اشعار شب عاشورای حسینی ویژه محرم ۱۴۰۰

متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
میزند آتش به قلبم ماجرای نیزه ها
دیده میشد محشری از لا به لای نیزه ها
مصحفی که جای آن بر شانه های عرش بود
عاقبت تقطیع شد در کربلای نیزه ها
نه، مکن باور اگر چه گفت عصر واقعه
دیده میشد پشت خیمه رد پای نیزه ها
میشود سرها به نی منظومه ای دنباله دار
میرود تا آسمانها ناله های نیزه ها
میشود فهمید از خون گریه های محفلی
برگرفته با قلبی در هوای نیزه ها
از چه رو خورشید، بین کوچه های کوفیان
گاه بالا بود و گاهی زیر پای نیزه ها
دختری میگفت با حسرت چه میشد می زدم
بوسه ای بر حنجرت بابا به جای نیزه ها
با ردیف نیزه ها شاعر غزل خوانی نکن
آه میشوزد دلم از های های نیزه ها
شاعر: مجید قاسمی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
ديگر رسيده قصه به آخر، جدا شدن
سخت است خواهري ز برادر جدا شدن
با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا
يعني فراق، با دل مضطر جدا شدن
پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده
آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن
تو از مدينه ياد ز يحيي كني چرا؟
يعني رسيده است دم سر جدا شدن؟
بگذار تا گلوي تو را بوسه اي زنم
حيف است حنجر تو به خنجر جدا شدن
تو مي روي و غصه ي من مي شود شروع
از دختران فاطمه معجر جدا شدن…
پيش نگاه غمزده ي كودكان تو
يكسر سر شهيد ز پيكر جدا شدن…
از ما زنان بپرس زماني كه تنگ شد
درد آور است النگو و زيور جدا شدن…
شاعر: رضا رسول زاده
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم کن خبر، آب آور خود را
ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر – حنجر خود را
به همراه مسافر آب می پاشند،من ناچارم
به دونبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را
شاعر:استاد علی انسانی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
گذار ساعتی ای شمر بدمَنِش به منش
كز آب دیده كنم چاره زخم های تنش
بده اجازه برم سویِ سایۀ پیكر او
كه آفتاب نسوزد جراحت بدنش
در آتشم من از این غم كه از عطش دم مرگ
بلند جای نفس بود دود از دهنش
به كهنه پیرهنی كرد او قناعت و آه
كه بعد مرگ برون آورند از بدنش
به بوی پیرهنی قانعم ز یوسف خویش
ولی نه یوسفم اینك بُوَد نه پیرهنش
طمع بریدم از او آن زمان منِ ناكام
كه دوخت سوزنِ پیكان بهم لب و دهنش
مراست آرزوی گفت و گوی او اما
ز نوك نی شنوم بعد از این مگر سخنش
اگر به تربت”جودی”گذر كنی روزی
عجب مدار اگر نافه آید از كفنش
شاعر: جودی خراسانی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
اینبار بی مقدمه از سر شروع کرد
این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد
مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را
از جای بوسه های پیمبر شروع کرد
از تل دوید مرثیه ی قتلگاه را
از لابلای نیزه و خنجر شروع کرد
از خط به خط مقتل گودال رد شد و
با گریه از اسیری خواهر شروع کرد
اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست!
طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد
زیر عبا گرفت سرش را و صیحه زد
از روضه ی ربودن معجر شروع کرد
برگشت ، روضه را به تمامی دشت برد
از اربن اربنِ تن اکبر شروع کرد
لب تشنه بود خیره به لیوان و آب شد
از التهاب مشک برادر شروع کرد
هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد
از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد
تیر از گلوی کودک من در بیاورید!
هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد
غش کردروضه خوان نفسش با شماره شد
مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد:
ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین!
دم را برای روضه ی مادر شروع کرد
یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است
مداح بی مقدمه از در شروع کرد
– هیزم می آورند حرم را خبر کنید-
این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد
وقتی که شعر قافیه هایش تمام شد
شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد
شاعر: محسن ناصحی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد
رنگ جمال پرده نشینان پریده شد
تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک
افسار گرگ های حرامی دریده شد
چون ماهی فتاده به صحرای خون تنش
بر روی خارهای مغیلان کشیده شد
میگفت تشنه ام جگرم سوخته ولی
با سنگ و نیزه ناز دهانش خریده شد
هر کس رسید زخم به زخمش اضافه کرد
اعمال کشتنش به درازا کشیده شد
وقتی سه شعبه بوسه به قلب حسین زد
دنیا خراب,قامت زینب خمیده شد
شاعر: حسن کردی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
قلبی که با حضور شما پا نمی شود
محبوب خانواده ی زهرا نمی شود
انسان بی حسین چو بیمار لاعلاج
دردش به هیچ وجه مداوا نمی شود
عین هزار سال رکوعش قبول نیست
قدی که سمت کربلا تا نمی شود
تنها نه اینکه زنده کند مرده را حسین
بی مهر او مسیح, مسیحا نمی شود
همچون رسالتی که روی دوش مصطفاست
جز او کسی به دوش نبی جا نمی شود
روزی به روی سینه ی احمد نشسته بود
امروز, شمر از بدنش پا نمی شود
می خواست از گلو سر او را جدا کند
خیلی تلاش می کند… اما نمی شود
جز آن که از قفا ببرد از حسین سر
از کار قاتلش گرهی وا نمی شود
شاعر: امیر عظیمی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
در عجب باشد جهان از وسعت این قتلگاه
جا گرفته در دل آن، هم زمان چندین سپاه
نیمه جان بودی که بر روی تنت می تاختند
نیمه جان بودی که آتش رفت سمت خیمه گاه
زینبت از روی تل می دید بی لشکر شدی
حرف ها با زینب خود می زدی با هر نگاه
اکبر و قاسم، بُرَیر و مسلم و جون و حبیب …
نیست دیگر هیچ سرداری در این آوردگاه
خیمه ها می سوزد و پای برهنه می دوند
روی خاشاک بیابان، کودکان بی پناه
رو سپید عالمی، افسوس در عصر دهم
دوره ات کردند در گودال مشتی روسیاه
گوشه ی گودال مادر بود و جسمی چاک چاک
آسمان با هر “بُنَیّ” زیر لب می گفت: آه
در نگاه تو چه سِرّی بود، کشتی نجات!
هر که می آمد ته گودال، می شد سر به راه
شاعر: احسان نرگسی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
شُده از تیر و نیزه مالامال
پادشاهی که سَخت شُد پامال
تبلِ شادی زدند تا افتاد
از رویِ اسب، خسته و بی حال
شمر خندید و بی محلی کرد
“اَلعَطَشْ” هَر چه گُفت در گودال
خنجر کُند او نمی برید
روی سینه نشست آن قتّال
دست و پا زد حسین مانند
مرغ بسمل، بدون پر، بی بال
با وجود هزار و نهصد زخم
نیست دیگر نیاز به غسّال
ساربان از عقیق او نگذشت
در شلوغی غارت اموال
از تن بی سرش چرا دیگر؟!
سنگ ها می کنند استقبال
مادرش آمد و چه سخت گذشت
ماجرای تنش به این منوال
یادم آمد “غروب فرشچیان”
ذوالجناح آمدست خونین یال
چادر خیمه ها در آتش سوخت
چادر خواهرش … زبانم لال
بود در دست عده ای نامرد
گوشواره، النگو و خلخال
سنگ ها خورد روی نیزه حسین
رفت زینب ز داغ او از حال
داد فتوا شریح، قاضی شهر
شمر را بر قبولی اعمال …
شاعر: علی اصغر یزدی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
کنون که برق نگاه تو در نگاه من است
زبان خموش؛ ولیکن نظر پُر از سخن است
به من مگو که بسازم ز درد دوری تو
پس از تو حالت من لحظهلحظه سوختن است
من از شکایت تو از زمانه دانستم
که سرنوشت من و تو ز هم جدا شدن است
نمیشود که بسوی مدینه برگردیم؟!
دل غریب من اینجا هوایی وطن است
سپرده کهنه لباسی برای تو مادر
چقدر کرده سفارش: «حسین من بیکفن است»
چقدر نیزه برای تن تو ساختهاند
چقدر مرکبشان بیقرار تاختن است
چقدر چشم جسارت به خیمه میافتد
هراس من همه از «سایهسر» نداشتن است
شاعر: احسان محسنی فر
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
سایه ات بر سر من هست ولی فردا نه!
احترام پر من هست ولی فردا نه
مشک خالی ست ولی شکر که سقا داریم
دست اب آور من هست ولی فردا نه
چشم بد دور ز قد من و زنهای حرم
دور من اکبر من هست ولی فردا نه!
تاکنون پای غریبه به حرم وا نشده..
حُرمت محضر من هست ولی فردا نه
بقچه ی کهنه ما هست لباست هم هست
هدیه مادر من هست ولی فردا نه
بنشین خوب ببین چادر من را حالا
چادرم بر سر من هست ولی …
ترسم این است که تو دق بکنی از حرفم
به سرم معجر من هست ولی فردا نه
گوشواری که خودت داده ای الان دارم
محرمم! زیور من هست ولی فردا نه
شاعر: سید پوریا هاشمی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
دمی با گریه می بوسید رگ های پریشان را
دمی غمگین به دامن میگرفت آیات قرآن را
اگر از کل صحرا بوی سیب و لاله می آید
معطر کرده ردّ خون تو خاکِ بیابان را
یکی با نیزه میرقصد، یکی عمامه میدزدد
چگونه خواهرت تاب آورد اینقدر عصیان را
سیه پوش غم است آن روزگاری که چنین دیده است
جدا از آسمان، خورشید روشن، ماه تابان را
تو ای خونِ خدا با قافله همراهی و زینب
نبیند کاش ردِّ خونیِ سمِّ ستوران را
برای اشک امت تا دم محشر همین بس که
مسیحی قرض کرد از نامسلمانان مسلمان را
شاعر: فاطمه معصومی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است
صبور باش که این حرف آخرم سخت است
دگر زمان جدایی شده، دعایم کن
سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است
برو برای اسارت دگر مهیّا شو
که شام و کوفه برای تو خواهرم سخت است
نه قاسمی، نه علی اکبری، نه عباسی
غریب ماندن زنهای این حرم سخت است
تویی و جان رقیّه، که بعد من سیلی
برای دخترک ناز پرورم سخت است
بگو رباب حلالم کند که می دانم
به نیزه، دیدن لبخند اصغرم سخت است
به زیر حنجره ام بوسه می زنی، امّا
بدان، بریدن این سر ز پیکرم سخت است
خدا به داد دلت می رسد، که در بر شمر
به قتلگاه، تماشای مادرم سخت است
شاعر: علی صالحی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد
چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی…..
مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی…..
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی…..
قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
تار می دید همه کرببلا را ز عطش
دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش
خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش
بود عطشان و از آ ن گوهرِ نایاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود
به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود
هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود
که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت
بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت
زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت
چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
سر، پیمبر شدو نی نقطۀ معراج شد و ….
قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شد و ….
حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شد و ….
هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
پدر خاک!
نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد
نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد
نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد
عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد
” پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد ”
وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی
نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی
در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی
مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد
” پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد ”
یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را
پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را
خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را
خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد
” پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد ”
ای مصیبات به پیشِ غمِ این تن هیچید
به عبا کاش یکی بود تنش را میچید
گر چه گیرم کفنی بود نمی شد پیچید
بوریا نیز حریفِ تن صد چاک نشد
” پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد ”
به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود
یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود
شهریار همه عالم بدنش عریان بود
پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد
” پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد”
شاعر: مهدی مقیمی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
“فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
فردا که کهکشان تجلّیست، نیزهها
گَردش کند زمین و زمان بر مدارمان
فردا که روزِ سرخِ عروج من و شماست
بر روی نیزههاست قرار و مدارمان
فردا که سرفرازی ما را رقم زنند
خورشید و ماه میشود اخترشمارمان
فردا که روز عرضۀ عشق و شهادت است
حیرت کنند، عالم و آدم ز کارمان
فردا که از تبار تبر زخم مانْد و داغ
غیرت، شقایقی بُوَد از لالهزارمان
فرداست روز وعدۀ دیدار و دیدنیست
بر نیزهها، تجلّی پروردگارمان
منظومۀ بلند شهادت، سرودنیست
فردا که عشق، خیمه زند در کنارمان…
در ما عیان جمال خدا جلوه میکند
چشمی کجاست تا شود آیینهدارمان؟
رنگِ پریدهایست به چشم سپهر، مِهر
وقتی سپیده میدمد از شام تارمان…
::
ما هر چه داشتیم، به پای تو ریختیم
ای عشق! ای تمامی دار و ندارمان!
چشم امید ماست به فردای دوردست
بر تکسوار مانده به جا از تبارمان”
شاعر: استاد محمد علی مجاهدی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
“گفت: ای گروه! هرکه ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما…
تا دست و رو نشُست به خون، مینیافت کس
راه طواف بر حرم کبریای ما
این عرصه نیست جلوهگه روبه و گراز
شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما
همراز بزم ما نبوَد طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشنای ما
برگردد آنکه با هَوَس کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهی، گدای ما
ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است
کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال به خلوتسرای قدس
آراستهست بزم ضیافت برای ما…”
شاعر: نیر تبریزی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا
تمام دشت را زینب به خون آغشته میبیند
مگر باران خون میبارد از عرش خدا فردا
برادر، دل گواهی میدهد امشب شب قدر است
اگر امشب شب قدر است، قرآنها چرا فردا…
همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند
شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا
ببین ششماههات بیتاب در گهواره میگرید
علی از تشنگی جان میدهد امروز یا فردا
ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
همانانی که میافتند زیر دست و پا فردا
برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است
قیامت میشود وقتی بگوید یا اخا فردا
برادر! خوب میخواهم ببینم روی ماهت را
هراسانم که نشناسم تو را بر نیزهها فردا
به مادر گفته بودم تا قیامت با تو میمانم
تمام هستی من، میروی بی من کجا فردا؟
شاعر: میلاد عرفان پور
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
پاسخدهنده اوّل آنان «زُهیر» بود
كاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد
كای زادهٔ رسول! «سَمِعْنا مَقالكَ»
مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد
دنیا اگر همیشگی و مرگ آخرش
ما عزممان همین و نه جز این قیام شد
وآنگه «بُریر» دادِ سخن داد آنچنان
ظاهر، خلوصِ نیّت او از كلام شد
منّت به ما نهاده خدا با وجود تو
ما را ز لطف، شهد شهادت به جام شد
فخر است قطعهقطعه شدن پیش روی تو
طوبی بر آن بدن كه چنینش ختام شد!
پس بهر دلنوازیِ فرزند فاطمه
گاهِ سخن ز «نافع» شیرینكلام شد
گفتا كنون كه گشته گهِ امتحان ما
با رهبریت، محنت ما بیدوام شد
ما دوستیم با تو و با دوستان تو
دشمن به آنكه دشمنیات را مرام شد
ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب
حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِصام» شد…
شاعر: مهدی خطاط
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
بوی پیراهن تو پشت سرت ما را کشت…
گریه ی خواهر تو پشت سرت ما را کشت..
تو چه کردی دَم آخر که پی رفتن تو
ناله ی اهل حرم پشت سرت ما را کشت..
داغ عباس چه آورد شَها بر سر تو
گریه و ناله ی تو بر قمرت ما را کشت…
بین آن هلهله و کف زدن و شادیشان
وَلدی گفتن تو بر پسرت ما را کشت…
هرچه گفتند و شنیدی به کناری اما
ناسزا گفتنشان بر پدرت ما را کشت…
تا که با پیرهنت خون سرت را بردی
خوردن تیر سه سَر بر جگرت ما را کشت…
با وجود همه ی دیو و دَدان در گودال
پرسه شمر و سنان دور و برت ما را کشت…
جلوی مادر و خنجر زدن پی در پی
عوض زیر گلو ، پشت سرت ما را کشت…
شاعر: سید میثم میر غضنفری
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
هر چند فردا با غروبش میرود اما
این داستان یک روز عالمگیر خواهد شد
این ماجرا تا روز محشر تازه میماند
هر لحظهاش با اشکها تکثیر خواهد شد
سقای تو فردا بدون دست هم باشد
با یک نگاهش کربلا تسخیر خواهد شد
از دیدن حال علیاصغر در آغوشت
دریا هم از نامی که دارد سیر خواهد شد
آنها تو را کنج قفس در بند میخواهند
اما مگر این شیر در زنجیر خواهد شد
هر بوسۀ جدت محمد روز عاشورا
بر زخمهای پیکرت تفسیر خواهد شد
این صحنهها تکرار یک تاریخ ننگین است
قرآن به روی نیزهها تکفیر خواهد شد
شاعر برایش گفتن از آن روز آسان نیست
در هر هجا همراه شعرش پیر خواهد شد
دیشب کنار قبر ششگوشه غزل خواندم
من حتم دارم خواب من تعبیر خواهد شد
شاعر: محمد رفیعی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
شیون و گریه و آهم به ثریا برسد
به لب خشكِ تو دِق می كنم از غصه اگر
تیغِ خورشید بر این پهنه صحرا برسد
كوكبِ بختِ جدایی ز تو تقدیرِ من است
چشم از رویِ تو بر هم نزنم تا برسد
به تنِ اصغرِ تو یك سرِ سوزن حس نیست
با كمی آب تلظّیش به لالا برسد
علی ات را بشناسند نخواهند گذاشت
بویی از پیرهنش نیز به لیلا برسد
بدنش مثلِ فدك پخشِ زمین خواهد شد
پای عباسم اگر بر لبِ دریا برسد
گرگ ها یوسفِ خواهر به سرت می ریزند
چاره ام چیست اگر كار به این جا برسد؟
نیزه، خون، چكمه، سراشیبی گودال، سرت
عمرِ زینب به گمانت به تماشا برسد
رویِ تَل دخترِ مضطر شده می میرد اگر
پای اسبی به لبِ تشنه ی بابا برسد
وای اگر پای شقاوت به حرم باز شود
دست بی عاطفه بر چادرِ زن ها برسد
آتش و خیمه و غارت شدن هر چه كه هست
هیچ كس نیست به دادِ منِ تنها برسد
نفسِ سینه ی زینب، نفست می گیرد
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
شاعر: علیرضا شریف
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
باد تنها بود، اما خار و خسها را عقب زد
تاختنهای علیِ اکبرت آمد به یادم
بحث عقل و عشق شد، هر کس بیانی، داستانی
من ترکهای لب آبآورت آمد به یادم
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّون»
لحظههای سرخ بعد از اصغرت آمد به یادم
جویباری بر شکوه کوه مستحکم میافزود
اشکهای از رجز محکمترت آمد به یادم
گفت سعدی دیده با چشم خودش میرفت جانش
من وداع آخرت با خواهرت آمد به یادم
باغبان با طفل گفت: این سیب! دیگر شاخه نشکن!
قصهٔ انگشتت و انگشترت آمد به یادم
روضهخوان میگفت: یا مهدی! محبان تو هستیم
از محبان آنچه آمد بر سرت آمد به یادم…
شاعر: علی کریمان
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش… سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش…
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش…
شاعر: مریم سقلاطونی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را
که از صدای تو ذرّات در شعف شدهاند
برای چرخ زدن در حوالی خورشید
مدارهای سراسیمه جان به کف شدهاند
به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر
غبارها ز رُخ دشت برطرف شدهاند
و کربلا شده دریایی از حماسه و شور
و ریگهای بیابان همه صدف شدهاند
نماز عشق فقط سجدهای پر از خون است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
شاعر: پروانه نجاتی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
بی یار و بی یاور شدی یک ظهر تا عصر
بی سر شدی بی سر شدی یک ظهر تا عصر
آه ای گل خوش رنگ و بوی باغ زهرا
پرپر شدی پرپر شدی یک ظهر تا عصر
کل تنت را بین هم تقسیم کردند
کمتر شدی کمتر شدی یک ظهر تا عصر
بردند قرآن تنت را آیه آیه
کوثر شدی کوثر شدی یک ظهر تا عصر
یک قبر کوچک سهم عباس علی شد
ای شاه بی لشکر شدی یک ظهر تا عصر
تو یک علی میدان فرستادی ولیکن
بابای صد اکبر شدی یک ظهر تا عصر
با نیزه کندی قبر او را پشت خیمه
بابای بی اصغر شدی یک ظهر تا عصر
زیر گلویت را پیمبر بوسه میزد
هم صحبت خنجر شدی یک ظهر تا عصر
شب تا سحر دست دعایت نور می کاشت
بی دست و انگشتر شدی یک ظهر تا عصر
یک عمر سر بر شانه زینب نهادی
بی سر شدی بی سر شدی یک ظهر تا عصر
شاعر: محمود یوسفی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
یک شکار و آنهمه صیاد فکرش را بکن
یک نفر غمگین بقیه شاد فکرش را بکن
دست و پاهایی کبود و گیسوانی سوخته
این وسط هم در بیاید باد فکرش را بکن
عین آن تیری که سقا را زمین گیرش نمود
خورد زیر حلق یک نوزاد فکرش را بکن
تازه بعد از اینکه لشکر از از دل گودال رفت
ریش و قیچی دست شمر افتاد فکرش را بکن
با چه اوضاعی به استقبال زینب آمدند
سنگ میزد کور مادرزاد فکرش را بکن
یک طرف آیینههای حضرت زهرا اسیر
یک طرف اما یزید آزاد فکرش را بکن
آه میزد پیش چشم بچه ها با خیزران
تازه بعدش فحش هم میداد فکرش را بکن
روضه یعنی چشم در چشمان زین العابدین
می کشد میخواره ای فریاد فکرش را بکن
شاعر: محمود یوسفی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
کاش بشه دوباره بر گردی حسین
با همه خدافظی کردی حسین
بعد تو عقیله آواره میشه
غیر تو نمونده هیچ مردی حسین
چرا تو معرض تحقیر افتادی؟
زیر نیزه ها و شمشیر افتادی
باید این رو بپذیری که حسین
بد جوری تو قتلگاه گیر افتادی
به تو اول خنجری از پشت زدن
خیلی بد به صورت تو مشت زدن
ی نفر کمک نکرد به تو ولی
همشون تو رو به قصد کشت زدن
تشنه کشته شمر تو رو باخنجری
خیمه ها سوخته نمونده معجری
ای سر نیزه نشین خبر داری !؟
سهم دخترات شده دربه دری
جای پای شمر رو پیکر تو موند
روی شاخه ی درخت سر تو موند
همه وقتی رفتن از تو قتلگاه
کنار تن تو مادر تو موند
گریه ی اهل حرم رو در آورد
روی نِی سَرِ علی اصغر آورد
خدا لعنت کنه شمرو بین را
با فروختن سرت نون در آورد
تو مسیر شِکسته شُد حُرمت تو
اکثر سنگا شدن قسمت تو
راهب مسیح سرت رو شُست ولی
جای چاقو مونده رو صورت تو
خیلی صورتت برافروخته بابا
خیزران لب تو رو دوخته بابا
تنور خولی مگه خاموش نبود
پس چرا موهات دیگه سوخته بابا
شاعر: علی اصغر یزدی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
الهی سایهات با من بمونه
برام با تو فقط بودن بمونه
لباس کهنتو تَن کردی اما
دعایی کن که پیراهن بمونه
ببین پیرم ببین پیرِ گلوتم
ببین جونم که درگیرِ گلوتم
نرو پنجاه ساله صبر گردم
اسیرِ بوسه از زیرِ گلوتم
گلو بوسیدم اما سوخت زینب
از این آتیش سراپا سوخت زینب
گمونم آتیشِ دیوار و در بود
عزیزم مثلِ زهرا سوخت زینب
میخواستم چاک پیرهن رو ببوسم
لباس و خود و جوشن رو ببوسم
زدم بوسه به این حنجر ولی حیف
نذاشتی پشتِ گردن رو ببوسم
دارم دنبال تو بی بال میرم
بدنبالت فقط از حال میرم
بمون پیشه یتیما سخته امشب
بزار من جایِ تو گودال میرم
نه تنها نیزهها شونو آوردن
با چمکه ردپا شونو آوردن
تو اینا چارصدتا پیرمَرده
عصاشونو عصاشونو آوردن*
عزیزم تیرشونو کُند کردند
سلاحِ پیرشونو کند کردند
تو رو باصبر میخوان سر ببرن
لب شمشیرشونو کُند کردند
شاعر: حسن لطفی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
تشنهام دید ولی حرمله آبش را خورد
شمر همراهِ سنان بود شرابش را خورد
خندهی ابن زیاد است خدا رحم کند
مستیِ زجر زیاد است خدا رحم کند
حاضرم جان دهم اما بدنت را نکِشند
دهنم خُرد شود پیرهنت را نکشند
وای در پیشِ حرم داغِ عمو راحت نیست
تیغ اگر کُند شود پشتِ گلو راحت نیست
این همه نعل فقط پشت تو را میشکند
ساربان گفته که انگشت تو را میشکند
شاعر: حسن لطفی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
چه حالِ پُر ملالی داره زینب
اگه دستای خالی داره زینب
میره خیمه به خیمه تا بدونن
برا فرداش چه حالی داره زینب
میون این خزونِ عشق و مردی
یکی داره میره به خیمه گردی
داره میاد بگوشش از رُبابش
چرا مادر چرا باز گریه کردی
بخواب مادر بخواب با خوندن من
بخواب جونِ عمو رو دامنِ من
نزن اینقد زبونت رو رولبهات
نکِش ناخنت و رو گردنِ من
یکی داره تو تنهایی میخونه
یه دختر داره بابایی میخونه
موهاشو عمه میبافه دوباره
براش با اشک لالایی میخونه
تویِ خیمَش ببین دلگیره قاسم
زبون میگیره فردا میره قاسم
اگه تو کوچه با بابام نبودم
تقاصِ کوچه رو میگیره قاسم
مبادا زیرِ دست و پا بمونی
مبادا زنده بی بابا بمونی
داره قاسم به عبدالله میگه
اگه رفتم مبادا جابمونی
نبودم من تو پَهلویِ عمو باش
کنارش باش بازویِ عمو باش
اگه دیدی که اسبا رو میارن
رویِ سینش فقط رویِ عمو باش
میگه زینب با اون غمهاش عباس
امیدِ خیمههامون ، کاش عباس
یه بار خواهر بگی زینب فدات شه
یه بار خواهر بگو داداش عباس
دلِ گلها میلرزه با عمو نه
همه تو خیمهاند اما عمو نه
حرم خواب است بی خوابه حرامی
همه تو خیمههان اما عمو نه
غمی که اوج غمهامه آوردن
یه دردی که رو دردامه آوردن
رُباب خوابونده تازه اصغرش رو
نگید پیشش اموننامه آوردن
منو خیمه به خیمه دیدی آقا
برا یاری چه ناامّیدی آقا
ببین خونی شدن دستات عزیزم
چرا شب خارها رو چیدی آقا
بیا بردار از خاکا سرت رو
نگاهی های هایِ خواهرت رو
میترسم بعد این زنده نباشم
بیا امشب ببوسم حنجرت رو
بمیرم بی کسی مادر نداری
مگه خواهر مگه خواهر نداری
بده انگشترت رو تا نگم که
چرا انگشت و انگشتر نداری
بیا ای سایهی اطفال برگرد
از این صحرای بداقبال برگرد
ببین زینب داره میمیره امشب
بیا از سمتِ اون گودال برگرد
شاعر: حسن لطفی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
بعد یک عمر که با بودن تو سر کردم
حال باید تک و تنها به حرم برگردم
من به لبخند سرِ صبح تو عادت دارم
پس نخور غصه شبیه تو رشادت دارم
من بمیرم اگر این عشق هلاکم نکند
سایه ات را ز سرم کاش خدا کم نکند
دشمنت از دل گودال اگر زد سنگم
تو بمان خیمه خودم میروم و مى جنگم
با تو هستم پسر فاطمه! خواهش کردم
از کنارم نرو مثل همه! خواهش کردم
طاقتم نیست ببینم سرت افتاد زمین
اینقدر آه نکش، خواهرت افتاد زمین
خواهرم، عاطفه ى خواهریم را چه کنم؟
پیرهن بافتهء مادریم را چه کنم؟
دیدم از دور کسى چکمهء خود پا مى کرد
زیر حلقوم تو را شمر تماشا مى کرد
حاضرم رو بزنم، چنگ به رویت نزنند
موى خود را بکنم، پنجه به مویت نزنند
شاعر: رضا دین پرور
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
خوابِ سنگین دیده است دنیا..برایِ ما دو تا
لرزشی افتاده گویا در صدایِ ما دو تا
از زمانی که به دنیا آمدم عاشق شدم
آفریده شد جهان اصلاً برایِ ما دو تا
صبر کن تا بوسه ای برگیرم از زیرِ گلو
امر..امرِ مادر است ..خیرالنسایِ ما دو تا
اندکی آهسته تر ..آقایِ مظلومان حسین
عالمی محوِ وداع شد در هوایِ ما دو تا
حرفِ رفتن را نزن ..قربانِ صحبت کردنت
گرچه که افلاکیان هستند فدایِ ما دو تا
یادگاری دارم از مادر برایت ..پیرهن
خاطراتی زنده شد در ذهن هایِ ما دو تا
بی کفن می مانی ای سروِ رشیدم رویِ خاک
می رود غارت ..عزیز دلِ رِدایِ ما دو تا
لحظه هایِ سخت و جانفرسا شده کو مادرم
یک نگاهِ فاطمه باشد دوایِ ما دو تا
می روی..من پرچمت را می برم بالا حسین
هست این وادی یقیناً کربلایِ ما دو تا
شاعر: محسن راحت حق
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
بناست بعد تو با غصههات پیر شوم
برای خاطر تو حاضرم اسیر شوم
مخواه تا به فراق تو ناگزیر شوم
نمیشود که من از دیدن تو سیر شوم
بیا کمی بنشین تا تورا نگاه کنم
تورا چگونه روانه به قتلگاه کنم؟
چه عاشقانه گذشته است زندگانی ما
جدا نبود تن و روح آسمانی ما
زبانزد همگان بود مهربانی ما
فقط بخاطر هم خرج شد جوانی ما
برادر و پدر و مادرم شهید شده
حسین گیسوی من پای تو سفید شده
نگاه کن دل از غصه ها لبالب را
کسی ندیده بدون حسین زینب را
ببین به روی لبم یاحسین، یارب را
بگو خدا نرساند به صبح امشب را
کسی خدا نکند جنگ را شروع کند
بگو چکار کنم صبح اگر طلوع کند
عزیز فاطمهای و تمام حاصل من
غم جدایی تو شد حسین قاتل من
چقدر دلهره افتاده است در دل من
سرت به نیزه مبادا رود مقابل من
بیا حسین از این دشت کینه برگردیم
بیا بخاطر من به مدینه برگردیم
چگونه قافله را بعد تو اداره کنم؟
برای دل نگرانی خود چه چاره کنم؟
رواست تا که گریبان صبر پاره کنم
به قتلگاه چگونه تو را نظاره کنم؟
بیا اجازه بده تا که من فدات شوم
غریب ماندهای ای بیکفن فدات شوم
شاعر: آرش براری
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
مادرم خورده زمین تا که تو را دیده، چرا؟!
قاتلت این همه از قتل تو ترسیده چرا؟
به سر و صورت تو سنگ تراشیده زدند
خورده بر وجه خدا سنگ تراشیده چرا؟
بوسه بر زیر گلوی تو فقط حق من است
نیزه ای حق مرا خورده و بوسیده چرا
مگر این آب روان مهریه زهرا نیست؟
پسر مادر من با لب خشکیده چرا؟
آسمان را لب عطشان تو گریانده و شمر
پیش تو آب زمین ریخته خندیده چرا؟
نکند شمر دوباره به تنت سر زده است
بند بند تن عریان تو پاشیده چرا؟
همه ی حرف من این است که با خنجر کند
گل پرپر شده ی باغ مرا چیده چرا؟!
هر چه کردم نشد آخر که بلندت بکنم
آه بر روی زمین جسم تو چسبیده چرا؟
آفتاب از تن عریان شده ات شرم نکرد؟
به تن بی سر تو یکسره تابیده چرا؟
به تو وابسته ام و بعد تو دق خواهم کرد
به تو احساس مرا کوفه نفهمیده چرا؟!
شاعر: ابراهیم لالی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
نمیدونم چرا دلم آشوبه
دل نگرون حال بچه هاتم
فکر نکنی که زینبت بریده
تا آخر دنیا داداش باهاتم
یه یاعلی بگو رو پا بلند شو
دشتو سره یزیدیا خراب کن
اصلا همین شبی بزن به میدون
اصلا داداش روی منم حساب کن
چادرمو دور کمر میبندم
خودم دفاع از حرم میکنم
غصه نخور هرکی بیاد این طرف
با ذوالفقار پاشو قلم میکنم
نمیدونم چرا دلم گرفته
بیا با هم یه ذره صحبت کنیم
به یاد روزای خوب مدینه
با هم دیگه امشب و خلوت کنیم
یادمه شرط ازواجم بودی
گفتم محاله از حسین جدا شم
حتی اگه یه روز بیاد که با او
مجبور بشم راهی کربلا شم
قرار نبود تنهایی جایی بری
قرار نبود که من تنها بمونم
تو روی نیزه ها سفر کنی و
منم با این نامحرما بمونم
اینقده حرف گودال و پیش نکش
اینقده روضه توی گوشم نخون
یه دل سیر میخوام تو رو ببینم
یه شب دیگه کنار زینب بمون
از این به بعد خواب به چشم نمیاد
از این به بعد با غصه ها مانوسم
نیتم اینه امشبو حسین جان
زیر گلوتو هی تا صبح ببوسم
از نعلای تازه ی مرکباشون
باد خزون برام خبر آورده
خدا کنه دروغ باشه که گفتن
حرمله هم تیر سه پر آورده
از تن زیر نیزه ها که گفتی
میدونی که با دل من چه کردی؟
چرا داری گوشه کنار خیمه
دنبال کهنه پیرهن میگردی؟؟
نفرین به هرچی کوفه و کوفیه
از هرچی بی وفائیه دلخورم
افتاده به دلم داداش که فردا
شبیه مادرم لگد میخورم
دلت میاد فردا کنار گودال
حرمله به چشم ترم بخنده ؟
دلت میاد ببینی از رو نیزه
دستمو خولی با طناب میبنده ؟
شاعر: علیرضا خاکساری
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر
زینب بیا , این شمر با پا رفته منبر را ببر
چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن
از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر
این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست
دامن کشان, دامن بیاور با خودت سر را ببر
ناله بزن , فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است
این شمر- از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر
ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن
پیراهنش را بر زمین بگذار , معجر را ببر
انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست
جایش النگوی من و این چند دختر را ببر
من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام
از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر
شاعر: علی اکبر لطیفیان
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
باطن ترین من، نه خداحافظی مکن
هر چند ظاهراً، نه خداحافظی مکن
من نیمه توام جلویت ایستاده ام
با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن
یک اهل بیت را ته گودال می بری
ای خُمس پنج تن، نه خداحافظی مکن
اصلاً بدون من سفری رفته ای بگو
حالا بدون من؟ نه خداحافظی مکن
پس حرف میزنی که خداحافظی کنی
این گونه نه نزن، نه خداحافظی مکن
شاید کسی نبرد خدا را چه دیدی
با کهنه پیرهن، نه خداحافظی مکن
این سمت عزیز، محترم، با کفن، ولی
آن سمت بی کفن، نه خداحافظی مکن
بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن
بعد از تو چند زن! نه خداحافظی مکن
شاعر: علی اکبر لطیفیان
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
نوشته اند سنان ها به تو امان ندهند
نوشته اند که ره را به تو نشان ندهند
نوشته اند به یک دیده بنگری همه را
نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند
نوشته اند خودت جذبه باش و حکم بران
نوشته اند به این تیرها کمان ندهند
اگر تمامی این رودها تنور شوند
نوشته اند تو را مثل آب نان ندهند
چه مختصر شده ای ای رشید سایه فروش
نگفته ای که به ما هیچ سایه بان ندهند
ز بس شکفته شدی لحظه ای گمان بردم
قرار شد که سرت را به نیزه بان ندهند
لبم نمیرسد این تیرها مزاحم ماست
چرا که فاصله ها بوسه را توان ندهند
نوشته اند که بر نی عمامه دار شوی
تو عالمی و به عالم جز این نشان ندهند
عمو به دیده ی طفلان همیشه سنگین است
خدا کند که سرت را به این و آن ندهند
خبر چو کاسه ی لرزان لب به لب چرخید
خدا کند خبرت را دوان دوان ندهند
نوشته اند که در یک ضریح جا نشویم
به یک مدار دو سیاره را عنان ندهند
گران فروش ترین مردمان دنیایند
که ساقی ام بگرفتند و آبمان ندهند
شاعر: محمد سهرابی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
كشید پــا ز ركـاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
شاعر: مقبل کاشانی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
آنقدر ناله شدم که جگرم ریخت حسین
آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین
موی من تار به تارش شده پیش تو سفید
مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین
منکه پیرِ تو شدم پیرتر از این مپسند
به جوانِ تو قسم بال و پرم ریخت حسین
نکن ای صبح طلوع ، کاش نیاد که فقط
غم عالم به دلِ شعلهورم ریخت حسین
حق بده خاک به روی سرِ خود میریزم
فکرِ فردات چه خاکی به سرم ریخت حسین
خار در پشت حرم چیدی ودستت خون شد
زخمِ دستِ تو که دیدم جگرم ریخت حسین
در میان حرمت حرفِ امان نامه شده
دیدم اشکی که زِ چشمِ قمرم ریخت حسین
کُشت دلشوره مرا حال رُبابت بد شد
طفلِ بی شیر بهم دور و برم ریخت حسین
زود برگرد مدینه که نگویم فردا
بعدِ تو جمع حرامی به حرم ریخت حسین
تا نگوید لب گودال سکینه با من
آنقدر زخم زدندش ، پدرم ریخت حسین
تا نبینی به کنار دو سهتا طفل یتیم
خیمهی شعله وری روی سرم ریخت حسین
تا نبینی که به حال من و تو میخندد
آنکه شلاق به پشت و کمرم ریخت حسین
تا رُبابت به سر ِنیزه اشاره نکند
وای از سنگ ببین که پسرم ریخت حسین
حق بده جان بکَنَم پیشِ تو از حال روم
تو بگو من چه کنم جای تو گودال روم
شاعر: حسن لطفی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
دلش آتش بگیرد آن که بر نیزه سرت را برد
بسوزد قلب آن نامرد که انگشترت را برد
خدا لعنت کند او را که اسبان قوی آورد
تنت را خورد کرد و انسجام پیکرت را برد
برای کیسه ای زر قوم خواری بر سر نیزه
سر خونین عباس و حبیب و اکبرت را برد
به طفل غرقِ خون در خاک هم رحمی نکردند آه…
یکی از پشت خیمه سیب سرخِ اصغرت را برد
دل اهل زمین میسوخت، از غم آسمان میسوخت
بسوزاند خدا او را که روی نی سرت را برد
شاعر: فاطمه معصومی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
آسمان شد تیره و شد همهمه دور و برت
بر سرش میزد زمین در لحظه های آخرت
تا به روی زخم های سینه ات قاتل نشست
بر زمین افتاد روی تل پریشان خواهرت
«وا حسینا» گفت و با هر ضجّه میزد بر سرش
شمر(لع) در گودال تا برداشت سر از پیکرت
غرقِ خون بر خاک زیر دست و پا افتاده بود
خواهرت را بیشتر دق داد وضع حنجرت
غارتت کردند و کرده شعله ور جان مرا
بیشتر آن دستِ بی انگشت و بی انگشترت
اسب سرکش نعل های تازه میخواهد چه کار؟!
درهم و برهم شدی؛ پاشیده شد سرتاسرت
پیرمردی بر عصایش چند نیزه بسته بود
میزد و میگفت این هم آب و نانِ دخترت
پاک میکردند با پیراهنت سرنيزه را
ای زبانم لال! رفت از حال زهرا(س)مادرت!
شاعر: مرضیه عاطفی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
کل یوم عاشورا کل عرض کربلا
از کودکی در روضه هایت پَر گرفتم
من عشق را ، با شیر از مادر گرفتم
هر جا بنوشم آب سرد خوش گواری
آذر زِ کـــام تشــــنه ی اصـــغر گرفتم
با یاد لبهــای علمدارت به هیاْت
صد حاجت از دستان آب آور گرفتم
هر گه پدر دیدم عزادار جوانی
صد ماتم از داغِ علی اکبر گرفتم
هرجا به بستر خفته بیماری ببینم
غم از تن تبدارِ آن سرور گرفتم
یا بزم دامادی ببینم گشته بر پا
قاسم به یاد آورده غم در بر گرفتم
هر جا ببینم کودکی گم کرده راهش
با یاد طفلت ناله را از سر گرفتم
هر روز عاشورا و هر جا کربلا شد
تا آتشی از عشقِ آن دلبر گرفتم
یا رب نظرکن از اَزل عشقم حسینست
آن را شعارم در صفِ محشر گرفتم
شاعر: حسن نبی جندقی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع)
از دور ، نمای صولتش پیدا بود
سرخیِ گل آلود لبش زیبا بود
آن سَر که به روی نیزه قرآن می خواند
مُهر سند قیام عاشورا بود
آن است همین مصیبت پابرجا
این است همان صحنه ی طاقت فرسا
قرآن به روی نیزه ها در صفین
قرآن به روی نیزه در عاشورا
شعرم به میان قصه بی پروا شد
بر هر ورق جنازه ات بلوا شد !
از بس که الفبای تو از هم پاشید
یکمرتبه اعضای تو ناخوانا شد !
دُردانه و از سُلاله ی دریایید !
گلگون کفنان بزم عاشورایید !
حقا به طواف شمع سوزان حسین
هفتاد و دو پروانه ی بی پروایید !
شمشیر به قلب مصحف خاتم خورد
اسلام ، غمی به پهنه ی عالم خورد
از بس که ورق ورق نمودند تو را
ترتیب تمام سوره ات بر هم خورد !
آیات حماسه های جاویدانی !
تفسیر شریف لولو و مرجانی !
بی سابقه قطعه قطعه کردند تو را
انگار که جزء سی اُم قرآنی !
هستی و به مرگ خویش جاوید شدی !
در ظلمت شب ، نشان ناهید شدی !
خاموش شدی به زیر شمشیر ، ولی
یکباره به روی نیزه خورشید شدی !
در دل همه داغ توست ، داغی جانکاه !
داغی که به جز خدا بر آن نیست گواه !
راس تو به روی نیزه و زینب ، هم …
«لا حول ولا قوه الا بالله» !
شاعر: سید روح الله باقری
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
لبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است
پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ حُسین است
تَعریفِ مَن از عشْق هـَمان بود ڪہ گُفتَم
در بَندِ ڪَسے باش ڪہ دَر بَندِ حُسین است
دَر مَعرڪہ اَز سَنگدلان حُرّ بِتَراشَد
این ویژگیِ چَشمِ هـُنَرمَندِ حُسین است
شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمہ عُمْر
شورے ڪہ خُدا دَر دلَم اَفڪَندہ حُسین است
آهـَنگِ خوش و رَقصِ خوش و بویِ خوش اصلاً
طَبل و عَلَم و پَرچَم و اِسفَندِ حُسین است
بے روضہ ے او حال خوشے نیست… ، اَگَرهـست
از حال گُذَشتیم ڪہ آیَندہ حُسین است
اَز بَس ڪہ (عَلے) نامِ قَشَنگیست عَجَب نیست
این نام اَگَر رویِ سہ فَرزَندِ حُسین است
دَر جَنگ سَراَفڪَندہ نَبودیم و نَگَردیم
چون بَر سَرِمان یڪسَرہ سَربندِ حُسین است
پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ دِلِ اوست
لَبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است
شاعر: محسن کاویانی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
سلام داغ مبارک سلام سوز عزا
سلام شاهشهیدان امام کرببلا
سلام ماتممانا سلام آتشغم
سلام شعلهی زنده به روی سینهیما
سلام صاحبناله کنار نعشپسر
سلام قدخمیده کنار نعش رها
سلام برتو و بر بوسههای پیغمبر
به عضوعضو تنت ای مقطعالاعضا
سلام بر تو و بر گیسوان خونیتو
همان که شمر به دستش گرفت و واویلا
سلام بر تو و بر پارههای پیرهنت
همان که رفت بهغارت بهظهر عاشورا
سلام بر تن پاکت به زیر سم ستور
قتیل بیکفن و پیرهن، بدون عبا
سلام ای که سرت بر فراز نی نگران
به گریههای اسارت، به نالهی اسرا
سلام پای رقیه، سلام روی رباب
به خاک چادر زینب؛ شریکهالزهرا
سلام آیهی کهف و رقیم از لبتو
همان لبی که ببوسید خیزران آنرا
سلام بغضعقیله به بزم شعر و شراب
سلام بر سر پاکت درون تشت طلا
شاعر: امیر عظیمی
_____________________________________________________________________
متن شعر شب عاشورا – امام حسین (ع) – گودال قتلگاه
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
هرچه تکرار شود، نام تو تکراری نیست
ما و شیرینی این شورِ سراپا تازه
و جهان داغ تو را تازه نگهداشته است
نه! نگهداشته داغ تو جهان را تازه
موج در موج به سر میزند و میگرید
مانده داغ لب تو بر دل دریا تازه
آه ای تشنۀ افتاده به هامون، زخمی
آه ای زخم تو در غربتِ صحرا تازه
تازه میخواست کمی معرکه آرام شود
نعلها تازه شد و داغ دل ما تازه
کاروان رفت به مهمانی کوفه که در آن
کوچه در کوچه شود غربت مولا تازه
کاروان رفت به مهمانی شام، آه از شام
زخمها کهنه ولی زخم زبانها تازه
کاروان رفت ولی راه تو در عالم ماند
با شکوه قدم زینب کبری تازه
اربعین است و قدم در قدم اعجاز غمت
پر طپش، گرم، پرآوازه، شکوفا، تازه
ای که امروزِ جهان مات شکوه تو شدهست
مانده غوغای تو در جلوۀ فردا تازه
تا که غم هست و حرم هست و علم هست و قلم
جلوۀ توست در آیینۀ دنیا تازه
شاعر: سید محمد جواد شرافت
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.