آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

اشعار مدح امام علی (ع) و عید غدیر خم – ۱۴۰۱

20
اشعار مدح امام علی علیه السلام و عید غدیر خم سال 1401

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

مگر نه اینکه علی پیشوای عالم بود؟
مگر نه اینکه وصیّ رسول خاتم بود

مگر نه اینکه به روز مباهله فرمود
علی چو جان من است؟ این دگر مسلّم بود

مگر نه جمله‌ی *لاسیف….* در مقام علی‌ست؟
مگر نکَند درِ خیبری که محکم بود؟

همو که ضربه‌ی شمشیر او به روز نبرد
به از تمامِ عبادات اهل عالَم بود

نبی، (اخی) و (وصیی) و (وارثی) فرمود
برای او که برایش جلیس و همدم بود

ابوتراب شد و نان کودکان بر دوش
کسی که کل جهان بهر او فراهم بود

چه روزگار غریبی‌ست اینکه حیدری و
ولایت تو برای صحابه، مبهم بود

شاعر :سید مرتضی موسوی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

تا که این شور را شعور کنم
میروم از نجف عبور کنم
لحظه ای از زمین جدا بشوم
آسمان را کمی مرور کنم
از سلیمان اجازه می گیرم
که خودم را شبیه مور کنم
گریه ها کرده ام برایش تا
شعر را غرق در سرور کنم
من که از شوق مَنْ یَمُتْ یَرَنی
زندگی با خیال گور کنم
آنقدر میزنم صدایش تا
خلوتم را پر از «حضور» کنم
گفته‌ام «اوریا» که مدحش را
گاهی اوقات از زبور کنم
حرفی از معجزات او بزنم
یادی از نور کوه طور کنم
شرحی از دردهای او بدهم
تا که ایوب را صبور کنم
دل و جان شستشو دهم با اشک
قلب را شیشه ی بلور کنم
با عنایات او وجودم را
خالی از هرچه غیر نور کنم

“مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی”

تشنه ام تشنه ی شراب توام
من خرابم اگر خراب توام
مایه ی افتخار من هستی
گرچه من مایه ی عذاب توام
با همه جز تو بی حساب شدم
به امیدی که در حساب توام
باز هم می دهم سلام به تو
باز هم سر خوش از جواب توام
از ازل تو ابوتراب منی
تا ابد ذره ای تراب توام
خطبه های توخط به خط اعجاز
عاجزم عاجز از خطاب توام
واژه ای دست پا شکسته ام
خط خطی هایی از کتاب توام

“مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی”

نه فقط شاه و سرور است علی
نور خورشید محشر است علی
من نمی گویم او خداست ولی
با چه چیزی برابر است علی
عشق از روز اول است علی
عشق تا روز آخر است علی
فاتح جنگ خندق است علی
فاتح جنگ خیبر است علی
در حقیقت علی ست پیغمبر
در حقیقت پیمبر است علی
نام او مست می کند مارا
ساقی حوض کوثر است علی

“مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی”

آفرینش گدای ثروت او
پادشاهان غلام همت او
تربت کربلا شفاست ولی
مستی ماست دست تربت او
کُشته های بدون زخم نبرد
چشمه ای از شکوه قدرت او
روز مشغول کار و شب بیدار
چه زمانی ست استراحت او ؟؟
گِل بد بو کجا و …نور خدا
طینت ما کجا و …طینت او
همه عالم گواه ذلت ما
همه عالم گواه عزت او
بار ما مانده بود روی زمین
جور ما را کشید رأفت او
عاشق از حرف لغو بیزار است
همه جا می کنیم صحبت او
در دو عالم فقیر نیست کسی
که خریده کمی محبت او
تا نجف می رویم قبل از مرگ
که مبادا دهیم زحمت او

“مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی”

عاشقانش فراتر از عددند
ازلی بوده والی العبد ند
تا نجف پا برهنه می آیند
مست ها راه خویش را بلدند
ذره ها در کنار ایوانش
بی قرار اند و تشنه ی مددند
عارفان غرق در خیال وصال
عالمان نیز طالب خردند
عاشقان مست جام کوثر او
زاهدان هم به فکر خوب و بدند
به الست و به ربکم سوگند
عده ای امتحان نداده ردند
وحده لا اله الا هو
اهل این خانواده هم احدند
او اگر شمع آستان باشد
همه پروانه اند در صددند

“مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی”

در نجف ذکر باد،هوست فقط
شرح اذکار موبه موست فقط
خواهش مست های ایوانش
قطره ای باده از سبوست فقط
گرچه آب از سرم گذشته ولی
درد من درد آبروست فقط
اشک های مرا زیاد کنید
که طهارت درین وضوست فقط
گوش گوش است وقف او باشد
حرف خوب است حرف دوست فقط
کی! ازین عشق می شویم آگاه
جان که در گودی گلوست فقط
عشقانه ترین غزل هایم
درخورجایگاه اوست فقط

“مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سر خوش از ولای علی”

شاعر :علی اصغر یزدی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

«أشهدُ أنّ علی(ع)» گفتم که حیرانت شوم
تا که بعد از شیعه بودن از محبّانت شوم

خاک پای قنبر و مالک شوَم هم راضی ام
دوست دارم همنشین نابِ یارانت شوم

با قرائت های خالی نه! که باید با عمل
تا قیامت حافظ آیاتِ قرانت شوم

سائلم! اینبار هنگام رکوعت آمدم
تا که مهمانِ عقیقِ سرخِ دستانت شوم

باز کن با یک تبسم گوشهٔ دستار را
جانِ من هستی و میخواهم که جانانت شوم

یا أمیرالمؤمنین! در آن جهانِ بعدِ مرگ
با شهیدان میشود یکروز مهمانت شوم؟!

جان به کف آورده در راهت نشستم بیقرار
عید قربان است و خوش دارم که قربانت شوم!

شاعر :مرضیه عاطفی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

چراغ سلطنتِ مُستَدامِ اَللّهی
برای خیل گدایان،تو خیر میخواهی

یکی ز روی نبی بودواز تو نیز یکی
کنار شمس نبی چون تَبَلوُرِ ماهی

در آرزوی رسیدن به منزل معبود
تو شاه راهِ جهانی و بهترین راهی

کسی که دل به شماداداگرچه غرق گناه
به لطفتان بِرَهَد ازمسیرگمراهی

به دوستانِ شما هم جزاین نمی گوییم
که بی نگاهِ تو هستند کمتر از کاهی…

غدیرِ شیعه به جزنامتان نمی داند
به گَرد پای شماهَم نمی رسد شاهی

نوشته ام زمقامت دعای من اینست
که روی خوش بنمائی و وا کنی راهی

هزار شکر خدا این قلم ز عشقت خواند
نظر به حال دلم کن،به لحظه ای گاهی

شاعر :محمد حسن جنتی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

عید غدیر مبدا امر امامت است
روز پیام قاطع ختم رسالت است

امر خدا به ختم رسل بلّغ آمده
ما اُنزلَ اِلیک، نشان هدایت است

تاکید امر جمله ی لم تفعل است و بس
تحکیم حکم مصدر عز و جلالت است

ابلاغ با پیمبر و دستور از خدای
تفویض امر دین به مقام ولایت است

در آن هوای گرم منادی ندا بداد
حکم رسول بر همه رحلِ اقامت است

در حیرتند قافله ی حجة الوداع
این وقفه بر چه امر مهمی دلالت است؟

دست نبی به دست علی، خلق ناظرند
آیا در این فضا چه پیام بشارت است؟

مردم در انتظار بیانات حضرتند
اجمال آن بیانِ بلاغ این عبارت است

فرمود: ای مهاجر و انصار مسلمین
امر خدا به غرسِ نهال وصایت است

من هر که را پیمبر و مولا و رهبرم
مولای او علی ست که رکن عدالت است

یا رب عزیز دار هر آنکس محب اوست
دشمن بدار آنکه عدوی امامت است

آمد یکی پس از دگری آن منافقین
با چهره ی نفاق که در مکر عادت است

گفتند مرحبا بکَ بخٍّ بخٍ علی!
شایسته امامت حق همچو قامت است

از انتصاب پر ثمرت یا ابالحسن
بر ما ز سوی خالق اکبر کرامت است

شمشیر تیز دست توانای حیدری
بر دشمنان هراس و ز قرآن حراست است

لکن چو نور پاک پیمبر خموش گشت
دیدند اولی به خیال امارت است

عهد غدیر و بیعت کاذب شکسته شد
پیمان فدای نقشه غصب خلافت است

شد آنچه ضدِّ قول خدا و رسول بود
کردند ظلم‌ها که بنای عداوت است

آثار ظلم و تفرقه زان غصب شد پدید
بنیان ظلم و جور و ستم آن جنایت است

تعریف ماجرا نتوان کرد هاشمی
آن مکر و حیله باب هزاران حکایت است…

شاعر :یدالله هاشمی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

باز شور علیست در جانم
باز با عشق او غزلخوانم

من همینم همین که میبینید
مومنم؟کافرم؟نمیدانم

هر چه هستم همین قَدَر دانم
غیر مدح علی نمی خوانم

آن خدایی که می پرستیدش
عشق او را سرشته در جانم

نه خدا نه جدا ،نمیدانم
بشری که خداست؟حیرانم

دین من واضح است ای مردم
حب حیدر تمام ایمانم

از خدای بدون او بیزار
من به عشق علی مسلمانم

ها علیٌ بشر ولی چه بشر؟
با علی در شهود یزدانم

هو نحن و نحن هو آری
این روایت دلیل و برهانم

انا صنع علی ولی الله
و علی صنع دست یزدانم

رازق و خالقم امیر نجف
فارغ از طعنه ی حریفانم

دست مقداد را بگیر و ببر
یا علی تا نجف ، پریشانم

شاعر :مقداد اصفهانی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

اهل این خاک مگو،ساکن بالاست،علی.
صورتِ دیگری از رب معلی ست،علی.

پایِ حرف وعملش راهیِ یک مقصد بود؛
نکته ی برتری اش نیز همین جاست،علی.

در رَگش خونِ عدالت جریان داشت،مُدام
در نفس بخشیِ حق به زِ مسیحاست،علی.

چون سحابی زِ کَفَش سیلِ کَرَم می بارد؛
آسمانی ست که در پیکرِ دریاست،علی.

تیغ او رقص کنان شیهه ی هوهو می زد؛
چون گُهر در صف پیکار،هویداست،علی.

در همه عمر دَمی را طلبِ جاه نکرد
هر زمانی تُهی از لغزش و پَرواست،علی.

درد دل کرد اگر با دهن چاه زِ داغ،
سینه اش جای غم حضرت زهراست،علی.

در غدیر آمده دستش به بلندای اُفق
مثل تصویرِ طلوع است،چه زیباست،علی

همه دیدند نبی خواند،ولی اَش به وضوح،
از چه با این سندش یکه وتنهاست،علی؟

شاعر :محمد حسن جنتی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

به هر زمان که طبع ما شود به عز وجا بلند
دم مسیح میشود ز نطق و کلک ما بلند
ردیف مست میدود کنار محتوا بلند
ببین صدای عاشقان شود به مرحبا بلند

بیا و مرحمت نما که گردد این ثنا بلند

اگر ز قرص ماه خود بیفکنی نقاب را
زچهره خدایی ات خجل کنی صواب را
بساط را به هم زنی به پا کنی کباب را
قدح قدح ،سبو سبو بیاوری شراب را

به پیش خلق میکنم زبان به ادعا بلند

بیا و پر کن این سبو زمهر بی معطلی
که رفته است گردنم به زیر تیغ صیقلی
به عشق تو گرفته ام دوباره ذکر منجلی
که مستی من است با سرودن علی علی

شد از عنایت شما برای من قبا بلند

به ساحتی که میشوند تمام انبیا دخیل
امیدوار میدوم به آن سرای بی بدیل
به التفات شاهی ات اگر کنی مرا ذلیل
ز جمع چاکران تو به این بهانه و دلیل

نوای یاعلی شود ز جان انبیا بلند

بیاد دارم آن شبی که دیدمت نگار من
شعیب و هود آمدند به چاره در کنار من
زکف ربوده شد دگر قرار و اختیار من
بگفتمت که تو شدی خدای باوقار من

هوار کفر گشته شد ز شرح انما بلند

نه غالی ام به شان تو نه منکر خدا شدم
فقط ز شوق لحظه ای به جانب خطا شدم
ذلیل وار متصل دخیل این سرا شدم
تو آن امیر لایقی  که بر درش گدا شدم

ببین که بخت ما شده به قامت دعا بلند

اگر دوباره سمت ما به لحظه ای نظر کنی
وسکه ی سیاهِ دل به یک اشاره زر کنی
مرا برای دیدن خود عازم سفر کنی
به پاسبانی درت مرا چو مفتخر کنی

شود ز بند بند من سرور این سخا بلند

منم همان که گشته ام سگ سیاه کوی تو
نرفته ام به هیچ راه و آمدم به سوی تو
که مست مست گشتم از طراوت سبوی تو
امید دارم عاقبت شوم فدای روی تو

ببین که بخت خفته ام شدست در کجا بلند

تویی که در مصاف آن مبارزان خیبری
چو شیر شرزه پا زدی به یاری پیمبری
به یک اشاره کندی از حصار کفر چمبری
دری که نیست تا ابد مثال ان دگر دری

و گشت نام مرحب از کنار ماجرا بلند

به غزوه اُحد بخوان مدام  لافتی  علی
نمیشود در این جهان کسی قیاس باعلی
خلیفه همچو بز به سمت کوه رفته یاعلی؟
پیمبر است زنده در کنار مرتضی علی

سرود لافتی شدست ز اوج ماسوا بلند

زمین ز حب مرتضی که لایق کویر نیست
گدای قنبراش ببین به چشم دل فقیر نیست
حلال زاده در دلش که منکر غدیر نیست
بجز علی مرتضی کسی به ما امیر نیست

به دست مصطفی ببین دست خدای را بلند

به ذره گر نظر کند به لطف کیمیا کند
وذره را ز مرحمت چو شمس در فضا کند
نه کار من که مدح او پیمبر و خدا کند
کسی به قدر من کجا که قدر او ادا کند

شدست مدح تو ز من ببین ز انتها بلند

دل رمیده مرا به مرحمت جلا بده
به بزم ما بیا و این بساط را صفا بده
فقیر کوی تو منم نگویمت طلا بده
به مزد شعر من بیا برات کربلا بده

به خواب میروم شوم به دشت نینوا بلند

به خیمه گاه عترتت بیا که انقلاب شد
و روضه خوان بزم غم سکینه و رباب شد
دل به خون تپیده حسین هم کباب شد
ز آب آب خیمه ساقی از خجالت آب شد

ببین که نای العطش شده ز خیمه ها بلند

شاعر :رضا میرزایی همدانی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

آنکه را حُبِّ علی(ع) نیست به دل، از ما نیست
هرکه شد شیفته ی عشق علی(ع)، تنها نیست

سائل و ریزه خور و خادمِ درگاهِ توأیم
جز علی(ع) هیچکسی بر دل ما مولا نیست

مدد از حیدر کرار(ع) فقط می جوییم
أغنیا را غمِ افزون و کمِ دنیا نیست

گشته بازنده ی دنیا و قیامت قطعا
آنکه بر لوح دلش حُبّ علی(ع) پیدا نیست!

ما مسلمان شده ی مکتب آلُ اللّهیم
زندگی بی علی(ع) و آل علی(ع) زیبا نیست

شاعر :محسن زعفرانیه

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

غدیر آیت عظمای حی لم یزلی ست
غدیر روز خدا و نبی و روز علیست
غدیر محور توحید و اصل ایمان است
که روی دست نبی دست کردگار ولی ست

علیست آینه ی حق نمای رب جلی
علی به مثل محمد، محمد است علی
علیست قبله نمای تمامی عالم
علی ظهور خداوند حی لم یزلی

علی ز قبل رسولان همیشه بوده و هست
علی کنار نبی پیش کردگار نشست
علی به امر خدا در کلام وحی آمد
علیست ساقی کوثر علیست باده پرست

به روی دست نبی دست مرتضی بالاست
علی حقیقت سبحان ربی الاعلاست
ولای حیدر کرار بر همه واجب
تمام فخر علی اینکه همسرش زهراست

علیست نقطه بسم آله کتاب خدا
علیست صاحب عصمت علیست اصل ولا
علی معلم جبریل، امین وحی خداست
لوای حیدریش در دو عالم است بالا

علیست ساقی و من جرعه نوش جام علی
کبوترم که نشستم به روی بام علی
فدای مصرع  این بیت با وقار و بلند
که گفته شاعرِ باعشق در مقام علی

(علی امام من است و منم غلام علی)
هزار جان گرامی فدای نام علی

شاعر :مرتضی محمودپور

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

به نام نامی حیدر قلم کند پرواز
به روی دفتر شعرم مخمسم آغاز
که با وجود علی کوک می شود هر ساز
وهردری بشود بر محب حیدر باز

شروع میکنم هر کار را به نام علی

علی کسی که نشان داده معنی ایمان
برای علت دنیا علی بود برهان
علی کسی که کُند پایه های دین بنیان
وخال روی لب او خلاصه ی قرآن

نشسته مرغ دل من به روی بام علی

وحب حیدر کرار دُر درون صدف
رسیدن به علی می شود تمام هدف
برا اینکه شوم عبد مخلصی و خلف
نماز‌خوانده ام هربار من به سمت نجف

که بند گشته قیامت به یک قیام علی

علی که بود به معنای واقعی حیدر
علی که بود همان یار غار پیغمبر
علی که بود کسی که بَرد دل از کوثر
علی که بود همان شیر غزوه ی خیبر

من ایستاده بمیرم به احترام علی

علی کسی که به میدان جنگ شیر و دلیر
علی کسی که گرفته همیشه دست فقیر
علی کسی که پیامبر به او بگفته امیر
ویک دهه همه شادیم برای عید غدیر

که جانشین پیمبر فقط امام علی

علی همان که قمر رو گرفته با نورش
تمام عالم بالا شدند محسورش
تمام جن و ملک  پا رکاب و مامورش
و شیعیان همه مست ضریح و انگورش

خمار باده ی عشقم خمار جام علی

من آن کسی که شده عبد آن مرام علی
که صبر و غیرت و مردانگی پیام علی
همیشه شامل من لطف مستدام علی
منم محب و غلام علی الدوام علی

علی امام من است و منم غلام علی

شاعر :محمد خلیلی جویباری

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

زبان را گفتمش مدح علی کن شمّه ای شد لال
بیان را گفتمش گفتا من و مدح علی صد سال

قلم را کردمش آگه نویسد مدح او بشکست
بیان و هم زبان و هم قلم گویا شده یک دست

برو شاعر علی را کی توان تعریف با ابزار
لسان لایُریٰ کرده علی را مدح چندین بار

خدا چون خواست بنماید عیان اوصاف زیبایش
علی را کرد خلقت ماخلق دیدند مولایش

غرض از خلقت آدم که نامش صفوة الله است
علی آید برون از پرده، عظما آیة الله است

علی الله نی ، اما یدالله قدرت الله گو
بشر نبْود یقین ، الله هم نبْود چه باشد او؟

علی آن شاهد مشهود علی آن عابد معبود
علی ظاهر علی باطن علی حامد علی محمود

برون از عهدهٔ انسان بُود صبری که او بنمود
بَرو ظلم و ستم اندر حیاتش دشمنان افزود

علی صبر مجسّم بود همچون کوه مستحکم
علی بر قلّه ی مردانگی الحق زده پرچم

علی را جز رسول الله نشناسد یقین دانم
رسول الله را کس جز علی نشناخت در عالم

علی پوشاند کسوت قامت اخلاص و ایمان را
علی سر تا به پا آگه بُود اسرار قرآن را

همین بس لافتیٰ الّا علی در شأن او آمد
بنفسی انت گفتش بارها در حق او احمد

علی بگذشت«عینی فرد» جانش در ره اسلام
بود رسوا به اسلام ار کسانی که گذارد دام

شاعر :استاد غلامرضا عینی فرد

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

از عهده اوصافتان حق بر بیاید
مدح شما از دست پیغمبر بیاید

ای اولین و آخرین سر الهی
هفت آسمان در محضرت با سر بیاید

صد بار اگر عالم شود خلق مجدد
بالله قسم که مثل تو دیگر بیاید

تو با بسم اللهی و پشت سر تو
زهرا به شکل سوره کوثر بیاید

یک قطره از دریای فضل بیکرانت
در قالب صد مجلس و منبر بیاید

تو ذوالفقارت را اگر در دست گیری
از هیبتت جان بر لب لشگر بیاید

غرق عبادت میشود لحظه به لحظه
نام علی از هر دهانی در بیاید

مولا فقط بر قد و بالای شما و
نوکر به قد و قامت قنبر بیاید

بعد از هزار و چارصد سال از نبردت
فریاد حیدر حیدر از خیبر بیاید

عشق علی در سینه ما جا گرفته
مثل عقیقی که به انگشتر بیاید

روز قیامت در کنار حوض کوثر
شیعه به همراه تو در محشر بیاید

بر غاصب حق علی گویید تنها
رخت خلافت بر تن حیدر بیاید

ما با صد و ده الفتی دیرینه داریم
از غاصبان حق مولاکینه داریم

شاعر :ابراهیم میرزایی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

صبح بوده ست و چنان قافله در آرامش
آسمان در هیجان قافله در آرامش

کاروان مرحله در مرحله می رفت آرام
غافل از عرش رها و یله می رفت آرام

کاروان بود و زمین در تب و آتش می سوخت
چشم ابلیس در آن خواب مشوّش می سوخت

آن چنان بود که خورشید عطش می بارید
ذکر تسبیح به پهنای لبش می بارید

کاروان تازه رسیده ست به منزلگاهش
آسمان بود و خدا بود و رسول الله ش

ناگهان آیه ی اَکمَلتُ لَکُم …نازل شد
راز بعثت همه در سال دهم نازل شد

وحی نازل شد و آن برکه به جوش آمد باز
عرش با شوق ملائک به خروش آمد باز

ماه در خُمره به جوش آمد و کامل گردید
وحی در شان علی بود که نازل گردید

جبرئیل آمده خندان لب و ساغر در دست
تا که ساغر بنهد ساقی کوثر در دست

همه از خُمّ ولایت شده نوشانوشش
باده بگرفت چنان حضرت حیدر در دست

بر جهاز شتران ماه درخشان پیداست
یا که خورشید نهاده ست پیمبر در دست

دور این قافله انبوه ملائک دارند
از زمرّد همه آئینه مکرّر در دست

دست در دست خدا برد یقینا” وقتی
که گرفته ست نبی دست برادر در دست

عده ای گرم تماشا و گروهی خندان
قومی از جنّ و بشر خامه و دفتر در دست

تا نویسند علی محشر محشر شده است
تا نویسند ولی گشت و برادر شده است
محضر فاطمه قدرش دو برابر شده است
فاطمه کوثر و او ساقی کوثر شده است

زیر لب فاطمه گلواژه ی تر می خواند
ها علیُُ بشرُُ کَیفَ بشر می خواند

چیست این نور خدایا زکجا می تابد
بر جهاز شتران ماه چرا می تابد
گوئیا بارقه ی شمس و ضحی می تابد
بین دست نبی و دست خدا می تابد

لب گشا خنده کنان با دل آگاه بگو
صد و ده بار علیّاََ ولی الله بگو

او فقط لایق آن است که مولا بشود
ولی الله و یدالله به معنا بشود
تا که دردانه ی آن عرش معلّا بشود
تا که دلبند خداوند تعالی بشود

چه قَدَر نام علی جان به علی می آید
این همه منصب و عنوان به علی می آید

شاعر :علی کفشگر

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

علی استادِ مستان است؟ یا عشّاق؟ یا هر دو؟
علی زینت به منبر هاست؟ یا اوراق؟ یا هر دو؟

بنازم احتیاج و اشتیاقم را به درگاهش،
دلم، محتاجِ ایوان است؟ یا مشتاق؟ یا هر دو؟

به مسکین میدهد انگشترش را در رکوعِ خویش،
علی بحرِ کرامات است؟ یا اخلاق؟‌ یا هر دو؟

نمازم را به سمتِ کنجِ ایوانِ نجف خواندم
که ابرویِ علی، محراب؟ یا طاق است؟ یا هر دو؟

نمیدانم! امینی، مستِ جام الغدیرش بود؟
و یا سرمستِ عشقش، جُرج جُرداق است؟ یا هر دو؟

شبِ معراج در عرشِ خدا، احمد به ایزد گفت:
علی، شاهِ زمین بوده‌ست؟ یا آفاق؟ یا هر دو؟

خدا دانستنش جُرم است، اما من نمیدانم،
علی روزی‌خورِ حقّ است؟ یا رزّاق؟ یا هر دو؟

شاعر :مهران قربانی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

آنانکه در ولای تو تاخیر کرده اند
دین را به ذکر و صومعه تعبیر کرده اند

طوباترین درخت خداوند متعال!
ما را یکی یکی ز تو تکثیر کرده اند

نهر بهشت و کوثر و تسنیم و سلسبیل,
خود را میان رود تو تطهیر کرده اند

با مدعی بگو‌ که هزاران رسول ترک
یک‌ لحظه با نگاه تو تغییر کرده اند

تو؛ نقطه ی شروع صد و چارده غزل،
یعنی ورای هرچه که تحریر کرده اند

افسوس! ای تبلور انفاق و لطف و جود
وصف تو را به نیزه و شمشیر کرده اند

از ابتدای بحث، تمام مفسران
هر آیه را به شان تو تفسیر کرده اند

من کیستم… مراجع و علامه های دهر…
بین تو و خدایی تو ، گیر کرده اند

بحرالعلوم ها دل خود را ز هر طرف،
سمت شما همیشه سرازیر کرده اند

ای خوش بحال تازه جوانان که از قدیم
خود را میان هیئت تو پیر کرده اند

قربان مادر و پدرانی که از ازل
ما را به سفره ی تو نمک‌گیر کرده اند

کفرم مبارک است ، تو را دوست دارمت
ما را به جرم عشق تو تکفیر کرده اند

شاعر :مهران قربانی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

هست این تقاضای روشن قبل از غدیر از محرم
نوحه نگوید ادیبی، شعری نسازد فراهم

وقتش می آید؛ نمایی غمنامه را رونمایی
بگذار سربسته باشد در سینه قبل از  محرم

عشق خدا عشق آدم عشق زمین عشق افلاک
در داستان غدیر و آن برکه باشد مجسم

صبح می و مستی آمد، خم غدیر است در دست
خم را غدیری بچرخان در کعبه همپای زمزم

با این که هست آفتابی این جاده را کن چراغان
وقتی نمانده قدم را در راه بگذار محکم

کاری بکن که مسافر وقتی می آید نبیند
در شاهراه ولایت یه نقطه ی گنک و  مبهم

دیدی؛ غدیری که داری از کربلا کم ندارد
جایی ندارد؛ بگیری در عید این گونه ماتم

بگذار علم بسته باشد تا چند روزی علمدار
با بچه ها، هیاتی ها باشند در بزم  باهم

ساقی سرش گرم گرم جشن غدیر است حالا
پیش از شما با عنایت بر جام ها می زند دم

خم غدیری خداوند داده به این آفرینش
ساقی می آید ببیند؛ چیزی ندارد زمان کم

فردا نه، امروز برخیز خلعت بپوشان به گل ها
بنواز چنگ و دف و نی  در گوش گل ها منظم

بوی محمد می آید با کاروان کن توقف
دست علی را ببوس و با فاطمه باش محرم

رزق محرم گرفته شاعر ز خم غدیرش
دریا رسیده به دستش در زیر باران نم نم

در نجف را نشانده در این غزلواره سید
این جرعه از آبرو را دارد  ز مولا مسلم

سربسته این نکته ی ناب از آشنایی شنیدم
“می گفت اگر بی غدیری هر روز داری محرم

وقتی که عمار باشد جنس بشر جور جور است
چشم بصیرت نیاز است چشم علی بین میثم”

این است عیدی سید جز شعر چیزی ندارد
از او شما می پذیرید این بیت از شعر کم کم

باقیست “من کنت مولا”در کوه و در دشت و دریا
ماندم  چرا رفته بیرون، این حرف از گوش آدم

شاعر :سید علی میری رکن آبادی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

رها کن جسم را یک‌لحظه و جان را تماشا کن
در این حسرت‌سرا عقل پشیمان را تماشا کن

جوانی رفت و پیری نیز کم‌کم می‌رسد از راه
دمی از خود بیا بیرون و دوران را تماشا کن

تفرج کن به باغ و بوستان و جنگل و صحرا
هزاران شاخه‌ی گل در گلستان را تماشا کن

به امیدی که شعر تازه و نابی بپردازی
اگر لازم شود هفتاد دیوان را تماشا کن

به مدح حیدر کرار بعد از آن زبان بگشا
و لبخند رسول‌الله را هر آن تماشا کن

علی اول، علی آخر، علی ظاهر ، علی باطن
تجلی صفات حق در انسان را تماشا کن

در اخلاص علی، حلم علی، راز و نیاز او
صفا بنگر، فتوت بین و ایمان را تماشا کن

به گوش جان و دل بشنو کلام‌الله ناطق را
علی را بنگر و آیات قرآن را تماشا کن

به نخلستان بیا و نیمه‌شب روح عبادت را
برو در جنگ‌ها و شیر میدان را تماشا کن

زمانی که علی تکبیره‌الاحرام می‌گوید
تو در عرش خدا آیینه‌بندان را تماشا کن

در آن انگشتری که در رکوع خود به سائل داد
کمی دقت کن و ملک سلیمان را تماشا کن

برو در خانه‌ی مردی که نان جو طعام اوست
تمام مردم بر سفره مهمان را تماشا کن

علی گندم نخورده در تمام عمر ای آدم!
تجلّی “وفا بر عهد و پیمان” را تماشا کن

اگر روزی حدیث میثم تمار را گفتی
به روی دار سرهای پریشان را تماشا کن

چو دیدی نعره‌ی”هل مِن مبارز؟”می‌زند در جنگ
یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن

همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد
فرار مرحب و عَمر هراسان را تماشا کن

اگر روزی کف دست علی را بوسه می‌دادی
جواب کامل هر راز پنهان را تماشا کن

برای دیدن پیغمبران دلتنگ اگر بودی
علی‌جان را، علی‌جان را، علی‌جان را تماشا کن

علی را فارغ از هر دین و آیین دوست می‌دارند
یهودی و مسیحی و مسلمان را تماشا کن

یکی پرسید از پیغمبر خاتم؛ عبادت چیست؟
علی را دیده و فرمود؛ ایشان را تماشا کن

کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی
هر آیینه کمال بهت سلمان را تماشا کن

خدا مانند حیدر بود یا مولا شبیه رب؟
در اوصاف علی هر عقل حیران را تماشا کن

اگر دلتنگ ایوان نجف بودی برو مشهد
حریم قدسی شاه خراسان را تماشا کن

از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ می‌بینیم
برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن

شاعر :مجتبی خرسندی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

وصال حوری جنت نمیکند شادش
کسی که صحن نجف شد قرار و میعادش

خوش آن کسی که به هر نحو نسبتی دارد
خوشا به حال پیمبر علیست دامادش

خوشا به حال رگ و اصل و نسل ساداتی
که میرسد به ولایت قطار اجدادش

خوشا سعادت سلمان که نخل های علی
ز بردگی زمین کرده است آزادش

خوشا لیاقت شیعه که بین ظلمت قبر
چراغ حب علی میرسد به امدادش

خوشا به صفحه ی تقویم هجری و شمسی
شکوه نام غدیر است بین رخدادش

خوشا طنین صدای رسای مؤذنه ای
که نام اشهد ان علیست فریادش

علی کسیست که نامش دلیل زلزله هاست
کسی که کعبه ترک خورد روز میلادش

علی کسی که از آغاز تا خود محشر
نزاده مادر گیتی شبیه و همزادش

علی کسیست که فطرس پرش هوایی شد
به دست حضرت مشکل گشای نوزادش

به طول حب علی و به عرض عشق حسین
اتاق کعبه چه وسعت گرفته ابعادش

علی کسیست که هر دم پناه بی کس هاست
علی کسیست که جانم فدای اولادش

شاعر :حسین محسنات

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

خواست تا آینه را محو تماشا بکشد
دست عشقی به سر و روی تولا بکشد
یک مسیحا نفسی فوق مسیحا بکشد
کعبه را هم به تکاپوی تمنّا بکشد

بر دو چشمان بشر سُرمه ای از شبنم زد
((عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد))

عشق آئینه ی رخسار خداوند جلیست
یا شرابیست که سرمستی آن لم یزلیست
گاه تلخ است ولی تلخی آن هم عسلیست
عشق تا بوده علی بوده وتا هست علیست

باید عاشق شوی و تابع قانون باشی
((شرط اول قدم این است که مجنون باشی))

زندگی را بجز از حب علی نیست هدف
داده شاهنشه لولاک به افلاک شرف
منکر حب علی کرده فقط عمر تَلف
حُب حیدر صدف و شیعه ی او دُرّ نجف

من گدای نجفم ،  نوکر مادر زادم
((چه کنم کار دگر یاد نداد استادم))

از ازل تا به ابد سر نهانیست علی
آفرینش همه را باعث بانیست علی
شخص ما فوق زمانی و مکانیست علی
همه جا هست بگوئید کجا نیست علی

مدح بابای بشر جور دگر باید گفت
((ها علیٌ بَشرٌ کَیْفَ بَشَرْ باید گفت))

یا علی ردّ تو تا عرش خدا در رصد است
روئیت ماه رخت علت هر جزر و مد است
زور بازوی تو هر لحظه نبی را مدد است
خم ابروی تو خود قاتل صد عبدود است

حک شده بر تن تیغ دو دمت حضرت شاه
((ذکر لا حول و لا قوه الا به الله))

چشمه فیض تو یک قطره ی آن زمزم شد
کعبه بر خاک تو افتاد و گِلش مَحرم شد
نام تو، توبه ی مقبول لب آدم شد
با نفسهای تو، انفاس مسیحا دم شد

نه فقط مثل تو هرگز بشری نیست، که نیست
((سرّ گیسوی تو در هر هیچ سری نیست که نیست))

محو حالات تو آیات نماز است علی
بی قرار سحرت، صبح حجاز است علی
یک شب از عمر تو منظومه راز است علی
چه بگویم سر این رشته دراز است علی

نه فقط من که دو عالم همه دیوانه توست
((هر کجا مینگرم جلوه مستانه توست))

نیمه ی راه غدیر آمد و تو راه شدی
آخرین مقصد هر رهرو آگاه شدی
کوری چشم حسودان تو فقط شاه شدی
اَشهد و اَن علیً ولی الله شدی

دو لب لال اذان با تو به فریاد آمد
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد

ای که نطقت همه آیات شریفه است بگو
با سکوتی که بر این ظلم حریف است بگو
با هر آنکس که به دنبال سقیفه است بگو
با کسی که به تنش رخت خلیفه است بگو

این گسل زلزله خیز است که ویرانگه توست
((ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست))

تو فقط محرم اسراری و محروم تویی
ریشه ی ظلم ز جا کندی و مظلوم تویی
حکم قرآن خدا بودی و محکوم تویی
جمع اضدادی و مجهول و معلوم تویی

جامه ی صبر چرا جای زره می پوشی
((مهر بر لب زده خون میخوری و خاموشی))

همه دم در طلبت دیده ی من  بارانیست
تا ابد ذکر تو در سینه ی من طوفانیست
از مقام تو سرودن نه به این آسانیست
شعر میگویم و سر منشأ آن حیرانیست

مثل گیسوی پریشان رها در بادم
(( زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم))

شاعر :حسین محسنات

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

حرفْ بسیار ، وقت امّا ضیق
ما کجا و کجا‌ تو بحرِ عمیق؟!

جز تحیّر نصیب او‌ نشود
هر که در ذاتِ تو‌ کند تحقیق

من چگونه تصوّرت بکنم
که نگردد خدایی ات تصدیق؟!

پیشِ ‌خال و خطِ تو شرمنده
کوفی و ثلث و نسخ و نستعلیق

همه در بند تو اسیر شده
عارف و شیخ و زاهد و زندیق

دشمنان تو‌ جُملگی کذّاب
نیست جز تو ‌کسی دگر صدّیق

هیچ شاهی نبوده غیر از تو
با غلامش چنین رفیقِ شفیق

بی تو حتی بهشت هم نرویم
ما به حکم رفیق ثُمّ طریق

لایق وصلِ تو‌ نیَم امّا
مکن از جمعِ خود مرا تفریق

شاعر :عاصی خراسانی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

علی که رشته ی خلقت به دست قدرت
اوست
مقدرات جهان بسته بر نظارت اوست

مقام او به تصور نمی رسد که خیال
شکسته بال تر از اوج بی نهایت اوست

علی که هرچه که خوبی است توأمان دارد
علی که هر چه که پاکی است در طریقت اوست

علی  که حج و نماز و دعا و صبر و رضا ست
علی که آینه ی  کفر و دین مودت اوست

علی که نقطه ی باء است باء بسم الله
علی که شرط قبول عمل ولایت اوست

غدیر فصل خطاب است بر کبیر و صغیر
که حرف اول آخر  فقط محبت اوست

نهاده کیسه خرما به دوش در پی کیست؟!
شهی که تکه ای از نان خشک قسمت اوست

لباس وصله بر اندام هیچ شاهی نیست
که همترازی  با اهل فقر عادت اوست

همان علی که به هنگامه ی رکوع نماز
زکات چشمه جوشنده ی سخاوت اوست

همان علی که برای نشاط طفل یتیم
خمیده مرکب بازی بلند قامت اوست

همان علی که علمدار فتح خیبر شد
همان علی که ظفر وام دار  رٱیت اوست

همان که  تیغ اگر خورد پای پس نکشید
همان علی که احد جلوه ی اطاعت اوست

چنانکه در تب و تاب نبرد ثابت کرد
که ذوالفقار برازنده ی شجاعت اوست

دلاوری که چنان او نزاده مادر دهر
امیر مقتدری که کرم سجیت اوست

همان علی که به خندق خلوص ضربت او
نماد روشنی از  قله ی عبادت اوست

حماسه واژه ی گنگی است در نبرد علی
به وقت جنگ زمین عرصه ی قیامت اوست

همان علی که اگر فتح کرد یک تنه کرد
همان که چشم فلک خیره بر رشادت اوست

اگرچه خفته جهان بود خفت جای نبی
که ترس واژه ی بی معنی هویت اوست

به کهکشان علی هر ستاره خورشیدی است
علی که نور تر از نور واقعیت اوست

کمال هرچه کمال و جمال هرچه جمال
چکیده از سر انگشت با کرامت اوست

خدا که گنج نهان است رخ نموده در او
علی تجلی انسانی حقیقت اوست

حقیقتی که به خون غرقه گشت در شب قدر
حقیقتی که به دلها غم  شهادت اوست

به فکر قاتل خود نیز بود و وا عجبا
از آن امیر دلیری که عدل خصلت اوست

زن یهودی و خلخال و آه تلخ علی
دلیل تلخی این آه تلخ غیرت اوست

نه از علی نتوان دید ظلم بر موری
از آن علی که جهان در کف کفایت اوست

عقیل عدل علی را چشیده است و زمان
هنوز در عجب از جلوه ی عدالت اوست

به غیر گوهر از آن لب نکرده بذل علی
به گونه ای که بیان قاصر از فصاحت اوست

علی که هر چه که گفتیم از فضایل او
به قدر سایه ای از کاروان شوکت اوست

به جز کلام خدا ,آیه های روشن وحی
کدام جمله سزاوار وصف و مدحت اوست

جهان ندیده چنان او امام مظلومی
هر آنچه مانده ز اسلام رنج ومحنت اوست

به شقشقیه قسم خار در میانه ی چشم
چو استخوان به گلو باز گوی غربتت اوست

چه غربتی که فقط چاه همدمش شده بود
چه غربتی که فقط مرگ خواب راحت اوست

به پشت در که رسید اشک شد به گونه چکید
چو دید دختر یاسین پی حمایت اوست

گرفته قاطبه کفر تازیانه به دست
به خون کشیدن آیات وحی نیت اوست

کسی نبود بگوید مزن حرامی پست
که این کبوتر زخمی تمام عزت اوست

علی شکست در آن صبر ناگزیر که دید
تلاش دشمن غدار هتک حرمت اوست

از این عریضه ی غم بار و تلخ می گذرم
از این عریضه که مردن سزای صحبت اوست

نباشد آنکه نبیند علی ولی خداست
بمیرد آنکه به دل در پی عداوت اوست

هزار شکر خدا را که شیعه ایم و هنوز
هر آنچه لطف به ما می رسد به برکت اوست

به نام نامی زهرا قصیده خاتمه یافت
که نام فاطمه باب شروع رافت اوست

شاعر :حسن شیرزاد

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

على زمام امور خدا به كف دارد
و جبرئيل از اين ماجرا شعف دارد

فقط براى اميرى سرشته شد گل او
خدا ز خلقت مولاى ما هدف دارد…

اگر نگاه همه رو به كعبه شد خيره
يقين بدان كه يك راز با نجف دارد

نجف نمادى ز درياى بى كران خداست
كه ريگ ريگ بيابان آن صدف دارد

قسم به وسعت بی انتهای ایوانش
كه خاك بارگهش بر جنان شرف دارد

همينكه گفت به معشوق خود بلى مولا
سپس به ما همگى گفت يا على مولا…

شاعر :آرمان صائمی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

می دهم بر تو سلام ای حضرت بالا نشین
السلام ای شمس عالم حضرت حبل المتین
کار ما دست شما افتاده از اقبال خوش
کار ما آسان نما ای جان جانان آفرین
ای امام انبیا ای آبروی اولیا
آیت الله العلی ای حضرت عین الیقین
حضرت مشکل گشا ای تو به هر دردی دوا
ای تفرج گاه تو معراج ختم المرسلین
حضرت سر سلسله ای پادشاه قافله
ای خداوند کرم ای قبله ی اهل زمین

وحی بر افلاک شد از جانب پروردگار
لافتی الاعلی لا سیف الا ذوالفقار

در مدار چشم هایت ماه کامل می شود
هرکه شد دیوانه ی عشق تو عاقل می شود
حضرت جبریل در عرش معلای خدا
می برد نام تو را تا کار مشکل می شود
فاتح بدر و حنین ای قبله گاه عالمین
کعبه هم کم کم به سمتت نیز مایل می شود
وعده دادی وقت مرگم تو قدم رنجه کنی
خاک قبر از اشک های شوق من گل می شود
ما برای دیدنت خود را مهیا می کنیم
عاقبت هرکس به دیدار تو نایل می شود

عقل ما زایل شده خوردیم بر پست جنون
زنده ایم با وعده ی انا الیه راجعون

ای تمنای نگاهم بسته بر دستان تو
جان به لب آمد ز دوری تو و‌ایوان تو
وه چه شیرین است این بیت مطنطن یا علی
جان حیدر جان زهرا،جان زهرا جان تو
روز محشر جبرئیل با خلق می گوید به تو
یا امیرالمومنین ای جان سنه قربان تو
چرخش انگشت تو روزیِ عالم می دهد
می خورد کل فلک از سفره و از نان تو
ای بنازم ناز شستت را،به هنگام نبرد
می شود حتی خداهم مات تو،حیران تو

هر دری را باز کردی تا قیامت باز شد
یا امیرالمومنین گفتیم و عشق آغاز شد

میبرم این اشک هارا زیر ایوان نجف
تا که بنویسند من را ابر باران نجف
میرسد از عرش بر گوشم ندا وقت ورود
سجده کن بر پیشگاه شاه شاهان نجف
در روایات آمده کار فلک دست علیست
مسند قدرت شده تخت سلیمان نجف
روز میلاد تو عالم نیز مهمان خداست
میدهد هرچه بخواهد او به مهمان نجف
آخرش هم میشوم یک روز من حاجت روا
آخرش هم می روم یک روز قربان نجف

در بیان مختصر ایمان مطلق با علیست
در تمام آسمان ها حک شده حق با علیست

شاعر :آرمان صائمی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

آمد آن عید سعیدِ بی نظیر
شد زمانِ دستبوسیِ امیر
آمدم با تاجی از گل؛ سر به زیر
در کنار برکۂ نابِ غدیر

دستِ بیعت دادم و گفتم: بلي
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»

از خدا موسی زمین را قرض کرد
نوح، خود را خاک پایش فرض کرد
عاشقی را بی حد و بی مرز کرد
حضرت آدم سلامی عرض کرد

توبه کرد و گفت با صوتِ جلی:
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»

دست او را تا نبی(ص) بالا گرفت
دین تکامل یافت و معنا گرفت
مرتضی(ع) در قلب قران جا گرفت
زیر پایش نورِ عالم پا گرفت

هست در دست محمد(ص) مشعلی
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»

مرتضی(ع) شاهنشهِ دلخواه شد
آیه نازل شد ولی الله شد
دشمنش از عیدمان آگاه شد
هر که شد بیعت شکن گمراه شد

حفظ وحدت گرچه واجب شد ولی
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»

نام حیدر داده قیمت بر نگین
بُرده دل از آسمانها و زمین
آمد و با شعر من شد همنشین
میرسد در لحظه های آخرین

وقت جان دادن ندارم مُعضلی
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»

شد امام ِ اولِ عمارها
عاشقش بودند خوش کردارها
مُرد سلمان از نگاهش بارها
گفت قنبر با تو گل شد خارها

اصلِ قرانی و وحی مُنزَلی
«لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)»

بی زره میرفت، با غیرت، اصیل
پیش رویش عده ای پست ذلیل
ضربه هایِ ذوالفقارش بی بدیل
پشت سر فریاد میزد جبرئیل:

نیست مثل تو در این میدان یلی
لا أمیرالمؤمنین إلا علی(ع)!

شاعر:مرضیه عاطفی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

سرّ توحید احمدی اینست:
که علی را فقط خطاب کند
عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود
روی حیدر فقط حساب کند

آی مرحب! برو کنار بایست،
هدف انگار کندن در نیست
شیر حق اینچنین که می‌غرّد
آمده قلعه را خراب کند

روح از این صحنه جان تازه گرفت،
آمد از فاطمه اجازه گرفت
تا که در عرش، عکسِ حیدر را
درِ قلعه به دست ـ قاب کند

می‌پری آن طرف سواره ولی
عمرو! آن سوی خندق است علی
جنگجویی ندیده‌ام چون تو
سوی مرگش چنین شتاب کند

تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر
آنچنان زد که حضرت داور
ضربه‌ی روز خندقِ او را
بهترین ضربه انتخاب کند

همه دیدند امیر می‌آید
زودتر از غدیر می‌آید
کی شود یک امینی دیگر
شرح این ضربه را کتاب کند؟

در میان عرب خبر پیچید
در دلش هر مبارزی فهمید
خاک خود را به باد خواهد داد
رزم اگر با ابوتراب کند

بیشتر بین عاشقانِ علی
حرف سلمان و مالک است ولی
رقص خرمافروش بر سرِ دار
دل ما را همیشه آب کند

بعد یک عمر ذکر یا حیدر
مطمئنیم ساقی کوثر
به دل کوزه‌گر می‌اندازد
خاک ما را خم شراب کند

قلب را در لحد که می‌بویند
به رقیب و عتید می‌گویند
میهمان علی‌ست بگذارید
او بیاید خودش حساب کند

شعرم از برق ذوالفقار رسید
روشن و گرم و بی‌قرار رسید
تا به ذره‌ نگاه یار رسید
می‌رود کار آفتاب کند

شاعر :قاسم صرافان

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

من نیستم از باده یِ این بادیه خشنود
کو آتشِ جامی که که کُنَد دردِ مرا دود
.
از شیخ بپرهیز که یک عمْر عمل کرد
برعکسِ همان چیز که خود یکسره فرمود
.
دلخسته ام از خرقه ی موسایی فرعون
دلخسته ام از ژستِ خَلیلانه ی نَمرود
.
دلخسته ام از شهرِ ریا! شهرِ تظاهُر
ای شهرِ پُر از رنگ و پر از حاشیه بدرود
.
باید بروَم شهرِ نجف جایِ من آنجاست
ما را ببَر ای عشق به سَرمنزلِ مقصود
.
ای کاش به گیسوی ضریحَش بزنم چنگ
تا چند بسوزیم و بسازیم چُنان عود
.
گویَند علی می زده صد وصله به کفشَش
ای کاش دلِ خسته ی من کفشِ علی بود
.
گفتند علی کیست؟ همان کعبه ی سیار
گفتند علی کیست؟ همان قبله ی موجود
.
آن کوه تر از کوه تر از کوه تر از کوه
آن رودتر از رودتر از رودتر از رود
.
آن مرد که مبهوتِ جمالش شده یوسُف
آن مرد که مبهوتِ صدایش شده داوود
.
یک دانه ی انگورِ ضریحَش به لَبَم خورد
دیگر پس از آن این لبِ وامانده نیاسود
.
هرچند که نوشیدم ازاین جام کمی دیر
با هیچ شرابی نشدم مَست چنین زود
.
قرآن و نماز و حرم و‌ روزه وحج هم
جز عشقِ علی هیچ به عُشاق نَیَفزود
.
پس ای ترکِ کعبه بگو کیست ، بگو کیست
در خانه ی معبود به جز حضرتِ معبود؟!
.
از باده ی باد است لَبَش تر لبِ دریا
هو میکشد از عشق علی مَست و کف آلود
.
ما نیز ببینیم همه روی علی را
بر کعبه اگر تکیه زَنَد حضرت موعود…

شاعر :محسن کاویانی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

دل از توصیف زلفت مو به مو ریخت
هی ابرو کج مکن می از سبو ریخت

به غیر از باده نابت ز هر می
دهان را باز کردم آبرو ریخت

میان اهل دنیا بغض خوردم
نجف را دیدم و بغض از گلو ریخت

جنون مستمع بود از لبانش
علی گفت و صدو ده بار هو ریخت

عرق کردی و از روی جبینت
برای عاشقان آب وضو ریخت

علی دستش به کم هرگز نیامد
سبو شد لب به لب از زیر و رو ریخت

از این مستی به هوشیاری رسیدم
بنام باده ی نابی که او ریخت

میان معرکه با گوشه چشمی
همه دیدند کرک‌ و پر عدو ریخت

علی فریاد زد هل من مبارز
که جوشن از تن هر جنگجو ریخت

درآورد آنچنان در را که گفتند
علی جان صبر کن قلعه فرو ریخت

شاعر :امیر فرخنده

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

اگر روزی شوم قربانی اش ، عیدم چنین باشد
گمانم حرف من هم ، خواهش روح الامین باشد

فقط مختصِّ آدم نه ، ولایت دارد آقا بر
هر آنچه در سماوات و هر آنچه در زمین باشد

من از هر کس که با مولای من قهر است ، بیزارم
یقین دارم یقین دارم ، که اصل دین همین باشد

علی را نفس خود خواند ست ، زیبای جهان احمد
رکاب آفرینش را چه کس جز او نگین باشد؟

امانت دار احمد کیست غیر از همسر زهرا
بر آنکس که ملقب بر امین بوده امین باشد

به اذعان امامان در امیرالمومنینی هم
امام اولین است و امامِ آخرین باشد

شبیه نوح و خضر و شیث و ابراهیم می خواهم
به وقت حزن ، امدادم امیرالمومنین باشد

دوباره قطره ای از بحر آوردم ، زر آوردم
که شعرم در کتاب مدح مولا ، نقطه چین باشد

شاعر :حامد آقایی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

خطاب آمده “بلّغ” : “علی ولی الله”
که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان

به برکت علی “اکملتُ دینَکُم” آمد
که با ولایت او کامل است این بنیان

خلافت است فقط لایق علی آری
“لَقَد تَقَمَّصَها” دیگری که وای بر آن

کسی که شیعه او نیست ، غرق میگردد
علیست کشتی نوح و علیست کشتی بان

به جز غلامِ جوانش که بود پیرِ طریق؟!
به غیر پیرغلامش که راست بختِ جوان؟!

هر آنچه گفته نبی در حق علی وحی است
مُطَهّر است نبی از خطا و از هذیان

بدون حب علی راه بدتر از چاه است
به کعبه نه که رسد آخرش به ترکستان

اگر که تیغ به رویم کشند می مانم
نمیشوم ز مسیر #غدیر روگردان

نجف به سایه ایوان نشستم و دیدم
به عرش میرسد انسان فقط از این ایوان

به حشر گر که شفاعت کند گناه مرا
ثواب میخورد آن روز غبطه بر عصیان

شاعر :عاصی خراسانی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

از طیف های مختلفی عاشق تو اند

شاعر، پزشک، قاضی و نانوا، جوان و پیر
انگار با تمامی شان حرف می زنی
انگار با تمامی شان همدلی امیر

از قشرهای مختلفی از تو گفته اند
مداح ها، اهالی منبر، محدثان
استادهای فلسفه و منطق و کلام
از خطبه های ناب تو گفتند هر زمان

از قوم های مختلفی عاشق تو اند
هندو، بلوچ و کرد، کلیمی و ارمنی
باهر زبان به نام تو سوگند می خورند
انگار با تمامی شان حرف می زنی

در واژه واژه ی کلمات قصار عشق
عطر خدا و لحن تو احساس می شود
نام تو بر زبان درختان که می رود
گیسوی باغ غرق گل یاس می شود

در پاسخ نگاه گرفتار خستگان
حتی سر نماز و دعا، پاسخت بلی ست
راز تو چیست؟گنج گرامی، که سالهاست
تنها کلید زنده دلان ذکر یاعلی ست

شاعر :نغمه مستشار نظامی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

حاجی به دور هشت رسید اعتراف کرد

می‌گفت جای کعبه علی را طواف کرد

دیوارِ مستجار دهان باز کرد و گفت
ما را خدا به خاطر حیدر مَطاف کرد

بیت‌الحرام، قبله شد از خاکساری‌اش
وقتی که زیر پای علی اعتکاف کرد

از ذوقِ مدح او قلمم غرق لکنت است
مثل کسی که کوهِ طلا اکتشاف کرد

شیری که ذوالفقارِ دَمش قاتل‌ُالقوی‌ست
شمشیر را به روی ضعیفان غلاف کرد

خورشیدِ عصر، حمله به سوی غروب کرد
شرمنده‌ی علی شد و ترک مصاف کرد

هر کس که بی علی‌ همه عمرش نماز خواند
بی‌دین‌تر از کسی‌ست که عمری خلاف کرد

ابلیس، سامری شد و گاوِ سقیفه را
در غیبت نبی، علَمِ اختلاف کرد

لعنت به آن‌که راه چنین مستقیم را
با ردّ پای خویش پر از انحراف کرد

شاعر :رضا قاسمی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

یک عده می گویند رب، یک عده انسانش

یک قوم عبدش خوانده و یک قوم سبحانش

از کعبه می دانم که آدم در نمی آید
حیدر خدائی می کند با دین و ایمانش

مولا به دور فاطمه مست طواف است و
زهرا میان عرش ، پیچیده علی جانش

احمد شب معراج با حیدر سخن می گفت
هر جا خدا را دیده بود از قبل و الآنش

هر شب دم میخانهء او مست می کردم
یک شب سپرد ارباب، دستم را به سلمانش

خرما فروشی هم‌ برای دوستش کرده
میثم نرفت امروز … او رفته به دکانش

شوق نجف دارم ولی آلوده دامانم
امشب قرار غسل دارم زیر بارانش

حیف است ذکری غیر یا الله و یا حیدر
وقتی که می آیم حرم در زیر ایوانش

جانم به قربان علی و چار فرزندش
جانم به قربان ضریح و چار گُلدانش

حیدر به روی شانه اش انداخت مَشْکَش را
عباس اما مشک را دارد به دندانش

آن سمت عمو در پشت نخلی گیر افتاده
این سمت، گفتند العطش لب های طفلانش

بر حرمله لعنت که از نزدیک تیر انداخت
برحرمله لعنت که مسموم است پیکانش

بر روی سرنیزه سر عباس می چرخید
وقتی که زینب در حرم میسوخت دامانش

شاعر :رضا دین پرور

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

ماجرا چیست چه روزیست چه آیا امروز ؟!

مگر آخر ، چه خبر هست ، خدایا امروز ؟!

چه قدر شوق و شکوه و هیجان می بینم
این چه شوریست که در جان جهان می بینم

من شب قدر هم این شور نمی‌دیدم نه
این همه نور ، به منشور ، نمی دیدم نه

من خودم نیز ، نمیدانم‌ و غرق طربم
شاه بیت ِ شب این واقعه را در عجبم

نخلها موی‌پریشان شده و می رقصند
ابرها یکسره باران شده و می رقصند

بادها در دل صحرا ، به اذان افتادند
رودها مست چرا ، در جَرَیان افتادند

ایستاد از سر بهتش ، به تماشا دریا
کوه ها آمده بودند ، میان ِ صحرا

ماجرایی وسط معرکه ، طوفان کرده
ماه‌وخورشیدوفلک را همه حیران کرده….

ظهر محشر شده باشد ، به گمانم ، آری
آنچنان هست ، که در ذهن نمی پنداری

قافله قافله ی عشق ولی در راهند
همه مشتاق نسیم سر زلف ماهند

دشت‌ها از نفس عطر علی پر شده است
نان ِ بت های سقیفه همه آجر شده است

چه نشستید بیایید ، که هی در بزنیم
سر به خمخانه‌ی شاهانه‌ی حیدر بزنیم

ها علی بشر ، کیف بشر ، ” یا حیدر”
ربه فیه ِ تجلی ، و ظهر ،” یا حیدر ”

آیه آیه به زمین نور ، فقط می بارد
جبرئیل آمده ، انگار که حرفی دارد …!

آی ، اکملت لکم ، دین شما شد ، بالغ
یا رسول الله ، بسم الله ، بَلِّـغ _ بَلّـِغ

چه قدر صورت خورشید ِعلی ماه شده
_ اسدالله که حالا ، ولی الله شده _

مرحبا سال دهم ، وه که چه سال ِ ماهی
این همه سال گذشته ست ولی در راهی

ما هم آن سال همان فاصله ایجاد شدیم
از شراب ِ خُم ِ این میکده آباد شدیم

چه امیری چه دلیری چه مسیریست غدیر
واژه در واژه نشسته ، به مراعات نظیر

یک‌نفر هست ولی ، این‌همه شاعر دارد
چقدر نام علی ، لـذت ِ وافـر دارد

ماجرا را ، همه حجاج ، گزارش کردند
کاتبان ، با قلم ِ عشق ، نگارش کردند

که از آن پس تب عشقش به جهان غالب شد
_ ولی الله ، علی ِ بن ِ ابی طالب شد _

سوره ی ِ شاهد ِ اسرار علی ، مائده است
راه جز راه علی ، عاطل و بی فایده است

مُتغن و مستند و مستدل و معلوم است
طالع ِ منکر این واقعه بی‌شک شوم است

شاعر :روح الله قناعتیان

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

عقل گفت از باغ فردوس آرزو داری کجا را؟

حور می خواهی ز جنت یا مقام کبریا را؟

گفتمش رضوان و انعام کثیرش سهم خوبان‌
جز نمی از آب کوثر که به وجد آورده ما را

با تعجب گفت آخر آب؟ گفتم آب آری…
نیست پاداشی از این جذاب تر روز جزا را

گفت در فردوس نهری از عسل جاری ست! گفتم
آنچه از دست علی باشد لذیذ است و گوارا

حوض و آبش هر دو معمولی ست، ساقی بی نظیر است
آخرش از شوق در صف می کشاند انبیا را

منتظر می مانم آن دنیا چون اسکندر بیاید
پای حوض آخر نشانش می دهم آب بقا را

خواست بشناسد علی را، گفتمش کو عقلت ای عقل؟
جز خدا و خاتمش نشناخت قدر مرتضی را

هیچکس نشناخت مولا را، ولی او می شناسد
شب به شب کوچه به کوچه سائل دردآشنا را

گفت شاه ماسوا بودن کجا و زاغه گردی؟
گفتم او خود دوست دارد هم نشینی با گدا را

او که دائم انبیا را در خفا یاری نموده
بوده یار مصطفی هم چند روزی آشکارا

کار جبرائیل اگر آوردن پیغام وحی است
پس خدا روز احد فرموده باشد لافتی را

نشنو از من مدح تیغ ذوالفقارش را که حیف است
بشنو از مرحب که می گوید به حیدر مرحبا را

منقلب شد، مست شد، گفتم نجف را بنگر ای عقل
تا از انگور ضریحش خود بفهمی ماجرا را

هرکسی شد مبتلایش، می رود بالا بهایش
آری ایوان طلایش، قیمتی کرده طلا را

چون منی در بحر عشقش دست و پا خواهد زد ای کاش
روز حشر از خود نراند بنده بی دست و پا را

از همین حالا به فکر توشه روز حسابم
من که از این شعر نفروشم به عالم یک هجا را

در قیامت نامه ها بی مِهر او مُهری ندارد
جز صراط مستقیمش نیست راهی بنده ها را

باز هم شعرم کم آورده است در توصیف حیدر
انتهایش هم رسید و من نگفتم ابتدا را…

شاعر :سید جعفر حیدری

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

کیست این معنی اشراق ازل

کیست این لطف خدا عزوجل
کیست این صوم و صلوة و صلوات
کیست این حی علی خیر العمل
کیست او همهمه‌ی دِیر و کنشت
کیست او زمزمه‌ی تاج محل
کیست او تیغِ اُحُد تیر حُنین
فاتحِ خیبر و صفین و جمل
هرچه در عین علی فکر کنی
می‌رسی باز به جای اول
عقل یا عشق چه پاسخ دارند
به سؤالی که بود لاینحَل

که بشر می شود اینگه مگر*
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر

عشق باید به جگرها برسد
تا که از یار خبرها برسد
دل که عاشق بشود شوقِ جنون
اثرش زود به سرها برسد
سنگ هم باشی اگر آب شوی
از دمِ عشق اثرها برسد
خطبه‌ی روز غدیر ارث خداست
از پدرها به پسرها برسد
چقدر نام علی می چسبد
از نجف بارِ شکرها برسد
وقت مدحش شده و جامه‌دَران
شعر از بین هنرها برسد

که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر

بر جهاز شتران بالا رفت
نه که از کُون و مکان بالا رفت
دست در دست علی پیشِ همه
حضرت جانِ جهان بالا رفت
چشم حجاج یکی را می‌دید
در دو تن یک دل و جان بالا رفت
از ملک تا به فلک نادِ علی
از کران تا به کران بالا رفت
وَهَنیألک و بَخٕ بَخٕ
از لبِ پیر و جوان بالا رفت
در حدیث است که هنگام غدیر
بانگ جبریل چنان بالا رفت

که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر

شب معراج به بالا که رسید
نوبت سوره‌ی اِسرا که رسید
رفت بر پشت بُراقی تا اوج
از ثرا تا به ثریا که رسید
یک شمایل همه جا دید فقط
یک نفر بود به هرجا که رسید
خویش را دید در آئینه‌ی خویش
این معما به کجاها که رسید
یک صدا بود فقط در گوشش
چشم وقتی به تماشا که رسید
همه جا حرف علی بود علی
گفت در پیش خدا ، تا که رسید

که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر

لشکر کفر پشیمان می‌شد
هرچه صف بود پریشان می‌شد
بانگ حق بود که ماشاالله
لحظه‌هایی که به میدان می‌شد
جمع می‌کرد همه سرها را
ذوالفقاری که به جولان می‌شد
وقت می‌داد اگر ضربِ علی
عَمرووَد نیز مسلمان می‌شد
عمر و عاص است به اوحق بدهید
به خودش دست به دامان می‌شد
آنقدر جذبه‌ی مولا می‌دید
ملک‌الموت رجز خوان می‌شد

که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر

عقل مبهوت از آن جاه و جلال
چشم کور است و زبان الکن و لال
درکِ او بیشتر از حد خلیل
فهم او دورتر از صید خیال
کیست او مغبض هر صُلبِ حرام
کیست او معنی هر نان حلال
م‌ی‌شود عینِ علی آید‌؟ خیر
مثل او نیز؟ نه با فرض محال
ما شرابیم از انگور ضریح
ما گدائیم گدایِ سرِ سال
از ازل روح قُدُس درگیر است
تا ابد هست چنین غرق سوال

که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر

به شکوهِ جبروتش سوگند
به کلامش به سکوتش سوگند
به رکوعش که گدا فیض گرفت
به نماز و به قنوتش سوگند
پدر خاک به خاک نجفش
به بلندی هبوطش سوگند
به همان تکه‌ی نان خشکش
به همین برکت قوتش سوگند
به عرقهای جبینش در کار
به نسیم ملکوتش سوگند
به همان مُصحف نوری که نوشت
به کتابش به خطوطش سوگند

که بشر می شود اینگو نه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر

آنکه در شرح مقامش قرآن
آنکه از فرط ظهور است نهان
خلوتی داشت خدا با او که
بود از چشمِ دو عالم پنهان
جای آدم اگر او را می‌دید
سجده می‌کرد به پایش شیطان
تیغ او بود برای اسلام
شانه‌اش بود برای طفلان
از مناجات ، علی را بی جان
دید سلمان دلِ یک نخلستان
رفت این واقعه با فاطمه گفت
پاسخش داد چنین بی‌بی جان :

که بشر می‌شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر

چه خیالیست که دشمن داریم
ما که این نام مُطَنطن داریم
خط سرخ من و تو نامِ علی‌است
پای او یک رگِ گردن داریم
حرزِ زهراست برای این خاک
شُکر از فاطمه جوشن داریم
خاک ما از نجف ، آباد شده
باز هم حسرت رفتن داریم
اربعین آرزوی ماست ببین
شعله‌ایم و همه خرمن داریم
باید او مدح خودش را گوید
به علی دست به دامن داریم

که بشر می‌شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر…

شاعر :حسن لطفی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

نه فقط خلیل، تبر به کف به مصاف بتکده یاعلی

نه فقط کلیم، عصا به دست، میان شعبده یاعلی،

به رکوع آیه‌ی إنّما، به وفای سوره‌ی هل‌أتی
به حدیث قدسی لافتی، که خدا صدا زده یاعلی!

نه کسی شبیه تو تا ابد، که یَکن لکَ کفواً أحد
نه کسی شبیه تو از ازل، به جهان نیامده یاعلی!

به شهادت أرِنی قسم، به فمَن یمُت یرَنی قسم
که ز هرطرف به تو می‌رسم به یکی مشاهده یاعلی!

چه مباهله است و غدیر خم؟ وَ نساءَنا وَ نساءَکم
که تمامِ فاطمه یکصدا همه یاعلی شده یاعلی!

تو همانکه فاتح خیبری، تو همانکه ساقی کوثری
که بدون اینهمه دلبری، دو جهان چه فایده یاعلی!

پسر عدالت مرتضی، همه اولیا همه انبیا
لِترابِ مقدمِه الفِدا، تو بشارتش بده یاعلی!

ضربان میکده یاحسین و سکوت میکده یاحسن
صلوات میکده یامحمّد و ذکر میکده یاعلی!

شاعر :مهدی جهاندار

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

الـهی شکر ، ایامم ، به کـام است

امیـرالمومـنین بر من ، امام است
به فتوای ِ صَریـح ِ عشـق ، مردم
نفس بی حب او ، “شرعاً حرام است”
****
تو خورشید نمیرای غدیری
ابرمرد ِ جهانی ، بی نظیری
به قول جرج جرداق مسیحی
ندارد مثل تو ، دنیا امیری
****
هر کس به ضریح تو نظر اندازد
ناخواسته روی خاک ، سر اندازد
با این جبروتی که تو داری باید
خورشید هم از بهت سپر اندازد
****
این خیر کثیر منجلی خواهد شد
یا فاطمه بین المللی خواهد شد
اسم همه دختران عالم زهرا …
نام پسر همه ، علی خواهد شد
****
خاک از نظر محبتش گل می شد
پیش قدمش خار گلایل می شد
هر چند که دنیا به کفش بود ولی
مولای جهان سوار دلدل می شد
****
هر چند که معصوم تر از معصوم است
در بین زمین و آسمان مظلوم است
این‌ها همه هست و این‌همه تنها نیست
در ذات ِ علی ، نور خدا معلوم است
****
با عشق علی عذاب را می نوشم
این لذت شرب ناب را می نوشم
گفتند که مست از مسلمانان نیست
من مؤمنم این شراب را می نوشم
****
با نسخه ی مخصوص خدا ظاهر شد
با آیه ی سبز هل اتی ظاهر شد
همراه ِ تمام ِ انبـیا بود ، ولی
در نقش وصی به مصطفی ظاهر شد
****
تأکید به خدمت علی ، فرمودند
هر آیه ز مدحت علی ، فرمودند
“قَد اَفلَح‌َ مُؤمِنون “که در قرآن هست
در شأن ولایت علی ، فرمودند
****
بی واهمه ، یا علی مدد می گوییم
با فاطمه ، یا علی مدد می گوییم
وقتی که اجل رسد هم ان شاالله
در خاتمه ، یا علی مدد می گوییم

شاعر:روح الله قناعتیان

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

ما عاشق و دلداده ات از روز غدیریم
عمریست که اندر خم یک کوچه اسیریم

از روز ازل تا به ابد ، شکر خداوند….
ما ریزه خور و نوکر دربست امیریم

گر حُبّ علی کم شود از نامه ی اعمال
اندر صف محشر همه بی چیز و فقیریم

بر قرص قمر نام شما حک شده مولا
هر چاردهم منتظر ماه منیریم

مولای مرا گر پدر خاک شناسند
پس ما همگی ذرّه ای از گَردِ مسیریم

یک گوشه ی چشمی ، نظری ساقیِ کوثر
ما جمله مریدان شما همچو کویریم

تبلیغ غدیر است به هر شیعه چو واجب
تا خون به رگ ماست به این امر خطیریم

شاعر:حسن نبی جندقی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

الا ای ساقی و ساغر، امید اول و آخر
پناه و پشت پیغمبر، وصی اول و برتر

الا ای وارث احمد، تجلی دم سرمد
همه عالم شده حیران،که از آن دانش بی حد

علی صدیق اکبر، علی فاروق اعظم
علی مولا، علی سرور علی رهبر علی اعلم

سقیفه، خلیفه، شود دزدی به روز و یوم روشن
فقط تنها علی باشد امیرالمومنین در کل عالم

الا ای صاحب منبر، به لب داری فقط گوهر
سلونی تفقدونی ات، به عالم کرده است محشر

الا ای مرد هر میدان، مریدتت مالک و سلمان
که قرآن با علی باشد، علی همراه با قرآن

الا ای صاحب پرچم، که تیغت میزند برهم
تمام لشکر دشمن، ز خشم تو شود درهم

الا ای وارث خاتم، به کل این همه عالم
که هم کفوت فقط زهرا، که باشد خادمش مریم

الا ای فاتح و سرور، به اِنس و جِن تویی رهبر
که تو با رمز یا زهرا، زجا کَندی در خیبر

که وقتی فاتح خیبر، به دستش تیغ میداد بر تاب
به دست دیگرش از شهر، علی می کند از جا صد باب

الا ای مفتح الالبب، که تیغ تو کُشد مرحب
به وصف تو فقط این بس، که باشد دخترت زینب

به هر میدان، به هر مسند، به هر مصدر
گذارد پا، کند غرش علی آن شیر صفدر

که تیغ از کف بیاندازند مردان
چو بینند چرخش شمشیر حیدر

الا ای شاه مَردستان، غریب بین نخلستان
که فرموده رسول الله، که غِیرت راه ترکستان

ز نجم و هود و قاف و عصر و انسان
ز نصر و فتح و حمد و طور و لقمان

به وصف تو شده نازل همه اینها ولی نه
به وصف تو شده نازل تمام و کل قرآن

بخواندم در کتابی یا به گوش من ز منبرها رسیده
که تفسیرش مرا به نور و المیزان کشیده

بگوید محکم و تفسیر و تنزیل و تشابه
که اسرافیل با اذن تو در سورش دمیده

خلیل الله و نوح و آدم و اسحاق و عیسایی
تو نفس حضرت احمد امیر و شاه طاهایی

حدیث منزلت گوید که تو در پیش پیغمبر
بمانند برادر، همچو هارون نزد موسایی

خدا را مرا گوا گیرم، تو را از غیر سوا گیرم
به ذکر یا علی حیدر، ز هر دردی دوا گیرم

علی نَبود خدا اما، جدا نیست از خدا اما
خدا تنها خدا باشد، علی باشد ولی الله

الا ای دلبر و دلدار، منم خاک رهت بسیار
خودت رخصت بده تا من، سرم پایت کنم بر دار

الا ای شوهر زهرا، علمدار رسول الله
قسیم النار و الجنه، امیر و حاکم عقبا

غلامی از غلامانت قبولم کن که من باشم اسیر زلف و ابرویت
که گر راهم دهی بر آستانت، شوم پابست پای یک خمی از حلق گیسویت

شاعر:محمد حسین یدالله زاده

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

غدیر آمد و موسمِ دلبری ست
چه نیکوست آنکه دلش حیدری ست

فرازِ غدیر ایستاد آفتاب
ز جانِ نبی آمده این خطاب

من از کعبه می آیم ای امتم
که از سوی حق بر شما دعوتم

طنینِ صدای نبی شد بلند
بیا بر علی(ع)عهد و پیمان ببند

بنوش از لبِ جامِ قَدر و غدیر
بده دستِ بیعت به دستِ امیر

که عدلِ مجسّم علی بود و هست
امیرِ دو عالم علی بود و هست

ز نای دلِ پُر نوای علی(ع)
به آن نامِ پاکِ خدای علی(ع)

به انبوهِ حجّاجِ دشتِ کویر
که شد محضرِ مِهر و مَه سر به زیر

زمین و زمان صحنه را شاهدند
دو نوری که در جلوه یک واحدند

که من کنتُ مولا ز بانگِ رسا
که پیچیده بر کلِ ارض و سما

علی خلعتِ نور بر تن گرفت
خدا عهدِ او را به گردن گرفت

ندیده به مثلِ علی کوکبی
تجلیِ خورشید را در شبی

به وجد آمده جمله ی کائنات
تبسّم زده نورِ حق بر حیات

که این دست آن دستِ پاکِ خداست
محمّد(ص) نبی و وصی مرتضاست

ردای خلافت بُوَد زینتش
بهشتِ خدا مژده ی بیعتش

زمین و زمان محوِ این انتخاب
امیرِ دو عالم شده بوتراب

که قرآنِ ناطق شد آیاتِ او
تجلیِ حق جلوه در ذاتِ او

اصول و فروعِ همه گشته این
علی شد امامِ همه بر زمین

علی(ع) از خدا تا موید شده
به حق جانشین محمد(ص)شده

شد اِتمامِ نعمت وَ اِکمالِ دین
خدا گفته بر حجتش آفرین

هر آنکس رضای خدا طالب است
قبولِ ولایت بر او واجب است!

شاعر:هستی محرابی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

هر که شد در عمر خود یکبار مهمانِ علی(ع)
دل به دستش داد و شد همواره حیرانِ علی(ع)

عاشقش شد! خاطرش را خواست و بود از ازل
جان پیغمبر(ص) دمادم بسته بر جانِ علی

پیشِ من از سفره های این و آن حرفی نزن
چونکه میسازد به من تنها فقط نانِ علی(ع)

داد انگشتر بدونِ وقفه در حال رکوع
بیشتر از سطح درک ماست احسانِ علی(ع)

بی خبر، آهسته، نیمه شب، بدون های و هو
بود بی رنگ و ریا احسانِ پنهانِ علی(ع)

نیست شکی در مسلمان بودنم اما هنوز
میخورم حسرت که باشم کاش سلمانِ علی(ع)

سنجشَش در حشر بی تردید حبّ فاطمه ست(س)
نقش بسته ذکر یازهرا(س) به میزانِ علی(ع)

تا خدا عشق مرا نسبت به خود باور کنَد
میخورم سوگند در محشر به قرآنِ علی(ع)

دور تا دور ضریحش، دور تا دورِ نجف
شد معطر امشب از عطر گریبانِ علی(ع)

تشنهٔ ایوان-طلایم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم بوسه ها از پایِ ایوانِ علی(ع)!

شاعر:مرضیه عاطفی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

خبر دهید که یاران رفته برگردند
پیادگان و سواران رفته برگردند

خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم
شراب ناب رسیده به‌هوش ای مردم!

در اوج هجمه گرما، خبر گوارا بود
خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود

خبر که سینه به سینه… خبر دهان به دهان..
خبر مناره مناره… خبر اذان به اذان..

خبر که راه زیادی‌ست در سفر بوده
رسانده است به ما آن‌چه عشق فرموده

میان آن همه تزویر و حیله دائم
خبر رسید یدالله فوق ایدیهم

اگرچه بود فراوان و کم رسید به ما
به رغم توطئه‌ها باز هم رسید به ما

خبر حنین، خبر نهروان، خبر خیبر
خبر، ولایت مولا و آل پیغمبر

خبر یکی‌ست ولی با دوازده عنوان
که گاه، صلح نموده‌ست و گاه در میدان..

خبر، برادر پیغمبر است می‌دانی؟
خبر علی‌ست؛ خبر حیدر است می‌دانی؟

به قول حضرت هادی، همان وقوع عظیم
قیامتی‌ست فشرده که در دل تقویم

خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید
پرنده‌تر شد و در هفت آسمان پیچید

خبر نبود صدا بود در شب معراج
علی، صدای خدا بود در شب معراج

خبر اگرچه پر از خنده بود، محزون شد
هنوز اول آن بود و قلب او خون شد..

خبر، بهانه تبریک بین مردم شد
خبر امانت حق بود؛ پس چرا گم شد؟

خبر که خانه‌نشین شد، که صبر شد کارش
که شقشقیه شد و آه سینه شد یارش

خبر رسید برادر! … به شمع بیت‌المال
و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال

نشست یکه و تنها، کسی نشد یارش
خبر رسید به ما بغض «اَین عمارش»..

خبر دهید که یاران رفته برگردند
پیادگان و سواران رفته برگردند

خبر دهید زمان غروب تردید است
غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است

شاعر:عاطفه جوشقانیان

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

آیات محکمات خدا مدح حیدر است
ذکر لب پیمبر ما مدح حیدر است
هر روز ما به مدح علی می‌شود شروع
هوهوی صبح باد صبا مدح حیدر است
بايد که يک قصيده‌ی بی‌انتها سرود
وقتی تمام قافيه‌ها مدح حيدر است
ذکر رکوع‌وسجده‌ی ما؛ یاعلی مدد
ذکر قنوت؛ – جای دعا – مدح حیدر است
وقتی که در بهشت کسی میزند به در
در گوش‌ها به جای صدا مدح حیدر است
در مدح هيچ‌کس نسروديم غير از او
پس شعر ما هجابه‌هجا مدح حیدر است

مدح تو صفحه‌صفحه‌ی دیوان ما شده‌ست
ترکیب‌بند مدح تو بی‌انتها شده‌ست

تو نه خدایی و نه بشر، چیستی علی؟
لطفا خودت بیا و بگو کیستی علی
موضوع منبر همه‌ی واعظان شهر
اثبات این شده که خدا نیستی علی
با این که اختیار عوالم به دست توست
اما نماد ساده‌ترین زیستی علی
توحید را دلایل بسیار لازم است
هرچند که تو یک‌تنه کافی‌ستی علی
بی‌پرده با خدای خودت حرف می‌زنی
وقتی برای نافله می‌ایستی علی
نهج‌البلاغه خواندم و پرسیدم از خودم
تو نه خدایی و نه بشر، چیستی علی؟

ثبت است بر جریده‌ی تاریخ نام تو
مبهوت مانده عقل همه در کلام تو

مست از شراب کوثر نهج‌البلاغه نیست
هرکس که پای منبر نهج‌البلاغه نیست
وقتی برای فهم کلام خدا، دری
آسان‌گذرتر از در نهج‌البلاغه نیست
وقتی که مرتضی و محمد برادرند
قرآن مگر برادر نهج‌البلاغه نیست؟
زیبا نمی‌شود سخن هر خطیب اگر
آراسته به زیور نهج‌البلاغه نیست
در کارزار عدل صدایی رساتر از
فریادهای حنجر نهج‌البلاغه نیست
حق ماندنی‌تر است! که بعد از هزارسال
زخمی به روی پیکر نهج‌البلاغه نیست

زیبنده‌ی علی‌ست خطاب “ولی” فقط
تنها علی‌ست با حق و حق با علی فقط

از مهد ذکر روی لبم تا لحد علی‌ست
من حق‌پرست هستم و حق تا ابد علی‌ست
نام علی‌ست ذکر دم و بازدم هنوز
یعنی که حرف هر دم ما بی‌عدد علی‌ست
ننگ است، ننگ، رو به کس دیگری زدن
وقتی که در جهان دم صاحب‌مدد علی‌ست
هرکس که با علی‌ست ردیف است کار او
معیار در شناخت هر خوب و بد علی‌ست
در راه‌های سخت رسیدن به آسمان
با دیگران نباش که تنها بلد علی‌ست
ای دل به هوش باش که با این همه گناه
تنها کسی که شافع ما می‌شود علی‌ست

شکرخدا که زندگی ما هدر نشد
پای کسی به غیر علی عمر سر نشد

دنیا ندارد عاقبتی جز تلف شدن
غیر از غلام کوی امیر نجف شدن
هرکس که با علی‌ست در اوج شرافت است
ای دل بکوش در طلب باشرف شدن
اجداد ما محب علی بوده‌اند و بس
یارب روا مدار به ما ناخلف شدن
گیرم هزار مرتبه دشمن حدیث ساخت
اما نبود حدّ کسی “لوکَشَف” شدن
گردن‌کشان قوم عرب خوب واقفند
مرگ است در نبرد به حیدر طرف شدن
پیغمبر از غدیر به ما یاد داده است
باید به پای عشق علی جان‌به‌کف شدن

دریا شدن کمال کویر است با علی
هر روز، روز عید غدیر است با علی

ما از الست مست شدیم از خُم غدیر
پس نام ما رقم زده شد مردم غدیر
در بحر بیکران ولایت شناور است
هر دل که قطره‌ای شده در قلزم غدیر
کامل‌ترین شریعت توحید، شیعه بود
وقتی که نازل آمده “أکمَلتُم” غدیر
یک غافلی بس است که سر دربیاورد
از درّه‌ی سقیفه مسیر گم غدیر
چشم حسود اهل خطا کور می‌شود
دودی اگر به پا شود از هیزم غدیر
هرگز اسیر مملکت ری نمی‌شود
هرکس که خورد لقمه‌ای از گندم غدیر

بعد از غدیر هرچه در اشعار گفته‌ایم
از معجزات حیدر کرار گفته‌ایم

با این که از بیان علی عقل عاجز است
اما چه‌جای حرف، که بحرالمعاجز است
هر آیه از کتاب خداوند مدح اوست
این نکته در سراسر آیات بارز است
یل‌های کارزار عرب رام می‌شوند
هرجاکه ذکر او دم “هَل مِن مُبارِز؟” است
شوق “فَمَن یَمُت یَرَنی” گفتن علی
حتی به روح قابض‌الارواح، قابض است
ایراد قافیه‌ست، ولی دست من که نیست
مدح امیر عشق در اشعار نافذ است
هر شاعری برای علی شعر گفته است.
شاهدمثال حرف من این شعر حافظ است؛

گیرم که در فنون ادب سخت ماهر است
هرکس که شعر گفته برای تو، شاعر است

ای دل غلام شاهِ جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اله باش
چون [حیدرم] شفیع بود روز رستخیز
گو این تن بلاکش من پرگناه باش
آن‌را که دوستی علی نیست، کافر است
گو، زاهد زمانه و گو، شیخ راه باش
امروز زنده‌ام به ولای تو یاعلی
فردا به روح پاک امامان گواه باش
[صحن‌وسرای شاه نجف را شبانه‌روز]
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
“حافظ” طریق بندگی شاه پیشه کن
وآنگاه در طریق چو مردان راه باش

عالم هنوز بر سر عهدی‌ست باعلی
رمز ظهور حضرت مهدی‌‌ست یاعلی

شاعر:مجتبی خرسندی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

آنکس که تورا داشته از غیرتو سیر است
دستان تو بی منت و مزد دستگیر است

از عاشق دلباخته پرسیدم و این گفت
یک بار علی گفته و یک عمر اسیر است

شمشیر خدا ، شیر خدا ، پیر خلائق
او مظهر اسما خداوند کبیر است

تعریف ز اوصاف علی کار بشر نیست
جایی که خدا بانی این امر خطیر است

دادست خداوند به او هر چه که دارد
آن را که ندادست به او تا و نظیر است

او شیرخدا هست و جهان بیشه بدانید
بیشه همه در سیطره ی قدرت شیر است

اصل و نسب مذهب ما را چو بخواهید
آغاز مسلمانی ما روز #غدیر است

شیعه سخن هر کس و ناکس نپذیرد
چون زندگیش تحت عنایات امیر است

گویید به آنکس که علی نیست امامش
والله به میزان عمل کار تو گیر است

شاعر:سید حسین میرعمادی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

اسلام چون کودکی بود در اول راه مانده
مانند ماهی هلالی در اول ماه مانده

خورشید امادرآمد با ماه بر منبر آمد
امروز اگر ماه کامل بر بام درگاه مانده

ظهر است و آن آبگیرش آری غدیر است و شیرش
دیگر چه باک است اگر دشت در مکر روباه مانده

گشتیم و جز او ندیدیم گشتیم و دیگر نگردید
غیر از علی هیچ کس نیست تا این زمان شاه مانده

از دشمنانش نمانده است غیر از تباهیّ و از او
هذا علیٌ کنار من کنتُ مولاه مانده

هم عادِ عاداه خوانده هم والِ والاه دیده
هرکس که بیراه رفت و هر کس به دلخواه مانده

ایراد کوتاهی ماست تقصیر گمراهی ماست
خرما اگر بر نخیل و دستی که کوتاه مانده

ما آسمان را ندیدیم تنها سلونی شنیدیم
از کوه بالا نرفتیم از ما فقط کاه مانده

بسم اللهِ حمد تا ناس قدر است و ما قدرنشناس
گوشی نماند و صدایش عمریست در چاه مانده

عصر از غدیرش گذشتیم شب شد به چاهش کشیدیم
زآن شب نمانده است چاهی زآن شب فقط آه مانده

شاعر:محسن ناصحی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

رها کن غم صورت ظاهری را
قبا کی بپوشاند این لاغری را ؟!

به کهنه لباست بسازی ، خدایت
نصیبت کند سُندُس و عَبقَری را

نه هر کس که بالا رود ، گشت بالا
نه هر منبر ارزش دهد منبری را

به سجده سر از سِرّ حق دربیاری
به پستی نهاده خدا مهتری را

به گردن بیانداز طوق خدا را
همان ذات از عیب و پستی ، بری را

به باطن چه داری ؟ که فردای محشر
نخواهد خرید از تو بازیگری را

خودت را سبک کن ز دنیا ، که مرگت
بگیرد ز تو آنچه که میبری را

“تَخَفّف” اگر قصد داری که “تَلحَق”
بنازم پر و بال این بی پری را

عمل در قیامت به تو بازگردد
به دقّت ببین آنچه که میخری را

سرت عاقبت خاک راه است اینجا
برون کن ز سر خوی خیره سری را

سرت را فقط خاک پای علی کن
که آنجا ببینی فقط سروری را

غلام علی هر که شد میتواند
به زیر آورد چرخ نیلوفری را

قلم میزنم در ثنایش مگر که
به جا آورم شیوه ی چاکری را

بگیرم دوات از خود آب کوثر
قلم سازم اینبار بال پری را

قلم بشکند زیر بار جمالش
چسان گویم آن صولت حیدری را؟!

نباشد توان سخن پیش نطقش
نه فردوسی و سعدی و انوری را

فقط دل به مهر علی داده و بس
نخواهیم غیر از علی ، دیگری را

مجو از خسان ، حُبّ شاه ولا را
که گوهر خوش آید فقط گوهری را

به اعجاز قرآن تو را میشناسم
کجا التفاتی کنم ساحری را ؟!

وزیر است هارون فقط بعد موسی
نخواهیم گوساله ی سامری را

شده طالب حُسنِ تو ماه و انجم
مکن رد ز دکّان خود مشتری را

به خطبه لبی تر نما تا خطیبان
بفهمند معنای نازک تری را

به جز تو که مصداق والصابرون ی
که داد آبرو معنی صابری را ؟!

قسیم جزا و ثوابی به محشر
خدا داده در دست تو داوری را

بکش ذوالفقار و بفهمان به دشمن
تفاوت بُوَد سحر و پیغمبری را

من از تو طلب دارم آقا خودت را
مکن سدّ راه من انگشتری را

مگر اشک ما دست ما را بگیرد
مگیر از دو چشمان ما این تری را

گناهان من سد راهم شد آخر
بیا برکن این قلعه ی خیبری را

غرض ، گفتن از مدح مولاست ما را
وگرنه نمیخواستم شاعری را

شاعر:عاصی خراسانی ، علی مقدم

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

سرِّ تقدیر جهان دست تو را بوسید اوَّل

نور باقی ماند اگر روی شما را دید اول

سازهٔ هستی محیایِ بنا گردید اما
آجرِ کاشانه ات را حق روی هم چید اول

کهنه ساغرها هم دیدند که بعد از تولد
بادهٔ نام تو در پیمانه می جوشید اول

آدم آمد از بهشت و بود دلتنگ صدایی
در زمین از پیک معبود از شما پرسید اول

آدم آمد بر زمین و دید در صف هست آخر
کهکشان را دید بر دور تو می چرخید اول

صبحِ چشمان توعالم را نمایان کرد ، بی شک
خورد نور روی تو بر چهرهٔ خورشید اول

خسته از آلودگی ها خویش را آسوده می خواست
رفت باران رفت باران درنجف بارید اول

ما کجا ، هفت آسمان تصدیق کرده رتبه ات را
ای که در نطق نبی از منظر تائید اول

در شروع جنگ ها بهر دفاعِ از پیمبر
جز شما آقا که رخت رزم را پوشید اول؟

پیشِ لشگر تا نگاه انداختی بر قبضهٔ خود
چشمِ عزرائیل با خشم تو می ترسید اول

وصلهٔ ناجور چسباندند بر نام خلیفه
از نگاه ما تویی ای شاه ، بی تردید اول

چونکه بالا برد دستت را نبی ، دیدی علی جان
در میان هر دو عالم فاطمه خندید اول

شاعر:حامد آقایی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

نامش چکید از لب ما و شراب شد
مهرش نشست بر دل ما و ثواب شد

مقصود بود خاک قدم های او شدن
از این جهت وجود بشر از تراب شد

کعبه برای خویش پی قبله گاه بود
ایوان طلای شهر نجف انتخاب شد

گفتیم ما چگونه بهای جنان دهیم؟
گفتند با محبت حیدر حساب شد

چشمش چو بسته گشت شب تیره خلق شد
چشمش چو باز گشت عیان آفتاب شد

چون زاده گشت حضرت حیدر درون آن
سجده به سمت بیت خداوند باب شد

یا عالی به حق علی روی لب نشست
اینگونه زود اگر که دعا مستجاب شد

عنوان پادشاه برای علی کم است
وقتی غلام خانه اش عالیجناب شد

شاعر:شهریار سنجری

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

جبریل شنید از تو برای خبر آمد

پر سوخت و پر ریخت و بی بال و پر آمد

می خواست بگوید که خدا داخل کعبه است
دیوار ترک خورد و خبر زودتر آمد

بتخانه فرو ریخت و میخانه بنا شد
از میکده ساقی سر کوی و گذر آمد

ای عشق بفرما قدمت روی سر ما
خاکیم و از این شاد که ما را پدر آمد

میخانه نه آن است که گفتند و شنیدیم
میخانه از اطراف ضریح تو برآمد

با عشق تو بر نقره زدم بوسه و دیدم
از جای لبم خوشه انگور درآمد

محراب به محراب پی قبله دویدم
ایوان طلاکوب توام در نظر آمد

میخواستم از مدح تو چیزی بنویسم
یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد

آیات خدا را همه در شور تو دیدم
هر آیه که خواندم به لبم نیشکر آمد

با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم
بدخواه تو در آیه فقط کور و کر آمد

شاعر:محسن ناصحی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

پرهای جبرئیل، سراسر به هم رسید

وحیِ خدا و ساقیِ کوثر به هم رسید

روی جهاز رفته و إبلاغ شد شروع
سرشانهٔ پیمبر(ص‌) و حیدر(ع) به هم رسید

تاریخ ایستاد و خبر داد اینچنین:
دست علی(ع) و دست پیمبر(ص‌) به هم رسید

از هم چه دلبری که نکردند در غدیر
عطرِ خوش ِ دو شافع محشر به هم رسید

تا اینکه جای شبهه نمانَد! بدونِ مکث…
دستانشان هر آینه بهتر به هم رسید

«مَن کُنتُ» گفت و شدولی الله مرتضی(ع)
وقتی که دستهایِ دو یاور به هم رسید

مثل قدیم جادهٔ نهج البلاغه و-
-قرآن چه عاشقانه برابر به هم رسید

هم آیهٔ ولایتِ مطلق نزول کرد
هم دستِ دو وصیّ و برادر به هم رسید

دیدند با دو چشم؛ که حیدر خلیفه شد
دیدند دستشان چه مکرر به هم رسید

لحظاتِ نابِ عقد اخوّت رسیده بود
دستان گرم ِ مالک و قنبر به هم رسید!

شاعر:مرضیه عاطفی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

خدا هست و نه مانندی نه مثلی نه قرین دارد

ازل را تا ابد را نقطه چین در نقطه چین دارد
میان قبضه‌ی خود اولین تا آخرین دارد
هزاران آسمان در آسمان دور از زمین دارد

خدا هم بی‌نهایت بیش از آن هم بیش از این دارد
ولی تنها در عالم یک اميرالمؤمنين دارد

همیشه جامع الاضداد جمع نار و نور است او
که نزدیک از رگِ گردن و از اندیشه دور است او
شگفت است و شِگَرف است و شکوهی پُر غرور است او
که‌است او؟ کس نمی داند زِ بس صَعب‌ُالعبور است او

خدایی خلقت مولا خدایا آفرین دارد
که عالم یک خدا و یک اميرالمؤمنين دارد

نه مدحی گفته‌اند از او نه شعری شاعران حتی
که مدح مرتضی آری نیاید در بیان حتی
اگر از شعر پُر گردد همه هفت آسمان حتی
نباشد قدرِ گَردی محضرِ آن بی کران حتی

نجف اینجاست پس قلبِ جهانها را زمین دارد
که این منظومه تنها یک اميرالمؤمنين دارد

علی ای شیرِ شیرافکن علی ای سیلِ بنیانکن
علی ای رودِ بی پایان علی ای سدِ روئین تن
علی یعنی رجزهای سلحشورانِ مردافکن
علی یعنی نمی‌دانم قلم لال و زبان الکن

“کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد”
بهشت ارزانیِ آنکه اميرالمؤمنين دارد

قسم بر تیغِ مرحب کُش به رزمش مرحبا گفتند
همینکه عبدُوَد اُفتاد یکسر لافتی گفتند
ملائک وقتِ میدانش زِ تفریح خدا گفتند
رها کردند عرش و گِردِ او یا مرتضی گفتند

رسول‌الله می‌بیند دلیری اینچنین دارد
چه غم از آنهمه لشگر ، اميرالمؤمنين دارد

میان رزم می‌بینی که تنها مرتضی می‌ماند
چنان یک دشت رَم می‌کرد تنها ردِ پا می‌ماند
علی آنگونه رد می‌شد که از هرکس دوتا می‌ماند
علی آنگونه رد می‌شد که عزرائیل جا می‌ماند

خدا در عرش تصویرِ علی را رویِ زین دارد
پیمبر بوسه بر تیغِ اميرالمؤمنين دارد

به روی منبری رفت از بزرگ و پست بالاتر
نشان می‌داد با دستش کسی که است بالاتر
پیمبر گفت علی این است ازآنچه هست بالاتر
از این دستی که رو کردم نباشد دست بالاتر

محمد گفت بعد از من جهان حَبل‌ُالمَتین دارد
خدا را شُکر این اُمَّت اميرالمؤمنين دارد

زمین را گوئیا در دستهای آسمان می‌داد
خودِ او اَشهَدُاَنَّ‌علی را در اذان می‌داد
یدالله است این دستی که پیغمبر تکان می‌داد
علی را هِی نشان می‌داد علی را هِی نشان می‌داد

خدا بر فاطمه تبریک از عرشِ برین دارد
خوشا بر خانه‌ی زهرا اميرالمؤمنين دارد

خدا آیه به آیه با همین قرآن علی گوید
نجف عمریست جبرائیل در ایوان علی گوید
نفس پشت نفس تا هست زهرا ، جان علی گوید
خراسان در خراسان هر تپش ایران علی گوید

چنین نعمت هزاران بار سجده با جبین دارد
خدا را شُکر خاکِ ما اميرالمؤمنين دارد

اگرچه ما نبودیم ای غدیر آنجا علی گفتیم
قسم بر مرتضی پیش محمد یاعلی گفتیم
علی گفتیم و می‌گوئیم و با دنیا علی گفتیم
که با مولا علی گفتیم و با زهرا علی گفتیم

کسی با او بوَد که دردِ مردم دردِ دین دارد
همیشه پیرِ ما حرز اميرالمؤمنين دارد

هلا ای مرکب طفلان کمی هم استراحت کن
نه جارو کش ، نه نانی پَز فقط بنشین و صحبت کن
کنار این جُزامی‌ها دل از اندوه راحت کن
یتیمان چشم بر راهت بکش دستی محبت کن

بمیرم مردِ تنها روی پیشانیت چین دارد
چرا دنیا زِ یادش رفت اميرالمؤمنين دارد

چه شد با عهدِ پیغمبر که بعد از او زمین اُفتاد
مدینه دید مولا را که با زانو زمین اُفتاد
علی فهمید در کوچه چرا بانو زمین اُفتاد
همینکه در به پهلو خورد با پهلو زمین اُفتاد

مدینه از چه کین دارد مدینه لاله‌چین دارد
فقط زهراست گویا که اميرالمؤمنين دارد

شاعر:حسن لطفی

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست

لایق ترین خلیفه ی عالم امیر ماست

گیرم که دیگران همه سویی دگر روند
راه علی عالی اعلا مسیر ماست

راهی که می رسد به حقیقت به عاشقی
راه امام منتخب بی نظیر ماست

خاکیم ،خاک مقدم پر فیض بوتراب
در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست

در فکر چیست سنی کج فهم حق ستیز
روشن ترین چراغ هدایت غدیر ماست

خندق علی و بدر علی و احد علی
فتح الفتوح کار امیر دلیر ماست

نورش فروغ روشن شبهای کائنات
یادش شروع رویش گل در کویر ماست

تا عالمی به نام علی آشنا شود
نامش مدام ذکر صغیر و کبیرر ماست

شاعر:حسن شیرزاد

_________________________________________________

شعر مدح امام علی (ع) و عید بزرگ ولایت

خدا می خواست محبوبش امیر المومنین باشد

برای حلقه ی هستی علی نقش نگین باشد

به دستانش سپرد آن روز فانوس هدایت را که در تاریکی شكها على نور اليقين باشد

فضائل جمع در ذات على بوده است از آغاز فضیلت فخر آن دارد که با ذاتش عجین باشد

بپرس از راویان؛ از باد؛ از باران که غیر از او
کسی دیده امیری با یتیمی هم نشین باشد؟

چه عیدی.. که در آن اتمام نعمت بر بشر آمد
چه روزی بهتر از آن که در آن اکمال دین باشد

سفارش کرد پیغمبر که راه این است و جز این نیست
مبادا راهتان مردم مسیری غیر از این باشد

سفارش کرد پیغمبر که از امروز ای مردم
علی بن ابی طالب امیر المومنین باشد …

شاعر:زهرا نظری

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.