ماه دل آرای حسین
چشم بد دور ز تو خوش قد و بالای حسین
نفست حق و دمت گرم مسیحای حسین
آمدی تا که کنی پر همه جا،جای حسین

جلوه ای کن که خدا تشنه ی دیدار تو است
اهل افلاک!زمین نقطه ی پرگار تو است

خواهش چشمان من وابسته بر دستان تو
دست مارا رد مکن وصل است بر دامان تو
هم من و ایل و تبار من همه قربان تو
جان بابا را گرفته آن لب عطشان تو

در مدار چشم هایت ماه کامل می شود
هرکسی دیوانه ات شد تازه عاقل می شود

سفره ای که پهن کردی سفره ای از مرتضاست
مثل بابای شهیدت رافتت بی انتهاست
خانه ات معروف بر بیت الکرم..دارالشفاست
یعنی این خانه همان بیت امام مجتباست

مدح تو با نام نامی حسن زیباتر است
چون که دستش در کرامت از همه بالاتر است

وقت میدان رفتن و هنگامه ی پیکار شد
وای بر لشکر که حیدر بازهم تکرار شد
با شکوه نعره ات کار همه دشوار شد
لشکر از ترس تو دنیا بر سرش آوار شد

تیغ لازم نیست..چشم تو کفایت می کند
دشمنت را سوی قبر خود هدایت می کند

رفتی و پشت سرت اشک پدر دنبال تو
ای عقاب خیمه ها،چیده ست دشمن بال تو
وای از گودال تو..ای وای از گودال تو
آه از حال حسین و…وای من از حال تو

بعد تو حال عموی تو تماشایی شده
قافیه نه..شعر نه..ساقی تماشایی شده

شاعر:آرمان صائمی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

به صبحِ طلوعِ شکرقندِ تو

چمن می تراود ز لبخندِ تو

نسیمِ دَمت محضِ شادابی است
به عشقِ تو رنگِ جهان آبی است

چه شوری به جانِ تو آکنده است
قلم هم ز وصفِ تو شرمنده است

گلِ باغِ لیلا جمالت بهار
اذان گوی بابا دَمت ذوالفقار

نشسته قمر محوِ سیمای تو
غزلخوانِ تو گشته بابای تو

علی چشمه ی مِهر و جوشان تویی
که یاسین و طاهای قرآن تویی

نوازشگرت عمّه جان زینب است
ز عشقت ثناگوی تو هر شب است

فدایت که سبز است پیمانِ تو
فقط نامِ عشق است عنوانِ تو

شمیمِ نفس های تو طعمِ آب
به دامانِ لیلا عزیزم بخواب

علی هستیّ و مثلِ پیغمبری
تو از هر جوانی علی سرتری

بهشتم بوَد روی زیبای تو
بوَد قدرِ من قدِ رعنای تو

تو شش‌ گوشه‌ کردی‌ حرم‌ را علی
که ذکرِ مجسّم، تویی یا علی

تو اوّل علی، بعدِ حیدر شدی
که در کربلا زود پرپر شدی

به شاهِ شهیدان پسر گشته‌ای
تو اوّل به بابا سِپر گشته‌ای

فدای لبِ تشنه و حنجرت
فدای دو چشمانِ از خون ترت

الا نورِ چشمانِ اهلِ حرم
تو تاجِ همایی به روی سرم

به گلزارِ حیدر گلِ لاله‌ای
به رخسارِ ماهِ ولا ژاله‌ای

تو لیلا و لیلاست مجنونِ تو
بقای شریعت هم از خونِ توست

تو در کربلا شمعِ سوزان شدی
وَ شاگرد رزمِ عموجان شدی

ادب را هم از ساقی آموختی
که سقا شدی و خودت سوختی

تو قبل از علمدار سقا شدی
که با کامِ تشنه چو دریا شدی

تو با اذنِ سقای دشتِ بلا
سقایت نمودی همه خیمه ها

منم زائرِ صحنِ چشمانِ تو
حقیرم به درگاهِ احسانِ تو

نظر کن گدا را ز لطف و کرم
همه دردِ من شد فراقِ حرم

نظر کن به چشمانِ بارانی ام
جوازِ زیارت کن ارزانی ام!

شاعر:هستی محرابی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده

ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده
به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده
و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده
و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده
عروس فاطمه لیلا علیّ اکبر آورده

جمال بی مثال حیّ سرمد زاده ای لیلا
خدا را بهترین عبد مؤیّد زاده ای لیلا
پسر زادی و یا روح مجرّد زاده ای لیلا
به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زاده ای لیلا
محمّد را محمّد را محمّد زاده ای لیلا
قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده

الا ای رهروان حقّ چراغ راه پیدا شد
جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد
بشارت اهل دل را ملک دل را شاه پیدا شد
به روی شانۀ شمس ولایت ماه پیدا شد
ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد
زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده

جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این
حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این
رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این
کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این
ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این
برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده

سزد جبریل از کوثر وضو گیرد زبان شوید
مگر از غنچه ی لبهاش گل در وصف او روید
ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید
بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید
نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید
به حیرت خصم را هم این خدایی منظر آورده

سلام انبیا بر غیرت و اخلاص و ایمانش
درود جان و تن تا صبح محشر بر تن و جانش
چه قابل جان من همه عالم به قربانش
حسین ابن علی بگرفته و بوسد چو قرآنش
سزد تفسیر گردد سوره ی والشّمس در شانش
مگو، کز مهر گردون هم رخی زیباتر آورده

رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم
پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم
به تار طرّه اش بسته حیات عالم و آدم
نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم
ملایک در سما بگرفته اند این ذکر را با هم
که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده

سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش
به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش
ملایک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش
شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش
حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش
سپهر حسن را این پاک مادر محور آورده

نبّوت بر جمال کبریایی منظرش نازد
امامت بر دم گرم شهادت پرورش نازد
بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد
شفاعت بر کرامت های روز محشرش نازد
شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد
شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده

جوانان جهان آیینه دار خطّ و آیینش
ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا بینش
به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش
عجب نبود اگر خون بگذرد از عرشه ی زینش
عطش گلبوسه ها بگرفته از لبهای شیرینش
اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده

زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او
قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او
به رزم صحنه ی عاشور ثارالله دیگر او
زعیم و اسوه ی رزمندگان تا صبح محشر او
ز آل الله روز جان فشانی پیشروتر او
به حق ایمانی از کوه گران محکمتر آورده

سلام ای آفتاب سرخ عاشورا علی اکبر
درود ای آرزوی یوسف زهرا علی اکبر
گل باغ جنان در دامن صحرا علی اکبر
تویی در بزم جان ماه جهان آرا علی اکبر
کرامت کن برات کربلا ما را علی اکبر
که داغ کربلایت ناله از دلها برآورده

تو قرآنی تو فرقانی تو یاسینی تو طاهایی
تو در کوی ذبیح الله اعظم ذبح عظمایی
تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی
تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی
تو در دشت بلا همچون شجر در طور سینایی
که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده

شاعر:استاد غلامرضا سازگار

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

چه قیامتی و چه محشری، چه صنوبری و چه سروری

چه محمدی و چه حیدری، شه ماسِواء، علی اکبری

به مقامِ تو همه دم سلام،همه انبیا به درت غلام، نفست صفای علی الدوام ،که تویی شفاء علی اکبری

به فدای خنده‌ی قند تو ، به فدای سرو بلند تو
به فدای زلف کمند تو ، قمرُ السماء علی اکبری

منم آن خمارِ سبوی تو ، وَ اسیر طره‌ی موی تو
به فدای گلشن روی تو ، که تو دلربا علی اکبری

تویی آن دلیل حیات من ، تویی آن صراط نجات من
وَ تو اصل صوم و صلات من ، علم الهداء، علی اکبری

همه مضطرب ز شجاعتت ، متحیر از تو و هیبتت
به فدای شور و صلابتت ، اسدُ الولاء ، علی اکبری

مه کهکشان یل قهرمان ، شه لا مکان شرف الزمان
وجناتِ تو، شعف البیان، جبلُ الوفاء علی اکبری

شاعر:علی گلچین پور

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

نگاه لطف سلیمان کجا و مویهء مور

میان میکده مستی کنم به عشق حضور
بریز باده برایم، بریز باده ز دور
نشسته ام که کند ساقی از خرابه عبور

شدم خراب زیارت یکی مرا ببرد
یکی مرا حرم شاه کربلا ببرد

اگر سبوی شکسته برات آوردم
شمیم تربتی از کربلات آوردم
ز گریهء سحر آب فرات آوردم
مرا بخر که فقط سیئات آوردم

کشیده در بغل خود مرا طواف حبیب
مرا رسانده به یوسف، نخ کلاف حبیب

نگاه من به غبار و به قاب شش گوشه است
سلام دادم و اشکم جواب شش گوشه است
به دست خالیم اینجا، شراب شش گوشه است
مرا ببوس، دلم مست خواب شش گوشه است

مگر ز ساغر ارباب، بهترش هم هست
خراب بادهء او مست اکبرش هم هست

دم ضریح شنیدم حسین گفت اکبر
به پای او که رسیدم حسین گفت اکبر
همینکه ناز کشیدم حسین گفت اکبر
حسن نوشتم و دیدم حسین گفت اکبر

بوی حسن طرف خانهء حسین آمد
بیا برادر ریحانهء حسین آمد

زمان آمدنش عرش، بیقراری کرد
فضای خانهء ارباب را بهاری کرد
دعای فاطمه را در مدینه جاری کرد
کرم ز دست حسن داشت، سفره داری کرد

ببین به صورت او جلوه هایی از ثقلین
علی و احمد و زهرا و مجتبی و حسین

شب علی شده مشکل گشا ابالفضل است
طرف حساب فقیر و گدا ابالفضل است
کسی که اینهمه هم شانه با ابالفضل است
علیّ اکبر لیلاست یا ابالفضل است

نگین درّ نجف را ببین در انگشتش
همان که کرببلا را گرفته در مُشتش

علی اذان خدا و علی صدای حسین
علی کتاب خدا و علی دعای حسین
موذنی که گرفته به دست عبای حسین
پسر شده که بیفتد به روی پای حسین

خدا کند نخورد چشم، قدّ و بالایش
خدا کند که نیفتد پدر به پاهایش

همینکه لختهء خون از روی دهان آمد
حسین با سر زانو کشان کشان آمد
صدای خندهء الوات شامیان آمد
عقیله از حرم خود دوان دوان آمد

شهید جمع شده زیر دست و پا ای وای…
هزار تکّه علی ریخت در عبا ای وای…

شاعر:رضا دین پرور

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

از ازل باده بوده و ساغر

از ازل عشق بوده و دلبر
آفریده شدی، شوی آقا
آفریده شدم، شوم نوکر
هرکه اینجا ندار شد، دارا است!
هرکه اینجا فقیرتر، بهتر…
تا ابد خاک پای تو هستم
تا ابد جان جانی و سرور
محو ذات پیمبریِ تو ام
ای نبی خصلت و نبی منظر!
عشق من! شاهزاده ی ارباب…!
مددی حضرت علی اکبر

نور تابان عالمینی تو
پسر ارشد حسینی تو

بعد از آن که خدا خدا کردم
فقط اسم تو را صدا کردم
بسته ام چشم های خیسم را
بال پرواز خویش وا کردم…
در خیال خودم میان حرم
چقدَر با شما صفا کردم
بارها گفته ام به ثارالله:
به جوان تو اقتدا کردم!
با شما علم کیمیا دارم
با شما خاک را طلا کردم!
دل به هرکس به غیر تو دادم
بچگی بود…، من خطا کردم

ای جوان قبیله ی دریا
یا علی اکبر الدخیل آقا

زیر دِین است قلب من با تو
روح من مرده و مسیحا تو
رود خشکم! کویر بی آبم!
رحمت بی کران تو، دریا تو!
عهد کردم که مال تو باشم
عهد کردم نبینم الا تو
چقدَر فاصله است ای دریا
از کویر وجود من تا تو
کربلا، کربِ وَ البلا شده است
بس که هستی میان صحرا تو
مثل آن گل که پرپرش بکنند
در دل دشت ارباً اربا تو

پدرت داد می زند، جگرم!
آه پاشو، عصای من! پسرم…!

شاعر:علی میر حیدری

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

مسیح بود و اذانش به مرده جان می داد

به هر شکسته پری شوق آسمان می داد
اگر چه با رجزش عرش را تکان می داد
زمان جنگ  به دشمن هم او  امان می داد

به قلب معرکه می زد علی علی گویان
که خاندان علی را چه باکی از طوفان

حذر کنید که از نسل شیر کرار است
علیِ اکبرِ لیلاست ،مرد پیکار است
به حق که آینه ی مجتبی ست ،سردار است
به چهره احمد و در هیبتش علمدار است

شبیه نه خود پیغمبر است این آقا
بنازمش نوه ی حیدر است این آقا

چه کرده است که دنیا شده گرفتارش
خوشا به خالق رویش ،خوشا به معمارش
همیشه شامل ما بوده لطف بسیارش
نبوده  است یلی در جهان جلودارش

دوباره ولوله بر پاست،محشر آمده است
به اهل خیمه بگویید اکبر آمده است

شاعر:احسان نرگسی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

از تو سروده ام غزل و ناز میکنم

بال و پرم به سمت حرم باز میکنم

گفتیم یا علی و اجازه گرفته ایم
با مرتضی به عرش که پرواز میکنم

طبع مرا نگاه تو اقا گشوده است
با نام مرتضی غزل آغاز میکنم

موسی به نام حضرت حیدر عصا زده
از من بعید نیست گر اعجاز میکنم

یا قاهر العدو و و یا والی الولی
یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی

بر روی بام تو دل من چون کبوتر است
از هرچه برتر حیدر کرار برتر است

ذکر علی الدوام فقط یاعلی بُود
یک یاعلی به ختم کتابش برابر است

حیدر معلم نبی مرسل است و غیر
جانم علی که ساقی و فتاح خیبر است

کوری چشم این سلفی ها و اجنبی!
روزی خلق بسته به انگشت حیدر است

تصویر شخص حضرت الله حیدر است
تندیس شخص حیدر کرار اکبر است

نام تو از علی معلی درازتر
جای شما ز فردوس اعلی درازتر

یک عالمی‌ دچار به موی شما شده
گیسوی توست از شب یلدا درازتر

دستان شخص حضرت موسی به دامنت
شمشیرتوست از ید بیضا دراز تر

بر روی دوش حضرت بابا که میروی
قد تو گشته از قد سقا درازتر

امید ماست بخشش و رحم و مرام تو
برگشته ام که دست من از پا دراز تر

گر سرو قد کشیده مهم نیست یا علی!
بالای تو از آن قد رعنا دراز تر

امشب صله دهد به جهان حضرت بتول
اکبر نگو بگو که علی ضربدر رسول

شاعر:محمد امین طاهری

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

شد بسته بر هر ماه در عالم

چشمان اخترهای بعد از تو
جز بام تو هرگز نگردد باز
بال کبوترهای بعد از تو

تا آسمانها راه داری تو
نامت بلند و قامتت بالا
سر در گریبانند در پیش ات
سرو و صنوبرهای بعد از تو

آری دلم گرم است بر مهر ات
مهری که تو بر سینه ام دادی
آری ندارد هیچ مفهومی
سرمای آذر های بعد از تو

تو درس مکتب خانه ها گشتی
تو مرجع هر عالم دینی
اکبر شناسی گشته تا امروز
عنوان منبرهای بعد از تو

تو اشبه الناسی به پیغمبر
کافر مسلمان می‌کند لحن ات
آری ادا هرگز نشد صوت
الله اکبرهای بعد از تو

چشم تو مصباح الهدی باشد
در هر دم ات خفته است صد عیسی
مشق تو را دارند رهبرها
در پای دفترهای بعد از تو

بابای تو زیب همه عالم
تو زینت بابای خود بودی
بازار زیورها شکست ، اما
بازار زیورهای بعد از تو

در قحط آب و قحطی غیرت
لب را به روی لعل تو بگذاشت
با اشک مستی کرد و معنا شد
مفهوم ساغرهای بعد از تو

فریاد زد امداد کن زینب
من ناتوانم پیش این پیکر
در ناتوانی ها چه باید کرد
با جسم اکبرهای بعد از تو

زینب برایت روضه می‌خواند
روضه برای غارت خیمه
زینب دلش آشوب می‌گیرد
آشوب معجرهای بعد از تو

وقتی به روی نیزه ها رفتی
یک کاروان گریان تو بودند
هم دیده ی سرهای قبل از تو
هم دیده ی سرهای بعد از تو

شاعر:داریوش جعفری

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

پیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیست

پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست

به شک افتاده ام یارب ! شباهت اینقدر آیا؟
یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست

زمین می لرزد از  طرز قدمهایش ، نمی دانم
چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست

زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن
دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست

شگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او را
که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست

الا شاعر ! نمی جویی برای وصف او حرفی
فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیست

علی های حسین بن علی مانند هم هستند
که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست

همین یک بیت را یک روضه می خوانم ؛ عبا پهن است
علی اکبر است این اربن اربا ، آه اصغر نیست

شاعر:محسن ناصحی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

در آن تاریک، دل می‌بُرد ماه از عالم بالا

گرامی باد این رخشنده، این تابان بی‌همتا

شب است و می‌تکاند آسمان از دامنش آرام
همه ته‌مانده‌های نور را بر سفرۀ صحرا

میان چادر شب ماه زیباتر شود آن‌سان
که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا

خوشا لیلا که در دامان جوانی این‌چنین پرورد
که دارد خوف از پروردگار خویشتن، تنها

تعالی‌الله رویش را که «والفجر» است تفسیرش
تعالی‌الله مویش را که «والیل اذا یغشا»

ملاحت می‌چکد از ساحت پیشانی‌اش هر بار
که در نزد پدر پایین می‌اندازد سر خود را

کسی چون او پر از سُکر خدا گشته‌ست پا تا سر
که نشناسد میان سجده‌های خویش سر از پا

علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا
علیّ‌بن‌ابی‌طالب مهیا گشته بر هیجا!

که او تا بر زمین پا می‌گذارد، راه می‌افتد
میان آسمان‌ها بر سر پابوسی‌اش دعوا

«اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت
نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزه‌ها پروا

بلاجوی و بلی‌گوی و عطش‌نوش و رجزخوان بود
هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برق‌آسا

«منم من زادۀ زهرا، منم آیینۀ حیدر!»
ولی نشناختند او را ولی‌نشناس‌ها… دردا!

نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر
گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا…

امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش
بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری

شاعر:رضا یزدانی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

صدانزدیک می آید صدای پای پیغمبر

جوانی می رسد از راه با سیمای پیغمبر

به آغوش نبوت بازگردانده است یثرب را
تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر

دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه
نهفته بین لب هایش دم عیسای پیغمبر

نگاهش قطره قطره آیه ی «والشفع و الوتر» است
ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر

به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او
می افتد هرکسی یاد جوانی های پیغمبر

شنیدن ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری
نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر

به دنیای تو اول راه می یابند و بعد از آن
جوان ها انس می گیرند با دنیای پیغمبر

شاعر:عباس همتی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا

کأنّ المصطفی قد عادَ یـولَد مرّةً أخری

یـقـین روح مـحمـد رفـته در جسم علی اکبر
اگـر مـا می پذیرفـتیم مفهوم تناسخ را

هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را

سپاه شـمرِکافرکیش، مات جلوه ی حُسنش
سوار اسب خود، وقتی نمـایان می کند رخ را

به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم
نمی فهمیم علت را … نمی یابیم پاسخ را

عطش، آتش شد اما با لب بابا گلستان شد
چنانـکه آتش نمرود، ابراهیم تارخ را

شاعر:محسن رضوانی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست

کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست

به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزون‌تر از همه کس، در جهان شباهت توست

از این شباهت بی‌حد، در اشتباه افتند
که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست…

ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا
نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست

به پیکر تو مجسم، لطافت روح است
عجب بُوَد که در این خاکدان، اقامت توست

نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است
عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست…

عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان
که لطف و مرحمت بی‌شمار خصلت توست

شاعر:زنده یاد استاد حبیب چایچیان (حسان)

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت

صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت
نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت
خبر به دست ملائک به آسمان می رفت

تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد
خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد

به رودخانه تمنای وصل دریا داد
به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد
به دست مریم اربابمان،مسیحا داد
خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد

عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد
برای دلبر کُون و مکان نگار آورد

گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند
هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند
تمام بیشه به دنبال ناز آهویند
به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟!

حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد
برای بار نخستین علی صدایش کرد

ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت
نماز بندگی عرش را به راه انداخت
هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت
تمام آینه ها را به اشتباه انداخت

دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته
چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته

خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد
به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد
به گوش شب برسانید آفتاب آمد
کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد

نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است
اصول تربیت او حسینی و حسنی است

از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند
مرا به دست کسی غیر یار نسپردند
تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند
هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند

فقیرهای درش گرم سروری هستند
غلام های حسین از دم اکبری هستند

به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند
به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند
اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند
به آسمان رود و عرش را نظاره کند

هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد
گدای پشت درش حکم شاه را دارد

شکوه کوه حرا شانه های شهزاده
عبای سبز محمد عبای شهزاده
قیامتی است نماز عشای شهزاده
بلال ها همه مات صدای شهزاده

علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت
حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت

نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است
غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است
لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است
درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است

همیشه شانه به شانه کنار عباس است
به نام حضرت زهرا چقدر حساس است

عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد
و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد
رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد
ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد

رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین
پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین

بنا بر این شده مثل عمو علم بزند
تمام لشکر کفار را بهم بزند
و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند
کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند

چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده
حسین وقت تماشاش عشق می کرده

مخدّرات برایش نقاب آوردند
برای نور جبینش حجاب آوردند
حنای سرخ به قصد خضاب آوردند
برای باز شکاری عقاب آوردند

تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت
پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت

دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود
به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود
به کوری همه ی آن حرامیان حسود
حسین با رجز او به وجد آمده بود

شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد
علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد

چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد
چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد
چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد
خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد…

قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد
خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد

لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد
ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد
رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد
چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟!

نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او
هنوز مثل معماست شکل پیکر او

شاعر:بردیا محمدی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

دل حرم می شود سحرگاهی
که شود صحن دیده تر گاهی
قطره ی آب در مرور زمان
می کند در حجر اثر گاهی
دل من سخت تر ز سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پس مانده را بخر گاهی
یعنی آن قدر بی بها هستم
نیستم لایقِ نظر گاهی
بین سجاده دیده بر راهم
نیمه شب می شود خبر گاهی
بنده ای را که دست و پا گیر است
همرهت تا خدا ببر گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر ازین جا کنی گذر گاهی
پسری که کریم زاده بود
می کند جلوه ی پدر گاهی

تاج اصحاب یا علی اکبر
یابن ارباب یا علی اکبر

تو مطهر شدی ز هر چه بدی
تا بگوئی ز نسل لم یلدی
صد و ده بار هو کشم ز جگر
که تو با کعبه زاده هم عددی
همه دلگرمی ام محبت توست
یابن لیلا «علیک معتمدی»
گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمی رود احدی
ناز تو فاطمی تر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نوه ی ارشد دو دریایی
موجی از عشق گاه جذر و مدی
جای مادر بزرگ تو خالی
زود پر زد به وادی ابدی
تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی

تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عباس مرتضی را دید

تا که بابا تو را صدا می کرد
محشری در حرم به پا می کرد
با نگاهی به قد و بالایت
یاد پیغمبر خدا می کرد
تو که هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا می کرد
ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا می کرد
آتش روی بام خانه ی تو
کوچه ها را پر از گدا می کرد
هر کسی داشت نذر پیغمبر
به در خانه ات ادا می کرد
دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا می کرد
بوسه ای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا می کرد
گوشه ای می نشست و با زینب
نظری سوی مجتبی می کرد

بعد می گفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست

تو ز اجداد خود چه کم داری
نسبی پاک و محترم داری
وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مرده دم داری
گشته شش گوشه این حرم یعنی
تو جداگانه یک حرم داری
تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری
ما به نام تو سینه زن شده ایم
حق شاهیِ بر عجم داری
تو که باب الحوائجی بی شک
بس که آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقب تر از عباس
بر سر دوش خود علم داری

شانه هایت ز بس مودب بود
دومین تکیه گاه زینب بود

خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بر دل کفار
زره مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پا بگذار
نعره ای زن منم علی اکبر
نوه ی حق حیدر کرار
هم چو شیری بزن به قلب سپاه
تا بریزی به هم یمین و یسار
ضجه ی کوفه را در آوردی
ای ابر مرد عرصه ی پیکار
هر طرف تاب می دهی تیغت
پشته سازی ز کشته ی بسیار
تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار
لب نهادی بر آن لبان خشک
گفتی آهسته این سخن با یار
کی محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار

تا که دل کنده از تو بابا شد
بال های شهادتت وا شد

ناگه از دشت یک صدا آمد
ناله ی ای پدر بیا آمد
پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد
پیرمردی کنار نعش جوان
با سر زانو از قفا آمد
روضه ات گشته شرح موت حسین
وسط هلهله نوا آمد
آن چنان نعره زد علی ولدی
ناله اش بین که تا کجا آمد
دست خود را گرفته روی سر
زینب از سوی خیمه ها آمد
شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد
با تن ریخته به هم چه کند
نوبت یاری عبا آمد
شب جمعه است بس کن ای شاعر
چون که مادر به کربلا آمد

هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضه خوان کرب و بلاست

شاعر:قاسم نعمتی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

ماه روزیم و آفتاب شبیم
از قدیم عاشقیم! در طلبیم
ما عجم زادگان منتخبیم…
که گرفتار دلبری عربیم

این که هم‌ احمد است هم علی است
علی بن‌ الحسین اَوَّلی است

بیخیال غم و مصیبت و درد
ام لیلا مسیح را آورد
همه مستش شدند فَردافرد!
پدر از دیدنش چه کیفی کرد…

تا حسین است اسم اعظم علی ست
پدرش هم علی پسر هم علی ست

مثل پروردگارخود اکبر
مثل اجداد خویش پیغمبر
مثل بابابزرگ خود حیدر
مثل زهراست خیر او کوثر

احمد و حیدر و حسن شده  است
حاصل جمع پنج تن شده است

آنچه دارد تمامی اش نوراست
آنچه را خواسته ست مقدور است
آنچه میلش کشیده انگوراست
باعلی جمع کربلا جور است

اهل عالم! بهشت ازین باب است
قبله پایین‌ پای ارباب است

درد دادیم و دارو اورده
باخودش دام گیسو آورده
هرزمان خم به ابرو آورده
دشمنان را به زانو آورده

وقت پیکار عزم او جزم است
علی اکبر معلم رزم است

برکتی را که بوی نان دارد
حکمتی را که امتحان دارد
کعبه ای  را که حق مکان دارد
همه را اکبر جوان دارد

اینکه ایینه جمال خداست
شرف الشمس سیدالشهداست

وسعتش انتها ندارد که
بی علی دل بها ندارد که
جنت حق صفا ندارد که
شاه پایین‌ پا ندارد که

السلام علیک یا دلبر
با ابی انت یا علی اکبر

درغم روضه امتداد تویی
کاف وها یا وعین وصاد تویی
آنکه بی درد جان نداد تویی
انکه خورده لگد زیاد تویی

لحظه ی احتضار جان تو شد
پدرت تشنه ی اذان توشد

چه حیاتی است جاری ازدهنت
چه مماتی است دست وپا زدنت
چه رواقی است وسعت بدنت
چه عبایی است خرج آمدنت

این جوانان تورا که میبردند
توزمین ریختی زمین خوردند

شاعر:سید پوریا هاشمی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

قد قامت الصلاة ، نماز آفریده شد
امشب دوباره روی خداوند دیده شد

مژده ، که نور آمده پابوسِ قبله اش
شوق از نگاهِ ماه ترین ها چکیده شد

تا که قرار شد بشود سروِ نشأتین
طوبی به عشق اکبرِ لیلا کشیده شد

یک دل ، نه صد دل از همه عالم ربوده است
تا عاشقی کند به ملک ، دل دمیده شد

نامش علی ست کنیهٔ او هم قیامت است
آیاتِ حشر از لبِ قرآن شنیده شد

هر کس گرفت بوسه از او گفت ، عارفان
قبل از بهشت ، مزهٔ کوثر چشیده شد

دریا گرفت ماهِ خودش را به روی دست
در بین چشمهای عمو هم ، پدیده شد

بابا از اولین دمِ مولودِ این پسر
هر بار خواست بوسه بگیرد خمیده شد

شاعر:حامد آقایی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

سلام ای ماه را جانان؛ سلام ای شاه را نائب
سلام ای درد را درمان؛ سلام ای قلب را صاحب

به مدحت کاری از دست غزل که برنمی‌آید
چگونه وصف تو گویند شاعرها در این قالب

تو قرآن حسینی که خدا تقدیم او کرده
که در هر سوره نه؛ هر آیه داری سجده‌ای واجب

ملائک در دلِ هفت‌آسمان تنها تو را دیدند
فراوانند انجم؛ کیست غیر از روی تو ثاقب؟

گمانم صبح میلاد تو ای پیغمبر ثانی
کسی ناقوس نشنیده؛ اذان می‌گفته هر راهب

هنر زیباتر است آن‌گاه که خرج علی گردد
بخوان مداح؛ بسم‌اله؛ بگو شاعر؛ بزن مطرب

الا ای جارچی‌ها طبل بردارید که آمد
علی ‌بن ‌حسین ‌بن‌ علی ‌بن ‌ابی‌طالب

چه جذابیتی داری که عباس از طلوع صبح
به روی ماه تو مانده‌ست خیره تا دم مغرب

تو از راه آمدی تا پشت حق باشی و حق با تو
که از امروز می‌لرزد به خود هر ظالمِ غاصب

میان معرکه شانه به شانه با اباالفضلی
کدام ابله گمان کرده که بر این دو شود غالب

تو برمی‌گردی ای شیرِ جوانان بنی‌هاشم
تو رجعت می‌کنی با آن امام حاضرِ غائب

شاعر:حمید رمی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

آورده کسی روزیِ سالانه‌ی ما را
کرده متبرک لبِ پیمانه‌ی ما را
تا اینکه نگیریم، شراب از کس و ناکس
برده‌ست به میخانه‌ی خود خانه‌ی ما را
دستی پَرِ پرواز عطا کرده؛ که آن دست
هر روز، رسانده‌ست به ما دانه‌ی ما را
از گرد و غبارِ حرم آورده؛ که با آن
آباد کند خانه‌ی ویرانه‌ی ما را
ما موی پریشان شده از بادِ بلاییم
دادند به سرپنجه‌ی او شانه‌ی ما را

او کیست، به جز رونقِ کاشانه‌ی ارباب
پیغمبرِ حیدر شده‌ی خانه‌ی ارباب

یلدا شده تکثیر، در آیینه‌ی مویش
ماه آمده تعظیم کند محضر رویش
هوهوی بهشت است، نسیمی که وزیده
از های نفس‌های علی آمده بویش
قدقامت سرو آمده از شاخه‌ی طوبی
ارثیّه رسیده‌ست به او قدّ عمویش
گفتند به ما: موسم حج است بیایید
رفتیم به قربانش، با هروله سویش
رودی شده و ریخته در آیه‌ی دریا
هر قطره که نازل شده از آب وضویش

خورده گره اوقات عبادت به اذانش
خورشید، کند عرض ارادت به اذانش

از مأذنه‌ی میکده‌ها نور بریزید
در شعرِ اذان، اشهدی از شور بریزید
ما را سرِ راهِ قدمش کاش نبینید
از خاکِ سلیمان به سر مور بریزید
اصلا نگذارید که لب تر کند اکبر
در مسجدِشان باغی از انگور بریزید
ما ماهی اشکیم به دریای غم او
ای کاش، که روی سرمان تور بریزید
عید آمده؛ پس خانه‌ی دل را بتکانید
غیر از علی‌اکبر همه را دور بریزید

مجنون شدنِ ما؛ همه زیر سر لیلاست
«دل» خانه‌ی موقوفه‌ی پیغمبر لیلاست

جبریل بیا! آمده پیغمبرِ دیگر
نازل شده از سوی خدا کوثر دیگر
تصویر خودش قاب شده بین نگاهش
حیدر شده آیینه‌ی یک حیدر دیگر
سرچشمه‌ی چشمان نجیبش شده کوثر
زهرا متولد شده از منظر دیگر
گفتند، در اوصاف جمالش صد و ده جلد
در مدح کمالش صد و ده دفتر دیگر
تا صاحب یک گوشه‌ی شش‌گوشه عیان شد
وا شد به گدایانِ حرم یک در دیگر

خاکیم، در افلاکِ حریمِ سرِ ارباب
پایینِ قدم‌های علی‌اکبرِ ارباب

شاعر:رضا قاسمی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

دل از ما بُرد و او را حضرتِ دلبر تصوّر کن
جهان را اینچنین با جذبه ای دیگر تصوّر کن

صدایش زد علی، تا چشم دشمن کورتر باشد
دلِ اربابمان را خانه حیدر تصوّر کن

وجودِ این پدر-فرزند ممسوس خدا بوده ست
دو روحِ پاک را در یک تن و پیکر تصوّر کن

سرِ شهزاده ما را به «تاجِ زر» نیازی نیست
به جای خاک؛ زیر هر دو پایش «زر» تصوّر کن

چه مجنونانه میزد شانه موهای جوانش را
از این تصویر، لیلا بودنِ مادر تصوّر کن

تداعی شد علی تا با غضب شمشیر را برداشت
عبایش را به دوش انداخت، پیغمبر تصوّر کن

برادر زاده شیرین است! پس با شوق بی پایان
کنار عمه جان زینب، علی اکبر تصوّر کن

برای آخرین دیدار سمتِ خیمه راهی شد
همیشه روضه ها را اول از آخر تصوّر کن

فرود آمد به روی پیکرش بارانی از نیزه
گُلی را زیر پا افتاده و پرپر تصوّر کن

شاعر:مرضیه عاطفی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

سلام! صبح تجلی خاندان حسین!
سلام! روشنی چشم مهربان حسین!

بدون نور تو خورشید محتضر شده است
پس از تو تیره شود رنگ آسمان حسین

برای اینکه تجلی کنی به نام شهید
چه پیر کرده پدر را غمت، جوان حسین

تو از حسینی و سوی حسین بازآیی
که بازگشت تو باشد به آستان حسین

بنوش جرعه به جرعه جراحت از لب تیغ
بیا و جام عطش نوش، از دهان حسین

تو را بریده بریده صدا زده پدرت
چه خوب شرح نموده تو را زبان حسین

کنار حائر تو آسمان نشسته به خاک
کنار تو به زمین خورده زانوان حسین

در این عبا جگر پاره پاره حسن است
که روی هم همگی میشوند جان حسین

اجازه‌ای بده تا بر حسین سجده بریم
که از گلوی تو جاری شده اذان حسین

شاعر:محسن حنیفی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

علی سیرت، حسن طینت، محمد خو،
علی اکبر
که در صورت نمیزد با پیمبر مو علی اکبر

حسین از بس که بیتاب پیمبر بود حق میخواست
شود پیغمبری دیگر برای او، علی اکبر

دو پایش پلکان عرش بر روی زمین میشد
چو میزد پیش پای عمه اش زانو علی اکبر

و دشمن میهراسد از دَم “اَینَ تَفرّوا”یش
که با سربند حیدر میکند هوهو علی اکبر

برای کشتن لشکر به شمشیر احتیاجی نیست
که جای تیغ دارد تیزی ابرو علی اکبر

شبیه شیشه ی عطری که پاشیده ست در میدان
تمام تیرها را میکند خوش بو علی اکبر

جوانان بنی هاشم به دقت جستجو کردند
که قطعه قطعه پیدا میشد از هر سو علی اکبر

شاعر:مهدی کبیری

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

بعد از تولد، هر كسى كه ديد او را
مى گفت: گويا خواب مى بينم خدايا
الله اكبر! بر سراپاى وجودش
يكجا پيمبر بود و حيدر بود و زهرا

شاعر:اصغر چرمی

بر قامت دلربای دلبر صلوات
بر نور جمال علی اکبر صلوات
او بود خلاصه علی و احمد
بفرست به پیغمبر و حیدر صلوات

شاعر:علی اکبر نازک کار

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

ماه روزیم و آفتاب شبیم
از قدیم عاشقیم! در طلبیم
ما عجم زادگان منتخبیم…
که گرفتار دلبری عربیم

این که هم‌ احمد است هم علی است
علی بن‌ الحسین اَوَّلی است

بیخیال غم و مصیبت و درد
ام لیلا مسیح را آورد
همه مستش شدند فَردافرد!
پدر از دیدنش چه کیفی کرد…

تا حسین است اسم اعظم علی ست
پدرش هم علی پسر هم علی ست

مثل پروردگارخود اکبر
مثل اجداد خویش پیغمبر
مثل بابابزرگ خود حیدر
مثل زهراست خیر او کوثر

احمد و حیدر و حسن شده  است
حاصل جمع پنج تن شده است

آنچه دارد تمامی اش نوراست
آنچه را خواسته ست مقدور است
آنچه میلش کشیده انگوراست
باعلی جمع کربلا جور است

اهل عالم! بهشت ازین باب است
قبله پایین‌ پای ارباب است

درد دادیم و دارو اورده
باخودش دام گیسو آورده
هرزمان خم به ابرو آورده
دشمنان را به زانو آورده

وقت پیکار عزم او جزم است
علی اکبر معلم رزم است

برکتی را که بوی نان دارد
حکمتی را که امتحان دارد
کعبه ای  را که حق مکان دارد
همه را اکبر جوان دارد

اینکه ایینه جمال خداست
شرف الشمس سیدالشهداست

وسعتش انتها ندارد که
بی علی دل بها ندارد که
جنت حق صفا ندارد که
شاه پایین‌ پا ندارد که

السلام علیک یا دلبر
با ابی انت یا علی اکبر

درغم روضه امتداد تویی
کاف وها یا وعین وصاد تویی
آنکه بی درد جان نداد تویی
انکه خورده لگد زیاد تویی

لحظه ی احتضار جان تو شد
پدرت تشنه ی اذان توشد

چه حیاتی است جاری ازدهنت
چه مماتی است دست وپا زدنت
چه رواقی است وسعت بدنت
چه عبایی است خرج آمدنت

این جوانان تورا که میبردند
توزمین ریختی زمین خوردند

شاعر:سید پوریا هاشمی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

افتاد مسیرم به در خانه ات امشب
تا اینکه رسد لطف کریمانه ات امشب
بد مست شدم از تب پیمانه ات امشب
آری..شده ام یک سره دیوانه ات امشب

تا اینکه مسیرم به در خانه ات افتاد
شد خانه ام آباد..علی…خانه ات آباد

ای نور رخت شمس جهان تاب..علی جان
چشمان تو سر منشا مهتاب…علی جان
شد محو تماشای تو ارباب…علی جان
آواره ی لب های تو شد آب…علی جان

محصول غم عشق تو شد خون جگری ها
از رایحه ات مست تمام سحری ها

شیرینیِ لب های تو چون قند..مکرر
پیغمبر این خانه تویی بعد پیمبر
مصداق اباالفضلی و آئینه ی حیدر
جبریل به پا بوسی تو آمده با سر

ما چشم فقط جانب منشور تو داریم
دردیم..چه غم؟نور علی نور تو داریم

مجنون شده دیوانه ی تو..خواب ندارد
یک لحظه هم از عشق شما تاب ندارد
این جذبه ی زیبای تو مهتاب ندارد
مانند تو در خانه اش ارباب ندارد

ای نور ازل خلقا و خلقا به که رفتی؟
ای مدح تو با دوست و دشمن به که رفتی؟

سر تا به قدم نیز نشانیِ علی تو
در معرکه ها دست پرانی علی تو
در واقع همان قلعه تکانی علی تو
گفتند و نوشتند جوانی علی تو

ای سرو بلند حرم یار…دمت گرم
شاگرد اباالفضل علمدار…دمت گرم

رفتی و حرم ریخت بهم پشت سر تو
ای وای ز حال پدر خون جگر تو
دیدند همه روی زمین بال و پر تو
از خیمه ی جراحه رسیده خبر تو

این دشت شده پر ز تنت…آه..علی جان
پخش است عزیزم..بدنت..آه…علی جان

شاعر:آرمان صائمی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

بلند مرتبه بود و بلند بالا بود
امامزاده ی آقا چقدر آقا بود

کدام واژه تواناست وصف دریا را
که آنچه بود به اکبر شبیه ، دریا بود

پیمبر است ؟ نه. آیا امام ؟نه ، هردو
که نیم حیدر و یک نیمه نیز طاها بود

همیشه بر سر دیدار او جدل می شد
برای دیدن رویش همیشه غوغا بود

علیّ اکبر لیلاست این ، که مجنون هم
برای دیدن او در صف تماشا بود

علیّ اکبر زهراست این که یوسف هم
به عشق نوکریش خسته از زلیخا بود

برای بردن نامش وضو بگیر ای شعر
قلم بایست که وصفش نه حدّ املا بود

برای گفتن أن علی ولی الله
بگو کدام مؤذّن چنین توانا بود

عصای دست حسین است این پسر اما
شکسته دیدمش آنجا که عشق تنها بود

کدام گرگ ؟ چگونه درید یوسف را ؟
که تکّه تکّه ی او در تمام صحرا بود

حسین بود و عبایی پُر از علی اکبر
حسین بود و عصایی که إرباً إربا بود

شاعر:محسن ناصحی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

با تو فقیرهایِ غنی می‌شویم علی
مجذوب خاتمی یمنی می‌شویم علی
ما را نکرد مست ، شراب کسی فقط…
…مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی می‌شویم علی
قربان کُنیه‌ای که به نامِ حسن زدند
یعنی فقط ابالحسنی می‌شویم علی
از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب…
با هم برادرانِ تنی می‌شویم علی
تو از شرابِ حضرتِ حق خورده‌ای و ما
بد مستِ باده‌ای دهنی می‌شویم علی
وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو
روزِ ظهور آمدنی می‌شویم علی

آنکه علی‌است معجزه‌ی ابتدای او
الله‌اکبر است فقط انتهایِ او

حیران توست چشم محمد شناس‌ها
ای فاطمه نگاه ، خداوند یاس‌ها
از آتشی که هست به بامت رسیده‌اند
از شهرهایِ دور همه‌ی آس و پاس‌ها
جز تو حسین هیچ‌کسی را ندیده است
یعنی نمی‌رسند به گَردت قیاس‌ها
ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند
پَرت است دائما به تو هرجا حواس‌ها
هربار پیشِ عمه‌‌ی خود  مدتی بمان
قدری نگاه کن به همین التماس‌ها
تو مرتضایِ دومی و  تیغ اگر کشی
پیشِ تو می‌دوند همه‌‌ عمر و عاص‌ها

ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است
پس با حسین نسبت ما خانوادگی است*

لیلا نشسته است اگر در مقابلت
مجنون دویده است به دنبالِ محملت
لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی
گیسو نریخته  دلِ باباست منزلت
دریا مُرکب است و درختان قلم ولی
تنها شمرده‌اند نَمی از خصائلت
عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد
از بسکه ریخته همه جا از فضائلت
آدم بهانه بود اگر سجده کرده‌اند
جبریل دیده بود کمی از شمایلت
ام‌البنین به بازوی تو وان‌یکاد بست
وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت

ای دومین علی هنرت را نشان بده
بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده

میدان محاطِ صولتِ پروردگاری‌ات
دشتِ نبرد  نعره‌زن  از تیغ‌داری‌ات
آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت
جانم فدایِ سر زدن و سر شماری‌ات
کس را ندیده‌ایم از این خیلِ صد سپاه
در گردنش نمانده خط یادگاری‌ات
عباس با حسین و خدا خیره گشته‌اند
باد است و یال و منظره‌ی تکسواری‌ات
سُم می‌زند به سنگ ، زمین داغ می‌شود
عقاب شیهه می‌کشد  اسب شکاری‌ات
پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس
تا شام رفته‌است سپاهِ فراری‌ات*

یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو
میدان که می‌روی کمی آرامتر برو

آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت
رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت
زانو نمی‌کشید  بیاید کنار تو
از خیرِ جان گذشت و قدم نیمه‌جان گذاشت
تیغی نمی‌گذاشت که بابا بخوانی‌اش
سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت
هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد
هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت
هرکس که دور بود خودش را به تو رساند
هرکس رسید نیزه‌ی خود را نشان گذاشت
جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو
قومی رسید زخم  روی استخوان گذاشت

ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو
یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو…..

شاعر:حسن لطفی

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده
و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده
برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده
گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده
و بعد از لولو و مرجان خدا یک گوهر آورده

همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را
به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را
محبت را سیادت را رسول مهربانی را
علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را
که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده

زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد
دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد
نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد
حواس عرش محو دست های ام لیلا شد
همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده

علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد
که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد
وقار از راه رفتن های او تاثیر میگیرد
اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد
که اسلام از لبان او اذانی دیگر. آورده

پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه
برای دیدن لبهای تو شد آب هم تشنه
زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه
از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه
ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده

شاعر:احمد حیدری

_________________________________________________

متن شعر مدح حضرت علی اکبر (ع)

انگار علی بود که در معرکه آمد
انگار رسول است به تایید مؤکد

چون منطقاً و خُلقاً و خلقاً نبوی بود
حق است که نازل بشود وحي ، مجدد

از شدت کثرت به نبی بود که حق داشت
جبریل شود در عمل خویش مردد

نیروی علی ریخته در نیروی اکبر
آن حرف که تکرار شود هست مشدد

از شیوه ی جنگیدن او بس که بیان ها
افتاده به اما اگر و باید و شايد

شاید که به وصفش دو سه تا آیه نیاز است
شاید که نه ، حتماً ، که نه اصلا که نه باید

یک سوره مجزا بشود نازل و بعدش
تفسیر شود در صد و ده صفحه مجلّد

در وقت اذان روی عليّ ولی الله
تحریر صدایش شده در حنجره ممتد

این هوهوی برخاسته از مأذنه شهر
تسبیح نسیم است در آن موی مجعد

بر شانه خود سلسله انداخته یا زلف
شد سلسله دار نبوی را یل ارشد

زد قید امیری جهان را پس از آن که
هر کس به غلامی درش گشت مقيد

ما را بنویسید مرید علی اکبر
چون شعر “مؤیِّد” که به ذات است مؤیَّد

حکم است که در معرکه گردانی تیغش
بر خاک بیافتد سر گردن کش مرتد

با هيبت او صلّ علی حیدر کرار
با جلوه ي او صلّ علی آل محمد

شاعر:علی کاوند

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.