آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار استاد زارع شیرازی – ماه صفر سال ۱۴۰۰

1
استاد زارع شیرازی

متن شعر استاد زارع شیرازی – شهادت حضرت رقیه (س)

تن و رویم شده زخمی و تمامم نیلیست
بخدا صوت من و اه و فغانم نیلیست

چون شبیهم به رخ فاطمه . سیلی خوردم
ای پدر زیر کتکهای عدویت مردم

عمه زینب بخدا بود سپر بر بدنم
مشت خوردم به همه جای تنم با دهنم

زجر میزد به تن و فحش به اجدادم داد
سیلی ی کینه زد از درد. کشیدم فریاد

هردو طَرفِ رخِ من گشته کبود ای بابا
سپرِ من بجز از عمه نبود ای بابا

ضربِ شلاق به این قامتِ من عادت شد
مشت خولی به همین جسم و دهن . عادت شد

سرِ ببریده ی تو بر روی دامان آمد
پدرم بعدِ کتکهام به ویران آمد

توببین رویِ تمام بدنم اثاریست
از عدوی تو به اَنواع . به من آزاریست

یک عدوی تو زند سیلی ی ننگین‌ .بابا
دیگری مشت زند ضربت سنگین بابا

من فقط عمر سه ساله ز خدایم دارم
طاقتم کم بُوَد و ناله ز نایم دارم

سر تو با دلِ من گرمِ مناجات که شد
شاهد سیلی و دروازه ساعات که شد

سنگ از بام . روانه به سرم شد بابا
قدخمیده شدم و خم . کمرم شد بابا

ناله ی زارع شیراز به ویرانه رسید
صوت این نوکرِ آواره به دردانه رسید

____________________________________________________________________________

متن شعر استاد زارع شیرازی – شهادت حضرت رقیه (س)

دستم نمیرسد به تو ای سر بیا ز نی
بابای من. عزیز پیمبر بیا ز نی

شد صورتم شبیهِ رخ مادرت ببین
نیلی شده ست. زاده ی حیدر بیا ز نی

منزلگهم خرابه و مهمانِ من تویی
بهر دلِ شبیهه ی کوثر. بیا ز نی

بابا نگو که موی سرت سوخت در تنور
بر میهمانی ی دلِ دختر بیا ز نی

بر روی دامنم بِنِشین ای بریده . سر
امشب شَوم شهیده ی داور بیا ز نی

هروقت زیرِ نیزه. تو را کرده ام صدا
شلاق خوردم ای شهِ اطهر. بیا ز نی

میبوسم این لبانِ تو را چوب خورده است
من شاهدم به زخم لب و سر بیا ز نی

شعری که سوخت زارع شیراز و می سرود
از قبر توست ای شه محشر بیا ز نی

____________________________________________________________________________

متن شعر استاد زارع شیرازی – شهادت امام حسن مجتبی (ع)

پیش چشمانم کتک خوردهمسرم
زخمی از شلاق گشته کوثرم

من خودم دیدم که پهلویش شکست
ای حرامی زادگان من شوهرم

روبرویم فاطمه نقش زمین
نانجیبان .من خدا را مظهرم

میزنید از کین به پهلویش .نزن
از نگاهم شرم کن من حیدرم

سقط محسن کرده و زخمی شده
شاهد این غم به دیوار و درم

مجتبی گرید نزن برمادرش
حجت پروردگار اکبرم

زینبم ای وای چشمان حسین
روی خاک از حال رفته همسرم

بضعه ی پیغمبرست این فاطمه
مُردم وبشکسته شد بال و پرم

هستیم را روبرویم می زنند
ای خدا بنگر به چشمان ترم

هم حسینم شاهدست و زینبم
خون گرفته دیدگان انورم

مرتضایم زخم دارد قلب من
بر غریبی ام فدا شد کوثرم

زارع شیراز . با چشمان خیس
گفت من عبد جناب حیدرم

____________________________________________________________________________

متن شعر استاد زارع شیرازی – مناجات امیر المومنین (ع)

در کنار مقتلت گریان شدم
مست سوز ناله ی جانان شدم

فزتُ ای گفتی و سوزاندی مرا
از همین محرابِ خون تا کربلا

یاعلی راحت شدی از درد وغم
از غم زهرا و داغ عمر کم

از فراق فاطمه بس سوختی
چشم بر دیوار و آن در دوختی

بر سر قبرش صدای گریه است
از تو آه و غم نوای گریه است

ای خدا بر سوز و اشک مرتضی
بر صدای ناله ی شیر خدا

بر تمام درد دلهایش به چاه
بر نوا و صوت و آوایش به چاه

ای دلِ چَه. بشنو از درد و غمم
از فراق فاطمه پر ماتمم

بغض دارم در گلو . قلبم شکست
این تن من بر سر قبرش نشست

فاطمه برخیز حیدر آمده
خانومم فتاح خیبر آمده

بر سر خاکت نشستم فاطمه
هستی ام رفته ز دستم فاطمه

روبروی چشم من میزد تو را
فحش میداد از دهن. میزد تو را

عاشق شیرخدا شد فاطمه
بر غریبی ام فدا شد فاطمه

دست و پهلو . بازوان تو شکست
حیدر تو قهرمان تو شکست

زارع شیراز با محراب خون
گفت دردش را ز قلبی پر جنون

____________________________________________________________________________

متن شعر استاد زارع شیرازی – اسارت حضرت زینب (س)

خودم دیدم سرت برروی نی شد
نگاه اشکبارم سوی نی شد

خودم دیدم تن تو سر ندارد
حسین فاطمه مادر ندارد

دگر اماده باشم بر اسارت
کتکها و شکنجه با حقارت

خودم دیدم که سرها میبریدند
برای نیزه بر تو میدویدند

بیابانی پر از تن های بی سر
فتاده بر زمین گلهای پرپر

نرفتم میزدند و جسم بردند
چه شلاقی که دخترهات خوردند

من و یک دل که دائم غم پذیرد
الهی خواهرت بعدت بمیرد

به روی دختران. سیلی نشسته
ز داغ تو ببین پشتم شکسته

سرت بر نیزه ها شد قبله گاهم
کجا رفت ساقی و پشت و پناهم

نگاه دیگرم بر حال طفلان
چه دردی داشت آن خار بیابان

زنان خیمه ها . بند اسارت
کجاگویم چنین زجر حقارت

منم زینب . علی را دخترم من
امام مجتبی را خواهرم من

منم عاشق به شاه کربلایم
خودم دیدم که خون شد نینوایم

سر بی تن . تنِ بی سر فراوان
فرار صد زن و دختر فراوان

تمام خیمه ها آتش بپاشد
اهانتها به ارض کربلا شد

اسارت همره تحقیر و زینب
طناب و قاتل و زنجیر و زینب

امان از دل که از غصه شکسته
نماز خواهرت هم شد نشسته

بیاد مادرم زهرا فتادم
کتک خوردم ولی معجر ندادم

چه راهی بود راه کوفه وشام
چه سنگی خورد بر سر از لب بام

سر تو با سر من خون گرفته
ببین اشک تر من خون گرفته

تو از خنجر منم از چوب محمل
دل و این داغ خونین و من و دل

کتک خوردم به ضرب تازیانه
خرابه شد برایم آشیانه

رقیه را سپر گشتم به آزار
غمش باشد شبیه درب و دیوار

شبیه فاطمه . قدش خمیده
سه ساله هست و صد غصه کشیده

برای زارع شیراز . دارد
حرم. این شعر غمگین را نگارد

____________________________________________________________________________

متن شعر استاد زارع شیرازی – زبانحال حضرت زینب در کنار قبراباعبدالله

آمدم اما به یک قامت کبودی آمدم
اولین بارست میدانم نبودی آمدم

برسرقبرت نشستم درد دل گویم ولی
من چه گویم چون شد از کینه به ناموس علی

سیلی و شلاق و کعب نی نصیبم شد اخا
سوی چشمانت ز روی نی . حبیبم شد اخا‌

قدخمیده بازگشتم چون کتک خوردم حسین
زیر ضرب تازیانه ها فقط مردم حسین

من سپر بر قامت دردانه ات بودم حسین
شاهد اشک وی و ویرانه ات بودم حسین

سیلی از کین خورد رخسارش شبیه فاطمه ست
روضه و هم درب و دیوارش شبیه فاطمه ست

بارها از پای نیزه . محو دیدار تو شد
هم کتک خورد و نظاره . مست رخسار تو شد

گاهی از اوقات پرسید عمه جان این راس کیست
گفتم ای جانان من . جز راس بابای تو نیست

ای برادر در خرابه دفن بنمودم تنش
یادگاری ماند از او پاره ی پیراهنش

یا اخا جز درد و زنجیر و کتک نادیده ام
بر سر دروازه ها دشنامِ بد . بشنیده ام

سنگ خوردم در محلی که یهودیها زدند
سنگ بر اولاد پاک حضرت زهرا زدند

یک تنِ نیلی برایت یادگار آورده ام
دختران و بانوان با قلب زار آورده ام

جسمت اینجا راس تو بر روی نیزه وایِ من
چشم من مانده هنوزم سوی نیزه وایِ من

اربعین شد قلب زینب هم به دیدارت رسید
روز وصلِ خواهران باقلب غمدارت رسید

یااخابنگر سکینه . علقمه نالان شده
در کنار قبر عباست ببین‌گریان شده

گفت ای عباس. عمویم ظرف آب آورده ام
آب از علقم به این قلب کباب آورده ام

ما دگر آبی نمیخواهیم برخیز ای عمو
مافقط عباس میخواهیم برخیز ای عمو

زارع شیراز . از جان . نوکرِ بوفاضلست
مثل یک عبدِ مودب . بر درِ بوفاضلست

____________________________________________________________________________

متن شعر استاد زارع شیرازی – شهادت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع)

پاره پاره جگر ازکین شده مولایم حسن
اثر زهر . چه خونین شده مولایم حسن

زینب و طشت و ببین خونِ جگرهای حسن
فاطمه فاطمه مادر شده اوای حسن

روضه اش روضه کوچه ست نه این زهر جفا
مجتبی دید که آن کوچه شده کرببلا

بین آن کوچه غم فاطمه شد نقش زمین
شاهدش چشم حسن بود و دل حبل متین

شاهد سیلی ی بر فاطمه جانش حسنست
دخت احمد روح وروانش حسنست

مجتبی یاد ازان کوچه ماتم دارد
یاد از روضه ی جانسوزِ دوصد غم دارد

نانجیبی وسط کوچه به مادر میزد
ضربتی بد به رخِ دخت پیمبر میزد

دید مادر شده مجروح ز ضربتهایش
فاطمه کشته شد از بهر علی مولایش

نونهالی به خودت روضه اکبر دیدی
خون و گوشواره ی صدیقه اطهر دیدی

پهلوی فاطمه بشکست حسن دیده حسن
بازوی فاطمه بشکست حسن دیده حسن

زندگی ی حسنش غربت اعظم دارد
حسن از دیده و دل . غصه وماتم دارد

شاهد قتل گل حیدر کرار حسن
ناظر هر نفس مادر بیمار حسن

روز تشییع . چه تیری بنشاندند به تنش
تیر ملعونه نشسته ست به روی بدنش

تیر باران به تنش گشت بمیرم ای وای
تن و تابوت گره خورد امیرم ای وای

کشته ی درد ومحن هست نزن تیر جفا
این تن ناز حسن هست نزن تیرجفا

گریه ی زارع شیراز از این روضه ی توست
وصدای غمِ پُر راز ازین روضه ی توست

____________________________________________________________________________

متن شعر استاد زارع شیرازی – شهادت امام رضا (ع)

میان حجره به روی تراب افتاده
بیاد جد غریبش ز تاب افتاده

بسان مار گزیده به خود چه پیچیده
به جز غریبی و تنهایی اش که نادیده

شهادتم به روی خاک .یاد جدِّ غریب
محبتم به بوی خاک یاد جدِّ غریب

ولی به لحظه ی آخر. جواد دین آمد
به دامنش بنهاد آن سر از زمین . آمد

بغل گرفت پدررا چقدر گریان شد
وداع تلخ و فراقی. پسر چه نالان شد

ولی به کرببلا جسم بی سرِ آقاست
ببین به نیزه نشسته ست آن سرِ آقاست

پسر نبود بگیرد سری به دامانش
فدای خون تن او… تنِ چه عریانش

فقط نگاه پر از اشکِ خواهر و گودال
صدای ضجه ی زهراست مادر و گودال

هزار نیزه و یک جسمِ بی سر و زینب
هزار سیف و عزیز پیمبر و زینب

فقط ز نای دلش گریه کرد و نالان گفت
به اشک و سوز دلی با دوچشم گریان گفت

تویی عزیز دل مادرم تویی آیا
تویی حبیب دل کوثرم تویی آیا

چه کرد در وسط مقتل و هزاران نی
چه کرد با بدن بِسمل و هزاران نی

امان ز قلب شکسته ز آه تو زینب
تمام شیعه . غلامانِ راه تو زینب

اسیر . زارع شیراز بر محبت توست
تمام صوت و کلاسم ز نورِ دولت توست

 

لینک کانال اشعار استاد زارع شیرازی

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.