اشعار استاد زارع شیرازی – شهادت امام موسی کاظم (ع) فروردین ۱۳۹۹

شعر سروده استاد زارع شیرازی شهادت امام موسی کاظم (ع)
درد و رنجی میکشم در سینه ام
باشکنجه مونسی دیرینه ام
قامتم از کینه دشمن شکست
استخوان پا ز زنجیرش گسست
بین زندان بیکس وتنها منم
خونی از شلاق شد پیراهنم
مونسم دردیست در اعضای تن
از شکنجه از عدویم از محن
غربتم را یاد آرید از جفا
من غریبم بین حبسِ بی وفا
شب چه گریه میکنم از غربتم
ای رضاجانم بیا بر تربتم
بین زندان …روی تو نادیده ام
گاه صوتت را ز خود بشنیده ام
گشته ام دلتنگ رخسارت رضا
ای فدای قلب غمبارت رضا
درنبودم یاور معصومه باش
حامی اشکِ ترِ معصومه باش
من به زندان میدهم جان ای رضا
درد وغم دارم فراوان ای رضا
دور از اولاد و در داغ فراق
یاد معصومه وَ یاد شَهچراغ
ای فدای پای زخمی ات تمام
موسی جعفر اماما السلام
شیعه ات گردد فدای غربتت
کاظمین و آن حریم و تربتت
وقت تشییع جنازه گریه کرد
دخترت معصومه جانت مویه کرد
دید زنجیر عدو بر پای تو
ناله زد از غصه و غمهای تو
بی پدر شد فاطمه با ماتمت
تاابد سوزد دلم از این غمت
سیّدم از مادر و خادم به باب
دستگیرم گشته مولا بوتراب
موسوی ام افتخارم این بود
بهر من عشق علی آیین بُوَد
سید جسمی و روحی بس دوتاست
فاصله ها بین اینجا تا خداست
آنکه را مُهر سیادت داده اند
درحریم عشق .عادت داده اند
سید جسمی .گرفته از نسب
اختیاری نیست دارد تاب و تب
سید روحی ولیکن کیمیاست
اوستاد روح پاکش مرتضاست
تربیتهامیشود تاعرش رب
نی ز دوران و ز علم و این مطب
درس این شاگرد دست حیدرست
تربیت گشته به عشق کوثرست
هرکه را عاشق به حیدرساختند
جسم و روحش را ز نو پرداختند
زارع شیراز…در تنهایی اش
عشق دارد وقتی تو میخواهی اش
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.