آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار شب تاسوعا محرم – سال ۱۴۰۰

7
متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

گشود جانب دریا، نگاهِ شعله‌ورش را
همان نگاه که می‌سوخت از درون، جگرش را

به دور دست بیابان نگاه کرد، چگونه
گرفته بود عطش، خیمه‌خیمه، دور و برش را

و کوه، یعنی او ـ آن‌که ارث برده به دوران ـ
غرور مادری‌اش را، صلابت پدرش را

کدام کوه‌گران راست، تاب بستن راهش؟
کدام جرأت یاغی‌ست، سد کند گذرش را؟

کفی ز آب، فراروی خود گرفت و فروریخت
کسی ندید در آن لحظه، چشم‌های ترش را

هنوز هم که هنوز، آب، مَهر حضرت زهرا
به صخره می‌زند از داغ دوری تو، سرش را

چه کرده‌ای تو در این پهنهٔ فرات؟ که گویی
هنوز فاطمه فریاد می‌زند، پسرش را

گریست مشک به حالِ همایِ عشق، دمی که
عمودها به زمین ریختند، بال و پرش را

حسین بود، که با قامتی خمیده می‌آمد
شکسته بود غمِ بی‌برادری، کمرش را

عمود خیمهٔ عباس را کشید، که یعنی:
ز دست داده دگر آن امیرِ نامورش را

شاعر: عباس شاه زیدی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
می‌خواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نم‌نم به خروش آیم و هِق‌هِق بنویسم

دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»

در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لب‌های تو لب‌های فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است

از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»

سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دل‌ها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت

سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»

افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت

صد حیف که آن یار وفادار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»

انگار که در علقمه غوغا شده آری
خون‌بارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری

این قافله را قافله‌سالار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»

ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر!
ای قصۀ دست تو غم‌انگیز، برادر!
بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر!
برخیز! حسین آمده برخیز! برادر!

عباس‌ترین حیدر کرار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»

شاعر: ؟؟؟

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

می‌رفت که با آب حیات آمده باشد
می‌خواست به احیای فرات آمده باشد

احساس من این است که با پر شدن مشک
از خیمه خروش صلوات آمده باشد

بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است
بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد

برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد
می‌خواست به رمی جمرات آمده باشد

جایی ننوشته‌ست که در علقمه زهرا
اما نکند آن لحظات آمده باشد

نقل است که توفان شد و پیداست که باید
چه بر سر کشتی نجات آمده باشد

طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه
شاید عمو از راه فرات آمده باشد

شاعر: حسین بیاتانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

اگر دردمندی اگر بی قراری..
اگر سربه زیری اگر شرمساری…

اگر زخم خوردی اگر پرغباری..
چرا ناامیدی؟ابالفضل داری!

بده دست خود را برو با ابالفضل
بزن روی سینه بگو یا ابالفضل

خوشا این کرامت خوشا این گدایی
نمیپرسد از تو که هستی؟ کجایی؟

به یمن ابالفضل در کربلایی
خیال تو راحت که حاجت روایی

نه تنها خودی ها نه تنها تنی ها
که قرص است بر او دل ارمنی ها

همه با مرامان اسیر مرامش
همه نامداران گرفتار نامش

حسین است امامش فدای امامش
غلامم غلام غلام غلامش

ابالفضل لنگر حسین است کشتی
بقول رفیقان ابالفضل مشتی

هوا داغ داغ و حرم قحط آب است
علی بی قرار و پریشان رباب است

عمو تشنه را آب دادن ثواب است
ببین هرطرف را که دیدم سراب است

بیا مشک بردار جان رقیه
که زخم است دیگر دهان رقیه..

شاعر: سید پوریا هاشمی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

به کام لشکر دشمن شدی شراب ای آب
به چشم تشنه‌لبان می‌شوی سراب ای آب

تو حقّ مادر آبی تو را شبیه فدک
گرفته‌اند، از اولاد بوتراب ای آب

شنیدی العطش کودکان دریا را
و باز هم نشدی از خجالت آب ای آب

شبیه کودک خود مشک را بغل کردم
بمان و در دل گهواره‌ات بخواب ای آب

بگیر، منسب «باب‌الحوائج» از سقا
مرا که رو زده‌ام را نکن جواب ای آب

نریز در غم من سیل اشک‌هایت را
بنای آبرویم را نکن خراب ای آب

ترک‌ترک شدنش را ببین و زود ببار
از آسمان به لب کودک رباب ای آب

نبار‌ دیر شده آبروی رفته به ابر !
بسوز، در عطشم پیش آفتاب ای آب

نگرد، دور مزار کسی که آب شده
تو بین دشمن و من کردی انتخاب ای آب

شاعر: رضا قاسمی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

رفتی از خیمه و پا تا به سرم میسوزد
دل زینب، دل زن های حرم میسوزد

گفتم عباس! فقط مشک و علم را بردار
بغض کردی و از این غم سپرم میسوزد

با لب تشنه، لب علقمه رفتی امّا
جرعه ای آب نخوردی! جگرم میسوزد

نیزه بر مشک زدند آبرویت ریخت زمین
گُر گرفتی و تن شعله ورم میسوزد

با غضب! تیر کجی رفته به خورد چشمت
اشک می ریزم و چشمان ترم میسوزد

آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورت!
سر و پیشانی قرص قمرم میسوزد

غرق خون، «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت
می نشینم بدن محتضرم میسوزد

بعد تو شعله می افتد به ستون خیمه
چوب گهواره، لباس پسرم، میسوزد

شاعر: مرضیه عاطفی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

برسر نعش گل ام بنین غوغا شد
همه گفتند:حسین بن علی تنها شد

تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم
گفتم ازیوسف من یک اثری پیدا شد

صوت ادرکنی تو گم شده در هلهله‌ها
این چه شوریست که درلشگریان برپاشد

تا که دیدم بدنت را کمرم درد گرفت
خیزازجا و ببین پشت حسینت تا شد

از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست
این همه تیر کجای بدن تو جا شد

با چه بغضی زده این ضربه خدا می‌داند
که ز فرق سر تو تا به ابرو واشد

صورت تو اثر از چادر خاکی دارد
گوئیا سجده تو بر قدم زهرا شد

گوئیا لشگری از پیکر تو رد شده اند
زیر پا خطبه ترویه تو امضا شد

بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم
صحنه قتلگهت علقمه نه دریا شد

شاعر: قاسم نعمتی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

طاق ابرویت مرا سمت مصلی می کشد
اشک، چشمان تو را مانند دریا می کشد

از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری
عکس مشکی را به روی خاک صحرا می کشد

ماه جایش آسمان است علتش این است اگر
آسمان دارد تو را بالا و بالا می کشد

یک عمود آهنین آمد سرت پاشیده شد
ناله ات امّ البنین را دارد این جا می کشد

راهزن هایی که دور پیکرت حلقه زدند
کارشان در علقمه دارد به دعوا می کشد

تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود
یک به یک از پیکر تو تیرها را می کشد

سینه و پهلوی تو بوی مدینه می دهد
می کشی درد عجیبی را که زهرا می کشد

رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد
نا نجیبی بی حیایی را به معنا می کشد

شاعر: محمد فردوسی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

دل داده ام به نغمه ی ادرک اخای تو
با من چه کرد شور برادر بیای تو

ای مسجد وفا بدنت، روی خاک ها
گلدسته است یا که دو تا دست های تو

دست تو روی دست من و جبرییل هم
آورده است بال پریدن برای تو

با تو چه کرد دیدن قد دوتای من
با من چه کرد دیدن فرق دوتای تو

هارون من چگونه شکافد در این دیار
دریای غصه های دلم بی عصای تو

دیگر بس است گفتن روحی لک الفدا
دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو

در پیش خیمه گفته ام” إرکب بنفسی انت”
یعنی که بی مبالغه جانم فدای تو

یک چشمه آب اگر که میان خیام بود
صد چشمه خون نبود کنون زیر پای تو

از خنده ها بلند شده های های من
از گریه ام بلند شده های های تو

شاعر: عطیه سادات حسینی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

میانِ خون تنم پرپرم فدای سرت
چنین جراحتِ بال و پرم، فدای سرت

تو را صدا زدم اینگونه تا دمِ رفتن
بگویمت نفسِ آخرم فدای سرت

سرِ شکسته سردارِ سربلندت را
به دامنت بگذار ای سرم فدای سرت

فقط نه ماهِ بلند سپاه امِّ بنین
چهارتن پسرِ مادرم فدای سرت

نبینمت شده ای قدکمان، که سقایت
فدای عشق، فدای حرم، فدای سرت

شاعر: فاطمه معصومی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش
هر که آمد نیزه ای می کاشت روی پیکرش

کار دنیا را ببین … کارش به مشک افتاده است
او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش

مشک را تا خیمه ها هر طور می شد می رساند
حرمله نگذاشت ‌‌‌.‌‌.. با تیری که زد بر ساغرش

زینب کبری، همان کوه حیا، مجبور بود
بعد سقا بیشتر باشد به فکر معجرش

روضه یعنی از کنار خیمه می بیند حسین
در کنار علقمه می پاشد از هم لشکرش

غیرت الله است، یعنی میرود بر نیزه ها
تا که باشد چند روزی سایه بان خواهرش

شاعر: احسان نرگسی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

خواست تا معرکه احساس کند بویش را
به نمایش بگذارد خم ابرویش را
تیغ آزاد کند نعره ی هوهویش را
بچشاند به عدو قدرت بازویش را

تا بفمند که عشق ازلی یعنی چه؟
و بدانند که شاگرد علی یعنی چه؟

رفت تا محضر دلداده اش اقدام کند
عرض آمادگی اش را به وی اعلام کند
با مصافش دل خود را کمی آرام کند
باید او میکده را پر شده از جام کند

خواست تا اذن بگیرد که به میدان برود
یا به بالین سر حضرت باران برود

حضرت ماه زمانی که علم بر می داشت
با ادب جانب خورشید قدم بر می داشت
راوی عشق سراسیمه قلم بر می داشت
باد با لاله می آمیخت و دم برمیداشت

شاه تا یک نظر انداخت به رخساره ی ماه
گفت لاحول و لا قوه الا بالله

ماه در محضر خورشید سرش پایین بود
نگران،خسته،پریشان چقدر غمگین بود
آنقدر صفحه ی پیشانی او پر چین بود
که دعا کرد و سپس روی لبش آمین بود

کاش یک لحظه از آن ثانیه را درک کنم
کاشف الکرب بگویم همه را ترک کنم

شاعر غم زده از بس قلمش خورد زمین
شعر حیران شد و در اوج غمش خورد زمین
تا از آن فاصله مشک و علمش خورد زمین
مادری آمد و با قدِّ خمش خورد زمین

دست هم دست به دامان لب و دندان شد
مشک از گریه سقای حرم گریان شد

آسمان در نظرش آنهمه دلگیر نبود
مشک تا بود که از زندگی اش سیر نبود
خم ابروش کم از تیزیِ شمشیر نبود
کاش یا حرمله یا آن دو سه تا تیر نبود

بیت با ناله ی ای تیر نیا می سوزد
چشم خود را به دو چشم قمرش می دوزد

شاعر: محمد معین پوریلان

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
تو را دیده‌ام بارها، یا اباالفضل!

تو از آب می‌آمدی، مشک بر دوش
و من در تو غرق تماشا، اباالفضل!

اگر دست می‌داد، دل می‌بریدم
به دست تو از هر دو دنیا،‌ اباالفضل!

دل از کودکی از فرات، آب می‌خورد
و تکلیف شب، آب، بابا، اباالفضل!…

فدک مادری می‌کند کربلا را
غریبی تو هم، مثل زهرا اباالفضل!

تو را هر که دارد ز غم بی‌نیاز است
وفا بعد از این نیست تنها اباالفضل!

تو با غیرت و آب و دست بریده
قیامت به پا می‌کنی، یا اباالفضل!

شاعر: ابوالقاسم حسینجانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است

پنجه در پنجۀ آتش فِکَنَد گاهِ نبرد
دشت از هیبت این معرکه، سرگردان است

مشک بر دوش گرفته‌ست و دلش را در مُشت
کوه‌مردی که همه آبروی میدان است

تا که لب‌تشنه نمانند غریبان، امروز
می‌رود در دل آتش، به سر پیمان است

این طرف، کوه جوانمردی، ایثار، شرف
روبرو قوم جفا پیشه و سنگستان است…

خیره بر خیمۀ زینب شده و می‌نگرد
کودکی را که تمامی عطش و… گریان است

سمت خون: علقمه در آتش و… در سمت عطش:
خیمه‌ها شعله‌ور و بادیه اشک‌افشان است

این که بر صفحۀ پیشانی او حک شده است
آیه‌هایی است که در سورۀ اَلرَّحمان است

شاعر: جلیل دشتی مطلق

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

امیر لشگر من دست من به دامن تو
رباب مانده و امید آب بردن تو

به اهل خیمه سپردم که آب گردن من
بلند گر نشوی خون من به گردن تو

عبای من که نصیب علی شده ماندم
چگونه جمع کنم پاره پاره تن تو

دو تیر با دو کمان و سپاه مژگان کو؟
چه امده سرچشمان مرد افکن تو

بدون چشم تو تکلیف خیمه روشن نیست
حصار امن خیامم نگاه روشن تو

بلند شو که نشیند هر آنکه استاده
برای کسب غنیمت نشسته دشمن تو

بلند شو گره از کار خیمه‌ها وا کن
که چشم بسته حرامی به چشم بستن تو

شاعر: موسی علیمرادی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

درد ناموس استخوان سوز است
فکر ناموس خانمان سوز است

اگر از اولیای حق باشی
غم ناموس سخت جان سوز است

آن امامی که بین دشت بلا
روضه هایش همه عیان سوز است

میشود گفت از نگاه آخر او
ترس ناموس دودمان سوز است

اگر از غصه هاش می میریم
ریشه هایش درون آن سوز است

غیرت الله و ترس از حرمش؟
آتشی سخت آسمان سوز است

از همین رو محرم و صفرش
عالمی آه و یک جهان سوز است

اینکه گفتند نام اوست ملاک
علتش در دل همان سوز است

تو مگو شمر کشت یا که سنان
داغ زینب غمی نهان سوز است

گر نویسی حسین یا زینب
معنی هر کدامشان سوز است

ما که یا دست یار مانع شد
یا که گفتیم که نخوان! سوز است

درد اربابمان همیشه مخفی ماند
زخمهایی که کهکشان سوز است…

شاعر: هادی قهرمانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

عاقبت لشگری ازتیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن درعلقمه وادارش کرد

اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
تن بی دست خجالت زده از یارش کرد

دستش افتادونیفتاد علم از دستش
رحم الله به شیری که علمدارش کرد

ترگ خشگ لبش رو نمی انداخت به آب
غم چندین لب تاول زده ناچارش کرد

آبرو درخطرومشک به دندانش بود
تیر نامرد به یک طفل بدهکارش کرد

گرچه خم شدکمرکوه ولی فایده داشت
سجده برهمت دریایی ایثارش کرد

سردرهم شده اش راسرنیزه بستند
زخمش انگشت نمای سربازارش کرد

شاعر: علی ناظمی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

رفتی ولی فراق تو باور نمی شود
“داغی شبیه داغ برادر نمی شود”

باید چگونه بی تو به خیمه روم، دلم
وقتی حریف گریه ی خواهر نمی شود

خواهم تو را به خیمه رسانم ولی چرا
جسمت جدا ز نیزه و خنجر نمی شود

با رفتنت که آب به دردی نمی خورد
گیرم رسید آب، لبی تر نمی شود

با من بگو چگونه تنت پُر ز تیر شد
با یک “سه پَر” تنت که پُر از پَر نمی شود

خواهم کِشم ز سینه ات این نیزه را برون
اما قسم به حضرت مادر نمی شود

خیزی اگر ز جا به خدا قول می دهم
زینب اسیر این همه لشکر نمی شود

می خواهم از کنار تنت بگذرم ولی
فکرم رها ز غارت پیکر نمی شود

شرح تو را چگونه رسانم به خیمه ها
از مشک پاره خاطره بدتر نمی شود

باید سر تو بند نگردد به روی نی
وقتی سرت به نیزه برابر نمی شود

شاعر: مهدی جلالی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین(ع)
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین(ع)

شک ندارم که دلِ عرشِ خدا می‌لرزد
گاه و بیگاه به یاد لب عطشان حسین(ع)

آسمان گریه کنان یکسره با هق هقِ ابر
شده همراه به یاد لب عطشان حسین(ع)

کاسه آبی شده خورشید و دلش می‌جوشد
هر سحرگاه به یاد لب عطشان حسین(ع)

مطمئنم شده تر دیده ی یوسف آری!
در تهِ چاه به یاد لب عطشان حسین(ع)

از خجالت شده سرگشته و می‌پیچد رود
راه و بی راه به یاد لب عطشان حسین(ع)

خم شده مثلِ کمانی به شکستن نزدیک
کمرِ ماه به یاد لب عطشان حسین(ع)

تا به “سر” می‌رسد این واقعه لب میبندم
قصه کوتاه! به یاد لب عطشان حسین(ع) …

شاعر: الهه سلطانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

زدی دستِ عطش بر آب و لیک از آن ننوشیدی
خدا داند فقط در آن چها بود و چها دیدی

گلوی پاره اش دیدی، و یا گهواره اش دیدی
که اینگونه حیا کردی بساطِ صحنه را چیدی

کدامین عشق از این بهتر که در قاموسِ دریایی
شرارِ العطش در جان ولی تو فکرِ صحرایی

به چون تو در حجابِ آفرینش نیست موجودی
کدامین وصل بِه از این که تو فرزندِ زهرایی

چرا راضی شدی خالی کنی از پنجه باران را
چرا حیفت نیامد تا دمی راضی کنی جان را

برای آن که بخشیدی تمامِ هستیِ خود را
نبیند با وفائیت غمِ جانسوزِ طفلان را!

شاعر: هستی محرابی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

شرمنده رباب شدم آبها که ریخت
داند خدا کباب شدم آبها که ریخت

من قول دادم آب بیارم برایشان
پیش همه خراب شدم آبها که ریخت

رویی نمانده تا که ببینم رباب را
اصلا خود من آب شدم آبها که ریخت

ام البنین که جای خودش من در این مسیر
مدیون بوتراب شدم آبها که ریخت

دردانه حسین روی من حساب کرد
صد حیف بد حساب شدم آبها ریخت

در خیمه ها برادرم ادرک اخا که گفت
دیدند بی جواب شدم آبها که ریخت

شاعر: امیر فرخنده

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

تا روز محشر پرچمت بالاست عباس
مدیون کام خشک تو دریاست عباس

گرچه به ظاهر مادرت امّ البنین است
اما به باطن مادرت زهراست عباس

پشت و پناه اهل بیتی یا اباالفضل
دلگرم نامت زینب کبراست عباس

یک رکن عاشورا اگر نام حسین است
نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس

بر ارمنی ها هم کراماتت رسیده
لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس

بابُ الحوائج منسبی شایسته ی توست
محشر دخیلت دستهای ماست عباس

شرمنده ی لبهای تو آب فرات است
کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس

اهل حرم در انتظار تو نشستند
دیدند که در علقمه غوغاست عباس

دیدند که با قدِّ خم برگشته مولا
داغ غم تو از رخش گویاست عباس

آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد
یعنی که افتاده دگر از پاست عباس

گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم
بی تو حسین فاطمه تنهاست, عباس

گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور
شام غریبان بی تو واویلاست عباس

شش ماهه, لب تشنه, به آغوش رباب و
لبهاش مثل خشکی صحراست عباس

من با سکینه از تو و قولت چه گویم
حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس…

شاعر: رضا رسول زاده

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

مرد بر آسمان نظر میکرد
يا مناجات با سحر میکرد
در نگاهش شعاع سرخ طلوع
حس تهديد يا خطر میکرد

غربت مرد، غربت حق بود
غربت پور شیر خندق بود
اشک غلطان روی گونه ی مرد
در دل سنگ هم اثر میکرد

مرد در فکر ظهر فردا بود
سینه اش پر ز شور و غوغا بود
بر علمدار خويش می نگريست
فکر «بشکستن کمر» میکرد

ظهر آن روز، ازدحام سراب
آرزوهای نقش بسته بر آب
تیغ تیز خطابه ی حق را
بیشتر کند و بی اثر میکرد

تا که طومار جنگ را بستند
هرچه عهد و قرار، بشکستند
آن درختی که در مدينه نشست
داشت در کربلا ثمر میکرد

مرد ، هفتاد مرد ديگر داشت
هر يکی شور عشق در سر داشت
زان میان ساقی حرم ، از پیش
عشق ورزيش، بیشتر میکرد

بیرق شاه عشق بر دوشش
پهلوانان دهر مدهوشش
تا قدم در میان میدان داشت
دشمن از هیبتش حذر میکرد

مرد، تنها در آن غريبستان
چشمهايش به سوی نخلستان
تا برادر ز نهر برگردد
ذکر «امن يجیب» سر میکرد

چشم ساقی به آب تا افتاد
پشت مرکب در انحنا افتاد
هُرم گرما و آن تلاطم آب
تشنه را باز تشنه تر میکرد

مشک را در میان آب انداخت
پر شد و پای در رکاب انداخت
بین باران تیر و تیغ و کمند
«دست» را مانع خطر می کرد

دست هايی که شد قلم، هیهات
وقت افتادن عَلَم، هیهات
تیر و مشک و عمود، ساقی را
يک به يک نا امیدتر میکرد

چون «اخا ادرک» ش هويدا شد
شور در قلب مرد پیدا شد
تا خودش را رساند، ديد «سنان»
نیزه در گردن قمر میکرد

ظهر آن روز، ظهر محشر بود
ظهر آلاله های بی سر بود
دست نامرد خصم می لرزيد
تا که «نی» را درون «سر» میکرد

شاعر: مهدی فخار شاکری

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

اى علمدار رشیدم چه بهم ریخته اى
مثل اکبر چقدر دوروبرم ریخته اى

سرو رعناى برادر چقدر کم شده اى
دست و پا میزنى و غم به دلم ریخته اى

چشم هاى تو شده آینه ى مادر من
با اخا ادرک اخا بال و پرم ریخته اى

خودت افتاده و افتاده زمین پیکر تو
متلاشى شده اى و اثرم ریخته اى

تنت افتاد زمین حرمله بر من خندید
میزند داد به خنده…چه بهم ریخته اى

شاعر: آرمان صائمی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تو زمین خوردی دورِ حرمم غوغا شد

مشک تو پاره شد و آبرویت ریخت زمین
سیلِ آن خورد به خیمه همه جا دریا شد

مشک تو پاره شد و خاک , به سر کرد رباب
ذکر او “وای علی” جای “گُلم لالا” شد

عَلَمت خورد زمین و حرمم رفت به باد
دشمنم بعد تو با جرات و بی پروا شد

روسری بود , که در دست حرامی ها بود
خیمه ی سوخته معجر به سر زنها شد

تیرباران شدی و تیرَک خیمه افتاد
زینب آواره شد و دخترکم تنها شد

دست تو شد قلم و خون تنت هم جوهر
حکم قتل من و غارت شدنم امضا شد

آن طرف خود و زره از تن تو غارت شد
این طرف بر سر خلخال حرم دعوا شد

بوی یاس آمده از علقمه یعنی اینکه
زائر جسم زمین خورده ی تو زهرا شد

غیرت اللهِ منی روضه ی تو ناموسی ست
رفتی و روی همه بر روی زینب وا شد

شاعر: رضا قاسمی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

ذکـرِ لاحـول ولا قـوه الا باالله
می کند بدرقه یِ راهت اباعبدالله

تو امـیدِ حـرمِ فاطمـیـونی آری
همه یِ عشقِ منی باید عَلَم برداری

مشک برداشته باذکرِ مدد فاطمه رفت
پسرِ صف شکنِ شیرِ خدا علقمه رفت

صف به صف می شکند لشکرِ روباهان را
اسـدالله به چـَنگ آوَرَد این میـدان را

قول داده به سکینه… به رقیه… به حسین
وَ نَدارد نشدی حرفِ علـمگیر حسین

قبرِ خود کَنده اگر هر که بیاید طرفش
او رسید علقمـه یا علقمـه آمد طرفش

آب می خواست خودش را به لبِ او بزند
مـَرهـَمی بر جگرِ داغ و تبِ او بزند

جهشی کرد و کفِ دستِ اباالفضل نشست
دستها شـُل شد و افتاد و دلِ ماه شکست

یاد لبـهـایِ گلِ فاطـمه بی تابش کرد
یادِ آن غنچه که از تشنگی و غم غش کرد

با خودش زمزمه می کرد و مناجات و دعا
دیگر این دست می آید به چه کارِ سقا؟!

دستِ من خیس شده دستِ رقیه خشک است
بهتر این است که برگردم از اینجا بی دست

یادش افتاد نـظـر کرده به آبِ دریا
گفت جا دارد اگر من بدهم چشمم را

ذکرِ یاحـیدرِ او داغِ دلِ صحرا شد
گـُرز آمد سـرِ او مثلِ سرِ مولا شد

سرِ عباس شبـیهِ سرِ بابا شده بود
فرقِ سر تا دمِ اَبرویِ عمو وا شده بود

بسته شد دیده یِ ماه و کمرِ شاه شکست
چند باری پسرِ فاطـمه در راه نشست

می گذارد به رویِ چشمِ تَرَش قرآن را…
یا که بوسه زده با گـریه به دستِ سقا

پسرِ فاطمه از زندگی اش سیر شده
شیر را روی زمین دیده زمین گیر شده

زینب آمـاده یِ دورانِ اسارت می شد
عمو افتاد و به ارباب جسارت می شد

به زمین خوردنِ ارباب کـرم خندیدند
عمو افتاده و می سوخت حرم… خندیدند

نفسِ عمـّه یِ سادات شده تنگ چرا؟!
گوشواره بِبَر اما… بی حیا چنگ چرا؟!

سرِ سـاقـیِ حـرم بر رویِ نِی پهلو زد
ندبه خوان عمه شد و به محملش اَبرو زد

شاعر: حسین ایمانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

آنکه از جمعِ امامان دو برادر دارد
دلبَری از همه‌یِ ما دو برابر دارد
طرفی اُم‌ِبنین و طرفی فاطمه است
کیست در بینِ عشیره که دو مادر دارد
لشکری زهره ندارد که نگاهش بکند
خاصه وقتی که کنارش علی‌اکبر دارد
چقدر بر رویِ پیشانیِ او می‌آید
دستمالی که به سر حضرتِ حیدر دارد
ایستاده به سرِ کعبه بخواند خطبه
تا بدانند که این طایفه منبر دارد
علمش را بزند کرببلا چیزی نیست
کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد
وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان…
چشم بر تیغِ شما مالکِ‌اشتر دارد
هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید
بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد
حق بده اینهمه اسفند برایت می‌سوخت
قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد

مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد
وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد

علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت بِهَم
دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت بِهَم
تا که از گیسویِ او لخته‌یِ خون ریخت به مَشک
گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت بِهَم
تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش
حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت بِهَم
خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد
او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت بِهَم
قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش
پدرش از نجف آمد ، پدرش ریخت بِهَم
به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ‌بنین
عوضش فاطمه تا دید سرش ، ریخت بِهَم
کتف‌ها را که تکان داد حسین اُفتاد و
دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت بِهَم
خواست تا خیمه رساند بغلش کرد ولی..
مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت بِهَم
نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت بِهَم
به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود
آه با سنگ زدند و گذرش ریخت بِهَم

شاعر: حسن لطفی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

دریا دل سپاه محرم بلند شو
باب الحوائج همه عالم بلند شو

نقش زمین، میانه ی صحرا چه می کنی
لب تشنه در میان دو دریا چه می کنی

ای تکیه گاه خیمه ی خواهر بلند شو
ای کاشف الکروب برادر بلند شو

دارد مصیبت از همه جا می رسد اخا
بعد از تو ناله ام به کجا می رسد اخا

باور نمی کنم که سرت را شکسته اند
ای مرغ عشق، بال و پرت را شکسته اند

پشت و پناه اهل حرم پا نمی شوی؟
با این حساب بین عبا جا نمی شوی

پرچم به دوش لشکر زهرا بلند شو
پشت و پناه زینب کبری بلند شو

دارد سپاه حرمله لبخند می زند
بر دست های خواهر تو بند می زند

دستی که نیست تا که مرا یاری ام کنی
فکری به حال زخم دل کاری ام کنی

پشت و پناه خیمه ی ما اینچنین نرو
صد پاره می شود دل ام البنین نرو

دستی بگیر زیر پر خواهرت، بمان
نامحرم است همسفر خواهرت، بمان

باشی کسی برای اسارت نمی رود
دار و ندار خیمه به غارت نمی رود

باشی کسی که دست به چیزی نمی زند
باشی کسی که حرف کنیزی نمی زند

ای غیرت همیشه ی حیدر بلند شو
پشت و پناه غربت خواهر بلند شو

شاعر: وحید محمدی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است
سهم رقیه را غل و زنجیر کرده است

مویم سفید بود ، قدم هم خمیده شد
آری مصیبت تو مرا پیر کرده است

ماهِ هزار تکّه! شدی پخش روی خاک
نیزه تو را در علقمه تکثیر کرده است

در حیرتم که قدرت یک ضربه‌ی عمود
سردار را چگونه زمینگیر کرده است

بد جور بین ابرویت از هم شکافته
اصلاً تمام شکل تو تغییر کرده است

آرام باش تا که ز چشمت در آورم
تیر است یا که نیزه؟..چرا گیر کرده است

شاعر: علی صالحی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

در علقمه صدا به صداهم نمی رسد
آخر چرا امید و پناهم نمی رسد

بیرون خیمه منتظرش مانده ام ولی
باور نمی کنم به نگاهم نمی رسد

اینجا به روی من همه شمشیر میکشند
وقتی به داد ناله و آهم نمی رسد

دشمن به فکر حمله فتاده است تا شنید
عباس من به جمع سپاهم نمی رسد

گفتم به زینبم که زمان اسارت است
دیگر به خیمه گاه گواهم نمی رسد

کم کم غروب روز دهم میرسد ز راه
اما زمان رویت ماهم نمی رسد

من گریه میکنم همگی خنده میکنند
در علقمه صدا به صدا هم نمی رسد

شاعر: محمد حسن بیات لو

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

تو زمین خوردی و خوردند زمین اهل حرم
شانه خالی مکن از بار سفر ، همسفرم

انقدر تیر به تو خورده که پاشیده شدی
شده اعضای تو پاشیده شبیه جگرم

حال من مثل غریبی ست برادر مرده
مثل فرق تو شکسته ست برادر ، کمرم

بخداوند که غارت زده ام بعد از تو
سرم آماده ی ذبح است ، فتاده سپرم

آسمان بر سرم آوار شده میبینی ؟
تکه تکه به زمین ریخته ای ، ای قمرم

دوش تو جای رقیه ست پر از تیر شده
رحم بر چشم تر او کن و بر چشم ترم

با جوانان بنی هاشم علی را بردم
دست‌ْتنها تن پاک تو چگونه ببرم

سفت کردند خواتین گره معجر را
همه دلشوره گرفتند ز طرز خبرم

شاعر: علیرضا وفایی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

آرزوی قمرت نقش بر آب است حسین
بعد از این خیمه ی خورشید خراب است حسین

دست عباس که افتاد حرم ریخت به هم
نگرانی پس از این حفظ حجاب است حسین

مشک ساقی هدف تیر و کمان ها شده است
گوئیا بخت علمدار به خواب است حسین

آب پاکی به روی دست ابالفضل که ریخت
ناله ی اهل حرم وای رباب است حسین

عرق شرم چکیده است ز پیشانی او
عرق شرم چه گویم که گلاب است حسین

حرف تاراج حرم در دل لشکر پیچید
گوئیا غارت این خیمه ثواب است حسین

عاقبت خیمه ی خورشید ستونش افتاد
بعد از این ام بنین خانه خراب است حسین

شاعر: امیر خرسند

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

نذار که اسم از قلم بیفته
منم نمیدازم علم بیفته
نیمذارم تا وقتی زنده هستم
چشم حرومی به حرم بیفته

میرم کسی نمی‌رسه به گردم
با بچه‌های تشنه وعده کردم
سکینه و رقیه چش به راهن
خداکنه دس خالی برنگردم

به هر طرف زدم سرابو دیدم
به علقمه رسیدم آبو دیدم
یه لحظه بین موج آب فرات
تصویر بچه ربابو دیدم

آب فرات! چرا تو با ما نیستی؟
چرا مث تموم رودا نیستی؟
بچه های فاطمه تشنه موندن
مگه تو مهریه زهرا نیستی؟

مشکو زدن امیدا نا امید شد
از خجالت محاسنم سفید شد
حسین ازت فقط یه خواهش دارم
به بچه ها نگو عمو شهید شد

خدا ثواب بی‌حسابم میده
ساقی کوثر داره آبم میده
حسین نمون میون این دشمنا
طعنه‌هاشون داره عذابم میده

شاعر: آرش براری

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

تیغ بردار و بگو نامِ علی یعنی چه
کُفر یعنی که و اسلامِ علی یعنی چه
زره‌ات را به رویِ سینه کمی محکم کُن
تا ببینند که احرامِ علی یعنی چه
کوهها را بشکن تا که بفهمد دشمن
معنیِ ضربه‌یِ آرامِ علی یعنی چه

– –
تیغ بردار که بازویِ علی داری تو
وقتِ طوفان شده هوهویِ علی داری تو
مانده در خاطره‌یِ رزم ، خطر یعنی تو
همه گفتند یک کوه ، جگر یعنی تو
از مسلمان شدگانِ درِ خیبر بشنو
مرگ تو صاعقه تو تیغِ دوسَر یعنی تو
خاطرات اُحُد انگار که تکرارِ تو بود
ها علی بَشَر کَیفَ بشر یعنی تو

– –
نفَس اُم بنین شاه‌یلِ زهرایی
تو‌ پسر خوانده‌ی روزِ ازلِ زهرایی
آی ای عشق بخوان جانِ نجف عباس است
آفتابِ لبِ ایوانِ نجف عباس است
به عقیقِ یمنش گرچه تراشید حسین
نقشِ فیروزه‌ی سلطانِ نجف عباس است
بعدِ او کعبه‌ی پیران حرم هست حبیب
بعدِ تو قبله‌ی مردانِ نجف عباس است

– –
هرکه شوقِ تو چشد حسرت محشر نکشد
ای خدا هیچ کسی داغِ برادر نکشد
دختری گفت به زینب که بگو برگردد
عمه با مَشک بگو زود عمو برگردد
گفت تا بوسه بگیری زِ علی می‌آید
بوسه زد جایِ عمو زیر گلو برگردد
گفت در پیشِ رُباب آمدنش گردنِ من
قول داده که برای لب او برگردد

– –
حیف شد حیف که او آنچه که می‌خواست نشد
تا که او خورد زمین پشتِ حرم راست نشد
ای مفاتیحِ حرم باز عَلَم را بردار
باز بر دوشِ خودت بارِ حرم را بردار
تو تکانی بخوری تا خودِ کوفه بروند
نگرانم چه کنم یک دو قدم را بردار
تکیه کردم به عَلَم باز نشد برخیزم
خیز از خاک برادر کمرم را بردار

– –
آه در چشمِ تو خونِ جگرت را دیدم
تو زمین خوردی و من پشتِ سرت را دیدم
تیغ می‌خواست که بازویِ تو را برداد
نیزه می‌خواست که گیسوی تو را بردارد
ای به رو خورده زمین از رویِ تیر و شمشیر
مادرم آمده تا رویِ تو را بردارد
این سه‌شعبه فقط ای کاش که چشمت می‌بُرد
حرمله زد که دو اَبروی تو را بردارد
آتشی بر جگرِ قافله انداخته‌اند
بینِ اَبروی تو بد فاصله انداخته‌اند

شاعر: حسن لطفی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

برخیز و آبروی پدر را بخر، عمو
امّید روزهای بدون پدر، عمو

گویا که بوی شام رسیده، بلندشو
ما را به سمت شهر مدینه بِبَر عمو

باور نمیکنم که تو رفتی زِ پیش من
مگذار با سکینه ی خود سربه سر عمو

از درب کوفه تا در دروازه های شام
بنگر چگونه من شده ام در به در عمو

گل را همیشه در همه جا دست چین کنند،
اینها رسیده اند چرا با تبر عمو؟

قاسم که رفت بند دلم پاره پاره شد
با من چه کرده یک شبه داغ پسرعمو

تا زجر زد به صورت من گفتمش چنین:
ای وای بر تو گر بشود با خبر، عمو

سروی بلند قامت و ماهی تمام بود
ماهی که شد به علقمه شقّ القَمَر، عمو

شاعر: محمد رضا نادعلیان

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

عشق مدیون مهربان ماه است
هست حتی خدا به او حساس
از زبان امام می گویم
“رَحِمَ‏ اللّه عَمّی الْعَبَّاس”

از شجاعت همین قدَر گویم
اسداللّه می شود پدرش
شیر، از چشمه ی ادب خورده
مادر ام البنین و او پسرش

مدح او را چگونه بنویسم
لَنگ مانده کُمیت این کلمات
من که باشم؟ حسین فرموده
ای اباالفضل “جان من به فدات”

شیعه و ارمنی ندارد که
ما همه بر عطاش مسکینیم
یاد شرمندگیش می افتیم
هر کجا طفل تشنه می بینیم

این طرف خیمه منتظر که عمو
زود با مشک آب می آید
وای اگر قامتش نظر بخورد
چه به روز رباب می آید

آن سوی دشت بر جبین عمو
از شتاب عمود چین افتاد
تیر در چشم دارد و بی دست
ماه از آسمان زمین افتاد

تا صدا زد اخا مرا دریاب
طاقت از زانوی حسین ربود
جای “یا سیدی” اخایش خواند
شک ندارم که مادر آنجا بود

آنکه می رفت هر کجا از دشت
چشم می دید قد رعنایش
چه شده که حسین می گردد
تکه تکه بیابد اعضایش

دید بر روی خاک خون آلود
دست از تن جدای دلبر را
چند گام آن طرف کنار علم
غرق خون دید دست دیگر را

بوسه بر دست ساقی اش می زد
جان آقای خیمه بر لب بود
چونکه این دست های افتاده
دست های کفیل زینب بود

نه عبا مانده نه بنی هاشم
نیمه جان جانِ خیمه را چه کند؟
عده ای سمت خیمه ها رفتند
شاه با قوم بی حیا چه کند؟

علقمه شاهد است، شاه غریب
دست از “جان” کشید و راهی شد
من بمیرم که گریه های حسین
باعث خنده ی سپاهی شد

مشک پاره به خیمه ها نرسید
این خجالت برای ساقی ماند
روضه ی دست و دشت را خواندم
روضه ی رأس و تشت باقی ماند

شاعر: مرضیه نعیم امینی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

رفته سقا تا بیارد مشکی آب از علقمه
لحظه به لحظه خبر گیرد رباب از علقمه

مثل اینکه در مسیرش مشکلی پیش آمده
چونکه می‌آید صدای التهاب از علقمه

حمله می‌کردند اما قصد جنگیدن نداشت
خواست برگردد به خیمه با شتاب از علقمه

از همان روزی که آمد کاروان در کربلا
عمه سادات دارد اضطراب از علقمه

ماه افتاد و به بالای سرش خورشید رفت
می‌درخشیدند ماه و آفتاب از علقمه

هرچه می‌گویند طفلان «ای‌عموجان العطش»
بعد از این دیگر نمی‌آید جواب از علقمه

کوه غم روی سر بنت الحسین آوار شد
تا پدر برگشت با حال خراب از علقمه

دخترش گفت ای پدر زهرا مگر در علقمه‌است؟
بر مشامم می‌رسد بوی گلاب از علقمه

شاعر: آرش براری

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

دل به دریا زد و دریای دعا پشت سرش
یارب او را به سلامت برسان از سفرش

ماه اگر رفت کواکب همه سرگردان اند
ماه رفت از حرم و اهل حرم منتظرش

عهد کرده ست و مهم نیست اگر در میدان
لشکری عهد شکن صف بکشد دور و برش

چه ترک ها که عیان بود به روی لب او
چه شررها که نهان شعله کشید از جگرش

آسمان تیره شد از تیر به آنی، اما
این علمدار حسین است، چه باک از خطرش؟

دست عباس در آخر گره از کار گشود
که یدالله علی بوده و این هم پسرش

دست در آب فرو برد و خنک بودن آن
آتش بیشتری زد به دل شعله ورش

خاک هم خاک به سر ریخت از آهی که کشید
آب هم آب شد از دیدن چشمان ترش

آمد از علقمه با دست پر اما افسوس
چه امید ست به دنیا و قضا و قدرش؟

رفت از دست دو دستش، مگر از پا افتاد؟
گفت ای نفس غمی نیست به دندان ببرش

از چه خم شد؟ به گمانم که کمی چشمانش…
ناگهان آه‌…نگویم که چه آمد به سرش

حکم جان داشت در آن غائله آن مشک، چه سود
گر سر و چشم و دوتا دست نباشد سپرش؟

چه غریبانه زمین خورد به یاری حسین
چه دلیرانه وفا کرد به عهد پدرش

آسمان تاب نیاورد و ز غم خون بارید
چون که می دید چه ها کرده زمین با قمرش

آبرو را اگر از مادر اباالفضل گرفت
بر جهان فخر کند ام بنین با پسرش

ناگهان از کف شاعر قلم افتاد و شکست
به گمانم که حسین آمده، اما کمرش…

شاعر: سید جعفر حیدری

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

جهان عشق مرید مرام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است

طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است

شنیده از لب مولای خود به نفسی انت
چه جمله بهتر از این در مقام عباس است

قیامت از همه سرها سر است بی تردید
بهشت باغچه ای زیر گام عباس است

“خدا به طالع او مهر پادشاهی زد”
هرآنکسی که غلام غلام عباس است

قیام کرده به پایش قیامت کبری
قسم به عشق قیامت قیام عباس است

کسی ندیده کنار حسین بنشیند
مطیع محض امامت پیام عباس است

فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود
که طوف بیت به گرد امام عباس است

دوباره سائل هر ساله آمده بر در
و مستمند جواب سلام عباس است

شاعر: حسن کردی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

رفتی از خیمه و پا تا به سرم میسوزد
دلِ زینب(س)، دلِ زن های حرم میسوزد

گفتم عباس(ع)! فقط مشک و علَم را بردار
بغض کردی و از این غم سپرم میسوزد

با لبِ تشنه، لبِ علقمه رفتی امّا
جرعه ای آب نخوردی! جگرم میسوزد

تیر بر مشک زدند و دلم آشوب شده
گُر گرفتی و تنِ شعله ورم میسوزد

با غضب! تیرِ کجی رفته به خوردِ چشمت
اشک می ریزم و چشمانِ ترم میسوزد

آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورت!
سر و پیشانیِ قرص قمرم میسوزد

غرقِ خون؛ «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت-
مینشینم! بدنِ محتضرم میسوزد

بعدِ تو شعله می افتد به ستونِ خیمه
چوبِ گهواره! لباس ِ پسرم میسوزد!

شاعر: مرضیه عاطفی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو
بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو

هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد
قربان مهربانی ات ای مهربان برو

دستم بریده و کمرت را شکسته اند
برخیز ای شکسته دل قد کمان برو

بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها
جانم فدات ناله مزن این چنان برو

این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند
برگرد خیمه زود نمانده زمان برو

خون گریه های چشم ترم نذر زینب است
آقا به جان خواهر تنهایمان برو

برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن
زینب کجا و صحبت نامحرمان برو

از من گذشت غربت و در انتظار توست
گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو

من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است
الشمرُ جالسٌ…سر تو ناگهان…برو

شاعر: حسن کردی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست

حسین، پیش تو انگار در کنار علی ست
کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست

زلال علقمه، در حسرت تو می‌سوزد
کنار آبی و لب‌های تفته ‌ات، تر نیست

به زیر سایه ‌ی دست تو می‌نشست، حسین
چه سایه‌ ای و چه دستی! شگفت‌آور نیست؟

حدیث غیرتت آری شگفت‌آور بود
که گفته ‌است که دست تو، آب‌آور نیست؟

شکست، بعد تو پشت حسین فاطمه، آه!
حسین مانده و مقتل، علی اکبر نیست

حسین مانده و قنداقه‌ ی علی اصغر
حسین مانده و شش ماهه ‌ای که دیگر نیست

نمانده است به دست حسین از گل‌ها
گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست

هزار سال از آن ظهر داغ می‌گذرد
هنوز روضه‌ی جانبازیَت، مکرّر نیست

قسم به مادرت امّ‌ البنین! امامی تو
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست

شاعر: استاد مرتضی امیری اسفندقه

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

یا غیاث المستغیثین کاشف الکرب الحسین
با تو دارم عهد دیرین کاشف الکرب الحسین
ای برایم عشق تو دین کاشف الکرب الحسین
زندگی شد با تو شیرین کاشف الکرب الحسین

رحمت ِ الله ، بر شیر حلال مادرم
شکر حق ساعت به ساعت من ابالفضلی ترم

ای مسیحای مسیحا معجزاتت محشر است
هر که بر آقایی ات ایمان ندارد کافر است
بین اصحاب الحسین شان تو چیزی دیگر است
آب دور قبر تو از آب زمزم بهتر است

آب هزار و چهارصد سال است سرگردان توست
غرق دریای وفا و غیرت و ایمان توست

سیدی هستم گدای روز و ماه و سال تو
ماه من یک عمرم کارم گشته استهلال تو
من همان هستم که مستم می کند تمثال تو
گریه بر تو مال من ، من هر چه دارم مال تو

گریه بر تو گریه بر داغ حسین فاطمه است
روضه گودال اصلا ابتدایش علقمه است

این زمانه ناگهان با کوفیان هم دست شد
دست دشمن باز شد تا جسم تو بی دست شد
پای کوبان لشکری ، از حال و روزت مست شد
دوره ات کردند لشکر هر مفر ، بن بست شد

کینه ها از مرتضی داده چه کاری دست تو
آه عجب تیری نشسته بین چشم مست تو

ابن ملجم با عمودی فرق حیدر را شکست
بشکند دستش الهی ، بی هوا سر را شکست
هلهله ها حرمت سردار لشکر را شکست
این زمین خوردن دوباره قلب مادر را شکست

مشک پاره پاره سیرت کرد از این زندگی
بر زمین افتاد علم ، مُردی تو از شرمندگی

یک طرف زهرای اطهر بر سر و سینه زنان
یک طرف آقا نشسته پای جسمت قد کمان
یک طرف آسوده خاطر ، حرمله، شمر و سنان
یک طرف چشم انتظاری رباب نیمه جان

یک طرف از ترس می پیچد به خود صاحب علم
یعنی آقا زنده می ماند که برگردد حرم

از حرم تا علقمه آقا تو را می زد صدا
آه در آن هلهله ، زهرا تو را می زد صدا
با پیمبر از نجف ، مولا تو را می زد صدا
دل پریشان زینب کبری ، تو را می زد صدا

آه سرلشکر بمان ، اوضاع لشکر خوب نیست
حضرت باب الحوائج حال خواهر خوب نیست

ذکر آقا می شود هل من معین بی تو ، نرو
شاهزاده می شود ویران نشین بی تو نرو
سنگ باران می شود ناموس دین بی تو نرو
می خورد در کوچه ها زینب زمین بی تو نرو

تو نباشی بی حیایی ها فراوان می شود
با حرم برخورد مانند کنیزان می شود

شاعر: محمد حسین رحیمیان

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

یاعلی!پهلوان ما رفته
ماه از آسمان ما رفته
جان نداریم جان ما رفته
ساقی خاندان ما رفته

رفته تا با شتاب برگردد
آب با مشک آب برگردد

قوم و فامیل زحمتش دادند
نیمه شب برگ دعوتش دادند
آشناهاش غربتش دادند
پیش زینب خجالتش دادند

یک امان نامه شرمسارش کرد
تا خود صبح بیقرارش کرد

تا شنیده عمو عموهارا
زده بر دوش آرزوهارا
تا کمی تر کند گلوهارا
بخرد کل آبرو هارا

بچه ها آمدند راهی شد
آنقدر رو زدند راهی شد

تیرها ریختند بر بدنش
از نوک پا گرفته تا دهنش
پاره پاره شدست پیرهنش
سوختم پابه پای سوختنش

شک ندارم که او نظر خورده
شاخ شمشاد ما تبر خورده

تکیه قرص من زمین افتاد
با چه وضعی ز صدر زین افتاد
رد نیزه روی نگین افتاد
روی پیشانیش که چین افتاد

گرزی آمد سرش چه غوغا شد
گره بین ابرویش وا شد

ای علمدار من چه کم شده ای
سرو بودی چقدر خم شده ای
بروی نیزه ها علم شده ای
روضه باز این حرم شده ای

مادرم مادرت شده عباس
چادرش بسترت شده عباس

بی تو فکر اسارتند همه
بچه ها بی حمایتند همه
زخمی از هتک حرمتند همه
لشکری فکر غارتند همه

امنیت دور خواهرم رفته
چشمهاشان سوی حرم رفته

شاعر: سید پوریا هاشمی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین
با من بگو که آبرویت برده ام حسین ؟؟؟؟

سوگند به موی مادرمان فاطمه – نشد
شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین

از ضربه ی عمود نشستم زپا – ببین
مجروح تیغ گشتم و آزرده ام حسین

هرکس که داشت در دل خود بغض مادرت
با چکمه اش لگد زده بر گُرده ام حسین

لطفی کن و مرا به سوی خیمه ها مبر
خجلت زده ز غنچه ی پژمرده ام حسین

این مشک پاره پاره ی من میدهد گواه
این لحظه های آخری افسرده ام حسین

جان میدهم به پای تو اما به هلهله
هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین

شاعر: علیرضا خاکساری

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

اهل عالم هنر ار خصلت عباس من است
عشق در سایه شخصیت عباس من است

منم آن یار امین حامی دین ام بنین
هرچه دارم همه از دولت عباس من است

همسرم شیر خدا و پسرانم همه شیر
شیر مردان وله از صولت عباس من است

در شب چاردهم، ماه که پرنورتر است
عکسی از نیم رخ صورت عباس من است

هنر آن نیست که لب تشنه بمیری به کویر
هنر آن است که در طینت عباس من است

تشنه لب داخل دریا شد و عطشان برگشت
این همان قطره ای از همت عباس من است

غیرت الله علی بی بدل است، اما گفت
بدل غیرت من غیرت عباس من است

نه فقط یثرب و شامات و نه ایران و عراق
کرده کاری همه جا صخبت عباس من است

هر کسی را نتوان باب الحوائج گفتن
به حقیقت قسم این شهرت عباس من است

کوهها شد متحیر به ثبات قدمش
سروها در عجب از قامت عباس من است

جثه اش گر چه ز شمشیر جفا کوچک شد
این بزرگی است، که از عزت عباس من است

قدرت آن نیست به یک حمله سپاهی بکشی
قدرت لم یزلی قدرت عباس من است

یا علی گفت و امان نامه ز دشمن نگرفت
دین فروشی بری از ساخت عباس من است

هی نگویید چرا ام بنین پیر شده
سبب حالت من حالت عباس من است

دستهای پسرم گشته قلم در لب آب
صفحه سینه پر از محنت عباس من است

این شنیدم زده فریاد، غریبم مولا
غصه قلب حسین غربت عباس من است

شاعر: استاد کلامی زنجانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

عشاق چون به درگه معشوق رو کنند
با آب دیدگان، تن خود شستشو کنند

قربان عاشقی که شهیدان کوی عشق
در روز حشر رتبۀ او آرزو کنند

عباسِ نامدار که شاهان روزگار
از خاک کوی او طلب آبرو کنند

سقای آب بود و لب تشنه جان سپرد
می خواست آب کوثرش اندر گلو کنند

بی دست ماند و داد خدا دست خود به او
آنانکه منکرند بگو روبرو کنند

گردست او نه دست خدائی است پس چرا
از شاه تا گدا همه رو سوی به او کنند

درگاه او چو قبله ی ارباب حاجت است
باب الحوائجش همه جا گفتگو کنند

شاعر: جودی خراسانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

در این غوغای بی آبی، که خشکیده همه گل ها
به اَمر تو شدم، سقّا، منم عبد و تویی مولا

شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
علمدارم چه غم دارم، که از دستم علم افتد

مباد از دفتر عشقت، به نام من قلم افتد
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت

خدای کعبه جز رویت، نداده قبله ای یادم
نماز آخرم بود، و به سر بر سجده افتادم

شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
ببین از بادۀ عشقت، به میدان مستی افتاده

مگر دامان تو گیرد، به راهت دستی افتاده
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت

امیر لشگرت بی دست، میان لشگری مانده
بیا بنگر ز پروانه، فقط خاکستری مانده

شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
به تو شرط وفاداری اگر بر جا نیاوردم

کمک کن تا که برخیزم، به دور مادرت گردم
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت

ببین احسان یک بانو، سرم بگرفته بر زانو
به چشمِ پر ز خون دیدم، گرفته دست بر پهلو

شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
گل ام البنین عباس، به دریا تشنه لب پا زد

به دریا پا نهاد اما، لبش آتش به دریا زد
شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت

شاعر: استاد علی انسانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‌ای

آب از هیبت عباسی تو می‌لرزد
بی عصا آمده‌ای حضرت موسی شده‌ای

به سجود آمده‌ای یا که عمودت زده ‌اند
یا خجالت زده‌ای وه که چه زیبا شده ‌ای

یا اخا گفتی و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده ‌ای

منم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئی و ضربه‌ای و فرق ز هم وا شده‌ ای

سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی
کمی هم فکر خودت باش ببین تا شده ‌ای

مانده‌ام با تن پاشیده‌ات آخر چه کنم؟
ای علمدار حرم مثل معما شده ‌ای

مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پای چه کسی پا شده ‌ای

تو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ‌ای

شاعر: علی اکبر لطیفیان

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

منم ماه بنی هاشم که عباس است نام من
بود ام البنین مام و، علی باب کرام من

من آن سرباز جانبازم که از لطف خداوندی
لبالب از می حب حسینی گشته جام من

من آن مرد سلحشورم که بهر کشتن دونان
بود شمشیر تیز شاه مردان در نیام من

من آن شیرم که چون افتد به دامم دشمن قرآن
نباشد بهر او راهی که بگریزد ز دام من

من آن علمدارم که اندر عرصۀ هیجا
سر دو نان، چو گویی، نرم گردد زیر گام من

بود این افتخارم بس، که گوید خسرو خوبان
بود عباس نام آور نگهبان خیام من

غلام و جان نثار و چاکر و عبدم به دربارش
که اندر رتبه شاهانند در عالم غلام من

ندادم تن به زیر بار ظلم و ذلت و خواری
که بر ذرات عالم گشته واجب احترام من

نکردم بی وفایی با حسین، آن خسرو خوبان
به عالم گشت ثابت زین فداکاری مقام من

نخوردم آب و، دادم تشنه جان و، در درون آب
ز سوز تشنگی می سوخت بهر آب کام من

نگردد خوار و زار و زیردست ظالمان هرگز
نماید پیروی کردار هر کس بر مرام من

رسان (ژولیدۀ ) محزون درورد گرم و بی پایان
به نزد دوستان من پس از عرض سلام من

شاعر: زنده یاد استاد ژولیده نیشابوری

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

از خواهش لبهای او بی تاب شد آب
از شرم آن چشمان آبی آب شد آب

وقتی که خم شد نخل‌ها یکباره دیدند
لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب

آنقدر بر بانوی دریا سجده می‌کرد
تا در قنوت آخرش محراب شد آب

زیباترین طرح خدا بر پرده‌ها رفت
وقتی میان دستهایش قاب شد آب

یک لحظه با او بود اما تا همیشه
از چشمهای تشنه‌اش سیراب شد آب

آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید
توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب

تیر آمد و … از حسرت مشکی که می‌مرد
مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب

شاعر: قاسم صرافان

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

دستی افتاد ز تن، دست دگر یاری کن
گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن

مشک! نومید مشو، تا به حرم راهی نیست
تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن

تیر! در چشم برو، لیک سوی مشک میا
به هوای سر زلفش تو هواداری کن

تیر بر مشک نه، بر این جگر تشنه نشست
عشق! ساکت منشین با دل من زاری کن

چشم! دیدی علم و مشک به خاک افتادند
قطره ی اشک تو در غربت من جاری کن

بانوی تشنه لبان! دست روی سینه مَنِه
لااقل بهر من سوخته دل کاری کن

آب را تا به در خیمۀ اصغر برسان
بعد آن بر من بی دست عزاداری کن

شاعر: سید محمد جوادی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

در حادثه ای اصول گفتار شکست
با سنگ ستم شیشه ی افکار شکست
ارباب دو تا شد کمرش وقتی که
پیشانی و دستان علمدار شکست

بر شمع حسینی همه پروانگی است
ساقی حرمسرای فرزانگی است
سوگند ! به لاله های در خون خفته
او سرو شکوهمند مردانگی است

آشفته ی چشم های شهلایت بود
کف می زد و هی محو تماشایت بود
آن روز که از علقمه بر می گشتی
دریا چقدر تشنه ی لب هایت بود

شاعر: سید روح الله باقری

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

با حسرت و اشک و آه میزد بوسه
با خسته ترین نگاه میزد بوسه
دیدند کنار علقمه ظهر عطش
خورشید به روی ماه میزد بوسه

شاعر: اسماعیل پورجهانی

_________________________________________________________

متن شعر شب نهم محرم – حضرت عباس (ع)

روزی که عطش به جان گل‌ها افتاد
از جوش و خروش خویش، دریا افتاد
وقتی که فرات از لبت دوری کرد
آب از نظر حضرت زهرا افتاد

شاعر: امیرحسین مومنی

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.