آهنگهای ویژه

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس محرم و صفر سال 1403

  • حاج عبدالرضا هلالی

    حاج عبدالرضا هلالی

    آلبوم مراسم عزاداری شب پنجم محرم 1403/04/20 هیئت الرضا (ع)

  • استاد زارع شیرازی

    استاد زارع شیرازی

    آلبوم مجالس سال 1403

  • کربلایی جواد مقدم

    کربلایی جواد مقدم

    نماهنگ رفیق

  • حاج محمد طاهری

    حاج محمد طاهری

    نماهنگ ساعتی بندگی - رمضان 1402

  • کربلایی امیر برومند

    کربلایی امیر برومند

    نماهنگ تصور کن

  • حاج محمود کریمی

    حاج محمود کریمی

    آلبوم مراسم عزاداری شب اول محرم 1401 - هیئت رایة العباس

اشعار مدح امام حسین (ع) سال ۱۴۰۱

0
اشعار مدح امام حسین (ع) سال 1401

شعر مدح امام حسین (ع)

مدیح گفتنت از هر دهان بزرگ‌تر است
و نامت از همه‌ی آسمان بزرگ‌تر است

پیاله‌ایم و به دریا نمی‌رسد این درک
که شرح حال تو از هر زبان بزرگتر است

مساحتی‌ست  کران تا کران شش گوشه
بهشت ما اگر از دیگران بزرگتر است

تو سینه سینه رسیدی به قلبمان یعنی
حدود سروری ات از زمان بزرگ تر است

چه ابتلای عزیزیست عاشقت بودن
چه شور عشق تو از شوق جان بزرگ‌تر است

نماز و نیت ما بوده بر خدای حسین
خدای توست که در هر اذان بزرگتر است

و قائلیم به الله اکبر ، اما باز
علی اصغر تو از جهان بزرگ‌تر است

تو کهکشانی و شش ماهه ات به ما فهماند
که راه شیری این کهکشان بزرگتر است

نمانده تاب جدایی ، حرم ببر مارا
غم فراق تو از قلبمان بزرگ تر است

برای هرکه چشیده ست چای موکب را
همیشه تشنگی از استکان بزرگ‌تر است

اگر که شعر به پایان رسید لکنت ماست
وگرنه مدح تو از هر بیان بزرگتر است

ببخش لکنت مارا عزیز آل عبا
همیشه بخشش این خاندان بزرگتر است

شاعر:سعیده کرمانی

_________________________________________________

شعر مدح امام حسین (ع)

بیا از ساحتش تنها و تنها نام را بردار

همانی که همه گفتند آری جام را بردار

دمی با نام او هم مست شو هم پاکِ از لغزش
بیا با نام او پروندهٔ بدنام را بردار

بیا و در نگاه او به جنّت پاگذار اول
همان اول برای خویشتن فرجام را بردار

بیا با یوسفانِ ماتِ چشمانش بخوان این را
الا صیّاد ما صیدِ توائیم این دام را بردار

بخوانش چون خدایی که نمرده ست و نمی میرد
و تنها از خدا بر مدحِ او الهام را بردار

حسین از آن احمد هست برآنکه نمی داند
بگو از نام آئین خودت ، اسلام را بردار

بگیر از سرنوشتِ طفل خود ناکام بودن را
فقط با تربت شاهِ دو عالم کام را بردار

بریز اشک غم خود را فقط بر او فقط بر او
از این سفره از این سفره فقط اطعام را بردار

شاعر:حامد آقایی

_________________________________________________

شعر مدح امام حسین (ع)

رود سمت خانه ی دریا قدم برداشته

دامن دشتِ پر از آلاله نم برداشته
تا که بنویسد به روی پلک او “فَتحًا مُبین”
حضرت حق از پر فطرس قلم برداشته
آهِ حسرت می کشد،هی پشتِ دستش می زند
چون که جبریل از لب او بوسه کم برداشته
چهره ی”قند”و”نمک” پوشیه اش افتاده است
دست حیدر پرده از تیغ دو دم برداشته
عکس لبخند ملیحش قاب ها را شاد کرد
از رخ آئینه ها تصویر غم برداشته
بوی سیبی از پر قنداقه ی او پخش شد…
عالمی را ناگهان عطر حرم برداشته

آسِمان بار امانت را به پیغمبر سپرد
آفتابش را به دست ساقی کوثر سپرد

چشم ما اندازه ی بال مگس نمناک شد
بعد از این نم بود که لوح دل ما پاک شد
کشتی ات تا بادبان عاشقی را باز کرد
با سجودِ بادهای بی امان کولاک شد
مادر تو مادر آب است ای فرزندِ نور
مادر تو همسر بابای اهل خاک شد
مادر تو بانی خلق تمام عالم است
مادرت شان حدیث قدسی لولاک شد
گرچه شیعه مست انگور”ضریح”مرتضی است
چادر خاکیِ زهرا سایه ی این تاک شد
حضرت صدیقه ی کبری دلش می خواست..،پس
یا”حسین بن علی” ذکر لب افلاک شد

این حسینِ روی لب ها از دعای فاطمه است
تا قیامت شیعه مدیون عطای فاطمه است

پنجمین خورشید روی پشت بام پنج تن
نیمه ی شب ها تویی ماه تمام پنج تن
تو نوای نای خاموش حسن گردیده ای
از گلویت پخش می گردد پیام پنج تن
یا حسین و یا حسین و یا حسین و یا حسین…
ذکر شیرین تو شد تکیه‌کلام پنج تن
صبح و ظهر و عصر و شب..،هرلحظه از عرش خدا
می رسد تا کربلا عرض سلام پنج تن
ظاهراً ما را خدا خوانده غلام کوی تو
باطناً ما را خدا خوانده غلام پنج تن
عاشقی وقتی که پایانِ خوشی دارد،خوش است
پس تو باید می شدی حُسنِ ختام پنج تن

سیب را آدم به عشق روضه ی تو چیده است
هفت شهر عشق را عطار در تو دیده است

کهکشان با صدهزار آئینه تزئین می شود
آسمان با آفتاب و ماه آذین می شود
ای که احکام شریعت در وجودت جمع شد
غالباً دین با بیانات تو تبیین می شود
در قیامت رخت شاهی را به تن خواهد نمود
پشت درب خانه ی تو هر که مسکین می شود
نان بچّه‌شیعه ها از دستپخت فاطمه است
رزق ما از سفره ی بابات تأمین می شود
هرکسی قدر پر ارزن برایت خرج کرد
از زبان حضرت صدیقه تحسین می شود
خواهرت در روضه تقسیم وظایف می کند
تحت امرش شغل نوکرهات تعیین می شود
یاد خُشکی لب تو سخت گریه می کنم
سینه ام هرگاه از اندوه سنگین می شود
سرنوشت ما گره خورده است با اشک عزات
عاقبت‌خیری ما در روضه تضمین می شود
چای تلخ اربعین ات را که می نوشد حسین
زندگی زائرت یک عُمر شیرین می شود

نوکران تو به عشق اکبرت بابایی اند
زائران اربعینی تو پائین‌پایی اند

سروِ بی همتا!به شوق تو چمن گردیده ایم
سنگفرش کویِ جَنات عَدَن گردیده ایم
شیر پاک مادران قطعاً موثر بوده که
از طفولیت برایت سینه زن گردیده ایم
ما جنون را در کلاس “هیئت” از بَر کرده ایم
دانش آموزان عشق پنج تن گردیده ایم
در مُحرَّم،در شب قاسم،به همراه شما
دسته جمعی مست ذکر”یا حسن” گردیده ایم
ساربان انگشترت را برد و ما در روضه ها
خون دل خوردیم تا دُرِّ یمن گردیده ایم
کربلا..،نه..،کاش بوریای ما امضا شود
کاش می گفتند ما هم بی کفن گردیده ایم
شمع محفل روضه ی مشک علمدار شماست
تا سحر سرگرم فیض سوختن گردیده ایم

آفتاب،این ماه کارت را چه آسان می کند
“دردها را بیشتر عباس درمان می کند”

شاعر:بردیا محمدی

_________________________________________________

شعر مدح امام حسین (ع)

غیر از تو را زبان من املا نمی کند

جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند

در دفتری که صحبت از آیینه می شود
هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود

آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست
از او خلیل سر شده اما حسین نیست
موسی پیامبر شده اما حسین نیست
عیسی گزیده تر شده اما حسین نیست

در جان محمد است که با او برابر است
آری حسین بوده که جان پیمبر است

گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند
همتای حیدر است که فرقی نمی کنند
زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند
مثل برادر است که فرقی نمی کنند

فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است
آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است

بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس
همراهی حسین به سنخیت است و بس
شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس
اسلام بی حسین مسیحیت است و بس

اسلام ما که ثبت شده با شهادتین
کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین

در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است
احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است
حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است
زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است

این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت
یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت

غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد
ارض و سما نبود و حسین آفریده شد
جز کربلا نبود و حسین آفریده شد
قالو بلی نبود و حسین آفریده شد

قالو بلای ما به الست از حسین بود
اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود

بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود
تنها مجسمه است دل و دل نمی شود
دل بی حسین این همه قابل نمی شود
انسان بی حسین که کامل نمی شود

غیر از حسین را به دل خویش حک نکن
ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن

تاریکم و حسین چراغ هدایت است
وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است
درس من از حسین همین یک عبارت است
عزت برای شیعه ی او در شهادت است

ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم
در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم

ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین
ان الذین آمنوی سوره ها حسین
حتی خدا برای تو شد خونبها حسین
ماییم و حسرت حرم کربلا حسین

از ما بگیر این همه درد فراق را
اما نگیر از دل ما اشتیاق را

شاعر:محسن ناصحی

_________________________________________________

شعر مدح امام حسین (ع)

بر مشام خاکیان بخشیده جان بوی حسین

شد گلستان کل عالم از گل روی حسین

ماه شعبان را رسول الله خوانده ماه خود
چون نمایان می شود در آن مه روی حسین

دست ِ خالی ، دست ِپر ، افلاکیان و خاکیان
هر که را دیدیم راهی می شود سوی حسین

جبرئیل از آسمان با سر می آید تا زمین
مست ِ مست ِ مست ِ مست از نام دلجوی حسین

آی دنیا ، این حسابش فرق دارد با همه
وای بر تو گر شود کم ، یک سر ِ موی حسین

می کند بر اهل باطل ، خواب را زین پس حرام
زور بازوی علی و زور بازوی حسین

دارد از کار جهان کم کم گره وا می شود
سرور آزادگان تشریف فرما می شود

کرده غوغا مهربانی ِ بدون منتی
هر چه طوفان بود را برده نسیم رحمتی

آمده باب نجات ِ کل دوران ها حسین
میکشد شیطان ز دل امشب چه آه حسرتی

آمده آن کس که دارد مهربانی های او
قدّ ِ سنّ ِ حضرت حوا و آدم قدمتی

هر که هستی ، هر چه هستی همره فطرس بیا
ای گنهکاران نباشد بهتر از این فرصتی

کوری چشم تمام ابتران رو سیاه
فاطمه آورده بهر دوش بابا زینتی

کفر آنهایی که می دانید بالا آمده
یا علی گویید بابای علی ها آمده

آیه والفجر در آغوش کوثر ، دیدنی است
دومین شیر ِ ولی الله ِ اکبر دیدنی است

آسمان جانم حسن ، جانم حسن دارد به لب
شوق دیدار ِ برادر با برادر دیدنی است

عرش و فرش امشب همه هستند سرتا پای چشم
بس که آقازاده ی زهرا و حیدر دیدنی است

اینکه روز اولش کرده شفاعت این چنین
دستگیری هاش در فردای محشر دیدنی است

آن که او را جور دیگر دوست می دارد خدا
لیلی ِ تا روز محشر بی برابر دیدنی است

شیر مردی که شود در کل عالم غیرتش
رمز ماندگاری ِ دین پیمبر، دیدنی است

آی اسلام ِ محمد ، بیمه هستی با حسین
ماندگاری ِ تو را، با خون زَنَد امضا حسین

در زمین و آسمان یکتاست،  ای جانم حسین
مهربانی های او غوغاست  ، ای جانم حسین

می خرد دَرهم ، سوا کردن نباشد عادتش
بس که مثل مادرش زهراست ، ای جانم حسین

هر که با او در بیفتد را خدا خوارش کند
پرچم ارباب ما بالاست ای جانم حسین

هر چه بد کردیم ما ، او خوب بود ، او خوب بود
بیشتر از ما به فکر ماست ای جانم حسین

شک ندارم قاتلش را هم شفاعت می کند
آی مردم او دلش دریاست ، ای جانم حسین

داد سر اما به ذلت زندگی را سر نکرد
بچه شیر حضرت مولاست ای جانم حسین

ما رایت ِ زینب کبری به عالم یاد داد
زندگی با او فقط زیباست ، ای جانم حسین

آبرو خواهی اگر هم در زمین، هم آسمان
با حسین بن علی بن ابیطالب بمان

خانه کعبه به زیر منت ِ کرببلاست
عزت اسلام هم از عزت کرببلاست

هر که گوید روزگار معجزه گردیده سر
بی خبر از کیمیای تربت کرببلاست

اربعین به اربعین عالم همه در حیرت از
سفره داری های اعلی حضرت کرببلاست

هر که در این زندگی یک جور دارد حسرتی
شکر حق که در دل ما حسرت کرببلاست

ما اگر که ای خدا روزی بهشتی هم شویم
بینمان حتی در آنجا صحبت کرببلاست

السلام ای شهر رؤیایی ما ، ای کربلا
آه از حال خوشت ، ای کربلا ای کربلا

ای تمام اعتقادم ، دوستت دارم حسین
حضرت باب المرادم ، دوستت دارم حسین

هم در این عالم ، هم آن عالم ، تو تنها می رسی
وقت تنهایی به دادم ، دوستت دارم حسین

روسیاه و کوچک و بی دست و پا هستم ولی
پای تو من ایستادم،  دوستت دارم حسین

هر چه هستم ، هر چه آمد بر سرم در روزگار
دل به غیر تو ندادم، دوستت دارم حسین

زیر خنجر ، غرق خون ، لب تشنه ، زخمی ، آه آه
باز هم بودی به یادم دوستت دارم حسین

رفت عمر و جان ندادم از غمت واویلتا
جان عباست ببخش این سخت جانی ِ مرا

شاعر:محمد حسین رحیمیان

_________________________________________________

شعر مدح امام حسین (ع)

هرکسی دنبال دنیا رفت عزت را ندید

هرکسی با عشق بد تا کرد جنت را ندید
ساقه های عرش شاهدهای این حرف من اند
چشم هرکس خورد بر نور تو ظلمت را ندید
در زدیم و دستی آمد روزی ما را رساند
سائل اینجا لحظه ای رنگ خجالت را ندید
لطفشان حتی به یک تبعید رفته میرسد
مثل فطرس هیچ کس اینقدر رحمت را ندید
هر نفس پشت نفس مقروض اربابم ولی
این بدهکار از طلبکارش شکایت را ندید
هر سری بر دامنت آمد سعادتمند شد
هر سری محروم فیض ات شد سعادت را ندید
ما به پابوس شبیر از پیش شبّر آمدیم
با چه شوقی از برادر به برادر آمدیم

تو می آیی و به محض آمدن گل میکنی
کربلا را تا ابد میخانه ی کل میکنی
از همین گهواره چشمانت به زهرا خیره شد
از همین آغاز بر زهرا توسل میکنی
در قنوتت ذکر پشت ذکر بالا میرود
دستهایت را به سمت آسمان پل میکنی
بین دو انگشت تو جایی به ما هم میرسد؟
پس بهشتی بودن ما را تقبل میکنی؟
پنجمین خورشید دنیایی و با این آمدن
پنج ضلع نور را رو به تکامل میکنی
ساکتی انگار نه انگار اصلا تشنه ای
شیر مادر خشک شد اما تحمل میکنی
معنی یک روح مانده در دو پیکر میشوی
آخرش سیراب انگشت پیمبر میشوی

شب رسیده وقت تاریکی است ماهت را بده
یک کم از لطف های دل بخواهت را بده
راه دوری آمدم از ری مزاحم میشوم
خسته ام آواره ام لطف پناهت را بده
گر بنا داری بیایی و خریدارم شوی
زودتر از لحظه ی موعود چاهت را بده
خودنمایی کردن من را ریا هرگز نبین
گوشه چشمی از تو میخواهم! نگاهت را بده
آمدم مثل رسول ترک آقایی کنم
فرصت نوکر شدن در خیمه گاهت را بده
سال ها شعبان به شعبان زیر دِینت رفته ام
روزی سال گدای رو سیاهت را بده
خوشه ای انگور داد و از تو باغش را گرفت
شیخ جعفر شد کسی که از شما حلوا گرفت

عرش را دیدیم ما در آسمان کربلا
پس سر ما خاک شد بر آستان کربلا
پیش ما اوقات شرعی از اذان مأذنه است
گوش را دادیم تنها به اذان کربلا
در قیامت میزبانی میکند از کل خلق
هرکسی که بود یک شب میهمان کربلا
از زمین و آسمان آتش ببارد باک نیست
ما همه هستیم یک یک در امان کربلا
از جوان و پیر وقتی نذر گنبد میشویم
اسم‌مان هم میشود پیر و جوان کربلا
چشم ما هر شب برایش میشود نهر فرات
گریه پشت گریه پای داستان کربلا
تو به دنیا آمدی پیغمبر ما گریه کرد
روضه گودال را تا خواند زهرا گریه کرد

جبرئیل آمد خبر آورد بلوا میشود
بر سر پیراهنی بد جور دعوا میشود
آنقدر نیزه می آید آنقدرها میرود
تا تن آقا شبیه یک معما میشود
یا غیاث المستغیثین روی لب می آورد
در جوابش تیر بین حلق او جا میشود
یک طرف با سنگ یا با چوب زخمش میزنند
یک طرف هم باز قد خواهری تا میشود….

شاعر:سید پوریا هاشمی

_________________________________________________

شعر مدح امام حسین (ع)

مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست

دیوانه ی کوی تو تمسخُر شدنی نیست

گفتند بهشت است ولی بهتر از آن است
بین الحرمین تو تصوُّر شدنی نیست

وصل تو‌ میسّر شدنی هست ولی تا
من دور نگردم ز تکبُّر ، شدنی نیست

رزق تو کم و بیش به من می رسد ارباب
نانی که به من می دهی آجر شدنی نیست

آبم بدهی یا ندهی ، هرچه تو خواهی
این تشنه لب از دست تو دلخور شدنی نیست

از خانه ی خود دور نینداز گدا را
این کاسه ی خالی همه جا پُر شدنی نیست

این ظرف نجس پاک نشد ای همه پاکی
با بی ادبی هیچ کسی حُر شدنی نیست

باید بپذیریّ و بخواهی تو ، وگرنه
این سنگ سیه دل بخدا دُر شدنی نیست

خاک کف پای تو شدن می شد اگرچه
حالا که شدم اهل تظاهر ، شدنی نیست

می شد دل من نرم شود بشکند اما
وقتی نخورَد شیشه تلنگُر ، شدنی نیست

شاعر:محسن ناصحی

 

لینک کوتاه

اشتراک گذاری

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاه ها

1- تنها دیدگاه هایی که با زبان فارسی نوشته شوند منتشر خواهند شد.

2- دیدگاه هایی که خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشند، تائید نخواهند شد.

3- از نوشتن دیدگاه هایی که ارتباطی با این مطلب ندارند خودداری کنید.