آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1404

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

اشعار شب تاسوعا محرم ۱۴۴۵-۱۴۰۲

0
اشعار شب نهم محرم 1445-1402 -

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

خدا کند که دگر خیمه ای بنا نشود
بنا اگر شده بی صاحبش رها نشود

خدا کند که قد و قامت یلان غیور
کنار جسم برادر ز غصه تا نشود

خدا کند که اگر هر که داغ دید و شکست
شبیه آینه ی خُرد کربلا نشود

عموی ساقی من مشک را به دوش انداخت
دعا کنید که دستش ز تن جدا نشود

عمود خیمه که افتاد عمه ام آمد
به معجرم گره ی کور زد که وا نشود

شاعر:محسن ناصحی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

کشید چشمِ تو خورشید کامل ما را
گرفته وسعتی از نور ، محفل ما را

به سمت جَذْبه‌ی داغ تو جذب خواهد شد
هر آنکه خوب ببیند دلایل ما را

همه، بنی اَسَدِ بوریا‌به‌دستِ توائیم
به گُودِ عشق کشاندی قبایل ما را

همیشه پرچم تو روی دوشِ این خانه است
غمت حسینیه کرده ست منزل ما را

هزار روزَنِ اُمّید را در آن وا کن
لباس کهنه ی خود فرض کن دل ما را

چِقَدر تیغ فراقِ تو کُشته‌مُرده گرفت…
خودت قصاص کن این‌بار قاتل ما را

قسم به دامن آتش گرفته ی طفلت
شرارِ هجر تو سوزانده حاصل ما را

منِ نشسته دمِ در..،غذا نمی خواهد
به کربلا برسان دست سائل ما را

اواخر همه ی ما کنارِ جز تو مباد!
تویی که خاطره کردی اوایل ما را

فرات؛ مِلکِ سند خورده‌ی اباالفضل است
سپرده اند به عبّاس ساحل ما را

همین که خورد زمین..،دستگیر عالم شد
هزار مرتبه حل کرده مشکل ما را
▪️
▪️
نوشته اند سرش روی نیزه بند نشد
همین به ضَجّه رسانده مقاتل ما را

عقیله بعد علمدار رو به علقمه گفت:
خدا بخیر کند وضع محمل ما را

سنان یکی دو قدم مانده تا بمن برسد
تو نیستی بِکِشی حدِّ فاصل ما را

شاعر:بردیا محمدی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

در حرم چشم انتظارانِ فراوان داشت حیف
علقمه بی تاب بود آنروز مهمان داشت حیف

سهم آبش را سه روزی سهم طفلان کرده بود
روی لبها از ترک زخمی نمایان داشت حیف

رفت سمت خیمه‌ها  اما هوا تاریک شد
علقمه از تیر و تیغ و نیزه باران داشت حیف

خم شده بر مشک اما دستها را جا گذاشت
این پناه خیمه‌ها ردی شتابان داشت حیف

یک سه‌شعبه آمد و در جا سه جایش را شکست
حیف شد ماه حرم انبوهِ مژگان داشت حیف

مشک را وقتی به دندان داشت چشمش را زدند
مشک را وقتی به دندان داشت دندان داشت حیف

کم‌کم از قد رشیدش در مسیرش ریخت ریخت
کاشکی این ضربه‌های سخت پایان داشت حیف

با سه‌شعبه ناگهان اُفتاد با صورت زمین
بین صدها درد ، این دردی سه چندان داشت حیف

خورد با صورت زمین  پهلویش اما درد کرد
خورد پیش مادری که دست لرزان داشت حیف

می‌زدند و دور می‌گشتند و هی می‌آمدند
لشگری که چند صد قاری قرآن داشت حیف

تا تکان می‌خورد  جمعیت به هرسو می‌دوید
لشگری که تیغ عریان داشت او جان داشت حیف

خواهری از  خیمه دارد روسری می‌آورد
مادری بی شیر هم  طفلی به دامان داشت حیف

دخترک کنج خرابه دست بر مویش کشید
با خودش می‌گفت روزی هم عمو  جان داشت حیف

شاعر:حسن لطفی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

سخت است یل باشی ولی با دستِ بسته
لعنت بر آن کس که غرورت را شکسته

دیدند روی تو حرم حساس هستند
با یک امان نامه غرورت را شکستند

فامیلِ بد را تو نشد ساکت بسازی
با آبرویت پیش ِ زینب کرد بازی

اما تو فرزند امیرالمومنینی
در معرفت آیینهٔ ام البنینی

شمر و امیرش را چه رسوا ساختی تو
آب دهان بر نامه اش انداختی تو

گفتی که من تا آخرش پای حسینم
با نوکری او امیر عالمینم

ای کاش آقا دیده از دریا نبندد
با ریسمان صبر دستم را نبندد

ای کاش وقت حمله رویم را بگیرد
ترسم که حکم صبر ، بازویم بگیرد

سخت است یل باشی ولی با دست بسته
بینی که نا محرم حریمت را شکسته

من مرده باشم دست زینب را ببندند
وقت زمین خوردن به ناموسم بخندند

با تیر چشمانم الهی پاره باشد
اما نبینم خواهرم آواره باشد

من حاضرم نیزه به چشمانم نشیند
اما کسی یک موی زینب را نبیند

بر صورت من آی لشگر پا گذارید
پوشیه را از روی زینب بر ندارید

شاعر:قاسم نعمتی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

بر شانه گرفتیم از اول علم ات را
بر سینه نشاندیم سپس داغ غم‌ات را

در روضه و در سینه زنی های محرم
خواندیم فقط شعر تر محتشم‌ات را

((ای اهل حرم میر و علمدار)) که گفتیم
هی باد نشان داد به عالم علم‌ات را

ما فاصله داریم که احساس نکردیم
آغوش پر از لطف و لطیف حرم‌ات را

هرگز نفروشیم به جنات پر از شور
شیرینی این عشق پر از پیچ و خم‌ات را

شاعر بِنِشین گریه کن از درد فراق‌اش
بگذار زمین دفتر شعر و قلم‌ات را

شاعر:سجاد روانمرد

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد

تجدید شد وضوی نماز امام عشق
بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد

تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد

«غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود
در عُمرِ خویش خندهٔ دندان‌نما کرد»

دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی
دندان او هم آن گره بسته وا نکرد

معراج او به روی زمین شد ز پشت زین
همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد

مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت
حقِّ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد

شاعر:استاد علی انسانی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است
یگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است

رعیت‌اند همه خلق و پادشاه است او
بدان که مالک ما هم فقط اباالفضل است

کسی که زینب کبری به او قسم می‌خورد
یقین بدان که در عالم فقط اباالفضل است

کسی که بُرد غم او… نگاه زینب را
میان هاله‌ای از غم فقط اباالفضل است

در آن مکان که دودست بریده افتاده
نوشته صاحب زمزم فقط اباالفضل است

ز چشم پاره ی او می‌توان چنین فهمید
به چشم فاطمه مَحرم فقط اباالفضل است

میان آن همه عاشق که جان فدا کردند
شهید خط مقدم فقط اباالفضل است

شاعر:مجتبی روشن روان

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل
هر کس که مسلمان شده با دین اباالفضل

از جانب خورشید به من مرحمتی شد
چون گوش سپردم به فرامین اباالفضل

لب‌تشنگی آل عبا چیز کمی نیست
از منظر چشمان جهان‌بین اباالفضل

ای کودک شش‌ماهه که در لحظه‌ی رفتن
لبخند تو شد مایه‌ی تسکین اباالفضل

شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار
از حالت پیشانی پُرچین اباالفضل

زیباتر از این چیست که در معرکه‌ی عشق
زهرا برسد بر سر بالین اباالفضل

هستیم گدایانِ درِ خانه‌ی عباس
هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل

او باعث و بانی شده تا شعر بگویم
دریای معانی شده تا شعر بگویم

شاعر:احمد علوی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

این ریشه‌ی عشق است؛ از دل کندنی نیست
بالاتر از فهم است؛ پس فهمیدنی نیست

هرکس دلش گیر است یکجایی به هرحال
من که دلم این روزها ام البنینی‌ست

با اینکه اصلاً زاده‌ی ام البنین است
آشفته‌تر از فاطمه امشب زنی نیست

این خانواده کلهم نور‌اند، يک نور
پس بچه‌ی این پنج تن که ناتنی نیست

در شهر ما نامش به روی ارمنی‌هاست
هرچند این باب الحوائج ارمنی نیست

ما با فرات کربلایش قهر کردیم
چون بعد او این آب‌ها که خوردنی نیست
**
تیری که به مشکش زدید عباس را کشت
دیگر نیازی به عمود آهنی نیست

 شاعر:گروه یا مظلوم

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش
شبانه روز می چرخد زمین دورِ قدمهایش

نگاهش نافذ و گیراست مخصوصا دم ِ پیکار
صلابت پرور است و مردِ میدان! مثلِ بابایش

أباالفضل(ع) است و زانو میزند پیشَش فضیلت ها
به میدانِ جوانمردی و غیرت نیست همتایش

همینکه راه می آید فراری میشود دشمن
أشِدٌاءُ علَیَ الکفّار یعنی قدّ و بالایش

مبادا لحظه ای وقتِ غضب شمشیر بردارد
که عزرائیل می آید به همراهِ بلایایش

دخیلِ دستهایش بود اهل عالمی اما
علمدارِ همه عالم؛ رقیه(س) بود دنیایش

برای دردمندان یک نخی از چادر زینب(س)
به دورِ نسخه می پیچد؛ فدایِ این مداوایش

شنیدم از حسین بن علی(ع) دل برده هر لحظه
تبرّی و توَلّایش ، تولّی و تبرّایش

بنا شد در مصافِ کربلا؛ باشد فقط سقّا
به رویِ هر دو چشمش بود دستوراتِ آقایش

همین شد که نخورد آب و به جایش تیرِ بی وجدان
اصابت کرد بر آن چشم ِ از عصیان مُبرّایش

برایش نیزه ها را کاملا با زهر آغشتند
زدند و کِل کشیدند و مهیّا شد تماشایش

دو دستش شد قلم در علقمه باب الحوائج شد
به دستِ حضرتِ زهرا(س) محوّل شد تسلّایش!

شاعر:مرضیه عاطفی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

رفت از خیمه به دنبالش دل ارباب رفت
رفت از خیمه به دنبالش حرم از تاب رفت

آب باید محضِ پابوسی می‌آمد خدمتش
کار دنیا را ببین، دریا به سوی آب رفت

ریخت از مشک عمو سوغات اصغر بر زمین
گریه کرد عباس اما حرمله شاداب رفت

حیف که ادرک اخایش به کمانداران رسید
قبل از ارباب این صدا تا دشمن ناباب رفت

محضر چشمش سه شعبه تشنه آمد با شتاب
از میان کاسه‌ی چشمش ولی سیراب رفت

با کُلاخودش به روی آسمان خط می‌کشید
علقمه! او را چه شد قد رشیدش آب رفت؟

قطعه قطعه شد که کوچکتر شود پیش حسین
آری از نزد بزرگ قوم با آداب رفت

از مزار کوچکش پیداست با جسمش چه شد
شد پریشان‌خاطر از غم، هر که در سرداب رفت

شاعر:گروه یا مظلوم

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

ریخت بر هم با زمین افتادنت دنیای من
دیدی آخر چشم خوردی، خوش قد و بالای من!

پیشمرگ من شدی و پیشمرگ خواهرم
تیرخوردی، نیزه خوردی، جای زینب، جای من

قید مشکت را بزن با من سوی خیمه بیا
بعد ازین هرکس که حرف از تشنگی زد پای من

مسجد کوفه‌ست اینجا یا کنار علقمه؟!
فرق عباس است یا فرق سر بابای من!

انقدر بازو زمین کوبیدی آبم کرده‌ای
داغ تو پشت مرا خم می‌کند دریای من

این خجالت چه بلایی بر سرت آورده است
قدّ یک طفل است اینجا قامت سقای من

دارد از امروز خولی فکر معجر می‌کند
وای بر امروز من، ای وای بر فردای من…

شاعر:سید پوریا هاشمی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

لحظه‌ای آمدی که افتادم
پیشِ پایت نشد که برخیزم
تو برایِ من اشک می‌ریزی
من برایِ تو اشک می‌ریزم

دست‌هایم قلم شد و بی دست
از بلندایِ مرکب افتادم
بگذر از من اگر به محضرِ تو
اینچنین نامرتب افتادم

روزِگاری عجیب دارم من
از حرم شرم می‌کند سقا
من که امیدِ یک جهان هستم
غصه‌ی مَشک می‌خورم حالا

تیرها چون به سَمتِ من آمد
سنگری دورِ مَشکِ خود بودم
آبرویم که ریخت رویِ زمین
شاهدِ سیلِ اشکِ خود بودم

بدتر از این نمی‌شود حالا
قحطِ آب است و من زمین‌گیرم
به سکینه بگو که شرمندم
با همین شرم و غصه می‌میرم

جانِ من فکرِ دیگری بهرِ
آن لبِ خشکِ خردسال کنید
رفتی از من به اهلِ خیمه بگو
این دَمِ آخری حلال کنید

مادرت آمده به بالینم
السلام علیک ای بانو
کمرت را گرفته‌ای، او هم
دستِ خود را گرفته بر پهلو

برو از پیشِ من نمان اینجا
ساعتی بعد، بینِ گودالی
هیچکس پیشِ تو نمی‌ماند
آن زمان که خودِ تو پامالی

من و تو می‌رویم اما من
به فدایِ غمِ دلِ زینب
وَ قرارِ من و شما باشد
رویِ نیزه مقابلِ زینب

شاعر:مهدی قربانی

_________________________________________________

متن شعر شهادت حضرت عباس (ع)

بنویسید ابالفضل، بخوانید حیا
بنویسید علمدار، بخوانید وفا

هیچکس مثل ابالفضل نگیرد دستی
بنویسید زحاجات، بخوانید روا

بنویسد که سقاست، بخوانید خجل
قول دادست که آبی برساند اما

مشک افتاد و تو افتادی  و ارباب افتاد
پای گهواره‌ی طفلش زنی افتاد از پا

بعد تو دشمن تو اهل جسارت بشود
بعد تو زینب تو سوی اسارت برود

شاعر:موسی علیمرادی

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.