اشعار استاد زارع شیرازی شهادت حضرت معصومه (س) سال ۱۴۰۰

متن شعر استاد زارع شیرازی – شهادت حضرت معصومه (س)
رفت از دار جهان . معصومه
پر کشید سوی جنان معصومه
شد شهیده .تنش از زهر بسوخت
گشت بی تاب و توان معصومه
آمد ایران که رضا را بیند
گشت محرومِ زمان معصومه
از مدینه بخدا آمده بود
دور از خانه ی شان معصومه
گشت مسموم چنان اجدادش
جان سپرده ست جوان معصومه
هفده روز فقط مهمان بود
ای فدا غربتتان معصومه
بر قمیها تو کرامت کردی
سرور کل زنان معصومه
بعد زهرا و ز بعد از زینب
تاج نسوان جهان معصومه
در ورودت به همین شهر نبود
جز کرامات . نشان معصومه
لیک در شام چه شد بر زینب
روضه ها گشت عیان معصومه
بر سرت روز ورودت گل بود
لیک بر عمه ی تان معصومه
آتش و سنگ به فرقش میخورد؟
چون کنم روضه . بیان معصومه
حرمت دختر حیدر بشکست
غصه هاگشت عیان معصومه
ز دل زارع شیراز بپرس
از ادب . محضرتان معصومه
____________________________________________________________________________
شعر دوم استاد زارع شیرازی – شهادت حضرت معصومه (س)
بهر دیدار رضا آمده بود
از مدینه بخدا آمده بود
با دلِ تنگ. پیِ هشتم. نور
تا شود با رخ دلبر . مسرور
ساوه ای زهر جفایش داده
از سرِ ظلم . رهایش داده
نه وفاتست شهادت بوده
یک شهیده ز شهامت بوده
با دو صد زجر بپرسید ز قم
بانوی عشق بگفتید ز قم
مدفنت دانی و خود .عالمه ای
تو به الطاف و کرم . خاتمه ای
گفت من را برسانید به قم
بخدا لطف جهانید به قم
هفده روز فقط مهمانی
بهر ما جانی و هم جانانی
شکر حق . بر سر توگلباران
آمدی و کرمت چون باران
نازل از لطف خدا شد بی بی
قمِ تو کرببلا شد بی بی
روز هفده بخدا جان دادی
از غم و درد و بلا جان دادی
با دلِ تنگ ز هجران رفتی
دور از رویِ رضا جان رفتی
ای بمیرم بفدای دل تو
یا رضا گشت نوای دل تو
دور از خانه و دور از مولا
جان سپردی ز تب هجرانها
دفن و کفن تو شده ست از اکرام
احترام . عزت و لطفست و مقام
اهل قم حفظ حریمت کردند
خدمت باب کریمت کردند
لیک چون شد به دل عمه ی تان
زینبِ حیدر و سرور به زنان
با تن زینب کبرات چه شد
سر دروازه ی ساعات چه شد
سنگها از لب بام . آتش کین
بر سر دختر مولای زمین
تازیانه به تنش میزده اند
کعب نی بر بدنش میزده اند
کوچه ی اهل یهود و بدنش
سنگ و اتش به تن و پیرهنش
بر رقیه زده رنگِ نیلی
صورتش زخمی ی کین از سیلی
سر باباش به روی نیزه ست
چشم دختر که بسوی نیزه ست
زینبت بر تن او گشت سپر
شام کین کرد چه یاد از مادر
یاد پهلوی شکسته افتاد
یاد آن دست که بسته افتاد
بس کنم روضه که دیده پُر اشک
عمه ات داغ کشیده …پُر اشک
شکر حق .مادر من. موسوی است
عمه . بال و پر من موسوی است
گریه ی زارع شیراز . بس است
دل من با تو فقط همنفس است
1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.
2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.
3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.