اشعار سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)

شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
آسمان میخواند امشب، قدسیان دف میزنند
حوریان کِل میکشند و خاکیان کف میزنند
شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟
آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی
آمدی آیینهی انسیهی حورا شدی
امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!
شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!
بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن
پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن
مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی
در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!
«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است
او «سلام فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است
از ازل در پرده بود آیینهدارش میشوی
در عبور از کوچه باغ عشق، یارش میشوی
قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنیست
وای! وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی است
ماه در اوج برکه دیدنیتر میشود
قدر زهرا با علی فهمیدنیتر میشود
مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد
روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد
ای بلال! امشب اذانی را که میخواهی بگو
«اَشهدُ اَنَّ علیاً حجت الله»ی بگو
عقد زهرا و علی در آسمانها بسته شد
سرنوشت عشق هم بر زلف آنها بسته شد
گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است
خوب میدانست حیدر بی زره هم حیدر است
تا در میخانه امشب روح را پر میدهیم
دل به چشم کوثر و دستان حیدر میدهیم
شاعر:قاسم صرافان
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
از عرش فرشته ها اگر می آیند
به جشنِ دلِ پیامبر می آیند
زهراست عروس و شاه داماد علی
این دو چقدر به یکدگر می آیند!
شاعر:علی اکبر لطیفیان
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
يك دل كه نه ، صد دل شدم عاشق به حيدر
باید بکوبم دم به دم ،حلقه بر این در
عَقد مرا با مرتضي اَلَه بخوانده
من را كنار حضرت مولا نشانده
ناگه صدا آمد از آن دُر درخشان
احمد تلاوت کرد آیاتی ز قرآن
احمد وکیل مرتضی ،اَلَه وکیلم
با شوی خود از کل عالم دست گیرم
عِقد مرا حیدر به روح و جسم و جان بست
عَقد مرا احمد درون آسمان بست
بس یک زره باشد صداق نقد زهرا
باشد خدا نَک خطبه خان عَقد زهرا
مِهرم بود کوثر ،فرات و زم زم و نور
چِهرم به غیر از محرمان بوداست مستور
من کَعب عشقم، قبله حاجات و باور
اذن دخول خواند ، بیاید چون پیمبر
زینت بود بر منزل من پرچم نصر
وارث بود بر مظهر من صاحب عصر
این جان عالم بر فدای جان زهرا
دار و ندار ما همه قربان زهرا
زهرا نه تنها دخت پاک مصطفی(ص) بود
زهرا به ذات حق قسم ، نور خدا بود
شیعه،!لوای فاطمه (س) مانند گنج است
دنیا بدون اهل بیت(ع)،رنج است ،رنج است
شاعر:مهدی خاکی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
امروز قدسیان همه لبخند میزنند
عطر دعا به عرش خداوند میزنند
با ازدواج فاطمه و حضرت علی
آیینه را به آینــــــه پیونــــد میزنند
شاعر:صفیه قومنجانی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
شاعر:محسن ناصحی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند
به جز حسین و حسن نیست “لُوء لُوء و مَرجان”
قسم به آیه “تَبّت یدا” بریده شود
دو دست هر که زند دست جز بر این دامان
اگرکه تیغ به رویم کشند می مانم
نمیشوم ز مسیر غدیر رو گردان
به حشر گر که شفاعت کند گناه مرا
ثواب میخورد آن روز غبطه بر عصیان
شاعر:عاصی خراسانی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
امشب خدا لطف نهان خود هویدا می کند
امشب تفاخر فرش بس بر عرش اعلا می کند
امشب دو تا را جفت هم، از صنع، یکتا می کند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا می کند
با چشم دل در صورت او سیر معنا می کند
امشب حسد برخاکیان، بی حد برند افلاکیان
خندان چمن؛ رقصان دمن؛ خوشدل زمین؛خرم زمان
اهل ولایت شادمان خرد و کلان و جزء و کل
در دست اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل
با نور، دعوتنامه بفرستاده هادیِّ سُبُل
امضا، ز ختم المرسلین گیرندگان، خیل رُسل
هر کس که آید همرهش نی دسته گل؛ یک باغ گل
در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا
ای غصّه و ای غم برو ای شوق و ای شادی بیا
از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اخترشماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است
دست خدا وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی، آن عدل کل بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد
خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند
صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند
وز طور موسی آمده تا آن که دربانی کند
آید خلیل، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند
یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند
کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه
امشب به ملک اهل دل مولی الموالی، والی ست
بر سینه ی غم دست رد زن، شب شب خوشحالی ست
شام سیه بختی شد و روز همایون فالی ست
کوثر کنار ساقی کوثر علیّ عالی ست
زهرا به خانه بخت شد جای خدیجه خالی ست
امشب به روی مرتضی، لب های زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خنده ی خود زنده کرد
میخانه باز و هر کسی جام مکیّف می زند
ناهید، پامی کوبد و تندر به کف، دف می زند
رنگین کمان چون مشتری خود را در این صف می زند
لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف می زند
آری نه تنهاخاکیان، هر آسمان کف می زند
منشین غمین امشب دلا شادی جان کن برملا
خیز و مِس خود کن طلا، آیینه ات را دِه جلا
عقد علی و فاطمه در آسمان هابسته شد
در آسمان هابسته شد در کهکشان ها بسته شد
زین نرگس و سوسن دگر چشم و زبان ها بسته شد
راه یقین ها باز شد، پای گمان هابسته شد
بازاریانِ حُسن را دیگر دکان ها بسته شد
خورشید و ماه و آسمان، آیینه گردانی کنند
چون در زمین خورشید و ماهی نورافشانی کنند
بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بُوَد
جبریل مأمورست و فکر مجلس آرایی بود
میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود
چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
در شهر یثرب لاجرم، خوش گِرد هم آیی بُوَد
خیل مَلک از عرش سوی فرش فرش آورده اند
بهر جلوس انبیا پَرهای خود گسترده اند
امشب ز شادی هر وجودی خویش را گم می کند
گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم می کند
دریای لطف سرمدی، بی حد تلاطم می کند
اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم می کند
هر غنچه بهر وا شدن چون گل تبسم می کند
امشب زمان شادی بی حدّ و بی اندازه شد
با دست جانان دفتر عشق علی، شیرازه شد
امشب صدف، بر گوهری، یک بحر، گوهر می دهد
یک گوهر اما از دو عالم پر بهاتر می دهد
صرّاف کل، دردانه ای تحویل حیدر می دهد
خود دست دختر را پدر بر دست شوهر می دهد؟
نی نی، فلک خورشید را بر ماه انور می دهد؟
تبریک گو بر مصطفی، جبریل از دادار شد
زهرا امانت باشد و حیدر امانتدار شد
امشب علی در خانه ی خود شمع محفل می برد
کشتی عصمت، ناخدا را سوی ساحل می برد
مشکل گشای عالمی، حل مسائل می برد
انسان کامل را ببین، با خود مکمل می برد
هم آن به این دل می دهد؛ هم این از آن دل می برد
با نغمه ی جادویی اش، داوود مداحی کند
با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند؟
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادیِ زهرا و علی پیداست از لبخندشان
شیعه مبارکبادگو، بر یازده فرزندشان
ای شیعه، دست افشان شو و تبریک بر دل ها بگو
بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو
ای ساقیِ کوثر کنار خود بهشتی رو ببین
قامت قیامت را نگر طوبا ببین مینو ببین
زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین
هم روز را در چهره او، هم شب در آن گیسو ببین
هم لاله زار رو ببین، هم نافه بارِ مو ببین
هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند
روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند
شاعر:استاد علی انسانی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
امروز روز ساقی و کوثر است
عروسی فاطمه با حیدر است
.
این خبر سُرُور است
نور کنار نور است
.
گشوده حوریان آسمانی
روی زمین سفره عقد خوانی
بادا مبارک جشن شادمانی
شیر خدا داماد پیغمبر است
.
این خبر سرور است
نور کنار نور است
.
گرفت مصطفی ز دست زهرا
داد به دست آن امام والا
ندا رسید از بهشت اعلا
وصلت این دو فیض جان پرور است
.
این خبر سرور است
نور کنار نور است
.
فاطمه افتخار هر عروس است
شیر خدا انیس هر نفوس است
بر در آنان همه خاکبوس است
فاطمه دلربا علی دلبر است
.
این خبر سرور است
نور کنار نور است
.
خواهی اگر سهم براتت دهند
تا اَبَد از غصّه نجاتت دهند
بهشتیان شاخه نباتت دهند
گو صلواتی که نشاط آور است
.
این خبر سرور است
نور کنار نور است
شاعر:استاد کلامی زنجانی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
آن شب که بین هالهای از نور بودم
بین پَر و بالِ ملک مستور بودم
وقتی مرا بردند از پیش پیمبر
تا خانهی مردِ دلیرِ بدر، حیدر
گفتم: علی جان گرچه ناموس خدایم
اما برای تو کنیزی مینمایم
من آمدم در خانهات سوسو کنم من
با عشق زیر پات را جارو کنم من
گفتم علی جان کارهای خانه با من
گردیدن دور تو چون پروانه با من
گفتى: تو كه باشى دلم گرم است زهرا
با تو تنور خانهام گرم است زهرا
آوردمت در خانهام ريحانه باشى
بانوى من خانوم اين كاشانه باشى
گفتى: بيا تا جان به پاى تو بريزم
گفتى براى اولين دفعه “عزيزم”
گفتى: اگر چه خواجهی لولاک هستم
زهراى من بر ساحت تو خاک هستم
از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم
زهرا كه دارم، پس زره را میفروشم
گفتى’ كه میبالم به پيوند تو زهرا
جانِ على قربان لبخند تو زهرا
گفتى تو را احمد امانت داده بر من
بيرون نيا از خانهات حتى اگر من…
با دست بسته رفتم و زانويم افتاد
يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد
زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است
آرى زمين افتادنِ ناموس سخت است
از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند
ایكاش بين كوچه چشمم را ببندند
بلكه نبينم زير دست و پا میاُفتی
در كوچه تا پا میشوى از جا میاُفتی
حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد
ميخ درِ خانه به پهلويت نگيرد
حيدر بميرد با مغيره در نيفتى
بر روى خاکِ كوچهها با سر نيفتى
حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو
يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو
آن شب به او گفتم علی یار تو هستم
هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم
گفتم تحمل کردن مسمار با من
افتادن بین درودیوار با من
گفتم که پژمردن میان کوچه با من
حتى زمین خوردن میان کوچه با من
گفتم علی جان سایهی بالاسرم باش
کوچه که رفتم خواهشاً دوروبرم باش
هردم کنارم باش بارِ من نیفتد
در بین کوچه گوشوار من نیفتد…
شاعر:علی اکبر لطیفیان ، محمد جواد پرچمی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
سحر روی پلکِ تماشا نشسته
سرِشب به امید فردا نشسته
به امید فردا که دنیا ببیند
خدا پای وصل دو دریا نشسته
حیا زیر چادرنمازِ شرافت
شده قرص ماهی که بالا نشسته
“ولی” رو به روی بهشت مجسم
سرِ چشمهسار تولی نشسته
سپر میفروشد چه باکی ز دشمن
به بازو اگر حرز زهرا نشسته
سرسفرهی عقد در وصف این دو
هر آیینه آیینه از پا نشسته
پی دیده بوسیِ دختر، پیمبر
سر راهِ ام ابیها نشسته
کمی دیر شد بین سجادهی اشک
گمانم که زهرا به نجوا نشسته
و یا سائلی بر سر راه بانو
پی مسألت با تمنا نشسته
در این شادی اما ز دوریِ مادر
غمی در دلِ تنگِ زهرا نشسته
شاعر:عاطفه سادات موسوی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
علی در رزم و آتش با خدا بود
شُکوهِ معجزاتش با خدا بود
مگو چیزی ندارد که عروسیش…
تماماً سور و ساتَش با خدا بود
علی و جلوهی پروردگاری
ندارد هیچ غیر از ذوالفقاری
به کوریِ فلانی و فلانی
خدا میرفت با او خواستگاری
شراب عشق نوشِ مرتضی شد
که زهرا یاس پوشِ مرتضی شد
علی را دید همتایی ندارد
خدا خود ساقدوشِ مرتضی شد
شروطش را پیمبر با علی گفت
به گوش فاطمه آنجا علی گفت
چگونه خطبهی این عقد را خواند
که زهرا جای ب..له یا علی گفت
شاعر:حسن لطفی
_____________________________________________________________
شعر ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
نبی نشاند دو آیینه را برابر هم
شدند این دو چنین چهرهی مکرر هم
چگونه مرد و زنی نوع غایی از هر دو
علی و فاطمه هستند شکل دیگر هم
علی ز فاطمه آغاز و فاطمه ز علی
مقیدند به هم این دو اند مصدر هم
کدام از این دو شرافت به آن دگر دارد
کدام از این دو نبودند گاه رهبر هم
امام و مرشد و پیر و بزرگ یکدیگر
امیر و راضی و مرضیه اند و حیدر هم
وقوف و طائف و قربانیان هم هستند
منا و کعبهی یکدیگرند و مشعر هم
چه یافت میشود آیا در این دو اقیانوس
در عمق این دو ندیدیم غیر گوهر هم
نجف زیارت زهرا مدینه طوف علی
که عاشقان جهان رفتهاند در بر هم
شاعر:سید محمد حسین حسینی
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.